روانی برای ارتباط عمیق با ادمای جدید ندارم و اگر با همین باقی موندهها هم بهم بزنم یک تنها با اندکی انسان میشم
با آدمایی که مسئولیت اشتباهاتشونو نمیپذیرن و ذرهای ای انگشت اتهام رو سمت خودشون نمیگیرن چطور باید برخورد کرد
من با این حجم از بی منطقی سر به کدوم کوه دقیقا باید بزارم
ممنون میشم لوکیشن رو کامنت کنید
مشاور میگه تو نباید حس ناکافی بودن داشته باشی
احمق، من با حس ناکافی بودن رشد میکنم
چقدر اوایل ارتباطات شیرینه
کاش تو همون لول بمونه بعدم تموم شه بریزیمش دور و یه نفس راحت بکشیم
از مهم ترین عواملی که ارتباطمو با اطرافیان قطع میکنم اینه که نمیتونم حال بد روحیشونو خوب کنم، اصلا دلداری دادن بلد نیستم و تو مباحث عاطفی یه فلج مادرزادم
لذا نه وقت اونو تلف میکنم نه خودمو