+اره ما پیشتیم، تو ما رو داری!
وی به شبح های اطرافش که سایهای بیش نیستند پوزخند میزند*
تنهایی گَنده ولی وقتی یکی عادت میکنه تنهایی زندگیشو بسازه با هر سختیای که هست، نیاید چند صباحی دورشو بگیرید بعدم ولش کنید و برید.
تا دوباره بیاد عادت کنه که تنهاست پدرش درمیاد
مغزم یه جوری شده تا وقتی که بقیه بیدار نشن نمیزاره بخوابم حتی اگه درحال جون دادن باشم
انگار سر شیفتم. یکی باید بیدار شه تا من به جاش بخوابم
هدایت شده از ɴᴇᴠᴇʀ ᴍɪɴᴅ
من نه کینه به دل میگیرم و نه قهر کردن بلدم ، فقط اونقدر تو خودم میریزم که تهش از بین برم .
و باز هم دارم اون حماقت همیشگی رو تکرار میکنم و برای تلافی کردن سرت دارم خودمو تخریب میکنم.
من آخر نفهمیدم با خودم دشمنم یا تو
کاش حداقل یک درصد شخصیتی که از خودم به نمایش میزارم با شخصیتی که درونمه تفاهم داشت
ترس باعث میشه خیلی چیزا رو نتونی خوب حس کنی
نتونی خوب ببینی، بشنوی، متوجه بشی،
تو فقط اون لحظه ترسیدی، همین