وقتی داری با ابزار خودکشی زندگی میکنی، هیچ کس نمیتونه نجاتت بده.
وقتی فیلم و عکساش و نگه داشتی که هی ببینی و باهاش زجر بکشی.. این چرخه دردآور هیچ وقت تغییر نمیکنه مگر اینکه بزنی تو گوش خودت و یه فکری برا حال و روزت بکنی.
تا وقتی فقط ظاهر خیابون برات مهم باشه، نمیتونی به فاضلابی که زیرشه پی ببری
از یه جا به بعد معنیشو از دست میده و تو فقط تکرارش میکنی
نه برای اینکه براش دلیل داری
فقط چون بهش عادت کردی
چه حس بدیه بفهمی اونجوری که فکرشو میکردی به نظر نمیرسی
بلکم بدتر از اون نشون داده میشی
وقتایی که آبریزش دارم میگن گریه میکنی؟
و وقتایی که واقعا گریه میکنم نمیفهمن
من منجی نیستم
اما میتونم کنارت بمونم و پا به پات درد بکشم تا حس کنی تو اوج درد کشیدن بازم میتونی قوت قلب دریافت کنی و شاید همین برای ادامه دادن کافی باشه