تا وقتی فقط ظاهر خیابون برات مهم باشه، نمیتونی به فاضلابی که زیرشه پی ببری
از یه جا به بعد معنیشو از دست میده و تو فقط تکرارش میکنی
نه برای اینکه براش دلیل داری
فقط چون بهش عادت کردی
چه حس بدیه بفهمی اونجوری که فکرشو میکردی به نظر نمیرسی
بلکم بدتر از اون نشون داده میشی
وقتایی که آبریزش دارم میگن گریه میکنی؟
و وقتایی که واقعا گریه میکنم نمیفهمن
من منجی نیستم
اما میتونم کنارت بمونم و پا به پات درد بکشم تا حس کنی تو اوج درد کشیدن بازم میتونی قوت قلب دریافت کنی و شاید همین برای ادامه دادن کافی باشه
تو تنها کسی هستی که بی سر و صدا حالمو به گند میکشی
بابت این استعدادت ایستاده برات کف میزنم
دروغای شیرینت مثل یه چاقوی خیلی تیز بود که با اون اروم اروم شکم من و پاره کردی و من نفهمیدم؛
دیر فهمیدم وقتی تو چشمام خیره میشدی و لبخند میزدی داشتی چاقو رو عمیق تر فرو میکردی تو شکمم.