eitaa logo
سلام برحضرت مهدی(عج)
50 دنبال‌کننده
559 عکس
597 ویدیو
13 فایل
سلام برحضرت مهدی(عج)🌤 🤲الهی! سلامهای خالصانه مارا؛درپاکتی ازنور✉️به محضرآقاامام زمان(عج)🌤برسان ونام مارا؛درزمره سربازان ویاوران برگزیده امام زمان(عج)🌤ثبت وضبط بفرما..... 🤲آمین https://eitaa.com/yosofatemeh
مشاهده در ایتا
دانلود
آقا امام زمان(عج):❤️ پروردگارا، شیعیان ما از ما هستند، از زیادی گِلِ ما خلق شده‌اند و به آب ولایت ما عجین گشته‌‌اند، خدایا آنها را بیامرز و گناهانشان را عفو فرما. پروردگارا، آنها را روز قیامت در مقابل چشم دشمنان ما مؤاخذه مفرما چنانچه میزان گناهانشان بیشتر و حسناتشان کم است از اعمال من بردار و به حسنات آنها بیفزای. پی نوشت:بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۳۰۲✨✨✨✨✨
🕊✨🕊✨🕊✨«صاحب الزمان(عج)⛅️✨✨✨✨✨از معروفترین واثربخش ترین نام های مبارک حضرت؛همین نام است؛سفارش می کنیم حتما این نام مبارک«صاحب الزمان(عج)⛅️به بهترین نحو ممکن قاب گرددودرمنزل خودنصب نمایید✨این اسم نوراست؛برطرف کننده ی همه بلاهاوگرفتاریهاست؛این نام مقدس؛شفای تمام مریضی هاودوای همه ی دردها ست✨وقتی این نام مبارک✨روی دیوار منزل باشدوزیادبه آن نگاه کنی؛محبت حضرت دردلت بیشتر می شود و آن امام مهربان؛یک توجه ویژه ای به شماخواهدداشت✨گفتن«یاصاحب الزمان»✨کلیدی است«مشکل گشا»✨برای رفع همه دردهاوپیچ وخمهای زندگی وبرای گشایش گره های کورزندگی؛گفتن«یاصاحب الزمان»✨یک بیمه نامه الهی است✨که انسان راازبلاهاوآفات وخطرات؛بیمه می کند✨گفتن این ذکرشریف✨انسان رابه خداوامام عصر(روحی فداه)نزدیک و نزدیکتر می سازد✨اوصاحب دقیقه دقیقه عمرماست✨اوصاحب لحظه به لحظه زمان ماست✨اوصاحب وارباب حقیقی ماست✨پس!بدابه حال کسی که لحظاتش رادرغیریاداو؛وبرای غیراوسپری کند✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨سلام برحضرت مهدی صاحب الزمان(عج)⛅️✨✨
❤️ امام‌زمانم❤️ 💚 آقای من💚 💝 پدر مهربانم💝 🌸🍃دلم گرفته خدایا در انتظار فرج 🍃🌸دو دیده ام شده دریا در انتظار فرج 🌸🍃هنوز میرسد از کوچه های شهر حجاز 🍃🌸صدای گریه زهرا در انتظار فرج ❤️صبحت به خیر پادشاه تنهای زمین!❤️
🕊✨🕊✨🕊✨یا مهدی(عج) !حسرت یک لحظه دیدار ،دلهای شیفتگانت را گداخت و امید وصل تو جان های به لب رسیده را به نسیم لطف بنواخت.گوش ها منتظر انتشار سرود ظفر و چشم ها در اشتیاق دیدار رهبر،نفس ها در سینه حبس ؛و تو ای حبیب همچنان در پس پرده غیبت نهانی و نمی‌دانیم تا کی .... آخر تا کی در پس این حجاب می مانی✨✨✨ای یوسف زهرا(علیه السلام)⛅️✨✨✨✨ای طاووس اهل جنت !ای سفیر حق ؛و ای بلندای برج ولایت را اختر بیا بیا که سوختم ز هجر روی ماه تو بهشت را فروختم به نیمی از نگاه تو 🕊✨🕊✨🕊✨مهدی جان! بیا که چشم به راهت نشسته خاک بقیع✨✨✨✨✨ به جان فاطمه(س) دیگه انتظار بس است بیا🌦🌦🌦🌦🌦
💎صفحه۱۵۴ 💎اگر مردم در خوردن و آشامیدن اسراف نمی کردند همیشه سالم می ماندند. 💎کیست سزاوارتر از مومن ✅کانال تفسیری نکته های ناب در تلگرام و ایتاوسروش @rooshanfekr 💠بسم الله الرحمن الرحیم💠 💟پیامبرخدا"صلی الله علیه وآله" 💠سه کس بی حساب واردبهشت شوند‼️: 1⃣کسی که ازشدت فقر چون پیراهنش رابشوید،لباس دیگری برای پوشیدن نداشته باشد. 2⃣کسی که دریک مطبخ دو غذانپزد 3⃣کسی که چون قوت وغذای امروزش رابیابد،غصه فردانخورد. 📚نصایح آیت الله مشکینی ✅کانال کافیه نکته های ناب ع.و.رحیمی ┏━━━✨❣❤️❣✨━━┓ 💐 @rooshanfekr 💐 ┗━━━✨❣❤️❣✨━━┛ https://telegram.me/joinchat/CrN_rzwmMVuMAJu595OF5Q 💠توفیق انجام کار خیر به نیابت از صاحب الزمان عج💠 ✅مرحوم کافی نقل می کرد که: شبی خواب بودم که نیمه های شب صدای در خانه ام بلند شد از پنجره طبقه دوم از مردی که آمده بود به در خانه ام پرسیدم که چه میخواهد؛ 🔷 گفت که فردا چکی دارد و آبرویش در خطر است. میخواست کمکش کنم. ⭐️لباس مناسب پوشیدم و به سمت در خانه رفتم، در حین پایین آمدن از پله ها فقط در ذهن خودم گفتم: با خودت چکار کردی حاج احمد؟ نه آسایش داری و نه خواب و خوراک؛ همین. ✅رفتم با روی خوش با آن مرد حرف زدم و کارش را هم راه انداختم و آمدم خوابیدم. 🔰همان شب حضرت حجه بن الحسن (عج) را خواب دیدم... 🌹فرمود: شیخ احمد حالا دیگر غر میزنی؛ اگر ناراحتی حواله کنیم مردم بروند سراغ شخص دیگری؟ 🌴آنجا بود که فهمیدم که راه انداختن کار مردم و کار خیر، لطف و محبت و عنایتی است که خداوند و حضرت حجت عج به من دارند... ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 🔴وقتی در دعاهایت از خدا توفیق کار خیر خواسته باشی، وقتی از حجت زمان طلب کرده باشی که حوائجش بدست تو برآورده و برطرف گردد و این را خالصانه و از روی صفای باطن خواسته باشی؛ خدا هم توفیق عمل می دهد، هرجا که باشی گره ای باز میکنی؛ ولو به جواب دادن سوال رهگذری. ‍ ‌ ⁉️چرا امام زمان نمی آیند؟! 🌟حضرت آیت الله سید محمد ضیاءآبادی: در كتابي خواندم، شايد در حدود دويست، سيصد سال پيش جمعي از صلحا در نجف اشرف مجتمع بودند. از آدم هاي بسيار خوب و مقدّس. روزي با خودشان نشستند و گفتند: چرا امام نمي ‌آيد؟ در صورتي كه ما بيش از سيصد و سيزده نفر كه او لازم دارد هستيم. به اين فكر افتادند كه سرّ تأخير در ظهور را به دست آورند. تصميمشان بر اين شد كه از بين خودشان يك نفر را كه به تأييد همه خوبترينشان هست، انتخاب كنند و او را بفرستند در مسجد كوفه يا سهله تا اعتكاف كند و از خود امام بخواهد كه سرّ تأخير در ظهور را بيان بفرمايد.جمعيّت خودشان را به دو قسمت تقسيم كردند و قسمت بهتر را باز به دو قسمت و همچنين تا آن فرد آخر را كه از همه بهتر و مقدّس ‌تر و زاهد تر بود انتخاب كردند كه او به مسجد سهله يا مسجد كوفه برود. 🍂 او هم رفت و بعد از دو سه روزي برگشت. پرسيدند چه طور شد؟ گفت: راست مطلب اين‌ كه من وقتي از نجف بيرون رفتم و رو به مسجد سهله راه افتادم با كمال تعجّب ديدم شهري بسيار آباد و خرّم در مقابل من ظاهر شد. جلو جلو رفتم. پرسيدم: اينجا كجاست؟ گفتند: اين شهر صاحب الزمان است و امام ظهور كرده است. بسيار خوشحال شدم و شتابان به در خانه‌ي امام رفتم. كسي آمد و گفتم: به امام بگو فلاني آمده و اذن ملاقات مي ‌خواهد. او رفت و برگشت و گفت: آقا مي ‌فرمايند: شما فعلاً خسته اي، از راه رسيده‌اي. برو فلان خانه (نشاني دادند) آنجا مرد بزرگي هست. ما دختر  او را براي شما تزويج كرديم. آنجا باش و هر وقت احضار كرديم، بيا. من خوشحال شدم. به آن آدرس رفتم و خانه را پيدا كردم. از من خيلي پذيرايي كردند و آن دختر را به اتاق من آوردند، هنوز ننشسته بودم كه درِ اتاق را زدند. گفتم: كيست؟ گفت: مأمور از طرف امام. مي‌ فرمايند: بيا! مي‌ خواهيم قيام كنيم و شما را به جايي بفرستيم. گفتم: به امام بگو امشب را صبر كنيد. گفت: فرموده‌ اند: همين الآن بيا. گفتم: بگو من امشب نمي‌آيم تا اين را گفتم ديدم هيچ خبري نيست. نه شهري هست، نه خانه‌اي هست و نه عروسي. من هستم و صحراي نجف ؛معلوم شد مكاشفه اي بوده و خواسته‌اند به ما بفهمانند كه ما هنوز آمادگي براي آمدن امام زمان (علیه السلام)نداريم✨✨✨ ‍ 💎" اگر در شب نگرفتی در روز بگیر، و اگر روز را به رایگان از دست دادی، شب را دریاب. این راه و رسم گدایی را خود جناب دوست به ما یاد داد که فرمود : 《 وَ هُوَ اَلَّذِي جَعَلَ اَللَّيْلَ وَ اَلنَّهٰارَ خِلْفَةً لِمَنْ أَرٰادَ أَنْ يَذَّكَّرَ أَوْ أَرٰادَ شُكُورا》ً فرقان﴿۶۲﴾ و اوست کسى که براى هر کس که بخواهد عبرت گیرد یا بخواهد سپاسگزارى نماید، شب و روز را جانشین یکدیگر گردانید. سرش این است که جواد است و جود، گدا🌾🌾🌾🌾🌾
🕊✨🕊✨🕊✨🕊✨🕊✨پیام_امام_زمان(عج)⛅️⛅️⛅️⛅️⛅️ ☘️صدای اذان از رادیو ماشین به گوش رسید، جوانی كه در كنارم نشسته بود بلند شد و به طرف راننده رفت و به او گفت: آقای راننده! می خواهم نماز بخوانم. راننده با بی تفاوتی و بی خیالی گفت: برو بابا حالا كی نماز می خواند! بعدش هم توجهی به این مطلب نكرد، ولی جوان با جدیت گفت: به تو می گویم نگهدار!... راننده فهمید كه او بسیار جدی است، گفت: اینجا كه جای نماز خواندن نیست، وسط بیابان، بگذار به یك قهوه خانه یا شهری برسیم، بعد نگه می دارم. خلاصه بحث بالا گرفت راننده چاره ای جز نگه داشتن نداشت. بالاخره ماشین را در كنار جاده نگه داشت، جوان پیاده شد و نمازش را با آرامش و طمأنینه خواند، من هم به تأسی از وی نماز خواندم. پس از نماز وقتی در كنار هم نشستیم و ماشین حركت كرد از او پرسیدم: چه چیز باعث شده كه نمازتان را اول وقت خواندید؟ گفت: من به امام زمانم، حضرت ولی عصر(عج) تعهد داده ام كه نماز را اول وقت بخوانم. تعجب من بیشتر شد، گفتم: چگونه و به خاطر چه چیز تعهد دادید؟ گفت: من قضیه و داستانی دارم كه برایتان بازگو می كنم، من در یكی از كشورهای اروپایی برای ادامه تحصیلاتم درس می خواندم، چند سالی بود كه آنجا بودم، محل سكونتم در یك بخش كوچک بود و تا شهر كه دانشگاه در آن قرار داشت فاصله زیادی بود كه اكثر اوقات با ماشین این مسیر را طی می كردم. ضمناً در این بخش، یک اتوبوس بیشتر نبود كه مسافران را به شهر می برد و بر می گشت. برای فارغ التحصیل شدنم باید آخرین امتحانم را می دادم، پس از سال ها رنج و سختی و تحمل غربت، خلاصه روز موعود فرا رسید، درس هایم را خوب خوانده بودم، آماده بودم برای آخرین امتحان سوار اتوبوس شدم و پس از چند دقیقه، اتوبوس در حالی كه پر از مسافر بود راه افتاد، من هم كتاب جلویم باز بود و می خواندم، نیمی از راه آمده بودیم كه یكباره اتوبوس خاموش شد، راننده پایین رفت و كاپوت ماشین را بالا زد، مقداری موتور ماشین را نگاه كرد و دستكاری نمود، آمد استارت زد، ماشین روشن نشد، دوباره و چندین بار همین كار را كرد، اما فایده ای نداشت، (این وضعیت) طولانی شد و مسافران آمده بودند كنار جاده نشسته و بچه های شان بازی می كردند و من هم دلم برای امتحان شور می زد و ناراحت بودم، چیزی دیگر به موقع امتحان نمانده بود، وسیله نقلیه دیگری هم از جاده عبور نمی كرد كه با آن بروم، نمی دانستم چه كنم، در اضطراب و نگرانی و ناامیدی به سر می بردم، تا شهر هم راه زیادی بود كه نمی شد پیاده بروم، پیوسته قدم می زدم و به ماشین و جاده نگاه می كردم كه همه تلاش های چندساله‌ام از بین می رود و خیلی نگران بودم. یكباره جرقه ای در مغزم زد كه ما وقتی در ایران بودیم در سختی ها متوسل به امام زمان(عج) می شدیم و وقتی كارها به بن بست می رسید از او كمک و یاری می خواستیم، این بود كه دلم شكست و اشكم جاری شد، با خود گفتم: یا بقیة اللَّه! اگر امروز كمكم كنی تا به مقصدم برسم، قول می دهم و متعهد می شوم كه تا آخر عمر نمازم را همیشه سر وقت بخوانم. پس از چند دقیقه آقایی از آن دورها آمد و رو كرد به راننده و گفت: چه شده؟ (با زبان خود آنها حرف می زد). راننده گفت: نمی دانم هر كار می كنم روشن نمی شود. مقداری ماشین را دست كاری كرد و كاپوت را بست و گفت: برو استارت بزن! چند استارت كه زد ماشین روشن شد، همه خوشحال شدند و سوار ماشین گشتند و من امیدی در دلم زد و امیدوار شدم، همین كه اتوبوس می خواست راه بیفتد، دیدم همان آقا بالا آمد و مرا به اسم صدا زد و گفت: «تعهدی كه به ما دادی یادت نرود، نماز اول وقت!» و بعد پیاده شد و رفت و من او را ندیدم. فهمیدم كه حضرت بقیة اللَّه امام عصر(عج) بوده، همین طور اشك می‌ریختم كه چقدر من در غفلت بودم. این بود سرگذشت نماز اول وقت من. 🌸 منبع: نماز و عبادت امام زمان(عج)، عباس عزیزی، صفحه 85🌦🌦🌦🌦التماس دعا ویژه🌦
📌 📝 🔆 امام مهدی در ایام جنگ جهانی اول به میرزای نائینی فرمود: اینجا (ایران) شیعه خانه ی ماست. می شکند، خم میشود، امام نمیگذاریم سقوط کند...
🕊✨🕊✨🕊✨🕊✨🕊💌بسم الله الرحمن الرحیم»💌«السلام علیک یامیثاق الله الذی اخذه و وکده...»💌سلام زیباترین نغمه ی اجابت زمین💌💌سلام شکوه انتظارسبزمسلمین💌سلام ندبه ی کرامت اهل یقین💌سلام امیدمستضعفان عالم امام زمان(عج)💌سلام مهربان ترین دولت تمنا💌سلام حضوروظهورنورانی💌یوسف زهرا(علیه‌السلام)⛅️✨سلام مولای آرزوهای قشنگم✨سلام یوسف دلها✨کعبه ی جانها✨ محبوبم امام زمان(عج)⛅️✨هرصبح وشام✨کعبه ی جمالت رابه تمنانشسته ام✨مردم بیقرارجانم؛خیمه ی قربت رامی جویند✨✨✨کجایی؟✨ای تمام لطف وکرامت....ای تمام مهربانی✨✨✨یتیم دیدگانم؛به صفای الهی اجابت نگاه مهربانتان چشم به در دوخته اندتابلوراشکمان درکیمیای نگاه مهربانت؛رنگ لوءلوء ومرجان بگیرد...✨✨✨✨✨✨مولاجان! قطره قطره اشک منتظرانت؛صحیفه ی شوق است✨✨✨صحیفه ای که تمام صفحات مشق آن✨مشق انتظارفرج✨است..........🌦🌦🌦🌦مولاجان!🌦مهدی فاطمه(علیه السلام)⛅️ به شوق قبله ی مستجاب نگاهت✨🕋✨سجاده ی آرزوهاراگشوده؛وباتمام دلتنگی🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧ندبه می کنم....🌧«اللهم عجل لولیک الفرج»🌦🌦🌦🌦🌦نذرسلامتی وتعجیل درظهورامام زمان(عج)🌦صلواتــــــ ✨🌺🌺🌺«اللهم صل علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم»✨🌺🌺🌺✨سلام برحضرت مهدی(عج)⛅️✨
امام رضا (ع) فرمودند: وقتى قائم (عج) قيام نمايد و دوران ظهور شكوه‌مند و سراسر عدالت آن سرور عزیز فرا رسد، خداوند امر مى‌فرمايد كه فرشتگان بر مؤمنان سلام نموده و در مجالس آنان شركت نمايند، وقتى مؤمنى نيازى داشته باشد فرشته اى را نزد حضرت مهدى (عج) مى‌فرستد، و او اطاعت نموده و به حضور حضرتش شرفياب شده و حاجت و مشكل آن مؤمن را بازگو مى نمايد و باز مى‌گردد. در آن دوران برخى از مؤمنان بالاى ابرها حركت مى‌كنند، برخى ديگر با فرشتگان به پرواز در مى‌آيند و برخى با فرشتگان راه مى‌روند و برخى از فرشتگان سبقت مى‌گيرند، و برخى از آنان كسانى هستند كه فرشتگان براى داورى نزد آنها مى‌آيند. آرى، مؤمنان در پيشگاه خداوند گرامى‌تر از فرشتگان هستند، در آن زمان برخى از مؤمنان را حضرت مهدى (عج) در ميان صد هزار فرشته به عنوان داور قرار مى‌دهد. 📚دلائل الإمامة ص۴۵۴ ، ج ۳۸
تمام شهر گرفتار آب و نان شده اند جوان و پیر ، همه غافل از زمان شده اند کسی برای تو حتی دعا نمی خواند بهار های مناجات ما خزان شده اند بیا که منتظرانت غروب هر جمعه شبیه حضرت یعقوب ندبه خوان شده اند تمام شهر اسیرند ، من اسیر تو ام که اشک های غم از دیده ام روان شده اند نه اینکه شوق سفر نیست ، بال رفتن نیست دو بال رفتنم امروز ناتوان شده اند به ما به غیر غلامت لقب نمی آید غلام باش! لقب ها وبالمان شده اند محمدجواد توحیدی
💠🌹💠 ٺشـــرفــــــ👣ــــــاٺ 📜 رقعه تو، به دست (علیه السلام) رسید و... ⚜ عالم فاضل، فرمود: 🎙زمانی که در شیراز بودم، چند حاجت مهم داشتم و متحیّر بودم که چطور به آنها دست پیدا کنم؛ لذا سینه ام تنگ شده بود... - یکی از آن حاجتها توفیق زیارت کربلای معلّی و حضرت (علیه السلام) بود. 📜 چاره ای برای رسیدن به خواسته ام ندیدم مگر این که به ساحت مقدّس حضرت (ارواحنا فداه)، متوسل شوم. به همین جهت حاجات خود را در ای که از ائمه اطهار (علیهم السلام) شده است، درج نمودم... 🌄 و نزدیک غروب آفتاب در حالی که تنها بودم از شهر خارج شدم و کنار استخری که آب زیادی داشت رفتم. ✋🏻 در آن جا، از نوّاب اربعه حضرت ولی عصر (سلام الله علیه)، جناب را صدا زده و آنچه را که در روایات وارد شده عرض کردم و ایشان را واسطه خود با امام زمان (سلام الله علیه) قرار دادم. 🏞 عریضه را در آب انداخته و هنگام غروب از دروازه دیگر شهر وارد شدم. 👌🏻از این کار غیر از خدای تعالی هیچکس مطّلع نشد و به احدی هم نگفتم. صبح روز بعد به محضر استادی که نزد او درس می خواندم، رفتم. تمام همدرسها آن جا حاضر بودند. 👣 ناگاه سیّد جلیلی به لباس خدام حضرت ابی عبداللّه الحسین (علیه السلام) وارد شد و نزدیک استاد نشست. 👥👥 هیچ کدام از ما تا آن وقت او را ندیده و نشناخته بودیم و بعداً هم او را در شیراز ندیدیم! 👣 آن سید متوجه من شد و مرا به اسم مخاطب قرار داد و فرمود: میرزا ابراهیم، بدان که تو خدمت حضرت صاحب الزمان (عليه السلام) رسید و به آن بزرگوار تسلیم شد! ‼از صحبت ایشان مبهوت شدم...!! 👥👥 دیگران هم معنی کلام سید را نفهمیدند؛ لذا از او پرسیدند: جریان چیست؟ 🌌 فرمود: شب گذشته در خواب دیدم عدّه زیادی اطراف جناب جمع شده اند. 📜 نزد آن حضرت رقعه ها و نامه های زیادی بود و ایشان مشغول نظرکردن به آنها بودند. 👌وقتی جناب سلمان مرا دیدند به من فرمودند: برو نزد آمیرزا ابراهیم [علاوه بر اسم سایر مشخصات مرا نیز بیان نموده بود] و به او بگو رقعه اش دست من است. ✋🏻 و دست خود را بلند کرد، سپس رقعه به حضرت حجه (عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) رسید. 📜 و در همان عالم رؤیا دیدم که ایشان رقعه ای مهر کرده در دست داشتند. 🛌 در همان عالم خواب این طور فهمیدم که نامه هر کس را آن سرور قبول کرد، آن را مهر می کند و کسی که حاجتش قبول نیست اصل آن را به او ردّ می کند. 👥👥 حاضرین و هم درسها راجع به صادق بودن خواب سید از من پرسیدند... 👌🏻من هم قضیه را برایشان بیان کرده و قسم خوردم که احدی بر این کارم مطّلع نبوده است. لذا آنها مرا بشارت دادند که حاجاتم برآورده خواهد شد و همان طور هم شد... 🕌 یعنی طولی نکشید که به زیارت کربلا موفق شدم، چنانکه الآن در اینجا (کربلا) هستم و سایر حوائجم هم بحمداللّه برآورده شد. 📗 منبع:‌ کتاب «تشرّفات» به قلم مرحوم حاج شیخ علی اکبر نهاوندی✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨التماس دعا✨✨✨🌷✨🌷✨🌷
اے خــاک بــر ســر مــا کہ امــام مــا به مــا گنہ‌کــاران بگــه التـــماس دعـــا!!!! اینــقدر تنــها و غــریب و بے کــس و منتظــر اســت کہ مــیگوید انــدازه‌ے لیـــوان آبی هــم تشنہ‌ے مـــا نــیستند شیــیعیان!!! مــا را چه شــده که نــامـردی و بی وفـایی را تا بدیــن جــا رســاندیم!!! حجــت خـــــــــُـدا !!! فــرزنـد زهـــرا(س) !!! صــاحب دنــیا!!! یعــنی اینــقدر گنہ‌کــار و نــامرد و دنــیا پــرست بــودیم که ایــن چـنین شـــد یــوسف زهــرا(س) !!!!! مــــا چه کــردیم بـا نــعمت خُــــدا او دنــیا در بـرابر خـــدای مـــهدی(عج) چه پـاسخی خـواهیـم داشـــت؟ چـه خـواهدـم گـفت وقـتی از مـا بپـرسنـد شـــما که شــیعه بـودید و مـسلمان چــرا؟!!! وقـتی بگــویند مـا از دشـمان و یهـودیها و مسیحی‌ها و بـوداییها و هـندو‌ها و...انتـظاری نــداشــتیم مــا از شـما انتـظار داشـــتم '!!! مــا شــما را شیعه آفـریدیم تا در تحـقق ظـــهور مـؤثر باشــید شــما چه کـردید با امــام خـــــــــود!!!! چه پــاسخے؟' چه بـرهان و بهـانہ‌اے مـقابل شــاهد و قـاضی خــواهیـم داشت؟؟؟؟!!!! کـمی بفکـر باشیـم و در آسـتانه‌ے ظـــهور امــام گـناه نکنـیم و دنـیا رو با امـام معـاوضه نکنـیم... نه مـال نه شـهوت و نه هــوا و هـوس هـیچکدوم مـاندگار نـیست... دلهـا را از کـینه و نفــرت و قهـر و غضب عـاری کنـیم و امــام رو راه بـدیــم!!!