📌 همسفر با امام
▪️ باز این چه شورش است که در خلق عالم است...
این مصرع تبلور حقیقتی شیرین است:
که اگر در مسیرِ امامت قدم بگذاری، او خودش با تو همسفر خواهد شد.
▫️ محتشم ثابت کرد که وقتی واژهها در خدمت حق باشند، در تاریخ ماندگار خواهند شد.
📝 #دلنوشته_مهدوی ؛ #محرم
#لاتجسسوا
❌خیلی چیزها هست که به ما ربط ندارد!
⛔️اینکه همسایه مان باکی میرود و میآید!
⛔️اینکه رفیق مان چقدر درآمد دارد!
⛔️اینکه همکارمان مستاجر است یا خانه دار!
⛔️اینکه...
👈سرمان را از زندگی اطرافیان بیرون بکشیم!
#مهم_ترین چیزی که در این دنیا به ما مربوط است این است:👇
اصلاح رفتاری خودمان
نزدیک شدن به رفتار اسلامی
تلاش برای تربیت فرزندمان
و👇
تأمل تأمل تأمل درباره خودمان!
تجسس در زندگی دیگران و صحبت درباره آن نتیجه اش می شود:👇
❌ #غیبت
❌ #حسرت
❌ #دخالت
❌ #سخن_چینی
❌ #کدروت
و... صدها گناه دیگر...❗️
👈 همه اعمال ریز و درشت ما به امام زمانمان عرضه میشود...!
❣باشد که با ترک عادت های زشت خود لبخندی برلبان مهربانش بنشانیم 😊
#هیچچیزارزششکستندلمهدیعجراندارد
- هفته ای دیگر گذشت...
+ و نیامد آن کسی که غم را از دل اهالی زمین بردارد!
اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#یا_صاحب_الزمان (عج)
#جمعه_های_دلتنگی
#امام_زمان عج
AUD-20150102-WA0006.m4a
3.38M
فایل صوتی صلوات ابوالحسن ضراب اصفهاني👆
😊👌از خوندنش غافل نشیداااا
👆👆عصر جمعه حتماااا بخونید این صلوات ضراب رو.
سفارش خود مولاست.
و همچنین صد بار سوره قدر هدیه به مهدی فاطمه عجل الله😍
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@yousefezahra
🖼 #طرح_مهدوی
📌 سیراب...
▫️ سپاه حُر به دست امام زمانشان سیراب شدند و دیری نپایید که آب به روی امام زمانشان بستند!
نکند ما هم نمک بخوریم و نمکدان بشکنیم!
🏴 چهارم #محرم ؛ #حر
يکي از علماي بزرگ قم که امام جماعت صحن کربلاي آقا ابا عبدالله عليه السلام بودند ميفرمودند پيرمرد مجردی در کربلا بود به نام حاج عباس رشتی که خيلی به امام حسين عليه السلام علاقه داشت. عشق امام حسين عليه السلام او را به کربلا کشيده بود و زندگي خيلی سادهای داشت يک اتاقی هم اجاره کرده بود گاهی کارهای دستی انجام ميداد. مثلا يک چيزی خريد و فروش ميکرد. يک کارش خدمت به مجالس امام حسين عليه السلام بود و آب به عزاداران ميداد.
اين پيرمرد زيلوهای حرم را جمع ميکرد و پهن ميکرد و براي نمازجماعت خيلی هم سرحال و بانشاط بود. روز شهادت يکي از امامان عليهم السلام از خانه بيرون آمدم در بين راه يکي از وعاظ کربلا به من گفت حاج عباس رشتی مريض و در حال جان دادن است و در کربلا غريب است اگر ميشود از ايشان عيادتی داشته باشيد و ما چهار نفر بوديم وارد اتاق شديم ديديم لحاف و تشک و پتوی کهنهای رويش کشيده و يکی از رفقايش هم از او پرستاری ميکند. حاج عباسی که هر وقت ما را ميديد سلام ميکرد دست به سينه ميشد خيلي سر حال بود اما ديديم الان در رختخواب افتاده و در حال جان دادن است ديگر نه ميتواند بنشيند نه ميتواند جواب سلام بدهد. حالش خيلی وخيم و در حال سکرات مرگ است دور بسترش نشستيم و به رفقا گفتم لحظه آخر خيلی مهم است که به چه حالت بميرد عبرت بگيريم به اين واعظ گفتم که الان فرصت خوبی است تا يک روضه برای امام حسين عليه السلام بخوانيم. واعظ گفت چشم و شروع کرد: السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ هنگام روضه خواندن همه با چشم خود ديديم حاج عباس پتو را کنار زد و بلند شد و مودب نشست حالا ما هم داريم با تعجب نگاه ميکنيم رويش را به طرف راست چرخاند و شروع به گريه کرد و گفت السَّلامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قربان قدمهايتان من پيرغلام چه لياقتی داشتم که به عيادت من بياييد السَّلامُ عَلَيْكَ يا امِيرَ الْمُؤْمِنِينَ السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ همين طور سلام داد تا رسيد به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشريف به آقا هم سلام داد گفت قربانتان بروم من کجا عيادت شما و از همه تشکرکرد و بعد دراز کشيد مثل اينکه صد سال است که مرده باشد نه قلبش کار ميکند نه نبضش کار ميکند و به رحمت خدا رفت. بعد از اينکه به رحمت خدا رفت من به رفيقش گفتم اين پير غلام امام حسين عليه السلام بوده امام حسين عليه السلام به او نظر کرده و قبولش کرده است چهارده معصوم عليهم السلام به ديدارش آمده است. بايد مثل يک مرجع تقليد تشييع جنازه اش کنيم.
گفت ما آمديم به منزل به وعاظ گفتيم که بالا منبر بگوييد به علمای نجف گفتيم که درستان را تعطيل بکنيد به بازاريها گفتيم بازار را ببنديد به هيئتيها گفتيم که فردا بايد يک دستهای مثل عاشورا برای يک عاشق امام حسين عليه السلام راه بندازيد ميگفت کربلا يک حالت عجيبی پيدا کرده بود هيئتها مي آمدند به سروسينهاشان ميزدند چون براي همه جريانش را گفته بوديم. يا حسين يا حسين ميگفتند گريه ميکردند براي يک غلام غريب امام حسين عليه السلام غوغا شد.
در حوزه هم براي حاج عباس مجلس ختم گرفتيم. يک آيت اللهي در کربلا بود به نام آيت الله سيبويه عموی آيت الله سيبويهای که در زمان ما بودند پيرمردی بود حدود نود سال ايشان هم در مجلس ختم شرکت کرد. به من فرمودند که منبر ختم اين آقا را من ميروم، همه تعجب کردند. ايشان عصازنان آمدند در پله اول منبر نشستند بعد از قرائت قرآن گفت که مردم ميدانيد که من اهل منبر و سخنراني نيستم ولي آمده ام جريانی از حاج عباس رشتی که برايتان بگويم. گفت که وقتی فلانی به من زنگ زد و گفت من در موقع جان دادن کنار بسترش بودم و چهارده معصوم به ديدنش آمدند؛ وقتی تلفن را قطع کردم خيلی گريه کردم دلم شکست که من اينقدر در حوزه بودم در حرم آقا امام جماعت بودم نکند من را قبول نکرده باشند من به حال خودم گريه کردم خسته شدم خوابم برد خواب ديدم حاج عباس در باغی از باغهای بهشت است خيلی سرحال و خوشحال جوان و زيبا. گفتم حاج عباس چطوری! گفت وقتی که من را در قبر گذاشتيد قبر من وسيع و باز شد نورانی شد ديدم آقا اباعبدالله الحسين عليه السلام تشريف آوردند فرمود تو غلام من بودی من را آورد در اين باغي که ميبيني از باغهای برزخی است اين باغ را به من مرحمت کردند. فرمودند حاج عباس همين جا باش در قيامت هم ميآيم تو را ميبرم در بهشت کنار خودم قرار ميدهم. بعد گفت آقاي سيبويه برو به مردم بگو هر چه هست در خانه سيدالشهدا عليه السلام است. جای ديگر خبری نيست کل الخير في باب الحسين هر خيری است در خانه امام حسين عليه السلام است.
┈
#سلام_امام_زمانم💔
ڪوفـيان بـا «ظهور» حسيـن(علیه السلام) و
مـا بـا «غـيبـت»
تـو امـتحـان شـديــم،
بـہ راستے ڪداميڪ
سخـت تـر اسـٺ!!!
ظهور.... يـا غيــبـٺ؟!
❤️💥امیدغریب های تنها کجایی!💥❤
#عزای_غربت_مهدی_عج_کم_از_محرم_نیست
●➼┅═❧═┅┅───┄
🖼 #طرح_مهدوی ؛ #استوری
📌 ...الْمَقامَ الْمَحْمُودَ...
▪️ کسی باور نمیکرد شیری که در میانهٔ میدان رجز میخواند، «حبیببن مظاهر» باشد؛ چنان در کهنسالی شمشیر میزد که دشمن را متحیر کرده بود.
چند نفر از مدعیان را به خاک و خون کشید و چه زیبا محاسن سیپدش، با خونش خضاب شد.
▫️ جوان بسیجی با شوخی به او گفت: پدر جان! چرا موها و محاسنت رو رنگ سیاه کردی؟ آخه جبهه جای این کاراست؟
خندید و گفت: نمیخوام فرمانده فکر کنه من پیر شدم و منو نبره عملیات. نمیخوام از قافلهٔ شهدا جا بمونم.
#⃣ #حسین_زمانت_را_دریاب ۵ ؛ #محرم