🍃🌠🍃🌠🍃🌠🍃🌠🍃🌠🍃
🍂
🍃
🍁
متولد ۱۳۳۴ ، قزوین
روز میلاد امام حسن مجتبی (ع) به دنیا آمد و نامش را #حسن گذاشتند.
با سختی و مشکلات فراوانی رشد کرد.
به دلایل مشکلات مادی و معیشتی نتوانست ادامه تحصیل دهد و به ناچار برای کار به تهران رفت و در منزل خواهرش سکونت کرد.
روزها درس می خواند و شبانه به تحصیل پرداخت.
شرکت در راهپیمایی ها و مجالس علمای پیشروی انقلاب
چاپ و تکثیر اعلامیه های حضرت #امام (ره) در بازار تهران
دو بار توسط #ساواک دستگیر شد و چون از وی مدرکی نداشتند، آزادش کردند.
بعد از #انقلاب به عضویت #سپاه درآمد و به همراه #احمد_متوسلیان و #دستواره عازم #کردستان شد.
به همراه #حاج_احمد_متوسلیان به جنوب آمد و در مقطعی فرماندهی گردان #حمزه را به عهده گرفت.
وی ۱۱ بار مجروح شد و اکثر مواقع در بیمارستان بستری بود و خیلی کم به مرخصی رفت.
دی ماه سال ۱۳۶۱ ازدواج کرد.
و سرانجام در #عملیات_خیبر در اسفند ۶۲ ، در سمت #فرماندهی_محور ، جوهرۀ اصلی خود را نشان می دهد و کاری می کند کارستان و پس از تلاش و مجاهدت، به آرزوی دیرین خود می رسد.
پیکر پاکش در منطقه عملیاتی #خیبر جا ماند و برنگشت.
۷ ماه بعد، محمدرضا، تنها پسرش به دنیا آمد.
🍃
🍂
🍁
🔶 سردار دلاور و عاشورایی سپاه اسلام ، فرماندۀ مدبر گردان #حمزه از لشکر خط شکن محمد رسول الله (ص) ، #شهید_حسن_زمانی .
Eitaa.com/yousof_e_moghavemat
👈 #حیفه_شهید_نشیم 👉
✅
↘
همۀ فرماندهان در پایگاه #سپاه سوسنگرد جمع شده بودند. قبل از مصرف ناهار، برای گرفتن وضو به بیرون از ساختمان آمدم. وقتی آمادۀ وضو گرفتن شدم، #حسن را دیدم که وضو گرفته بود و داشت آستین پیراهنش را پایین می کشید.
باهم خوش و بشی کردیم. حسن با همان لهجۀ تهرانی گفت: «حاج آقا! چطوی؟» گفتم: «الحمدلله.» چهرۀ حسن طور دیگری شده بود. با همیشه فرق داشت.
او جلو آمد و با دست روی شانۀ من زد و بی مقدمه گفت: «آقای ناصری! حیفه تا زمانی که جنگ هست، ما #شهید نشیم، حیفه. کاری بکن که #شهید بشی.» گفتم: «حسن آقا! چه باید کرد؟»
گفت: «دو تا راه داره: یکی #خلوص و دیگری #تلاش_و_کوشش . اگه این دو تا رو خوب انجام بدیم، #شهید میشیم. بهت بگما، بعد از جنگ معلوم نیست سرنوشت ما چی میشه و عاقبتمون به کجا ختم میشه! بهترین عاقبتی که می تونیم به دست بیاریم، اینه که #شهید بشیم. در شرایط #شهادت ، همه چیز سعادته.»
بعد از این صحبت ها، گفت: «آقای ناصری! #التماس_دعا داریم. اگه زودتر از من #شهید شدی، #شفاعت منو هم بکن.»
نگاهی به چهره و سیمای او انداختم. اصلاً با روزهای دیگر تفاوت داشت. او پس از صرف ناهار و کمی استراحت، خداحافظی کرد و رفت.
بعد از رفتن او، نزد «[شهید] علی هاشمی» رفتم و به او گفتم: « #حسن چنین حرفهایی زد. چهره اش انگار پیام خاصی داشت. به نظرم به همین زودی ها #شهید میشه.» علی هاشمی گفت: «افرادی مثل #حسن باید #شهید بشن. این ها #لیاقت دارن و مزد لیاقت خودشونو می گیرن.» 🌸
✅
↘
🌷
👈 منبع: کتاب #من_اینجا_نمی_مانم ، خاطراتی از #شهید_حسن_باقری👉
.
.
.
#سالروز_شهادت : ۹ بهمن ۱۳۶۱ ، در حین شناسایی منطقه #فکه بر اثر اصابت ترکش های متعدد ناشی انفجار #خمپاره
.
.
.
#شادی_روح_شهدا_صلوات
#شهدا
#شهیدان
#یاد_شهدا
#به_یاد_شهدا
#فرماندهان
#دفاع_مقدس
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات
Https://Eitaa.com/yousof_e_moghavemat
🍃 #چگونگی_شهادت_حسن_زمانی 🌷
✅
🌸
👈 بعد از چهار بار حملۀ ناکام جهت باز شدن محور #طلائیه به نَشوه، #حاج_همت در هشتم اسفند به «گردان حمزه» به فرماندهی #حسن_زمانی دستور می دهد که امشب هرطور شده باید اینجا باز شود.
غروب روز هشتم اسفند ۱۳۶۲ گردان از نقطه رهایی حرکت کرد، خودش را به کانال طلسم شدۀ ۳۰ متری ( به عرض ۳۰ متر و به عمق ۵ متر پر از آب ) رساند و در آنجا با استفاده از پل های متحرک یونولیتی، باید از عرض کانال میگذشت و خود را به دشت غرب کانال می رساند. قطعات پل های شناور هم توسط ۴۰ نفر از نیروهای گردان میثم به جلو حمل می شد. از روی که دژ پایین آمدیم، وارد معبر شدیم. به یک باره دشمن شروع کرد به تیراندازی. #حسن_زمانی سریع با «دستواره» تماس گرفت و شرایط را توضیح داد.
دشمن متوجه شده بود که ما می خواهیم چکار کنیم! ما باید پل های شناور یونولیتی را روی آب می انداختیم و از عرض کانال عبور می کردیم.
#حسن هم با چه جسارتی به بچه های مهندسی کمک می کرد تا این پل ها هرچه زودتر روی عرض کانال نصب شوند.
تیر و ترکش بود که بر سرمان ریخته می شد. اوضاع به شدت وخیم بود. به محض اینکه کسی بلند می شد، تیر دوشکا بهش اصابت می کرد.
کار نصب پل ها که تمام شد، ناگهان خشکمان زد. دیدیم ۱۰ متر پل کم آورده ایم. تازه فهمیدیم که به علت مجروحیت حاملان پل ها، تعدادی از پل ها جامانده است.
دشمن وقتی متوجه سردرگمی ما شد، شدت آتش خود را بیشتر کرد و نقطه به نقطه پشت کانال را می کوبید و هر لحظه به تلفات ما اضافه می شد.
همینطور که داشتم صحبت می کردم، یک دفعه تیری از کنارم گذشت و به وسط سینۀ #حسن اصابت کرد. رو به آسمان کرد و به پشت افتاد. در حالیکه خون از دهانش به بیرون شتک می زد، زیر لب زمزمه کرد: انا لله و انا اليه راجعون . در همان حال رو کرد به من و در شرایطی که به سختی قادر به صحبت بود، گفت: «اگر می توانی مرا عقب ببر.»
دو طرف پاچه هایش را گرفتیم و او را عقب کشیدیم. یک مقدار که عقب آمدیم، دیدم خونی که توی گلوی #حسن_زمانی جمع شده، راه نفسش را گرفته و دارد خِرخِر می کند. در گوشش #شهادتین را خواندم. سر که بلند کردم، تمام کرده بود.🌷
✅
💫
📚 منبع کپشن: با اختصار و تخلیص از کتاب ارزشمند و باشکوه #شراره_های_خورشید 📄
.
.
#شهدای_لشکر_۲۷_محمد_رسول_الله
#شهدای_خیبر
#شهدا #شهیدان #دفاع_مقدس #شهدای_اسفند #لشکر_۲۷ #لشکر۲۷
http://Eitta.com/yousof_e_moghavemat
🔹صیادهمیشه میگفت: مراقبِ #حسن باشید ؛
🔸اخلاق و زبان حسن ، حلالِ مشکلات و برطرف کننده موانع بود
در همان سال ٦١ که مسئولیتِ توپخانه را به همراه شفیع زاده برعهده گرفت ، بیشترین ارتباط و نزدیکی را
با شهید بزرگوار #صیادشیرازی داشت به گونهای که در طول سالهای دفاع مقدس ، هروقت صیاد شیرازی ،
بنده و دیگر دوستان را میدید. میگفت: مراقب حسن باشید؛
🔹شهید صیاد میگفت : من حسن را خیلی دوست دارم
چون تعصبِ او به نظام و تعصبِ ملی او، فراتر از تعصب سازمانی است.
در واقع حسن تنها به فکر سپاه نبود بلکه تمامِ نظام و بلکه اسلام را درنظر میگرفت و بارها هم به ما تاکید میکرد که اگر این تعصب را داشته باشید، تعصب سازمانی هم در درون آن هست؛
خاطره ای از سردار حاجی زاده
#شهید_علی_صیاد_شیرازی نفر اول نشسته از راست
#شهید_حسن_طهرانی_مقدم نفر اول نشسته از سمت چپ
@yousof_e_moghavemat
💐نامش #حسن بود. چون روز #ولادت_امام_حسن_مجتبی علیه السلام به دنیا آمد.
🌷#شهید_حسن_علایی_حلاجی در عملیات والفجر۱ به شهادت رسید و پیکرش جا ماند.
دوازده سال بعد پیکرش بازگشت. ماه صفر بود. روز #شهادت_امام_حسن پیکرش تشییع شد
✅پدرش می گفت: همان شبی که شهید (عملیات والفجر۱) شد کوچه را چراغانی کردم، پسرم به آرزویش رسیده بود.
نیمه شب به خوابم آمد و گفت: پدر درسته که به آرزویم رسیدم، اما اسراف حرام است. برو چراغ ها را خاموش کن.
📙برگرفته از کتاب شیرین تر از عسل
@yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
#زائران_امام_حسین ☘🌸🚩
☆
♡
«...در هر شبانهروز صدهزار فرشته از آسمان فرود آمده و گرداگرد #حرم_سیدالشهداء طواف نموده و به آن حضرت صلوات فرستاده و خداوند را تسبیح میگویند، آنان برای زائران مرقد #سیدالشهداء استغفار میکنند و اسامی و مشخصاتِ دقیقِ کسانی را که به قصد تقرّب به خدا و رسولش به زیارت آن حضرت آمدهاند مینویسند، و با قلمی که از نور عرش الهی است بر سیمای زائران این عبارت را نقش میزنند: "این شخص زائرِ مرقدِ بهترین #شهید و فرزند بهترین انبیاست." آنان در روز قیامت بر اثر این نور شناخته میشوند و نوری که از سیمای آنان ساطع میشود چشمها را خیره میکند.
در آن روز، تو ای محمّد! بین من و میکائیل قرار گرفته و علی پیشاپیش ما حرکت میکند. ملائکهی بیشماری نیز به همراه ما در حرکت هستند. ما در مسیر خود به وسیلهی همان نوری که در سیمای زائران مرقد سیدالشهداء است آنان را شناسایی و از میان مردم جدا میکنیم و به این ترتیب خداوند متعال، آنان را از وحشت و سختیهای روز قیامت نجات میدهد.
این حکم خداوند و لطف اوست در حق کسانی که قبر تو را ای #محمد و یا قبر برادرت #علی را و یا قبر دو فرزندت #حسن و #حسین را با #نیت_خالص و فقط برای خدا زیارت کرده باشند...»
🔰 برگرفته از کتاب بسیار ارزشمند و فاخر #حسین_از_زبان_حسین علیهالسلام، صفحهٔ ۲۳۹.
#کتاب_خوب
#کتاب_خوب_بخوانیم
#کتاب_خوب_معرفی_کنیم
@yousof_e_moghavemat