eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
279 دنبال‌کننده
17.2هزار عکس
3هزار ویدیو
42 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃 🌸 ✅ 🌺 روز دهم ، به دستور فرماندهی قرارگاه فتح، عملیات در محور و متوقف شد و نیروهای لشکر برای بازسازی، عازم شدند. همچنان مشغول رتق و فتق امور بود و در منطقۀ عملیاتی ماند. بعداز ظهر روز چهاردهم اسفند بود که او جزیره را ترک کرد و وارد شد. به پیشواز او رفت و گفت: « به دادمون برس. نیروها خسته شدن و بریدن. از طرفی چون مأموریتشان تموم شده، میخوان برگردن شهراشون.» با شنیدن این خبر کمی بهم ریخت. اگر نیروها به شهرهایشان بازمی گشتند، عملاً هیچ عقبه ای نداشت. او نیروها را در دوکوهه جمع کرد و در فاصلۀ بین نماز مغرب و عشاء ، سخنرانی آتشینی کرد. او گفت: «ما هرچه داریم از داریم و انقلابِ خونبار ما، حاصل خون این عزیزان است. در هیچ کجای تاریخ و مقررات جنگ و تاکتیک جنگ، هیچکس یا گروهی نتوانسته بگوید این عملیات پیروز است یا نه. تنها چیزی که مهمه٬ حرکت در راه خداست. خداوند شکست می دهد، پیروزی هم می دهد، ما باید به او اتکاء داشته باشیم. اعضای بدن ما ضعیف است. عملیات به دست دیگری است، دست ما نیست که سخت باشد یا آسان. دیدگاه های ما مادی است، اما زیربنای جنگمان است. ما این جنگ را با خود پیش می بریم...» بعد از این که در حقیقت قبل از شهادتش بود، تمام کسانی که قصد بازگشت داشتند، با چشمانی نمناک و عظمی راسخ، آمادگی خود را برای حضور در صحنۀ نبرد به فرماندهان خویش اعلام کردند.✔ ❇ ❇ 📚 منبع کپشن: کتاب ، صفحه ۸۷ ✉ ↘ ↘↘ ۲۷ ۲۷ ۲۷_محمد_رسول_الله (ص) ۲۷_محمد_رسول_الله ۲۷ http://Eitta.com/yousof_e_moghavemat
18.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸 🍃 روایتی از به زبان همرزم باوفایش : «وقتی شد، صدام سه روز جشن عمومی در عراق اعلام کرد. پدافندهایشان به علت خوشحالی تا صبح می کوبیدند و فردایش در اخبارشان اعلام کردند که ۲۷ ...» 🌺 🌺 Eitaa.com/yousof_e_moghavemat
🌸 🍃 ✅ 📚 «...همۀ ما، باید اتکال به خداوند داشته باشیم. این مغزهای پوسیدۀ ما؛ این عقل های ناتوان و ضعیف ما و آن کسانی که طرح می ریزند و نقشۀ عملیات را بر روی مالک ها ترسیم می کنند، از تضمین قطعی نتیجۀ عملیات، قاصرند و ناتوان. ...این که عملیات، سخت باشد یا پیروز، به دست ما نیست. دیدگاه و بضاعت ما، محدود و مادی است. آن چه در توان داریم، انجام می دهیم، لیکن بقیه اش با خداست. زیربنای جنگ ما، است. ما این جنگ را، با نثار خون پیش بردیم. ابزار مادی برای پیشبرد امر جنگ را به ما نمی فروشند. ناچاریم بسازیم و بسوزیم و با دست خالی و مردانه مبارزه کنیم. ناچاریم! 💫 ✔ 👈 منبع کپشن: کتاب ، صفحه ۷۰۵ - بیانات ، ۱۲ اسفند ۱۳۶۲ ، حوالی غروب ، پادگان دوکوهه ، بعد از شش بار حملۀ ناکام برای بازکردن جادۀ طلائیه به نشوه در عملیات http://Eitta.com/yousof_e_moghavemat
#سردار_خیبر #سردار_مقاومت ✔ 🌸 📸 تهران - مقر ریاست جمهوری - سمینار فرماندهان سپاه - تیر ماه ۱۳۶۲ - ضیافت افطاری #حضرت_آقا 🤗 🌟 ⚘ ✍ امسال که آلبوم تصاویر #حاج_همت رو خریدم، یهو یاد این عکس افتادم و پیش خودم گفتم، بهترین موقعش الآنه که منتشر کنم این عکسو... #سیدالشهدای_دفاع_مقدس #سیدالشهدای_مقاومت #حاج_قاسم_سلیمانی #سردار_مقاومت #سردار_حرم #شهید_سپهبد_حاج_قاسم_سلیمانی #شهید_سپهبد_حاج_قاسم_سلیمانی #قاسم_سلیمانی #شهید_حاج_قاسم_سلیمانی @yousof_e_moghavemat
شجاعت و شهامت حاج همت یك امر ذاتی بود. هیچ وقت كسی ترس در وجود او ندید و این شجاعت، هرجا كه پای اعتقادات به میان می‌آمد☝️، صدچندان می‌شد.در سفر، چون با آخرین پرواز رفته بودیم✈️، فرصت كمی تا آغاز مراسم برائت از مشركین داشتیم. از دو شب قبل بچه‌ها را جمع كرده بودیم. حاج احمد متوسلیان و حاج همت یكسره كار می‌كردند؛ هر لحظه یك جا بودند و برنامه‌ای را تدارك می‌دیدند👌.در روز تظاهرات، پلیس سعودی به صورت دو دیوار، طرفین صف تظاهركنندگان را گرفته بود. آنها كلاه كاسكت های سفید رنگ به سر داشتند و با تجهیزات كامل آماده بودند.😐حاج همت دو ورقه لوله شده در دست داشت؛ فكر كنم فهرست برنامه‌ها و شعارهای مراسم بود.🙊 همین‌طور كه در حركت بود، یكی از پلیسها جلو آمد و ورقه‌ها را از دست او كشید. حاج همت هم بدون معطلی و سریع، دست انداخت و مچ دست پلیس سعودی را گرفت🤗. آن مأمور كه فكر چنین برخوردی را نمی‌كرد، جا خورد. وقتی نگاهش به چهره برافروخته حاج همت افتاد، دیگر حساب كار خود را كرد. از چهره درهم او نیز كاملاً پیدا بود كه حاج همت مچ دست او را محكم فشار می‌دهد😂. به همین دلیل، بعد از چند لحظه، نتوانست طاقت بیاورد و آرام مشتش را باز كرد. حاجی ورقه‌ها را از دستش گرفت و رهایش كرد.😊 آن مأمور هاج و واج مانده بود و جرأت برخورد با او را در خود نمی‌دید. معلوم نبود چه نیرویی✨ در نگاه حاج همت بود كه قدرت برخورد را از او گرفت.☝️ @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
🚩 ↘️ ↘️ «... یکی از ویژگی‌های جنگ ما که نابرابری‌ها را کنار زد، ابتکاراتی بود که در صحنه‌ی اتفاق افتاد. فرق ما با ارتش‌های کلاسیک دنیا در یک کلمه بود. اگر بخواهیم فرق ، ، فرماندهان گردان را با یک فرمانده کلاسیک ارتش دنیا، علاوه بر موضوعات معنوی و رفتاری بدانیم، کلمه "بیا و برو" بود. یعنی فرمانده‌ی ما در صحنه‌ی جنگ می‌ایستاد جلو و می‌گفت: "بیا" ، امّا فرمانده‌ی کلاسیک می‌ایستاد عقب و می‌گفت: "برو". می‌ایستاد جلو و می‌گفت: "بیا" تاثیرات زیادی داشت و فداکاری‌های بزرگی را آورد. لذا حجم شهدای فرمانده‌ی ما با هیچ جنگی قابل مقایسه نیست. در دوران جنگ تحمیلی، ۱۲ لشکر تازه‌تاسیس داشتیم. از ۱۲ لشکر تاسیسی زمان جنگ، ۷ فرمانده‌لشکرِ لشکرها شهید شدند. از ، چهار فرمانده لشکر، پشت سر هم به رسیدند. یعنی بعد از ، ، ، ، و بعد هم رسید به "حاج آقا کوثری" که شهید زنده هستند. در فرمانده گردان‌ها نزدیک به ۸۰ درصد شهید شدند. اگر خط شکنی و جلوایستادن نبود، این اتفاق نمی‌افتاد. وقتی فرمانده می‌گفت بیا، نقش آن فرمانده مانند یک ملکه زنبور عسل بود. لذا تمام زنبورهای عسل دور او جمع می‌شدند. امروز فقط اسوه و محبوب بچه‌های تهران نیست، او بیش از یک مرجع تقلید در کل کشور محبوب و مورد توجه است.» ✔ 📢 🏷 منبع نوشته: کتاب «حاج قاسم: جستاری در خاطرات شهید حاج قاسم سلیمانی» ، صفحه ۱۳۷ از مجموعه آثار به کوشش علی‌اکبر مزدآبادی. 📣 این نوشته، فرازی است از سخنرانی حاج قاسم عزیز در یادواره‌ی فرماندهان شهید ، اسفند ۱۳۹۱. 🪔 ◾ ✔ 🌸 📸 شناسنامه‌ی عکس: تهران - مقر ریاست جمهوری - سمینار فرماندهان سپاه - تیر ماه ۱۳۶۲ - ضیافت افطاری 🤗 💫 🍀 ⚘ شب شهادت - ۱۲ دی ۱۳۹۹ @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
🚩 ↘️ ↘️ «... یکی از ویژگی‌های جنگ ما که نابرابری‌ها را کنار زد، ابتکاراتی بود که در صحنه‌ی اتفاق افتاد. فرق ما با ارتش‌های کلاسیک دنیا در یک کلمه بود. اگر بخواهیم فرق ، ، فرماندهان گردان را با یک فرمانده کلاسیک ارتش دنیا، علاوه بر موضوعات معنوی و رفتاری بدانیم، کلمه "بیا و برو" بود. یعنی فرمانده‌ی ما در صحنه‌ی جنگ می‌ایستاد جلو و می‌گفت: "بیا" ، امّا فرمانده‌ی کلاسیک می‌ایستاد عقب و می‌گفت: "برو". می‌ایستاد جلو و می‌گفت: "بیا" تاثیرات زیادی داشت و فداکاری‌های بزرگی را آورد. لذا حجم شهدای فرمانده‌ی ما با هیچ جنگی قابل مقایسه نیست. در دوران جنگ تحمیلی، ۱۲ لشکر تازه‌تاسیس داشتیم. از ۱۲ لشکر تاسیسی زمان جنگ، ۷ فرمانده‌لشکرِ لشکرها شهید شدند. از ، چهار فرمانده لشکر، پشت سر هم به رسیدند. یعنی بعد از ، ، ، ، و بعد هم رسید به "حاج آقا کوثری" که شهید زنده هستند. در فرمانده گردان‌ها نزدیک به ۸۰ درصد شهید شدند. اگر خط شکنی و جلوایستادن نبود، این اتفاق نمی‌افتاد. وقتی فرمانده می‌گفت بیا، نقش آن فرمانده مانند یک ملکه زنبور عسل بود. لذا تمام زنبورهای عسل دور او جمع می‌شدند. امروز فقط اسوه و محبوب بچه‌های تهران نیست، او بیش از یک مرجع تقلید در کل کشور محبوب و مورد توجه است.» ✔ 📢 🏷 منبع نوشته: کتاب «حاج قاسم: جستاری در خاطرات شهید حاج قاسم سلیمانی» ، صفحه ۱۳۷ از مجموعه آثار به کوشش علی‌اکبر مزدآبادی. 📣 این نوشته، فرازی است از سخنرانی حاج قاسم عزیز در یادواره‌ی فرماندهان شهید ، اسفند ۱۳۹۱. 🪔 ◾ ✔ 🌸 📸 شناسنامه‌ی عکس: تهران - مقر ریاست جمهوری - سمینار فرماندهان سپاه - تیر ماه ۱۳۶۲ - ضیافت افطاری 🤗 💫 🍀 ⚘ شب شهادت - ۱۲ دی ۱۳۹۹ @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
🚩 ↘️ ↘️ «... یکی از ویژگی‌های جنگ ما که نابرابری‌ها را کنار زد، ابتکاراتی بود که در صحنه‌ی اتفاق افتاد. فرق ما با ارتش‌های کلاسیک دنیا در یک کلمه بود. اگر بخواهیم فرق ، ، فرماندهان گردان را با یک فرمانده کلاسیک ارتش دنیا، علاوه بر موضوعات معنوی و رفتاری بدانیم، کلمه "بیا و برو" بود. یعنی فرمانده‌ی ما در صحنه‌ی جنگ می‌ایستاد جلو و می‌گفت: "بیا" ، امّا فرمانده‌ی کلاسیک می‌ایستاد عقب و می‌گفت: "برو". می‌ایستاد جلو و می‌گفت: "بیا" تاثیرات زیادی داشت و فداکاری‌های بزرگی را آورد. لذا حجم شهدای فرمانده‌ی ما با هیچ جنگی قابل مقایسه نیست. در دوران جنگ تحمیلی، ۱۲ لشکر تازه‌تاسیس داشتیم. از ۱۲ لشکر تاسیسی زمان جنگ، ۷ فرمانده‌لشکرِ لشکرها شهید شدند. از ، چهار فرمانده لشکر، پشت سر هم به رسیدند. یعنی بعد از ، ، ، ، و بعد هم رسید به "حاج آقا کوثری" که شهید زنده هستند. در فرمانده گردان‌ها نزدیک به ۸۰ درصد شهید شدند. اگر خط شکنی و جلوایستادن نبود، این اتفاق نمی‌افتاد. وقتی فرمانده می‌گفت بیا، نقش آن فرمانده مانند یک ملکه زنبور عسل بود. لذا تمام زنبورهای عسل دور او جمع می‌شدند. امروز فقط اسوه و محبوب بچه‌های تهران نیست، او بیش از یک مرجع تقلید در کل کشور محبوب و مورد توجه است.» ✔ 📢 🏷 منبع نوشته: کتاب «حاج قاسم: جستاری در خاطرات شهید حاج قاسم سلیمانی» ، صفحه ۱۳۷ از مجموعه آثار به کوشش علی‌اکبر مزدآبادی. 📣 این نوشته، فرازی است از سخنرانی حاج قاسم عزیز در یادواره‌ی فرماندهان شهید ، اسفند ۱۳۹۱. 🪔 ◾ ✔ 🌸 📸 شناسنامه‌ی عکس: تهران - مقر ریاست جمهوری - سمینار فرماندهان سپاه - تیر ماه ۱۳۶۲ - ضیافت افطاری 🤗 💫 🍀 ⚘ شب شهادت - ۱۲ دی ۱۳۹۹ @yousof_e_moghavemat
🚩 جنازه‌ی سه روز گم شد. چندتا از رفقا و هم‌رزمای نزدیکش در به در دنبال پیکر حاجی بودن. از این سردخونه به اون سردخونه، از این معراج به اون معراج، دستِ آخر رو بین شهدای پیدا کردن. از روی بادگیر و زیرپوش و چراغ‌قوه‌ی تو جیبش. ولی من میخوام بگم، چه سرّی بود که توی عاشورایی بجنگی، همه‌ی نیروهاتو فدا کنی و فقط خودت باشی و خودت، مثل اربابت امام حسین علیه‌السلام هم به برسی و توی لشکر عاشورا پیدات کنن!!؟؟؟ بعد اونوقت چشاتم اختصاصی خدا واسه خودش بخواد، چون اون چشما نامحرم ندید و فقط خدا رو دید...!!؟؟؟ @yousof_e_moghavemat
🚩 ♡ ☆ برای تشییع جنازه‌اش، از همه جا آمده بودند. حتی فدائيانش در کردستان، پیشمرگان کُرد مسلمان از بانه، از مریوان، همه در فراغ شهادتش، آه می‌کشیدند و ناله سر می‌دادند. داغش برای همه جانکاه و سنگین بود. در همین بود که به او لقب اطلاق شد... ☆ ♡ @yousof_e_moghavemat