🇮🇷حاج قاسـم هـیچگاہ از سختیهـاے عراق و سـوریہ سـخـن نمیگفت و در پاسخ بہ هـر سـؤالے در ایـن خصوص، میگفت هـمہ چیز خوب اسـت؛ هـمہ چیز خوب اسـت.
❇️حاجی(سـردار سـلیمانی) بـسـیار زیرڪ وباهـوش بود. یڪ وقت در یڪ جلـسـہ خصوصی، فردے بہ ایشان اظهـار ارادت و نزدیڪے ڪرد و اظهـار داشت ڪہ شما دارید ایـن هـمہ زحمت میڪشید اما قدر شما را نمیدانند و فلان و چنان. اما حاج قاسـم گفت: «شما چرا ناراحتید؟ مـن یڪ سـربازم، نهـایتش میگویند برو جاے دیگرے نگهـبانے بدہ و مـن هـم میگویم چشم. اینڪہ ناراحتے ندارد.»
📚رۅایت دۅستانـهی یڪ همراه قدیمـے از سردار دلها
#شهید_قاسم_سلیمانی
@yousof_e_moghavemat
والفجر یک بود.
با گردانمان نصفه شبی توی راه بودیم .
مرتب بی سیم می زدیم به ش و ازش می پرسیدیم « چی کار کنیم؟»
وسط راه یک نفربر دیدیم. درش باز بود.
نزدیک تر که رفتیم، صدای آقا مهدی را از توش شنیدیم . با بی سیم حرف می زد.
رسیده بودیم دم ماشین فرماندهی . رفتیم به ش سلام بکنیم .
رنگ صورت مثل گچ سفید بود. چشم هایش هم کاسه ی خون .
توی آن گرما یک پتو پیچیده بودبه خودش و مثل بید می لرزید. بد جوری سرما خورده بود.
تا آمدیم حرفی بزنیم، راننده ش گفت « به خدا خودم رو کشتم که نیاد ؛ مگه قبول می کنه؟»
#فرمانده
#شهید_مهدی_باکری
#والفجر_1
منبع:سایتabrobad.net
@yousof_e_moghavemat
📌 #طرح_مهدوی
🌅 #عاشقانه_مهدوی
ای مثل روز آمدنت روشن!
این روزها که می گذرد، هر روز
در انتظار آمدنت هستم...
🖼 #پروفایل
@yousof_e_moghavemat
9.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 #نماهنگ زیبا در مدح امام علی (ع)
🎤شعرخوانی «صابر خراسانی»
🎧#السلام_علیک_یا_علی_ابن_ابیطالب
@yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
اسفند سال ۸۸ بود. مثل هر سال در تالار وزارت کشور برای سالگرد شهادت شهید باکری مراسم گرفته بودند. تهران بودم آنروز. محمودرضا (شهید محمودرضا بیضایی) زنگ زد و گفت: میآیی مراسم؟
گفتم: میآیم، چطور؟
گفت: بیا، سخنران مراسم قاسم سلیمانی است.
گفتم: حتما میآیم.
و مقابل ورودی تالار قرار گذاشتیم. محمودرضا زودتر از من رسیده بود. من با چند نفر از دوستان رفته بودم. بیرون، محمودرضا را پیدا کردم و رفتیم و نشستیم طبقه بالا. همه صندلیها پر بود و به زحمت جایی روی لبه یکی از پلهها پیدا کردیم و نشستیم روی لبه. تا حاج قاسم بیاید، با محمودرضا حرف میزدیم ولی حاج
قاسم که روی سن آمد محمودرضا سکوت کرد و دیگر حرف نمیزد. من گوشی موبایلم را درآوردم و شروع کردم به ضبط کردن حرفهای حاج قاسم. محمودرضا تا آخر، همینطور توی سکوت بود و گوش میداد. وقتی حاج قاسم داشت حرفهایش را جمع بندی میکرد، محمودرضا یک مرتبه گفت:حاج قاسم خیلی ضیق وقت دارد. این کت و شلواری که تنش هست را میبینی؟ شاید اصرار کردهاند تا این کت و شلوار را بپوشد و الا حاج قاسم همین قدر هم وقت ندارد.
بعد از برنامه، از پلههای ساختمان وزارت کشور پایین میآمدیم که به محمودرضا گفتم: کاش میشد حاج قاسم را از نزدیک ببینیم.
گفت: من خجالت میکشم وقتی توی صورت حاج قاسم نگاه میکنم؛ چهرهاش خیلی خسته و تکیده است. محمودرضا خودش هم این مجاهده و پرکاری را داشت. این اواخر یکبار گفت: من یکبار پیش حاج قاسم برای بچهها حرف میزدم، گفتم بچهها من اینطور فهمیدهام که خداوند شهادت را به کسانی میدهد که پرکار هستند و شهدای ما غالبا اینطور بودهاند.
#شهید_محمود_رضا_بیضایی
#شهید_قاسم_سلیمانی
@yousof_e_moghavemat
#معرفے_ڪتاب
📚مـن زنـده ام📚
📝تا اسیر نشده باشی نمیتوانے مفهوم اسارت را درڪ ڪنے... برای یڪ مرد هم مفہوم اسارت غیر قابل تصور است چه رسد بہ اینڪه این اتفاق را از زبان یڪ دختر ۱۷ ساله بشنوے!... اما من زنده ام داستان اسارت دختر هفده ساله ایرانے"معصومه آباد" در دست رژیم بعث است..
به قلـ✍ـم
"مـعصـومـہ آبـاد"
نشـ🖨ـر
'بـروج'
#معرفی_کتاب
#کتاب_خوب
#کتاب_بخوانیم
@yousof_e_moghavemat
| #طنز_جبہہ 😁
.
.
.
🖇محمد زخمے شده بود احتمالا هنگام غواصے
در یڪے از عملیاٺها ٺیر به پایش اصابٺ ڪرده بود.
وقٺے بہ خانہ آمد یڪ هفٺہ مرخصے داشت.
یڪ شب صدایش را شنیدم سریع از جا بلند شدم و به اٺاق رفتم
دیدم نشسٺہ و از خدا مےخواهد سریعٺر بہ جبهہ برود.❤️
.
هیچ وقٺ یادم نمےرود قرار بود چند نفر بہ عیادٺش بیایند محمد مرا صدا ڪرد و گفٺ: مادر اگر بچہها چیزے خواستند بگو نداریم،حتی آب!
من ناراحٺ شدم و گفٺم :محمد این چہ رفٺارے اسٺ ڪہ مےڪنے محمد با لبخندے زیبا گفٺ:
مادر ٺو این بچہها را نمیشناسے.🌱
.
وقتے دوسٺانش آمدند شهید یوسف قربانے، رضا ابوبصیر و چند ٺن از غواصان دیگر نیز آمدند شهید یوسف قربانے صدایم ڪرد :
-حاج خانم
+ بلہ پسرم؟
- نخ سفید دارید؟
+بلہ الان مےآورم.🤦♂
همین ڪہ نخ سفید را آوردم دیدم چهره محمد ڪبود شده با اشاره پرسیدم چہ شده؟
عصبانے شد و سرش را تڪان داد.😐
نخ را بہ یوسف دادم خدا رحمتش ڪند نخ را از من گرفٺ دیدم یڪ پستونڪ نارنجے رنگ از جیبش در آورد و نخ را بہ آن وصل ڪرد و رو بہ محمد ڪرد و گفٺ: چون ۶ ماهہ دنیا آوردهاے نیاز بہ #پستونڪ دارد.😂😂
وقٺے حالٺ خوب شد حاج خانوم ڪمڪٺ مےڪند.
.
دوسٺانش خندیدند. من هم زدم زیره خنده. محمد وقٺے خنده مرا دید از اینڪہ من خوشحال شده بودم خنده اش گرفٺ!😂
🌸 #شهید_محمد_محمدے
منبع:
درخٺ آلبالو
@yousof_e_moghavemat
#چراغ_راه ۷۳
🌸 راهکار شهید برای گرفتن حاجت از خدا
#دعا #نماز_اول_وقت #وصیتنامه_شهید #مدافع_حرم #شهیدمحمدکامران
@yousof_e_moghavemat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ڪلیپ
●روایت جالب از حاج قاسم سلیمانی
فقط بچه حزب اللهی ها را نیاورید کسانی را بیاورید با من حرف بزنند که ما را قبول ندارند...
#شهید_قاسم_سلیمانی
🌷
@yousof_e_moghavemat
💜💜💜💜💜
دبیرستان، سال اول، نفری سه چهارتا تجدید آوردیم.
سال دوم رفتیم رشته ی ریاضی. افتادیم دنبال درس.
مسئله های جبر، مثلثات و هندسه را که کسی توی کلاس از پسشان برنمی آمد، حل می کردیم.
صبح اول وقت قرار می گذاشتیم می آمدیم مدرسه، یک مسئله سخت را می گذاشتیم وسط، هر کسی که زودتر ابتکار می زد و به جواب می رسید، برنده بود. حالی بهمان می داد.
درس های دیگرمان مثل تاریخ و ادبیات زیاد خوب نبود، ولی توی درس های فکری و ابتکاری همیشه نمره ی اول کلاس بودیم.
مصطفی کیفی می کرد وقتی یک مسئله را از دو راه حل می کرد.
#انگیزشی💪 #مصطفی_احمدی_روشن❤️
@yousof_e_moghavemat