🌟روز خرید، در بازار عبدالمهدی گفته بود هرچه عروس دوست دارد بگیرد. هرچه می خواهد.
بانو خودش زیر بار خرید گران و کلان نرفته بود. به ذائقۀ خانواده ها نگاه نکرده بود. به اندازۀ نیاز اندک و ارزان خریده بود.
🌟 نیازش نگاه خدا بود دنبال زندگی شان، نه طلا و پارچه و چرم گران وسط خرت و پرت های خانه شان!
به همین راحتی هم عقد کردند و هم عروسی. آخر شب عبدالمهدی رفت تا عروسش را بیاورد. دست عروس سفید پوشش را که گرفت، چادر عروسش را که روی صورتش کشید، آرام آرام کنار گوشش زمزمه کرد:
🌟_ آخر شب آمدهام دنبالت که چشم نامحرمی به خانمم نیفتد… آدم باید یک جایی دلش را تحویل عشق بدهد و پله پله برود بالا تا خدا!
خانه اجاره ای، وسایل مورد نیاز، شروع زندگی شیرین و ....
بعد هم سکونت در ۲ اتاق خانۀ عموی عبدالمهدی. عروس و داماد زندگی را زیر سایهی خدا و نگاه خدا شروع کرده بودند.
پس نه اصرافی بود، نه تلخی ای، نه توقعی، نه حسادتی، نخ حسرتی.... راحت بودند و خوشحال، کمکِ هم بودند و می ساختند با تمام کم و زیادها!!
#عبدالمهدی
#بریده_کتاب
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی
@z_kamae
🌟دل وقتی که زیاد بیمحبتی ببیند، میگیرد.
این را همه قبول دارند. دل، فرماندۀ عاطفی جسم و روح است، تنها که بشود، اذیت میشود.
همین هم میشود که انسانها دنبال کسی میگردند که بشود محرم دلشان و پناه
عاطفیشان!
🌟همین آدم را در به در میکند، میکشاند تا ناکجا آباد!
سر مزار عبدالمهدی اما آبادی دلهاست؛ کفایت میکند دقایقی در گلزار شهدای کرمان توقف کنی، از جمعیت متفاوتی که سر مزار او مینشینند و با او گرم گفتوگو میشوند، مبهوت میشوی.
کوچک و بزرگ، پیر و جوان… جوان جوان جوان…
🌟عبدالمهدی کتاب پنجم مجموعه از او ،نوشته نرجس شکوریان فرد است که در انتشارات عهد مانا به چاپ رسیده است.
🌟این کتاب که در حوزه ادبیات پایدرای و دفاع مقدس جای دارد به قصهٔ شهید عبدالمهدی مغفوری میپردازد.
🌟 مجموعه از او پنج جلد دارد که هر جلد حاوی خاطرات شیرینی از شهدا است.
و این کتاب راوی زندگی شهیدی از تبار حاج قاسم است که.....
#عبدالمهدی
#معرفی_کتاب
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی
@z_kamae
8.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨حتما ببینید👆👆👆
بدون تعارف با خانواده #مسیح_علینژاد...
5.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💫 #موج_احکام / #احکام
1️⃣ آیا گوش کردن تمامی آهنگها حرام است؟
🔈 #گزیده_مراسم_حرم : حجت الاسلام موسوی بایگی
📱تلفن پاسخگویی به سؤالات شرعی و اعتقادی حرم مطهر رضوی 👈 ۰۵۱۳۲۰۲۰
❣️ @z_kamae
♨️دختر بی حجاب و پسر طلبه!!!
🔻یه روز یه خانم مثل هر روز بعد از کلی آرایش کنار آینه,مانتو تنگه و کفش پاشنه بلنده شو پا کرد و راهی خیابونای شهر شد.
همینطوری که داشت راه میرفت وسط متلک های جوونا یه صدایی توجهش رو جلب کرد :
❌خواهرم حجابت !! خواهرم بخاطر خدا حجابت رو رعایت کن !!.
🔻نگاه کرد، دید یه جوون ریشوئه از همون ها که متنفر بود ازشون با یه پیرهن روی شلوار و یه شلوار پارچه ای داره به خانم های بد حجاب تذکر میده.
🔻به دوستش گفت من باید حال اینو بگیرم وگرنه شب خوابم نمیبره مرتیکه سرتاپاش یه قرون نمی ارزه، اون وقت اومده میگه چکار بکنید و چکار نکنید.
🔻تصمیم گرفت مسیرش رو به سمت اون آقا کج کنه و یه چیزی بگه که دلش خنک بشه وقتی مقابل پسر رسید چشماشو تا آخر باز کرد و دندوناش رو روی هم فشار داد و گفت تو اگه راست میگی چشمای خودتو درویش کن با این ریشای مسخره ات ، بعدم با دوستش زدن زیر خنده و رفتن..
پسر سرشو رو به آسمون بلند کرد و زیر لب گفت:
خدایا این کم رو از من قبول کن !!
شبش که رفت خونه به خودش افتخار میکرد گوشی رو برداشت و قضیه رو با آب و تاب برای دوستاش تعریف میکرد.
فردای اون روز دوباره آینه و آرایش و بعد که آماده شد به دوستاش زنگ زد و قرار پارک رو گذاشت.
توی پارک دوباره قضیه دیروز رو برای دوستاش تعریف می کرد و بلند بلند میخندیدند شب وقتی که داشت از پارک برمیگشت یه ماشین کنار پاش ترمز زد: خانمی برسونیمت؟
لبخند زد و گفت برو عمه تو برسون بعد با دوستش زدن زیر خنده ، پسره از ماشین پیاده شد و چند قدمی کنار دختر قدم زد و بعد یک باره حمله کرد به سمت دختر و اون رو به زور سمت ماشین کشید.
دختر که شوکه شده بود شروع کرد به داد و فریاد اما کسی جلو نمیومد، اینبار با صدای بلند التماس کرد اما همه تماشاچی بودن، هیچ کدوم از اونایی که تو خیابون بهش متلک مینداختن و زیباییشو ستایش میکردن، حاضر نبودن جونشون رو به خطر بندازن
دیگه داشت نا امید میشد که دید یه جوون به سمتشون میدوه و فریاد میزنه: آهای ولش کن بی غیرت !! مگه خودت ناموس نداری؟؟
وقتی بهشون رسید، سرشو انداخت پایین و گفت خواهرم شما برو ، و یه تنه مقابل دزدای ناموس ایستاد !!
دختر در حالی که هنوز شوکه بود و دست و پاش میلرزید یک دفعه با صدای هیاهو به خودش اومد و دید یه جوون ریشو از همونا که پیرهن رو روی شلوار میندازن از همونا که به نظرش افراطی بودن افتاده روی زمین و تمام بدنش غرق به خونه ناخودآگاه یاد دیروز افتاد ، اون شب برای دوستاش اس ام اس فرستاد:
وقتی خواستن به زور سوارش کنند، همون کسی از جونش گذشت که توی خیابون بهش گفت: خواهرم حجابت !!
همون ریشوی افراطی و تندرو همون پسری که همش بهش میخندید..
اما الان به نظرش یه پسر ریشو و تندرو نبود ، بلکه یه مرد شجاع و با ایمان بود دیگه از نظرش اون پسر افراطی نبود ، بلکه باغیرت بود
🌹حالا متوجه شدیم که این جوون ریشو کسی نیست جز شهید امر به معروف و نهی ازمنکر #علی_خلیلی🌹
#روحش_شاد💚
【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما شهدا حاضر و ناظريم....🌸🌸🌸
37.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این کلیپ و ببینید تا بیشتر خودتونو باور کنید...
یا رب مکن از لطف پریشان ما را / هر چند که هست جرم و عصیان ما را
ذات تو غنی بوده و ما محتاجیم / محتاج بغیر خود مگردان ما را...
@z_kamae