زاینده رود ✅️
‹ ☘ › ... داود گفت: «نکتهای که به پدر و مادر بچهها باید بگم اینه که اگر میخواهید فردا روز نخواهید
‹ ☘ ›
... وقتی داود رفت، محمودی رو به ذاکر کرد و گفت: «تو نمیخوای چیزی بگی؟ دو روز دیگه جای من و تو دیگه تو این مسجد نیستا!»
ذاکر که معلوم بود بخاطر مسئلهای که عصر اتفاق افتاده بود و حاج عبدالمطلب بدجور در کاسه همشان گذاشته بود، دمغ است، رو به محمودی کرد و گفت: «حالا زوده. بگذار پرونده خودش رو سنگینتر کنه تا بعد. این بچه طلبه نمیتونه جلوی این تخمه و ترکههای آلابوسفیان بایسته. چه برسه بخواد آدمشون کنه. بابای نصفِ بیشتر این بچهها پیشِ خودمون پرونده دارند. مگه اینا اصلاح بشو هستند؟!»
محمودی وقتی زیرکی را در رفتار و حرفهای ذاکر دید، لبخندی زد و بلندگو را برداشت و شروع به خواندن دعای «یا علی و یا عظیم...» کرد.
اما در قسمت خواهران قرار نبود آن شب به راحتی بگذرد. نرجس داشت با دندانهای روی هم فشرده تسبیحات میگفت که دو تا خانم تازهوارد که معلوم بود مامان بچهها هستند، هنگام رد شدن، پا روی جانماز نرجس گذاشتند. و حتی یک نفر از آنها حواسش نبود و پایش کاملا گذاشت روی دو تا مُهرِ تربتی که نرجس وسط جانمازش گذاشته بود. نرجس دیگر تحمل نکرد و مثل بمب اتم ناگهان منفجر شد.
-یعنی چی؟ پا میگذارند رو مُهر و جانماز و ترتب کربلا و انگار نه انگار! کجا داریم ما؟ این چه دین و ایمونی هست؟ خیرِ سرت نماز جماعت بودی!
آن خانم که اتفاقا چادری هم بود و خیلی عادی بنظر میرسید، با حالت شرمندگی رو به نرجس کرد و گفت: «ببخشید. نگران بودم که نکنه بچه من زده باشه شیشه مسجد شکونده باشه. خواستم زودتر برسم بهش. که حواسم نبود و پا گذاشتم رو مُهر شما. ببخشید.»
نرجس دست بردار نبود. دید سه چهار تا خانم دارند به آنها نگاه میکنند اما وسط آن خانمها یک خانم جوانتر نشسته که کاملا روسری و چادرش را درآورده و یک کِش را با دندانش نگه داشته و میخواهد موهایش را از پشت سر ببندد. نرجس با حالت تمسخر گفت: «اینو باش! کم مونده سرخاب و سفیداب هم بیاره و وسط مسجد بماله به خودش! از کجا آزاد شدید شماها؟!»
نرجس تا این بیحرمتی را کرد، صدایی از پشت سرش شنید که با حالت جدیت به او گفت: «مؤدب باشید خانم ایزدی!»
نرجس که اصلا اننظار شنیدن چنین حرفی در مقرّ حکومتش را نداشت، رو کرد به پشت سرش تا ببیند چه کسی این حرف را زد که ناگهان چشمش به زینب خورد که کنار حاج خانم مهدوی نشسته بود. زینب که دخترهای دوقلویش دو طرفش بودند، سرش را جلوتر آورد و به نرجس گفت: «اگه فکر کردی که بازم میتونی همون بلاهایی سر اینا بیاری که قبلا سر مردم و بچههاشون آوردی تا از اطراف شوهرم پراکنده بشند، باید بگم سخت در اشتباهی. اینبار جلوت میایستم.»
نرجس رو به حاج خانم مهدوی کرد و گفت: «خوشم باشه حاج خانم! خوشم باشه با همچین عروسی! هرچقدر حلواش شیرینه، اما زبونش تلخه. من باعث شدم مردم و بچهها دیگه مسجد نیاند؟»
@Mohamadrezahadadpour
ادامه👇👇
─═इई🍃🌸🍃ईइ═─
#زایندهرود ✅ را معرفی کنید↡↡
━━━🍃🌺🍃━━━
❍↬❥ splus.ir/z_rood1 سروش
❍↬❥ eitaa.com/z_rood ایتا
❍↬❥ rubika.ir/z_rood1 روبیکا
زاینده رود ✅️
‹ ☘ › ... وقتی داود رفت، محمودی رو به ذاکر کرد و گفت: «تو نمیخوای چیزی بگی؟ دو روز دیگه جای من و تو
‹ ☘ ›
... حاج خانم مهدوی رو به بقیه خانمها کرد و گفت: «شما بفرمایید. خوش اومدید. قدمتون بالای سرم. بفرمایید دمِ در افطار کنید. بفرمایید.»
وقتی خانمها پراکنده شدند رو به نرجس کرد و گفت: «به روح رسول الله صلیاللهعلیهوآله که این مسجد به اسم خودش هست قسم اگر بخوای با تندروی و بداخلاقی با این مردم برخورد کنی، نفرینت میکنم. من هفتاد سالمه. عمر خودم رو کردم. پنجاه ساله که تو این مسجدم. تا امشب جمعیتی به این زیادی ندیده بودم. حتی شب عاشورا و شبهای قدر هم اینقدر مردم با تیپ و قیافههای مختلف نیومده بودند تو این مسجد! نرجس ازت خواهش میکنم. تو رو به روح پدرت اذیت نکن و به بچههاتم بگو نزنند تو سر مردم.»
نرجس افسوسی به حال آن مادر و عروس خورد و گفت: «شما مؤمنین ِ بیعار و بیدرد هستید. به قولِ یه بزرگی، درد دین ندارید. فقط دلتون میخواد یه مسجدی باشه و هوا هم خوب باشه و همه کنار هم باشند و نه امر نه نهی از منکری. شماها غیرت دینی ندارید. این که مثلا زن آخونده و عروس شماست اما یه کلمه به این همه زنک بدحجاب تذکر نمیده و اسم خودشم گذاشته مسلمون! اینم از شما که بعد از هفتاد سال عمری که از خدا گرفتی، وا دادی و جا زدی.»
زینب با جدیت هر چه تمامتر گفت: «درست با حاج خانم حرف بزن. اصلاً ما بیعار. ما بیدرد. ولی دل کسی نمیشکونیم. شخصیت کسی خُرد نمیکنیم. یه کم به طلبه تازه وارد فرصت میدیم. به بچههای مردم که همشون تو خونشون بازیهای بهتر از این دارند اما دلشون هیجانِ با هم بودن میخواد، فرصت میدیم که این هیجان تو مسجد و تحت مدیریت یکی که عُرضه و حوصله و ایده داره تخلیه کنند. نرجس! من این طلبه رو من میشناسم. این رو شوهرم خوب میشناسه. اینقدر نقش پلیس بد از خودت درنیار و بگذار ببینیم چیکار میکنه این بنده خدا! من و حاج خانم و چند تا از خانمهای دیگه، پایِ کارِ این حاج آقا میایستیم. اگه شوهر خودم موفق نبود و یا بهتره بگم شماها نگذاشتید، بخاطر سکوت ما بوده. ما به موقع ازش حمایت نکردیم. اما دیگه ساکت و بیتفاوت نمیشینیم. من آدمی نیستم که یه اشتباه رو دو بار مرتکب بشم.»
بعدش زینب و دختراش با خانم مهدوی بلند شدند و به آبدارخانه رفتند و به خانمهای آبدار خانه کمک کردند. جوِ قشنگ و شلوغی در آبدارخانه راه افتاده بود. خانمها ابتدا سه چهار تا تُنگِ بزرگِ شربت برای بچهها آماده کردند. بعدش با کلی لیوان یکبار مصرف فرستادند قسمت مردانه. تا هم آقایان گلویی تر کنند و هم بچهها شربت بخورند. بعلاوه دو تا سینی بزرگِ حلوای تخممرغی.
بچهها هم با کمال میل و کِیف میخوردند و بازی و شوخی میکردند و دور هم خوش بودند و درباره مسابقه حرف میزدند.
اینگونه بود که جبهه جدیدی از خانمهای مؤمن و پایِ کار و فعال در مسجد، از همان شب دوم سومِ ورود داود به آنجا شکل گرفتند و با محوریت زینب و خانم مهدوی، در پشت پرده و آبدارخانه مسجد مشغول خدمت شدند.
@Mohamadrezahadadpour
ادامه دارد ...
─═इई🍃🌸🍃ईइ═─
#زایندهرود ✅ را معرفی کنید↡↡
━━━🍃🌺🍃━━━
❍↬❥ splus.ir/z_rood1 سروش
❍↬❥ eitaa.com/z_rood ایتا
❍↬❥ rubika.ir/z_rood1 روبیکا
‹ 🌿 ›
« ﷽ »✦༻ #قرار_روزانه ༺✦
سوره طلاق #صفحه_۵۵۸
ثواب تلاوت این صفحه و ذکر #دوشنبه_ياقاضیَالحاجات (۱۰۰مرتبه)
هدیه به #شهیدوالامقام #محمد_رحیمی
در #ایام_شهادتشان
•••
هر که روزش با سلامے بر حسین آغاز شد
حق بگوید خوش بحالش بیمه "زهرا" شده
#السَّلامُ_عَلَیڪَ_یا_اَباعَبــدِاللہ
─═इई🍃🌸🍃ईइ═─
#زایندهرود ✅ را معرفی کنید👇
━━━🍃🌺🍃━━━
❍➤ splus.ir/z_rood1 سروش
❍➤ eitaa.com/z_rood ایتا
❍➤ rubika.ir/z_rood1 روبیکا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱
بسمـ الل℘ِ الرَّحمـنِ الرَّحیمــツ
لِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا فِيهِنَّ وَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
مائده ۱۲۰🌱
ﻣﺎﻟﻜﻴّﺖ ﻭ ﻓﺮﻣﺎﻧﺮﻭﺍﻳﻲ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻫﺎ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﺁﻧﻬﺎﺳﺖ ، ﻓﻘﻂ ﺩﺭ ﺳﻴﻄﺮﻩ ﺧﺪﺍﺳﺖ ، ﻭ ﺍﻭ ﺑﺮ ﻫﺮ ﻛﺎﺭﻱ ﺗﻮﺍﻧﺎﺳﺖ
❍↬❥ @z_rood1 روبیکا و سروش
❍↬❥ @z_rood ایتا
عکسِ رویِ تو چو در آینهٔ جام افتاد
عارف از خندهٔ مِی در طمعِ خام افتاد
حُسن رویِ تو به یک جلوه که در آینه کرد
این همه نقش در آیینهٔ اوهام افتاد
─═इई🍃🌸🍃ईइ═─
#زایندهرود ✅ را معرفی کنید👇
━━━🍃🌺🍃━━━
💢 splus.ir/z_rood1 سروش
💢 eitaa.com/z_rood ایتا
💢 rubika.ir/z_rood1 روبیکا
تندخوانےجزء26قرآنکریم.mp3
3.99M
‹ ☘ ›
🎼 تحدیر (تندخوانی قرآن کریم)
🎙 استاد معتز آقایی
📖 جزء بیست و ششم قرآن کریم
❍↬❥ @z_rood1 روبیکا و سروش
❍↬❥ @z_rood ایتا
🍀 قرار هر روز ماه مبارک
✨ هدیه به شهداء و اموات 🌾
#روز_بیست_و_ششم
─═इई🍃🌸🍃ईइ═─
#زایندهرود ✅ را معرفی کنید↡↡
━━━🍃🌺🍃━━━
❍↬❥ splus.ir/z_rood1 سروش
❍↬❥ eitaa.com/z_rood ایتا
❍↬❥ rubika.ir/z_rood1 روبیکا
8.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‹ ☘ ›
موسیقیِ طبیعت 😍
❍↬❥ @z_rood1 روبیکا و سروش
❍↬❥ @z_rood ایتا
❣ سلام رفقـــــــا ❣
نوای سبوح قدوس رب الملائکه و الروح رو می شنوید؟
گوارای وجودتان😊
─═इई🍃🌸🍃ईइ═─
#زایندهرود ✅ را معرفی کنید↡↡
━━━🍃🌺🍃━━━
❍↬❥ splus.ir/z_rood1 سروش
❍↬❥ eitaa.com/z_rood ایتا
❍↬❥ rubika.ir/z_rood1 روبیکا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‹ ☘ ›
💖 با خدا زیاد حرف بزن 💝
❍↬❥ @z_rood1 روبیکا و سروش
❍↬❥ @z_rood ایتا
خودت حَظِشو ببر😍 👌🏻
─═इई🍃🌸🍃ईइ═─
#زایندهرود ✅ را معرفی کنید↡↡
━━━🍃🌺🍃━━━
❍↬❥ splus.ir/z_rood1 سروش
❍↬❥ eitaa.com/z_rood ایتا
❍↬❥ rubika.ir/z_rood1 روبیکا
‹ ☘ ›
با توجه به شروع زایمان حیات وحش در مناطق مختلف فلات ایران، مادران برای دراَمانماندن نوزادان از خطرات احتمالی، نوزادان را در بین سنگها و بوتهها مخفی می کنند. درصورت مشاهده نوزادان متولدشده بههیچعنوان نزدیک آنها نشوید و از دستزدن به آنها پرهیز کنید. اگر نوزادِ حیوانات بوی انسان بگیرد، ممکن است توسط مادر هرگز پذیرفته نشود.
─═इई🍃🌸🍃ईइ═─
#زایندهرود ✅ را معرفی کنید↡↡
━━━🍃🌺🍃━━━
❍↬❥ splus.ir/z_rood1 سروش
❍↬❥ eitaa.com/z_rood ایتا
❍↬❥ rubika.ir/z_rood1 روبیکا
‹ ☘ ›
بسمه تعالی
با آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما همشهریان عزیز و تبریک بهمناسبت عید سعید فطر
🔰 به اطلاع اهالی محترم شهر زاینده رود محله باباشیخعلی می رسانیم؛
عزیزانی که میخواهند برای اموات خود عید بگیرند مبلغ ۲۰۰هزارتومن بابت هزینه مداح و سیستم صوتی و قند و چای به این شماره کارت
۶۰۳۷۹۹۸۱۴۰۹۸۴۰۱۳
واریز نمایند و برای نوشتن نام اموات خود با آقای فرهادباقری با شماره تلفن
۰۹۱۳۹۳۴۱۹۷۷
تماس بگیرند.
در ضمن برای پذیرایی ازمردم تهیه کیک یا شیرینی برعهده صاحبان عزا خواهدبود.
🔰 هیئت امناء مسجدصاحب الزمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف)
─═इई🍃🌸🍃ईइ═─
#زایندهرود ✅ را معرفی کنید↡↡
━━━🍃🌺🍃━━━
❍↬❥ splus.ir/z_rood1 سروش
❍↬❥ eitaa.com/z_rood ایتا
❍↬❥ rubika.ir/z_rood1 روبیکا
‹ ☘ ›
من پرندگان غمگین زیادی را دیدم
که هنوز پرواز میکنند
امید یه همچین چیزیه..
─═इई🍃🌸🍃ईइ═─
#زایندهرود ✅ را معرفی کنید↡↡
━━━🍃🌺🍃━━━
❍↬❥ splus.ir/z_rood1 سروش
❍↬❥ eitaa.com/z_rood ایتا
❍↬❥ rubika.ir/z_rood1 روبیکا
‹ ☘ ›
سلام هک شدم بازش نکنید
↡↡↡↡↡↡
سلام به دوستان عزیز
سود سهام عدالت شروع شده
نفری ۱ تا ۳ میلیون به همه
اونایی هم که سهام عدالت ندارند میتونن دریافت کنند
از مرجع زیر بگیرید
shmiran-ir.tech/ss
من خودم گرفتم برید بگیرید دوره سومشه تا وقتش تموم نشده
❍↬❥ @z_rood1 روبیکا و سروش
❍↬❥ @z_rood ایتا
سلام این یک سایت👆کلاهبرداری هستش انجام ندید
شماره شما رو هک می کنند.
🎗 ارسالی #کاربرگرامی
─═इई🍃🌸🍃ईइ═─
#زایندهرود ✅ را معرفی کنید↡↡
━━━🍃🌺🍃━━━
❍↬❥ splus.ir/z_rood1 سروش
❍↬❥ eitaa.com/z_rood ایتا
❍↬❥ rubika.ir/z_rood1 روبیکا
‹ ☘ ›
«🍂••• مجلس ترحیم •••🍂»
❍↬❥ @z_rood1 روبیکا و سروش
❍↬❥ @z_rood ایتا
● یکمین سالروز درگذشت پدری مهربان و همسری دلسوز شادروان مرحوم جانباز دفاع مقدس حاج #احمدرضا_معظم
🕌 مسجد حضرت صاحبالزمان علیهالسلام شهر زاینده رود محله باباشیخعلی
🗓 پنجشنبه ۳۱ فروردین ۱۴۰۲
روحشان شاد🌹😔
#کانال_زاینده_رود
─═इई🍃🌸🍃ईइ═─
#زایندهرود ✅ را معرفی کنید↡↡
━━━🍃🌺🍃━━━
❍↬❥ splus.ir/z_rood1 سروش
❍↬❥ eitaa.com/z_rood ایتا
❍↬❥ rubika.ir/z_rood1 روبیکا