ــــــــــــــ
ایران کتاب عزیزم
من این ماه، همهٔ حقوقم را کتاب خریدم. همهٔ حقوقم را. و هر روزِ هفته، پستچی آمد درِ خانهمان. و نگویم از لذتِ مدامم.
حالا اگر دلت میخواهد آخرین واریزیام را نشانت بدهم؟ ۲۱۵ هزار تومان بیشتر، ته حسابم نمانده. هربار که میآیم چیزی بخرم، یادم میآید که همهاش را دادم به شماها. همزمان هم سر شوق میآیم، هم دلم عجیب پیچ میخورد از بیپولی. اینها را گفتم که لطف کنی و با تخفیفهای راهبهراهت، دهنم را باز نکنی. بیزحمت اینها را به سیبوک، نهنگ، کتابرسان و بازار کتاب هم بگو. تا اطلاع ثانوی، آه در بساط ندارم.
@zaatar
ــــــــــــــ
وسط هیاهوی بچهها، نشسته بودم پای صحبتهای یکی از اساتید.
میگفت در داستاننویسی هیچوقت وسط نایستید؛ دنبال یک ذره از هر چیزی نباشید. نویسندگی را با عقل خودتان انتخاب کنید و پای سختیهایش بایستید.
میگفت ادا درنیاورید. اگر قرار است نویسنده شوید، تبعاتش را بپذیرید. هر کاری تاوانی دارد. هر کاری خاک خوردن دارد. نمیتوانید وسط بایستید و اسم نویسنده را هم یدک بکشید.
میگفت نمیتوانید نویسنده شوید ولی سختیهای نویسندگی را نپذیرید. خودتان را وقفش کنید و از وسط بازی کردن، دست بردارید.
#نویسندگی
@zaatar
هدایت شده از مجلهٔ مدام
سومین دورهمی و رونمایی مجلهٔ مدام
مدام سه: جنگ
با حضور
#مجید_قیصری
#سلمان_باهنر
#سمیه_عالمی
#امیر_خداوردی
به صرف داستان و موسیقی
سهشنبه بیستم آذرماه
تهران؛ کتابفروشی فرهنگان پاسداران
ساعت ۱۸ تا ۲۰
مشتاق دیدار همهٔ شما هستیم و دیدهٔ ما، میزبان قدمهای شماست.
منتظرتان هستیم ❤️✌️
مدام؛ یک ماجرای دنبالهدار | @modaam_magazine
753.2K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ـــــــــــــــ
احوالم غمینه، بارم رو زمینه
ذکر بیقراری، یا امالبنینه
@zaatar
صبح زیبایم اینطور شروع شد:
_سلام
_سلام آقااااا
_آقا سلام
_آقا منم سلام کردم
_آقاااااااا سلام
_ سلاممممممم آقاااااااااا
_جواب منو ندادین آقا
_آقا صدای من میاد؟
صبح زیبای شما چطور شروع شد؟😌
#کلاس_آنلاین
@zaatar
ــــــــــــــ
به جرأت میتونم بگم مدام جنگ، یکی دو پله از شمارههای قبل، بهتره.
🎐فقط تا پایان امشب فرصت دارید شماره سوم رو با ۲۰درصد تخفیف تهیه کنید.
http://www.modaammag.ir
@zaatar
ــــــــــــــ
قبلترها، پای فیلمهای اکشن نمینشستم. تا آنجا که دیدم برای نوشتن داستانهایم، به هرجور صحنهٔ نزیستهای، نیاز دارم.
فیلم «مرد خاکستری»، روایت پُرتنش و هیجانانگیزی است که به خاطر جلوههای بصری، مخاطب را تا انتها پای فیلم نگه میدارد.
فیلم در ژانر اکشن است و نمیتوان از آن، انتظار یک فیلم واقعگرا با روابط علی معلولیِ کامل داشته باشیم.
درواقع وقتی وارد ژانر میشویم، از واقعیت فاصله میگیریم. پس قواعد سنجش فیلم، تاحدودی متفاوت میشود.
فیلم، سراسر حادثه است و ریتم بسیار تندی دارد. لحظهای غفلت، باعث جا ماندن از فیلم میشود. درست برعکس فیلمهایی که اطناب دارند و حوصلهسربرند.
از نقطه قوت فیلم، دیالوگهای درخشان است؛ دیالوگهایی که پیشبرندهٔ داستانند و آدمها فقط برای خودشان گندهگویی نمیکنند.
از نقاط ضعف داستان، ایدهٔ کلیشهای آن است اما باوجود تکراری بودنش، سرگرمکننده است و همین، بخش بزرگی از ادبیات و سینماست.
ضمن اینکه سؤالاتی تا پایان داستان در ذهن مخاطب باقی میماند و فیلم پاسخگوی همهٔ سؤالات نیست. مثلا تکلیف شخصیت با اهداف سیکس روشن نیست و مخاطب میماند که این کاراکتر بهدنبال افشای اطلاعات است یا نجات برادرزادهٔ دوستش.
در کل فیلم خوبی بود با هنرنمایی بازیگران خوب. ببینید و لذتش را ببرید.
#فیلم
#مرد_خاکستری
@zaatar
ـــــــــــــ
کادوی روز زن را بهم داده بود و فکر نمیکردم دیگر خبری باشد. پسرک میدانست نویسندهٔ موردعلاقهام احمد محمود است. هفتهٔ پیش گفت میخواهم برایت کتابی بنویسم. یک کتاب از احمد محمود. گفت کدام کتابش را نداری تا همان را بنویسم. گفتم کتابهایش زیاد است اما تو مدار صفر درجه را بنویس. گفت همین را مینویسم. گفت دلم میخواهد همه کتابهایش را داشته باشی. این یکی را من مینویسم. جلد هم میگذارم برایش. در طول هفته، مدام میگفت دارم کتاب را برایت مینویسم. منتظرش باش. دارد تمام میشود.
تا دیشب که همسر گفت کتابی سفارش دادهام برای خودم. فردا میآید. مو لای درز سناریوشان نرفت. امروز پستچی آمد. طبق معمول بسته را پشت در گذاشت. حسین که از مدرسه رسید، با خودش آورد بالا. بسته را درجا باز کرد و مدار صفر درجه را گرفت جلویم.
و من هنوز، از گذاشتنِ تکههای پازل برای غافلگیریشان، شوکهام.
حالا که فکر میکنم، چیدن سناریوی پدر-پسری برای خوشحال کردنم، از داشتن مدار صفر درجه هم، دلچسبتر بود.
#پدر_پسری
@zaatar