عزیزای دلم
بنده هرگز چنین نکردم
اصلا کی باشم که اینکارو انجام بدم
فقط خداست که میدونه اعمال آدما چطوریه👌
این اشخاص بدحجاب اصلااا خودشون بد نیستند بلکه عمل بدحجابیشون بد هست🥰
کسی که کشف حجاب هست داره نقص قانون میکنه و کاملا شفاف مقصر هست👌
اما کسی که بدحجاب هست فقط داره با یک عملکرد بد هم به خودش آسیب میزنه هم جامعه❤️
با اینحال بازم تاکید میکنم
خودشون بد نیستند
این عملشون بد هست
نویسنده | زهرا علیپور🇵🇸
#پارت_۲۴۶ #همسر_طلبه سری تکان میدهم: - اما من نیازی ندارم به کمک شما، اگر واقعا نیاز داشتم. باشه.
#پارت_۲۴۷
#همسر_طلبه
لبخند میزنم:
- من آدم شکست نيستم! اگه خدا جز پاهام دستامم ازم بگیره بازم شکست نمیخورم! مطمئنم، مطمئنم تا وقتی که نفسم رو نگرفته، برای من تو این دنیا یک ماموریتی قرار داده.
آه عمیقی کشیده و سمت آشپزخانه رفته و با لیوان آبی برمیگردد، لیوان آب را که به دستم میدهد میگوید:
- واسه همینه که میگم بهتون حسودیم میشه من این همه درس خوندم و ادعای دین و دیانت میکنم اما انگار شما خیلی بهتر دین رو فهمیدید.
سری تکان میدهم:
- اما من ادعایی ندارم! اون چیزی رو که درک میکنم میگم. با این حال ازت ممنونم، این روزا خیلی کمک کردی و شرمنده شدم.
میخواهم بروم که میگوید:
- اما من یه سوال دارم...
متعجب سری تکان میدهم:
- چه سوالی؟
محکم میگوید:
-میخوام بدونم چی باعث شد اون شب اونجا بیاید و بعدش با سرعت برگردید!
زهرا علیپور✍
🍃
🌸🍃
#پارت_۲۴۸
#همسر_طلبه
یک دفعه قلبم به تپش میافتد، اصلا فکر اینجایش را نکرده بودم باید چه توضیحی به او میدادم؟ یعنی حرفهایم درست بود؟ خب بعدش بهش میگفتم، چی میشد؟
بگویم میخواستم بهت بگویم دوست دارم؟ دل تنگت شدم؟ یا نه
بهت شک داشتم؟ تا مسجدم اومدم؟ بعدم که تو رو در اون وضعیت دیدم، با سرعت برگشتم و قصد داشتم رهایت کنم که همه چی عوض شد.
این یه نشونه نبود؟ نشونه اینکه شاید خدا میخواست یک چیز دیگه بهم بگه؟ اینکه آیه شاید داری اشتباه فکر میکنی!
اینقدر در فکر فرو رفته بودم که علی صدایم میزند.
- انگاری رفتین توی دنیای دیگه.
نفس عمیقی میکشم:
- درسته اما خب اگر ممکنه دلم نمیخواد فعلا بهت بگم به چه علت، البته شاید بعدا گفتم، نمیدونم.
سری تکان میدهد:
- باشه، اصراری نمیکنم اما منتظرم!
نفس عمیقی میکشم:
-خیلی ممنون، ترجیح میدم الان کمی استراحت کنم.
به آشپزخانه رفته و با دستمال تمیزی برمیگردد و چرخهای ویلچرم را تمیز میکند.
زهرا علیپور✍
🍃
🌸🍃
نویسنده | زهرا علیپور🇵🇸
#پارت_۲۴۸ #همسر_طلبه یک دفعه قلبم به تپش میافتد، اصلا فکر اینجایش را نکرده بودم باید چه توضیحی به
#پارت_۲۴۹
#همسر_طلبه
-خیلی خب کمکتون میکنم روی تشک دراز بکشید.
تشکم را نزدیک پنجره سمت کتابهایم پهن میکند که نورگیر خوبی هم داشت، یه جورایی بگم محل دنج خانه کوچکمان بود.
"خانه کوچکمان" چه لفظ زیبایی! خانه من و علی! کاش این خانه رنگ و بوی عشق و محبت بگیرد، خنده های من و علی طنینانداز این خانه شود، بوی عطر گل محمدی، بوی غذای گرم، بوی صبحتهایمان، بوی خنده!
کاش همه اینها به واقعیت تبدیل شود، یعنی میشود؟ یا نه؟ یا شاید هم من باید به فکر ترک کردن علی باشم؟ علی نباید خودش را وقف من میکرد، باید تصمیمم را میگفتم بهش، باید هرچه زودتر میگفتم.
علی برای کلاس درس بیرون از خانه رفته بود، حوصله ام حسابی سر رفته و مشغول خواندن کتاب پیشنهادی علی بودم.
واقعا کتاب جذابی بود و دین رو در ابعادی که تاحالا حتی بهش فکر هم نکرده بودم نگاه میکردم. تاحالا فکر میکردم از مسلمانی همین را دارم که از پدر و مادرم به ارث رسیده.
زهرا علیپور✍
🍃
🌸🍃
پارتای قشنگ و جذابمون...😍
تقدیم نگاه امام سجاد علیهالسلام
و شما عزیزان... 🌱🤍
📌عمل صرف هم ارزش افزوده ایجاد نمیکند. مثلاً برخی از موجودات هستند که عمل مداوم دارند و خستگی ناپذیرند مانند مورچهها، و با اینکه سختکوشی آنها بسیار بیشتر از انسان است، اما ارزش افزودهای تولید نمیشود. پس اصالتاً ارزش افزوده نه با علم و نه با عمل تولید میشود.
استاد پناهیان✍
#خودسازی
🔸 @zahra_alipouur