کاروان تشنه شد و بر سر این چاه آمد
دلو انداخت که آب آورد و ماه آمد
کعبه آبستن نور است هواللّهُ احد
فاطمه بنت اسد با اسدُاللّه آمد
این شکافی که به لبخند خدا می ماند
مژده ی یار رسول است که از راه آمد
جمعه ای تکیه به دیوار خدا خواهد زد
آفتابی که از آن نور سحرگاه آمد
کاروان تشنه ی یوسف شده بعد از عمری
تا نگوییم که این قصه چه کوتاه آمد
#زهرا_سپهکار
@zahra_sepahkar
به لب دارند دریاهای لب تشنه سلامت را
به دل دارند امواج رها ماه تمامت را
علی را قرة العيني همان في مقعد صدقی
بنفسی انتَ می داند بلندی مقامت را
به غم ها کاشف الکربی ابالغوثی ابالفضلی
که در سختی فراوان برده ام با بغض نامت را
اگر که دست های تو عمود خیمه ی دین شد
رساندی تا به فرداها و فرداها پیامت را
نه آب است این که چون جان عزیزش دوست می داری
به دندان می بری با مشک خود حرف امامت را
شنیدم روضه ات را و دلم کرب و بلایی شد
بگو پس کی ببینم روضه ی دارالسّلام ات را
#زهرا_سپهکار
@zahra_sepahkar
ماه، پشت ابرهای تار دستش بسته نیست
موج، یعنی حیدر کرار دستش بسته نیست
آسمانی از کرامت دارد این ماه تمام
ماه من در موقع افطار دستش بسته نیست
صلح یعنی کربلا زیر سکوتش جاری است
رود اگر رود است در شنزار دستش بسته نیست
صلح یعنی رهبر بی یار دستش بسته است
کربلا یعنی که پرچمدار دستش بسته نیست
ای شهیدان مرحبا از برکت خون شما
این زمان تنهاترین سردار دستش بسته نیست
صبح فردایی امامم حی ّ و حاضر می رسد
برخلاف عهد ما این بار دستش بسته نیست
می نویسد آیه های عشق را دور بقیع
آن زمان استاد کاشیکار دستش بسته نیست
#زهرا_سپهکار
@zahra_sepahkar
باید سوال کرد دقیقاً که چیستیم
گر روز قدس مشت گره کرده نیستیم
شمر زمانه در دل میدان مشخص است
در این نبرد، خوب ببینیم کیستیم
در عمرمان دقیقه دقیقه حساب نیست
آن لحظهها که با مدد از عشق زیستیم
ما ابرهای صاعقه باریم پس چرا
در تنگنای قافیه تنها گریستیم
ما پرچمیم دست علمدار و حاضریم
حتی اگر که دست فدا شد بایستیم
ما در خط مقدم عشقیم عاشقیم
ما عاشق مبارزه با صهیونیستیم
@zahra_sepahkar
#زهرا_سپهکار
#قدس_آزاد
#دفاع_مقدس
#فتح_خرمشهر
#غزل
🔹خونینشهر🔹
به سوگ نخلهای بیسرت گیسو پریشانم
شبیه خانههای خستهات در خویش ویرانم
شب طوفان نباشد، صبح ساحل از صدف خالیست
که من این روزهای سخت را از عشق میدانم
تو رفتی ای قنوتت تشنه با یکریز بارانها
و من چون مشک خالی در کنار رود میمانم
به هرجا ذکر خیر توست با اروند با کارون
به هر موجی روایتهاست از تو ماه تابانم
کدامین صفحۀ قرآن جیبیِ تو ترکش خورد
که عطر یاس و یاسین میدهد امروز قرآنم
من ایمان دارم ای خورشید، بعد از این شب یلدا
به نورت فتح خواهی کرد خونینشهر چشمانم
و خرمشهرها دیدهست با چشمان خود ایران
و خرمشهرها در پیش دارد باز ایرانم
📝 #زهرا_سپهکار
🌐 shereheyat.ir/node/2575
✅ @ShereHeyat
هدایت شده از شعر هیأت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 وداع فرزندان شهید مدافع حرم «جواد اللهکرم» با پیکر پدر
تشنهست شبیه ماهی بیدریا
یا آهوی پابسته میان صحرا
صبری بده، ای خدا به فرزند شهید
وقتی که بلد شد بنویسد بابا
📝 #زهرا_سپهکار
🆔 instagram.com/shereheyat
✅ @ShereHeyat
حرم را ناله ی بیگاهِ گوهرشاد می گیرد
چه شد کاشی که رو از ماه گوهرشاد می گیرد
چرا خون میزند فوّاره از حوض میان صحن
چرا اینقدر دل در راه گوهرشاد می گیرد
چرا سرخ است آیات خدا بر روی کاشی ها
گلو را بغض بسم اللّه گوهرشاد می گیرد
کبوتر هم اگر بودند این جرم بزرگی بود
تقاص ظلم را خونخواه گوهرشاد می گیرد
ببین ایوان مقصوره شکسته قامت و خسته
عزا در ماتم جانکاه گوهرشاد می گیرد
به یاد کشتگان مادربزرگم نذر، شمعی را
برای حاجتش در راه گوهرشاد می گیرد
قیامت، چادر گلدار زیر دست و پا مانده
خدا را شاهد آگاه گوهرشاد می گیرد
هجوم چکمه ها خشکید، چادرها ولی باقی است
جهان را قصّه ی کوتاه گوهرشاد می گیرد
رضا خان با تفنگش بازگردد که نمی گردد
دل مردم، رضا را شاه گوهرشاد می گیرد
کسی دیدم نشان راه جمهوری و آزادی
سراغ از خادم درگاه گوهرشاد می گیرد
کسی را که نمی داند حریم گوهر خود را
یقین یک روز او را آه گوهرشاد می گیرد
#زهرا_سپهکار
@zahra_sepahkar
هدایت شده از آفتابگردانها
برای واقعه مسجد گوهرشاد
باز جنگی نابرابر در برابر داشتند
دست امّا از سر چادر مگر برداشتند
گرچه چادرها به خون غلتیده و خاکی ولی
زیر چکمه بوی گلهای معطّر داشتند
دست بر ماشه نمیبردند این قزّاقها
شرم اگر که از حرم نه از کبوتر داشتند
بیحجابیهای اجباری، اسارتهای تلخ
کاملأ معلوم بود آنها چه در سر داشتند
لحظهای قبل از صدای وحشی فرمان تیر
کودکانی در کنار خویش مادر داشتند
چشم کاشیهای فیروزه به گنبد خشک شد؟!
یا از اوّل طرح اسلیمیِ پرپر داشتند
در وصیّتنامهی سرخ شهیدان دیدهای؟
جملگی یک خواسته در سطر آخر داشتند
#زهرا_سپهکار
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
از تماشایت شبیه رود، قانع نیستم
ماه ی و دل می شود خشنود، قانع نیستم
گرچه راهت پر مه و صعب العبور و برفی است
غیر فتحت قلّه ی مفقود، قانع نیستم
سیب سرخش را به دست رهگذرها دیده ام
پس فقط بر سایه از موعود، قانع نیستم
مثل یک مادر سر تابوت خالی از شهید
بر پلاک و چفیه ی موجود، قانع نیستم
روی عهدی که به گردن دارم از عشقت ببین
کمتر از یک تیغ زهرآلود، قانع نیستم
اکتفا بر بوی پیراهن زلیخا کی کند
عذر یوسف هرچه خواهد بود...قانع نیستم
#زهرا_سپهکار
@zahra_sepahkar
هدایت شده از حوصله شرح قصه نیست!
🎶 #طنین_مقاومت
چه محشری است که آل ریا به پا کرده است
مگر که رو به بتی تازه اقتدا کرده است
تو راکه نوری و قرآن ناطقی این بار
به استناد کدام آیهای رها کرده است؟
قسم به سرخی خون عقیقهای یمن
که درد، دِین خویش را به عشق ادا کرده است
بکش کسای یمانی به روی دوش و بیا
که باز آل کسا را یمن صدا کرده است
خبر دهید به خورشید در شب ظلمت
دلم به شیوهٔ پروانه جان فدا کرده است
چه باک از آتش نمرودیان که شعلهٔ آن
از این که عشق بسوزد درآن ابا کرده است
تو ذوالفقار به دستی بیا که هر مظلوم
به روی وعدهٔ حقت حساب وا کرده است
📝 سروده ای از #زهرا_سپه_کار
#شعر
https://harimeharam.ir/news/43765
پایگاه تخصصی حریم حرم
🔎 @harimeharam_ir
گرگ است کمین دارد و ناگاه بیاید
چوپان که در این غائله کوتاه بیاید
پیراهن خونین عزیزی ست بگیرید
یوسف، ننشینید که از چاه بیاید
آن قدر غریبی تو به تشییع که در شهر
آهسته صدای قدم آه بیاید
باید به مسلمانی این طایفه شک کرد
آنگاه که با دشمن خود راه بیاید
فریاد که تقویم پر از جای گلوله ست
پشت سر هم جمعه ی جانکاه بیاید
رسواترِ قبل است منافق پس از این خون
برخیز، قرار است که خونخواه بیاید
سروی جلوی چشم دماوند قدافراشت
غیرت نکند باز که کوتاه بیاید
#زهرا_سپهکار
#شهید_محسن_فخری_زاده
@zahra_sepahkar
...شانه ها می لرزد امّا رخصت تشییع نیست
بغض ممنوع است و راه شکوه هر سو بسته است
انتقام سخت او را تا ابد امّید نیست
کارها وقتی که بر تدبیر ترسو بسته است
#شهید_فخری_زاده
#زهرا_سپهکار
@zahra_sepahkar