eitaa logo
بین الطّلوعین
404 دنبال‌کننده
104 عکس
31 ویدیو
0 فایل
انقلاب اسلامی، بین‌الطّلوعینِ ظهور است. کانال اشعار زهرا سپهکار @sepidar213
مشاهده در ایتا
دانلود
شمر زمانه در دل میدان مشخص است در این نبرد، خوب ببینیم کیستیم @zahra_sepahkar
🔻 رود عظیم اربعین (سه رباعی در حال‌وهوای #اربعین از #زهرا_سپهکار) ▪️ دیدیم جهان بی‌تو به بن بست رسید هر قطره به موج‌ها که پیوست رسید این رود عظیم اربعین تا دریا با پرچم یا حسین در دست رسید *** او سفره نداشت میزبانم باشد می‌خواست شریک داستانم باشد می‌آمد او سایه به سایه با من در طول مسیر سایه‌بانم باشد *** از زائر سینه‌خیز پوشیده کفن تا زائر پیری که رها کرده وطن تا بوسه به پای زائرانش بزنم «ای کاش زمین کربلا بودم من» ☑️ @ShahrestanAdab
چقدر حالت اینجا شبیه کرب و بلاست نگاه میکنم و موکب امام رضاست که دیده صحنه از این راه انقلابی تر اگر غلط نکنم صحن انقلاب اینجاست به چشم های تر زائر تو پنجره ایست که باز و بسته ندارد از آن حرم پیداست چهل گره زده ام پشت پنجره فولاد چهل گره که گمانم همین خودش ویزاست قسم به پنجره فولاد و عزم آهنی ام دلم به هر چه که سختی است بین راه رضاست "کجاست شیردلی کز بلا نپرهیزد فراز و شیب بیابان عشق دام بلاست" دل است و قافله های پیاده تا مشهد و کوله ای که پر از آه و التماس دعاست دل است وقافله های پیاده تا مشهد و آخر صفر است ابتدای جاده کجاست @zahra_sepahkar
و تا بر کوچه ها ی انقلاب اسم شهیدان هست نمی ماند پس از چل سال در بی راهیِ بن بست خدایا سیل دارد می رسد تا روستای ما مگر با سدّ اشک و آه، راه فتنه بتوان بست چه راحت بر تن دین پوستین وارونه پوشاندند و بدتر اینکه می آیند از تدبیر خود سرمست تحمّل می کنم این روزهای یأس و ذلّت را یقین در روزگارم روزهای بهتری هم هست ... @zahra_sepahkar
رازیست که عاشقانه زیر لب گفت رازی که به شکل آخرین مطلب گفت همرزم تو می گفت دم آخر هم او جای شهادتین یا زینب گفت @zahra_sepahkar
اگر تاریخ غیرت در پی انگشتری می گشت بگو در آتش و خون دیده ام سرخ نگینش را ... @zahra_sepahkar
 و امّا حُزنی فسَرمد...(خطبه ی وداع حضرت علی علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها) و امّا حزن من بعد از تو پایانی نخواهد داشت و امّا شام من، ماه درخشانی نخواهد داشت ببین این خسته را زهرا که بی‌لبخند تو حتّی برای بی‌تو ماندن یک نفس، جانی نخواهد داشت و امّا قلب من از داغ می‌سوزد شبیه در و این آتش که من دیدم، گلستانی نخواهد داشت بیا عمّار، قرآن را به سر گیریم پنهانی که تشییع شب قدرم، مسلمانی نخواهد داشت بگو راحت بخواب ای شهر، شب‌های سیاهت را که بعد از او مدینه، بیت‌الاحزانی نخواهد داشت به ناحق بسته‌اید این ریسمان بر دست مظلومی از این پس نیز بسم اللّه، رحمانی نخواهد داشت چه رازی دارد ای مادر، شهیدان تو گمنام‌اند و دوران، مثل این مردان، شهیدانی نخواهد داشت نمی‌دانی چرا مادر، عزیز ما نمی‌آید مگر یوسف در این بازار، خواهانی نخواهد داشت؟ و امّا بعد، خورشیدی می‌آید، خوب می‌دانم که گفته این شب تاریک، پایانی نخواهد داشت؟!  @zahra_sepahkar
هر فتنه ای اگرچه به چهره نقاب داشت امّا همیشه نقشه ی نقش بر آب داشت دریا به موج های پر از خشم زنده است در چنته اش مذاکره تنها حباب داشت ما مشک تشنگی سر دندان گرفته ایم ای مرگ بر امان که فریب سراب داشت از صخره ها گذشت و به دریا رسید، رود هرچند این مسیر سرِ پیچ و تاب داشت حجّت تمام، راه سلیمانی اش بس است هر کس سرِ مجادله با انقلاب داشت @zahra_sepahkar
مجلس خروشنده میشد فریادهایش اگر بود برجامی امضا نمیشد حتّی عصایش اگر بود بیگانه جرأت نمیکرد بر ساحل آسوده باشد در گوش دریای تاریخ موج صدایش اگر بود شاید که یک موریانه میخورد برجام ها را نام خداوند قادر در ابتدایش اگر بود از ترس سر خم نمیکرد پیش رضاخان دوران بر قامت این زمانه شاید عبایش اگر بود نوّاب ها سر رسیدند،در راه حق صف کشیدند آری شهادت می ارزید این خونبهایش اگر بود سروی است در کاشمر سبز، سروی به نام مدرّس بود و قرار است باشد این ماجرایش اگر بود @zahra_sepahkar
دوباره روزهای سال شمسی رو به پایان است ولی خورشید من در پشت ابر تیره پنهان است ندارد غیر فرشی کهنه و یک قاب آیینه ببین خانه تکانی در دل ساده چه آسان است نبود امسال هم بابا سر سفره نمی داند که من گرمای دستش را... ولی او در پی نان است حواسش هست اما با من و دلواپسی هایم دم رفتن به مادر گفته عیدی لای قرآن است و کفش کهنه ام را در مسیری تازه می پوشم وگرنه کفش نو در راه بی مقصد فراوان است عدالت چون درختی خشک هر شب خواب می بیند بهاری را که در راه است یوسف را که زندان است @zahra_sepahkar
کاروان تشنه شد و بر سر این چاه آمد دلو انداخت که آب آورد و ماه آمد کعبه آبستن نور است هواللّهُ احد فاطمه بنت اسد با اسدُاللّه آمد این شکافی که به لبخند خدا می ماند مژده ی یار رسول است که از راه آمد جمعه ای تکیه به دیوار خدا خواهد زد آفتابی که از آن نور سحرگاه آمد کاروان تشنه ی یوسف شده بعد از عمری تا نگوییم که این قصه چه کوتاه آمد @zahra_sepahkar
به لب دارند دریاهای لب تشنه سلامت را به دل دارند امواج رها ماه تمامت را علی را قرة العيني همان في مقعد صدقی بنفسی انتَ می داند بلندی مقامت را به غم ها کاشف الکربی ابالغوثی ابالفضلی که در سختی فراوان برده ام با بغض نامت را اگر که دست های تو عمود خیمه ی دین شد رساندی تا به فرداها و فرداها پیامت را نه آب است این که چون جان عزیزش دوست می داری به دندان می بری با مشک خود حرف امامت را شنیدم روضه ات را و دلم کرب و بلایی شد بگو پس کی ببینم روضه ی دارالسّلام ات را @zahra_sepahkar
ماه، پشت ابرهای تار دستش بسته نیست موج، یعنی حیدر کرار دستش بسته نیست آسمانی از کرامت دارد این ماه تمام ماه من در موقع افطار دستش بسته نیست صلح یعنی کربلا زیر سکوتش جاری است رود اگر رود است در شنزار دستش بسته نیست صلح یعنی رهبر بی یار دستش بسته است کربلا یعنی که پرچمدار دستش بسته نیست ای شهیدان مرحبا از برکت خون شما این زمان تنهاترین سردار دستش بسته نیست صبح فردایی امامم حی ّ و حاضر می رسد برخلاف عهد ما این بار دستش بسته نیست می نویسد آیه های عشق را دور بقیع آن زمان استاد کاشیکار دستش بسته نیست @zahra_sepahkar
باید سوال کرد دقیقاً که چیستیم گر روز قدس مشت گره کرده نیستیم شمر زمانه در دل میدان مشخص است در این نبرد، خوب ببینیم کیستیم در عمرمان دقیقه دقیقه حساب نیست آن لحظه‌ها که با مدد از عشق زیستیم ما ابرهای صاعقه باریم پس چرا در تنگنای قافیه تنها گریستیم ما پرچمیم دست علمدار و حاضریم حتی اگر که دست فدا شد بایستیم ما در خط مقدم عشقیم عاشقیم ما عاشق مبارزه با صهیونیستیم @zahra_sepahkar #زهرا_سپهکار #قدس_آزاد
🔹خونین‌شهر🔹 به سوگ نخل‌های بی‌سرت گیسو پریشانم شبیه خانه‌های خسته‌ات در خویش ویرانم شب طوفان نباشد، صبح ساحل از صدف خالی‌ست که من این روزهای سخت را از عشق می‌دانم تو رفتی ای قنوتت تشنه با یکریز باران‌ها و من چون مشک خالی در کنار رود می‌مانم به هرجا ذکر خیر توست با اروند با کارون به هر موجی روایت‌هاست از تو ماه تابانم کدامین صفحۀ قرآن جیبیِ تو ترکش خورد که عطر یاس و یاسین می‌دهد امروز قرآنم من ایمان دارم ای خورشید، بعد از این شب یلدا به نورت فتح خواهی کرد خونین‌شهر چشمانم و خرمشهرها دیده‌ست با چشمان خود ایران و خرمشهرها در پیش دارد باز ایرانم 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2575@ShereHeyat
هدایت شده از شعر هیأت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 وداع فرزندان شهید مدافع حرم «جواد الله‌کرم» با پیکر پدر تشنه‌ست شبیه ماهی بی‌دریا یا آهوی پابسته میان صحرا صبری بده، ای خدا به فرزند شهید وقتی که بلد شد بنویسد بابا 📝 🆔 instagram.com/shereheyat@ShereHeyat
حرم را ناله ی بیگاهِ گوهرشاد می گیرد چه شد کاشی که رو از ماه گوهرشاد می گیرد چرا خون میزند فوّاره از حوض میان صحن چرا اینقدر دل در راه گوهرشاد می گیرد چرا سرخ است آیات خدا بر روی کاشی ها گلو را بغض بسم اللّه گوهرشاد می گیرد کبوتر هم اگر بودند این جرم بزرگی بود تقاص ظلم را خونخواه گوهرشاد می گیرد ببین ایوان مقصوره شکسته قامت و خسته عزا در ماتم جانکاه گوهرشاد می گیرد به یاد کشتگان مادربزرگم نذر، شمعی را برای حاجتش در راه گوهرشاد می گیرد قیامت، چادر گلدار زیر دست و پا مانده خدا را شاهد آگاه گوهرشاد می گیرد هجوم چکمه ها خشکید، چادرها ولی باقی است جهان را قصّه ی کوتاه گوهرشاد می گیرد رضا خان با تفنگش بازگردد که نمی گردد دل مردم، رضا را شاه گوهرشاد می گیرد کسی دیدم نشان راه جمهوری و آزادی سراغ از خادم درگاه گوهرشاد می گیرد کسی را که نمی داند حریم گوهر خود را یقین یک روز او را آه گوهرشاد می گیرد @zahra_sepahkar
هدایت شده از آفتابگردان‌ها
برای واقعه مسجد گوهرشاد باز جنگی نابرابر در برابر داشتند دست امّا از سر چادر مگر برداشتند گرچه چادرها به خون غلتیده و خاکی ولی زیر چکمه بوی گل‌های معطّر داشتند دست بر ماشه نمی‌بردند این قزّاق‌ها شرم اگر که از حرم نه از کبوتر داشتند بی‌حجابی‌های اجباری، اسارت‌های تلخ کاملأ معلوم بود آن‌ها چه در سر داشتند لحظه‌ای قبل از صدای وحشی فرمان تیر کودکانی در کنار خویش مادر داشتند چشم کاشی‌های فیروزه به گنبد خشک شد؟! یا از اوّل طرح اسلیمیِ پرپر داشتند در وصیّت‌نامه‌ی سرخ شهیدان دیده‌ای؟ جملگی یک خواسته در سطر آخر داشتند @Aftab_gardan_ha
از تماشایت شبیه رود، قانع نیستم ماه ی و دل می شود خشنود، قانع نیستم گرچه راهت پر مه و صعب العبور و برفی است غیر فتحت قلّه ی مفقود، قانع نیستم سیب سرخش را به دست رهگذرها دیده ام پس فقط بر سایه از موعود، قانع نیستم مثل یک مادر سر تابوت خالی از شهید بر پلاک و چفیه ی موجود، قانع نیستم روی عهدی که به گردن دارم از عشقت ببین کمتر از یک تیغ زهرآلود، قانع نیستم اکتفا بر بوی پیراهن زلیخا کی کند عذر یوسف هرچه خواهد بود...قانع نیستم @zahra_sepahkar
هدایت شده از حوصله شرح قصه نیست!
🎶 چه محشری است که آل ریا به پا کرده است مگر که رو به بتی تازه اقتدا کرده است تو راکه نوری و قرآن ناطقی این بار به استناد کدام آیه‌ای رها کرده است؟ قسم به سرخی خون عقیق‌های یمن که درد، دِین خویش را به عشق ادا کرده است بکش کسای یمانی به روی دوش و بیا که باز آل کسا را یمن صدا کرده است خبر دهید به خورشید در شب ظلمت دلم به شیوهٔ پروانه جان فدا کرده است چه باک از آتش نمرودیان که شعلهٔ آن از این که عشق بسوزد درآن ابا کرده است تو ذوالفقار به دستی بیا که هر مظلوم به روی وعدهٔ حقت حساب وا کرده است 📝 سروده ای از https://harimeharam.ir/news/43765 پایگاه تخصصی حریم حرم 🔎 @harimeharam_ir
گرگ است کمین دارد و ناگاه بیاید چوپان که در این غائله کوتاه بیاید پیراهن خونین عزیزی ست بگیرید یوسف، ننشینید که از چاه بیاید آن قدر غریبی تو به تشییع که در شهر آهسته صدای قدم آه بیاید باید به مسلمانی این طایفه شک کرد آنگاه که با دشمن خود راه بیاید فریاد که تقویم پر از جای گلوله ست پشت سر هم جمعه ی جانکاه بیاید رسواترِ قبل است منافق پس از این خون برخیز، قرار است که خونخواه بیاید سروی جلوی چشم دماوند قدافراشت غیرت نکند باز که کوتاه بیاید @zahra_sepahkar
...شانه ها می لرزد امّا رخصت تشییع نیست بغض ممنوع است و راه شکوه هر سو بسته است انتقام سخت او را تا ابد امّید نیست کارها وقتی که بر تدبیر ترسو بسته است @zahra_sepahkar
TRACK04.mp3
6.91M
🚩 حجّت تمام، راه سلیمانی‌اش بس است... @zahra_sepahkar
امروز بت بزرگ دنیا رسواست آثار تبر بر سر و دوشش پیداست امّا متعجّبم که با این اوضاع یک عده هنوز قبله شان آمریکاست @zahra_sepahkar