روزامو با هر کی غیر از تو سر کردم ضرر کردم
چشامو هر جایی جز روضه تر کردم ضرر کردم
ضرر کردم به غیر از کربلا هر جا سفر کردم
ضرر کردم به غیر از روضه از هر جا گذر کردم
ضرر کردم نذار که بشم سرگردون حسین
منو به خودت برگردون حسین
جز عشق تو هر عشقی رو باور کردم ضرر کردم
جز اسم تو هر اسمی رو از بر کردم ضرر کردم
ضرر کردم چه شب هایی که بی روضه سحر کردم
ضرر کردم چه روزایی رو که بی تو هدر کردم ضرر کردم
کلافه شدم از دنیا حسین
بیا بغلم کن آقا حسین ......
حجت داوروی نبود ، اگر نبود حسین
احمد و حیدری نبود ، اگر نبود حسین
هیچ پیمبری نبود ، اگر نبود حسین
جنت و کوثری نبود ، اگر نبود حسین
دین خدا نبود ، اگر نبود حسین
شرم و حیا نبود ، اگر نبود حسین
سعی و صفا نبود ، اگر نبود حسین
حج و منا نبود ، اگر نبود حسین
الحمدُ لله الَذی خَلقَ الحُسین
نورِ اَزل حسین وسلامٌ علی الحسین
ستونِ آسمان نبود ، اگر نبود حسین
قبلۀ عاشقان نبود ، اگر نبود حسین
محراب و اذان نبود ، اگر نبود حسین
از قرآن نشان نبود ، اگر نبود حسین
سعادتی نبود ، اگر نبود حسین
عنایتی نبود ، اگر نبود حسین
هدایتی نبود ، اگر نبود حسین
عبادتی نبود ، اگر نبود حسین
الحمدُ لله الَذی خَلقَ الحُسین
نورِ اَزل حسین وسلامٌ علی الحسین
خونِ شقایقی نبود ، اگر نبود حسین
بندۀ لایقی نبود ، اگر نبود حسین
عاشقِ صادقی نبود ، اگر نبود حسین
فرصتِ عاشقی نبود ، اگر نبود حسین
محبتی نبود ، اگر نبود حسین
شفاعتی نبود ، اگر نبود حسین
رشادتی نبود ، اگر نبود حسین
شهادتی نبود ، اگر نبود حسین
الحمدُ لله الَذی خَلقَ الحُسین
نورِ اَزل حسین وسلامٌ علی الحسین
چه میشود به سرای فقیر در بزنی
سری به منتظرانت دم سحر بزنی
به قلب تو همه خیلی شرر زدیم اما
نخواستی که به این قلبها شرر بزنی
نشستهام به امید آن زمانی که
مسیر رد شدنت را به این گذر بزنی
خدا گواهست که ممنون دستهای تو ام
سر گناه که ما را تو هر قدر بزنی
ز شوق دیدن رویت چه گریهها کردیم
مگر قدم روی این دیدگانِ تر بزنی
بیا بیا که نیایی ز غصه میمیرم
بناست تا چه زمانی دم از سفر بزنی؟
دوباره بوی محرم، دوباره بوی عزا
زمان آن شده تا روضه روضه سر بزنی
دوباره مادرش از غصه میرود از حال
لباس خونی او را به عرش اگر بزنی
السَّلامُ عَلَیْكَ یَا بَقیه اللّهِ فِی أَرْضِهِ
سلام آقا .. آجرک الله .. فرمود امام رضا از شب اول محرم که میشد بهم میریخت .. دیگه کسی خنده به لبهایِ آقا نمیدید ..
چه میشود به سرایِ فقیر سر بزنی
سری به منتظرانت دم سحر بزنی
به قلبِ تو همه خیلی شرر زدیم آقا
نخواستی که به این قلبها شرر بزنی
گفتی با همۀ بدیهات بیا .. اگه تو نیایی کی میآید برا جدم گریه کنه ... تو این روزگاری که همه یادشون رفته ، شما بیایید برا جدم گریه کنید .. هی بگید حسین .. حسین .. آقاجان ... آقاجان ... (شب اولی ببین داد میزنیم ، گریه میکنیم که خودمانُ به آقا نشان بدیم.)
نشستهایم به امیدِ آن زمانی که
مسیرِ رد شدنت را به این گذر بزنیم
چی میخوای بگی ؟
اگر رد میشوی از این محله
نگاهی بر گدایِ بی وفا کن
اما بعضیها نمیگن بیوفا . بعضیها میگن نگاهی بر گدایِ آشنا کن ... آخه برا آقا آشناست هم صدایِ گریه شون هم خودشون .. برا امام زمان آشناست .. همین که منُ راه دادی بهت مدیونم .. اما شب اول پر رو شدم، دیدم من رو راه دادی یه درخواست دیگه هم دارم .. خدا رو شکر زنده بودم محرمتُ دیدم ... حالا یک خواهش دیگه ازت دارم شبِ اولی :
پس از آنکه گذشتی از گناهم
نصیبم یک سفر کرب و بلا کن
ای حسین .. ای حسین ..
خدا گواست که ممنونِ دست هایِ توایم
سرِ گناه که ما را تو هر قدر بزنی
ز شوق دیدنِ رویت چه گریه ها کردیم
مگر قدم رویِ این دیدگانِ تر بزنی
بیا آقا .. بیا آقا .. دوست دارم همه شب اول آقاشونُ صدا کنن ... با یه اسمی میخوام آقا رو صدا کنید که ردخواه نداره .. یخ بزرگی میگفت هر وقت خواستید ائمه رو صدا بزنید به نام مادرشون بگید .. شما هم اینجوری امشب بگید ...
گل نرگس بیا .. بیا ..
دوباره بویِ محرم دوباره بویِ عزا
زمان آن شده تا روضه روضه سر بزنی
امشب از این جلسه شروع کن .. اول یه سری به ما بزن .. خیلی وقته منتظرم .. یه سال انتظار کشیدم محرمت برسه .. خیلیها مُردنُ محرمتُ ندیدن .. خیلیها زیر خروارها خاکن .. بخدا اگه الان صداشونو میشنیدی داد میزدن میگفتن بگین حسین .. ما دیگه نمیتونیم بگیم حسین ... پنبه تو دهنمون گذاشتن دیگه نمیتونیم بگیم حسین ... دستامونُ تو کفن بستن دیگه نمیتونیم براش سینه بزنیم ... آی حسین ..
قربون این اشکت برم، اشکِ شب اول رفقا یه چیز دیگه است، خیلی ارزش داره، آخه مهمون دوجا عزیزِ ، وقتی وارد مهمونی میشه ، میزبان میآید درُ به روش باز میکنه ، چی میخای؟ بیا تو ... امشب کی درُ برا ما باز کرده
ای دل مـحــرم آمـده وقـت عـزا شـده مـاه عـزای حـضرت خـون خـدا شـده
مـاتـم مـیان چـشـم هـمـه مـوج میزند چـشمان گریه چشمۀ شور و شـفا شده
ما اهل روضه زنـده به بوی محـرمیم دلهـای مـا حـسـیـنـیـۀ کــربــلا شــده
بازار و کوچهها همه با گریه آشناست هر جا گذر کنی غم عظمی به پا شده
دستی که وقف روضه شده سینه میزند مرهـم به زخم سینۀ خـیـر الـنّـسا شده
صاحب عزای مجلس ارباب مادر است بـا دستهای فـاطـمـه هـیأت بـنـا شده
شـکـر خـدا دوبـاره شـدم مبـتـلای تو ای کُـشتهای که جان دو عالم فدای تو
شکـر خـدا نـسـیم محـرّم وزیـده است هرشب شده عبادت من روضههای تو
بازاین چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است شکر خدا شـکـسـته دلـم در عزای تو
بـاور نـمیکـنـم که دوبـاره نـشـسـتهام با چـشـم خـیس بین حـسـیـنـیههای تو
با اذن مـادرت به سر و سیـنه میزنم ممنونم از ترحّم و لطف و عـطای تو
من با غـذای روضه تان رشد کردهام وقـف شـماست بود و نـبـود گـدای تو
بیمار عـشقم و دهـهای بسـتهام دخـیل کـاسه بـدست گـوشـۀ دار الـشـفـای تو
این عطر سرخ میوزد از سمت قتلگاه حـالا دلـم رسـیـده به پـائـیـنِ پـای تـو
عـالـم مُـحـرّم است سلامٌ عـلیالحسین این ذکر عـالم است سلامٌ علیالحسین
این جمله واجب است بگوییم و بشنویم هرجا که پرچم است سلامٌ علیالحسین
بعـد از خـدا و قـبـله سوال درون قـبر تنها هـمین دم است سلامٌ علیالحسین
هر ثـانـیه اگـر چه بگـوئـیم این سـلام نه؛ باز هم کم است سلامٌ علیالحسین
هم ذکر فاطمه است سلامٌ علیالغریب هم ذکر خـاتـم است سلامٌ علیالحسین
بر زخـمهـای پـیـکـر آقـای تـشـنـگـان این ذکر مرهم است سلامٌ علیالحسین
هر کس ز بهترین دم عالم سوال کرد گوئـید این دم است سـلامٌ علیالحسین
واجب شده است در همه جا شعر محتشم باز این چه ماتم است سلامٌ علیالحسین
هرکس شده است مَحرم حق هرکسی که هست مدیـون این دم است سلامٌ علیالحسین
وقتی خدا نوشته به عرشش غم تو پس این اسم اعظم است سلامٌ علیالحسین
شب جمعه است...هوایت نکنم می میرم
یادی از صحن و سرایت نکنم می میرم
ناله و شکوه حرام است بر عشاق ولی
از فراق تو شکایت نکنم می میرم
سجده بر خاک شما سیره ی هر معصومی است
سجده بر تربت پایت نکنم می میرم
دوریت درد من و نام تو درمان من است
تا خود صبح صدایت نکنم می میرم
به دعا کردن تو نوکر این خانه شدم
هر سحر، شکرِ دعایت نکنم می میرم
"وضع من را به خــــدا روضـه ی تــــو سامان داد
من اگــــر گـــــریه برایـــت نکنــــم می میرم"
جان ناقابل من کاش فدای تو شود
اگر این جان به فدایت نکنم... می میرم!
شعرهایم همگی درد فراق است... ببخش
صحبت از کرب و بلایت نکنم می میرم
شاعر : محمد جواد شیرازی
دلبــرم یــوسف زهــراست خدا می داند یــادش آرامش دل هــاست خدا می داند
علت غـیـبـت او هست گــنــاه من و تــو خـون جگــر از گنه ماست خدا می داند
بر عطا و کـرمش جن و ملک محتاجند از دمش زنــده مسیـحاست خدا می داند
خاک زیر قدمش سرمه چشم ملک است خیمه اش جنت الاعـلاست خدا می داند
همه دنبال زر و سیــم و گــرفتــار دلند پــسر فــاطــمه تـنهــاست خــدا می داند
آری اعمال من و توست حجاب من و تو ور نه آن چهره هــویداست خدا می داند
از همه بیشتر آن کس که بود منتظـرش مادرش حضرت زهراست خدا می داند
هر کجا روضه عباس بخوانی بی شک یــوسف فــاطــمه آنجـاست خدا می داند
آن مصیبت که کند گریه برایش شب و روز روضـۀ زینـب کـبــراست خــدا می داند
شب جمعه است , بیا حال مرا بهتر کن
فکر دلواپسیِ قلب منه مضطر کن
این شب جمعه اگر مقصد تو کرببلاست
نزد ارباب دعایی به منه نوکر کن
گذر عمر منه بی سرو پا بر تو نخورد
عزم دیدار مرا در نفس آخر کن
عمر من رفت و تو را درک نکردم آقا
فهم من درخورِ درک تو نشد باور کن
چِقَدَر نام تو بردم به زبانم , یک بار
تو صدایم بزن و خوش دلم ای دلبر کن
سهم من از تو فراق تو شده غم دارم
منّتی بر سر من نِه ,تو غمم کمتر کن
عاشق کرببلا ,عاشق دیدار توأم
هر دو را قسمت من حق شه بی سر کن
کربلا با تو صفا دارد و بی تو سخت است
سختی راه , بر این خسته تو راحت تر کن
روضه ی جدّ غریبت شب جمعه باز است
باز روضه تو نخوان , فکر دل مادر کن
مادری کز تَه گودال صدا زد ,ای شمر
خنجرت را نکش و شرم زِ پیغمبر کن…
…خنجرت را بکشی , حنجر من می سوزد
فکر بد حالی من , نزد گل پرپر کن
من نه , اصلاً تو بیا فکر حرم باش آخر
فکر زینب کن و فکر دل این خواهر کن
پیش زینب , به حسینم نزن انقدر لگد
بدنش ریخت بِهم , رحم بر این پیکر کن
فکر نیزه نکن و از سر او دست بکش
لااقل قبل بریدن گلویش را تَر کن
عصرغارت شده , رحمی تو به ناموس علی
رحم بر خیمه و بر کودک و بر معجر کن
عاقبت می رسد آن منتقم خون حسین
صبر کن , فکر خودت شمر,در آن محشر کن
شاعر:مجتبی دسترنج (ملتمس)
خون پاک شهدا منتظر توست بیا
سر مصباح هدا منتظر توست بیا
وارث خون خدا و پسر خون خدا
به خدا خون خدا منتظر توست بیا
صبح هم منتظر صبح ظهور تو بود
روز ما و شب ما منتظر توست بیا
بر سر گنبد زرین حسین بن علی
پرچم کرب و بلا منتظر تواست بیا
علم و مشک و لب خشک جگر سوختگان
دست افتاده جدا منتظر توست بیا
فرق بشکسته ی زینب،سر خونین حسین
که جدا شد ز قفا منتظر توست بیا
بر سر نی سر جدت به عقب بر گشته
طفل افتاده ز پا منتظر توست بیا
آفتابی که چهل جا به سر نی تابید
در دل طشت طلا منتظر توست بیا
آن یتیمی که سر پاک پدر را بوسید
ناله زد (یا ابتا)منتظر توست بیا
بر ظهور تو دعا بر لب (میثم)تا کی؟
تو دعا کن که دعا منتظر توست
متن روضه امام حسین علیه السلام(شب عاشورا)- سید مهدی میرداماد
غلامِ حسين آبان ۱۳, ۱۳۹۳ امام حسین علیه السلام, دريافت روضه, سید مهدی میرداماد, شب دهم محرم ( عاشورا ), متن روضه نظر بدهید 10,546 بازدید
به سوز و اشک و مناجات سر کنید امشب
به شوق مرگ شب خود سحر کنید امشب
تصور کن آقا همه یارانش رو جمع کرده،شب عاشورا داره باهاشون حرف میزنه
کمالتان پر و بال عروجتان گشته
به قله ی ابدیت سفر کنید امشب
شما به مکتب توحید زندگی دادید
یه
نگاه به یارانش کرد،فرمود:ندیدم باوفاتر از اینها،استوارتر از
اینها،ندیدم،بهتر و برتر از این یارها،اینها دست چین شده ها و گلچین شده
های روزگارند.
شما به مکتب توحید زندگی دادید
مباد آنکه زمردن حذر کنید امشب
چه خبره کربلا؟
کنون که آب روان را به رویتان بستند
زاشک شوق لب خویش تر کنید امشب
ارباب و مولاشون مقابلشون ایستاده،داره فردارو براشون توضیح میده،آمادشون میکنه
به پیش نیزه و
امام باقرعلیه السلام فرمود:جد مارو با پنج وسیله کشتند
به پیش نیزه و شمشیر و تیر و سنگ همه
به خنده سینه ی خود را سپر کنید امشب
من چهارتاشو گفتم،پنجمی رو تو روضه برات میگم
نماز وتر بخوانید و سجده ی آخر
دعا به زینب خونین جگر کنید امشب
دل شب است بیایید دخت زهرا را
زایستادگی خود خبر کنید امشب
بیایید
دونه دونه حرفاتون رو خواهرم بشنوه،بعضی نقل ها خود بی بی شروع کرد سر کشی
کردن،اول خیمه اصحاب،حرف هارو داره میشنوه،دونه دونه حرف هارو شنید،حرفهای
زهیر،بُریر،مسلم بن عوسجه،حرف های حبیب رو،بعد اومد خیمه ی بنی هاشم،دید
همه دور عباس حلقه زدند،علی اکبر یه چیزی میگه،قاسم یه چیزی میگه،یه خورده
دلش آروم شد،اما من میخوام یه جمله بگم،اگه همه هم یه چیزی بگن،بازم دل
زینب ِ،امشب هی بزن تو سینه ات بگو امان از دل زینب،وای از دل زینب،امشب شب
زینب ِ،امشب شب جدایی حسین بن علی از خواهر ِ،سه روز میری کربلا،چند روز
میری کربلا،حرم اباعبدالله رو زیارت میکنی،میخوای جداشی نمی تونی،ان شاء
امشب مادرش براتون برات کربلا امضا کنه،کربلا رفته ها گریه کنند،یکی از سخت
ترین لحظات ،لحظاتی است که می خواهید از کربلا خداحافظی
کنی،من از شما میپرسم،من و تویی که چند روز با حرم حسین زندگی کردیم کجا،
اون خواهری که پنجاه و چند سال با خود حسین زندگی کرد،فردا بعد از کشته شدن
اباالفضل ،بعد از شهادت اباالفضل ، تا عباس بود ابی عبدالله داغ دیده
بود،بالاتر از داغ علی اکبر،بالاتر از ارباً اربا،اما صورت ابی عبدالله
نوشته اند هی برافروخته تر میشد،هی سرختر میشد،اما داغ عباس رو که دید رنگ
از چهره پرید،دیگه فهمید لحظه های آخره،فهمید همه ی وجودش رفته،دیگه بعد از
عباس وداع ها شروع شد،وداع با زن و بچه،یه مرتبه اومد جلو خیمه،صدا زد یا
سکینه،یا رباب،یازینب،یا ام الکلثوم، علیکنّ منی السلام صدای ضجه ی اهل حرم بلند شد،حضرت آرومشون کرد،ابی عبدالله فرمود: مَهلاً فَإنَّ البُکاءَ أمامَکُم آروم بگیرید،شما
گریه ها در پیش دارید،الان زوده گریه کنید،من که هستم،این بچه ها،خصوصیت
بچه است،حس کنجکاوی دارند،بعد از عمو فقط به بابا نگاه میکردند و عمه،مرکز و
کانون نگاه همه همین دو نفر بودند،هی ابی عبدالله می آمد،می رفت،دوباره می
آمد،الله اکبر،می گفتتند عمه جان نکنه این بار آخره،بذار ما بابارو سیر
ببینیم،بی بی زینب می فرمود نه،نگران نباشید،هنوز اون لحظه ی آخر،
نرسیده،من می دونم لحظه ی آخر چه زمانی است،بین من و حسین یه رمزی است،اون
لحظه رو من میدونم،آخه مادرم گفته
گفتم که فراق را نبینم دیدم
آمد به سرم از آنچه میترسیدم
اون
لحظه رسید،فرمود:خواهرم برو اون امانتی مادرم رو بیار،زینبم پیراهنی که
مادرم داده بیار،آورد تقدیم داداش کرد،نوشتن ابی عبدالله با نیزه ای پاره
پاره اش کرد،داداش چیکار میکنی،این یادگار مادرمه،یه حرفی زده آقا من نمی
دونم با دل خواهر چه کرد،صدا زد خواهرم من این مردم رو میشناسم،اینها به
پیراهن من هم رحم نمی کنن،می خوام جلب توجه نکنه،نمی خوام عریان بشم،وای
وای،کاشکی حسین انگشترم در آورده بود،ای وای،ای وای،حسین ……..
توفقط دست به زانومزن وگریه مکن
گیرم ای شاه کسی نیست…خودم نوکرتو
لحظه ای فکرکنی پیرشدم،مدیونی
درسرم هست همان شوق علی اکبرتو
من خودم یک تنه ازکرببلا می برمت
چه کسی گفته که پاشیده زهم لشگرتو
خودم یه لشکر دارم نگاه کن،رقیه ات رو ببین،بچه هات رو ببین،خودم یه تنه می برمت کوفه،می برمت شام،حسین جان
توبرایم نگرانی چه می آیدسرمن
من برایت نگرانم چه می آیدسرتو
همه رابدرقه کردی وبه میدان بردی
میروی،هیچکسی نیست به دوروبرتو
بده پیراهن خودراکه خودم پاره کنم
نمی ارزدسراین کهنه شده…پیکرتو…
امام زمان من و ببخش.
وای
ازمعجرمن،معجرمن،معجرمن
وای ازپیکرتو،پیکر تو،پیکرتو
سعی ام این است ببینم بدنت را،اما
چه کنم!شمرنشسته جلوی خواهرتو
شمر کجا نشسته،دارم درست میبینم،اینجارو پیغمبر بوسیده،حسین….
ابی
عبدالله دو بار برا آب آوردن به میدان رفته،یه بارش با عباس رفت،یه بار
خودش رفت،از هفتاد و دو زخم،تا چهار هزار زخم نقل کردند، که به بدن حضرت
وارد شد،حداقل هفتاد و دو زخم ِ،هم لهوف، هم أعیان الشیعه نوشتن هفتاد و دو
به بالا،علامه ی مجلسی ،معالی السبطین ،بعضی از مقاتل نوشتن هزارتا به
بالا تا چهارهزارتا،من از شما سئوال میکنم،یه بدن چقدر جای زخم داره،یه
نکته بگم رد شم،فکر نکنی زخم های جدید بوده،بعضی ها زخم رو زخم می
زدند،نیزه رو جای نیزه می زدند،ابی عبدالله جنگیده،حضرت روزه بوده،حضرت سه
چهار روزه آب نخورده،نمی دونم روضه ی عطش از شب هفتم داره ادامه پیدا
میکنه،خدا صبر بده به امام زمان(عج)،امشب بیا یه دست رو دل این جوونها
بذار،بعضی ها دارن دق می کنن،هنوز من حرفی نزدم،ای وای،حضرت خسته است،گرسنه
است،روی زین اسب به شمشیر تکیه داده،یه خورده استراحت کنه،نانجیب صدا زد
نگذارید حسین استراحت کنه،شروع کردن تیرباران کردن،پیشونی حسین رو با تیر
زدن،خون جاری شد،حضرت کمربند رو باز کرد،پیراهن رو بالازد،حرمله نشست رو
کنده ی زانو،یه تیر مسموم زد،میدونی این تیر کدوم تیره،همون تیری است
که،خواهرش اومد تو گودال،اول نگاهش افتاد به جای تیر،گفت:داداش کاش این تیر
رو به قلب زینب می زدند،رگ حیاتم رو بریدند،حسین….هرکاری کرد،چه جوری
تیر رو در آورد،فقط همین رو بگم،همچین که تیر رو درآورد،دیگه رمق نشستن رو
اسب نداشت،فَرَس تو عرب یعنی اسب،اسب حیوون باهوشیه،تربیت شده است،می فهمه
وقتی سوارش زخمی بشه،باید یه جوری با سوارش مدارا کنه،ذوالجناح فهمید چه
بلایی سر آقاش اومده،میگن آروم اومد،جلوی گودال ،دستاش رو زمین زد،پاهاش رو
باز کرد،خم شد،آروم حسین رو انداخت رو خاک،همچین که حسین افتاد،زن و بچه
دویدن،وای حسین……جلوی همه زینب سلام الله علیها،این که میگه:زن مگو مرد
آفرین روزگار، همینه،یک زن این همه داغ ببینه،عبارت مقتل رو برات
نوشتم،ابی عبدالله رو خاک افتاده،خواهر اومد وسط میدان،رو کرد به عمرسعد، و یحک یا عمر ایقتل ابا عبدالله و انت تنظر الیه؟تو داری نگاه میکنی،حسین من رو خاک افتاده،رو کرد به لشکر کوفه، وَیْلُکُمْ، أما فِیکُمْ مُسْلِمٌ،یه مُسلمون بین شما پیدا نمی شه،این حرف عمرسعد رو تکون داد،بعضی مقاتل
میگن،این جمله زینب،عمرسعدرو تکون داد،میگن گریه اش گرفت،اومد عقب،تا اومد
عقب،اون حروم زاده اومد جلو،شمر اومد،گفت:دیگه کار تو نیست،از اینجا به
بعد حسین کار منه،برو کنار،شمر اومد،وای وای،ابی عبدالله تا دید شمر داره
میآد،بی رمق، یه نگاه به خیمه ها کرد،به زینب: اِرجعى اِلى الفسطاط،ابی
عبدالله فهمید دیگه آخرهای کاره،گفت:زینبم برگرد،دیگه نبینی این صحنه
رو،تو باید زنده باشی،زینب برگشت،شمر اومد تو گودال،دلش رو داری یا نه،اول
روضه گفتم با پنج تا سلاح ارباب ما رو کشتن،یکی تیره،یکی شمشیره،یکی نیزه
است،یکیش سنگه،آخری مال الانه،می دونی آخری چیه؟آخری زخم زبونه،آخری
توهینه،وای،غیرتی ها بمیرن،شمر اومد دید حسین لبهاش خشکه،گفت:پاشو پسر
ابوتراب،شنیدم بابات ساقی کوثر بوده،از جانبازها بپرسید تشنگی با آدم چیکار
میکنه،بچه جبهه ای ها باید بگن،اونها برا ما تعریف کردن،عطش چه بلایی سر
آدم میآره،شیخ جعفر شوشتری،تو خصائص آورده،میگه عطش چند عضو حسین رو از کار
انداخت،اولیش لبهای حضرت بود،دومیش زبان حضرت بود،سومیش زانوهای حضرت
بود،چهارمیش چشم های حضرت بود،پنجمی جگر حضرت بود،شمر اومدتو گودال دید
حسین،داره زبون دور دهان میچرخونه،شروع کرد طعنه زدن،بگو بابات بیاد سیرابت
کنه،نشست رو سینه،فقط یه جمله،حسین تشنه بود،شمر بهش گفت:مگه نگفتی پسر
ساقی کوثری،الان بابات باید بیاد بهت آب بده،چیکار کرد،وقتی از گودال اومد
بیرون،میگن هلال بن نافع ظرف آب داشت می برد،گفت:کجا می بری آب رو،گفت:مگه
نشنیدی،حسین تشنه است،گفت:نمی خوای بیای،خودم سیرابش کردم،خودم آبش دادم،ای حسین……..
منبع: کتاب گودال سرخ
متن روضه شب اول محرم .. مسلم ع- میرداماد
عاشق گرفته باز قنوت دعا بیا
دوباره محرم رسید،دوباره التماس های من شروع شد
عاشق گرفته باز قنوت دعا بیا
ای تیر آخرین ِ کمان خدا بیا
از همین امشب التماس هات رو شروع كن، خدا رو چی دیدی، شاید تو همین دهه آقات رو دیدی.
ما در سکوت غربت خود داد می زنیم
بی تو شکست بغض گلو بی صدا بیا
هر لحظه با نیامدنت گریه می کنیم
فصل شروع بارش چشمان ما بیا
مولای من یه سال منتظرم محرم بشه ،بزرگان ما گفتند:اگه می خواهید زود به خیمه ی امام زمان برسید، یه راهش گریه ی بر اباعبدالله است.آخه دلم خوشه بالاخره بین این گریه كن ها شاید شما هم قدم بذارید.میگم مگه میشه آقام توی این روضه ها، گریه ها نیاد؟
یا صاحب الزمان به خدا شعله ی فراق
آتش کشیده بر جگر ِ روزها بیا
چشم انتظار توست حسینیه های اشک
ای روضه خوان مقتل کرب و بلا بیا
حسین....
بیاییم امشب با این آقا وارد روضه بشیم، با این آقا خودمون رو به خیمه برسونیم. سلام من به این آقایی كه سلام دادن به ابی عبدالله رو به من و تو یاد داد.سلام دادن رو یاد داد بالای دارالاماره، اول حرفی كه زد به ابی عبدالله سلام داد.عظمت داشت این آقا، جانم فدات، این روزها تو كوفه غریب شدی، یادت نره اول روضه خون مسلم پیغمبره، چرا؟. گفتند:آقا علاقه ی شما به عقیل زیاده، چرا؟ پیغمبر فرمود:به دو دلیل، دلیل اول اینكه،ابوطالب، عقیل رو دوست داره، منم به واسطه ی او دوستش دارم، اما دلیل دوم:فرزندی از این عقیل به دنیا میآد، یه روزی پسر من حسین رو یاری میكنه، شهید تو ركاب و راه حسین میشه.پیغمبر روضه ی مسلم رو خوند، ابی عبدالله هم برا مسلم گریه كرد، این عظمت ِ مسلم ِ. حالا این آقا تو كوچه های كوفه سرگردانه. ان شاءالله هیچ مردی تو دیار غربت،غریب نشه.خیلی مسلم عذاب میكشید تو كوفه، بیا مسلم رو یاری كن، تو هم با مسلم هم نوا شو، فكر كن داری تو كوچه های كوفه قدم میزنی، هی دست هاشو به هم فشار می داد،هی در و دیوار رو نگاه می كرد:
حسین میا به كوفه، كوفه وفا ندارد
كوفی ِ بی مُروّت، شرم و حیا ندارد
***
جار و جنجالی عذاب آور به گوشم می رسد
نعره ی مستانه ی لشکر به گوشم می رسد
چی میگه مسلم؟
هر دقیقه کوفه از این رو به آن رو می شود
تا صدای سکّه های زر به گوشم می رسد
این جماعت کینه دارند از عمو جانم علی
ناسزاها از سر منبر به گوشم می رسد
از دو ماه پیش که مهمان ِ کوفی ها شدم
ضربه های پُتک آهنگر به گوشم می رسد
نمی دانم، چرا اینجا مسلم درگیر شده،چرا مسلم اینجا به هم ریخته،مگه تو بازار آهنگرها چه خبره؟آقا شلوغ ترین بازار، بازار آهنگرهاست. می دونی چرا؟ چه كار دارند می كنند؟
یک عمود آهنی را هم سفارش داده اند
نقشه پاشیدن یک سر به گوشم می رسد
مسلم یه سر رفت توی بازار، دید همه دارند شمشیرهاشون رو تیز می كنند،یكی عمود می سازه، دید حرمله داره تیر سه شعبه آماده میكنه. ببین مسلم داره كجا رو می بینه
قبل مقتل رفتنت انگشترت را دربیار
صحبت انگشت و انگشتر به گوشم می رسد.
همچین كه از این پله های دارالاماره مسلم بالا می رفت، دید مسلم داره گریه میكنه، نانجیب زخم زبان زد. چیه مسلم ترسیدی؟ داری گریه میكنی؟ مگه تو سردار نبودی؟چرا داری گریه می كنی؟ برگشت مسلم یه نگاه بهش كرد:نانجیب من برا خودم گریه نمی كنم.
من اگر چه نیستم در عصر عاشورا ولی
ناله جانسوز یک مادر به گوشم می رسد
حسین.....
شاعر:محمدفردوسی
***
مسلم توی سخت ترین شرائط یاد حضرت زهرا سلام الله علیها اُفتاد، سخت ترین لحضات مسلم كجا بود؟ كجا یاد مادر سادات اُفتاد؟ مسلم اولین فدایی حسین ِ، همیشه شب اول یاد حضرت زهرا كردیم، امشب هم یاد كنیم، بذارید جلسه ی ما رونق بگیره. یاد اول مدافع ولایت، تو كوچه ها راهش رو بستند،محاصره اش كردند.
من شیر بودم كوفه در زنجیرم انداخت
این كوچه های تنگ آخر گیرم انداخت
مسلم تو مرد بودی، شمشیر به كمر داشتی، می تونستی تو كوچه از خودت دفاع كنی، اما مادر ما زهرا سلام الله علیها هی عقب رفت. دست های مسلم رو بستند، خدا رو شكر، جای شكرش باقیست، چرا؟ می خوام بگم اگه دست های این مرد رو بستند، لااقل زن و بچه اش نبودند ببینند، اما من یه قهرمان سراغ دارم، جلو فاطمه دستاشو بستند
دلم بهر علی می سوخت چون قنفذ مرا می زد
نگاه غربت او بیشتر می داد آزارم
از مدینه بریم بیرون.....كشتند مسلم رو، خبر پیچید تو كوفه مسلم رو كشتند، بدنش رو از بالای دارالاماره انداختند، خبر پیچید، طوئه یك شب از مسلم پذیرایی كرده، اون زن ِ عارفه، بین این همه مرد یه زن پیدا شد. ای نامرد مردم، این زن جور همه رو كشید.یك شب مسلم مهمانش بود، اما یه دل نه صد دل عاشق این آقا شد بواسطه ی امام حسین، بوی حسین رو از مسلم می فهمید، تا خبر دار شد مسلم رو كشتند، اومد تو كوچه های
كوفه ، هی اینور و آنور سراغ مسلم رو می گرفت. كجاست آقام؟كجا پیداش كنم؟ گفتند:
خواهید اگر عاقبت عشق ببینید
فردا چو شود روی به بازار بیارید
رفت تو بازار، یه وقت دید بچه ها دور یه بدن جمع شدند، یه بدن رو برهنه كردند؟نه، نه اشتباه نكن،فقط سر و جدا كردند، پاشو به اسب بسته بودند، این بدن بی سر رو روی خاك ها میكشیدند، یه مرتبه نگاه كرد، آقاشو شناخت، گفت:این مسلم بن عقیل ِ،چرا شناخت؟ بدن كه سر نداشت، تا نگاهش افتاد به پیراهن مسلم. حالا بریم كربلا یا نه؟
گل من یك نشانی در بدن داشت
یكی پیراهن كهنه به تن داشت
ای خدایا به این شهید غریب كوفه، فرج امام زمان ما برسان....
"اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ"
*بلد نیستم سلام بدم و دستم رو روی سینه ام نذارم،از بچگی یادم دادن هر جا سلام بهت دادم دستم بی اختیار میاد رو سینه ام، ان شاء الله این سینه شب اول قبر شهادت بده، یه جوری سلام بده امشب اسم مارو هم جزو زائرها بنویسن: "اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ"*
فرقی ندارد که جهنم یا بهشت است
هر جا که می گویم حسین ؛ آنجا بهشت است
هر روز از این روضه به آن روضه دویده
حق دارد آن که گفته این دنیا بهشت است
*مولا جان! دیگه بالاتر از این چی می خوام،بهشت من همین روضه های توست، مگه نگفت: هر جا روضه ی ماست،حرم ماست، هر جا ذکر ماست،روضه ی ماست، حرم ماست، ما هم همون جا هستیم*
چشمی که از داغت نمی بارد جهنم
*این شبا سعادتمند دنیا و آخرت،خوشبخت الی الابد اونی ِ که تا بگن:"اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ"همچین که بگن، مرحوم شوشتری میگه: نشانه ی ایمان محبت حسین ِ، اگه دیدی سه بار میگن: "صَلَّ اللهُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ" دلت هیچ خبری توش نمیشه، منقلب نمیشی، نگران شو، احساس خطر کن.آقا جان، هر چی رو می خوای ازم بگیری، بگیر، این دو قطره ی اشک رو نگیر*
چشمی که از داغت نمی بارد جهنم
چشمی که از داغت شود دریا بهشت است
شش گوشه را از شش جهت دیدیم و گفتیم
از هر جهت این کعبه ی زیبا بهشت است
***
کربلا،کربلا،کربلا،کربلا(2)
این دل ِ تنگم عقده ها دارد
گوئیا میل کربلا دارد
***
دلم برا حرمت پر میزنه،برا حرمت پرمیزنه
***
دستم از ضریحت کوتاهه
تا حرم تو خیلی راهه
ذکرم یا اباعبدالله ِ
رویامه،رویامه،رویامه
کربلا آخر دنیامه
حسین بن علی آقامه(2)
***
شش گوشه را از شش جهت دیدیم و گفتیم
از هر جهت این کعبه ی زیبا بهشت است
بالا و پایینی ندارد خانه ی تو
بالای سر فردوس و پایین پا بهشت است
*خدا قسمتت کنه زیارت امام حسین علیه السلام رو، "مَنْ زَارَه ُ مَنْ زَارَ اللَّهَ فِی عَرْشِهِ" دیدی حجله میزنن جوون ناکام، معمولاً کسی که ازدواج نکنه از دنیا بره ناکامه، اما ناکام حقیقی اونیه که کربلا ندیده بمیره، آی جوون یه بارم شده خودت رو برسون کربلا، اگه من تا صبح هم ثواب زیارت کربلا رو بگم، بازم حرف هست، من خلاصه اش میکنم تو یه روایت،امام صادق فرمود: اگه مردم بدونند ثواب زیارت کربلارو قالب تهی می کنند،می میرند از شوق کربلا. در خانه اگر کس است یک حرف بس است، اگه بدونی چه ثوابی داره،اونم همه شبا یه طرف شب جمعه هم یه طرف، آخه شب های جمعه یه صدایی میآد کربلا، همه ی انبیاء و اولیا میان شب جمعه کربلا این صدارو بشنون،یه صدایی هی میگه:" بُنَیَّ" *
اگر کشتند چرا آبت ندادند
چرا زآن دُر نایابت ندادند
*زهرا زائر شب های جمعه است*
گفتند زهرا زائر شب های جمعه است
گفتیم زیر پای مادرها بهشت است
*بی بی جان! مارو هم با خودت ببر. بیایید دست بزنیم به رشته های چادرش،مارو هم ببر، دیدی مادر می خواد یه جایی بر ِ، بچه التماس میکنه، منم ببر، من تنهایی نمونم تو خونه، امشب همه به مادر التماس کنند، منم ببر،تا حسین زنده است منم ببر،حسین....،ابی عبدالله فردا شصت هزار درهم داد کربلارو خرید،اینی که میری کربلا راحتی، فکر میکنی تو خونه ی خودتی،چون آقات خریده این زمین رو، ای قربونت برم، یه چیزی بگم و زود رد شم، من از شما سئوال میکنم،آدم یه زمین رو میخره، زمین که بی آب نمیشه، میری یه زمین بخری،میگی آبم داره؟ مهریه ی مادر این آقا همه ی آب های عالم ِ،شصت هزار درهم داد زمین رو خرید، مشخص کرد ابعاد این زمین رو، دوباره برگردوند به صاحبانش،بعضی ها نوشتن به بنی اسد، روستایی ها بودن، گفت:به یه شرط بهتون میدم،به شرطی که سه روز مهمون های من اومدن ازشون پذیرایی کنید، اینجا یه روزی مهمانخانه ی من میشه، آقا جان! ان شاءالله اربعین ببینیم همدیگه رو کربلا، خوشبحال اونایی که اربعین میرن کربلا،نیت کنیم بریم همه کربلا روز اربعین،نشون بدیم به عالم ابی عبدالله چه سفره ای پهن میکنه.الله اکبر، مثل فردا شروع کرد با اصحابش حرف زدن، "هاهُنا مُناخُ رِكابِنا، هاهُنا مَسفَكُ دِمائِنا، هاهنا مَذبح اطفالنا" گفت و گفت، حالا به زبان شعر ابی عبدالله کربلارو به من و تو نشون بده*
یاران من آماده ی ایثار باشید
باید مقیم سرزمین یار باشید
اینجا مقام قرب رب العالمین است
اینجا همانا کعبه ی اهل یقین است
اینجا اگر از دامن کعبه جدایید
پرواز کردید و در آغوش خدایید
روزی که حق این سرزمین را آفریده
خون شما را با وصال خود خریده
*حالا همه ی این حرف هارو داره میزنه،یه نفر داره گوش میده، صدای گریه اش آروم آروم بلندترشد، دیگه از امشب همتون بخونید: امان از دل زینب*
دیدار معبود شما اینجاست یاران
*ابی عبدالله هنوز داره کلّی حرف میزنه،انگار می خواست خواهر رو آماده کنه، دیدی بخوان یه خبر بدی رو بدن مقدمه چینی میکنن، یک دفعه نمیگن، چه جوری به زینب بگم اینجا کجاست؟*
دیدار معبود شما اینجاست یاران
میلاد مسعود شما اینجاست یاران
اینجا عطش آب و شهادت زندگانی است
اینجا به خون خفتن حیات جاودانی است
*یه نگاه به بغلش کرد،دید داداشا کنارش ایستادن، یه نگاه این طرف کرد دید اصحابش ایستادن.الله اکبر، بذار آروم بخونیم،آخه شاید زینب بشنوه و دلش بلرزه، هنوز زوده عمه ی سادات گریه کنه*
اینجا به روی دست بگرفتم سرم را
وقف خدا کردم علی اکبرم را
اینجا فدای دوست گردد هست عباس
اینجا جدا گردد زپیکر دست عباس
***
سقای دشت کربلا، اباالفضل،اباالفضل،اباالفضل
*امشب شب روضه است،یه سر بریم حرم عباس*
دستش شده از تن جدا، اباالفضل،اباالفضل،اباالفضل
***
اینجا به روی دست گیرم اصغرم را
یک شیرخواره نه تمام لشگرم را
*این یه دونه اش صدای گریه ی زینب رو بلند کرد،بعضی ها نوشتن گریبان پاره کرد،بعضی نوشتن از هوش رفت*
اینجا شود سرهای ما از تن بریده
اینجا شود گلهای ما با تیغ چیده
اینجا بود آب روان اشک دو دیده
خواهر زند بوسه به رگهای بریده
شاعر : استاد سازگار
*بچه ها دویدن،بابا بیا عمه از هوش رفت، دوید اومد بالا سر زینب،چه زینبی؟ یه نگاه کرد دید خواهر از حال رفته، زینبی که این همه داغ دیده، مادر از دست داده، پدر از دست داده، برادر از دست داده، یه زن پنجاه و چهار ساله است،ببین یه خانمی که این همه داغ دیده،دیگه طاقتی نداره،یه حسین بیشتر نداره، اومد بالا سرش، مرحوم شیخ مفید میگه:سر زینب رو روی زانوش گذاشت، صدا زد: سکینه یه مقدار آب بیار بابا. الحمدالله فردا آب بود،کسی دنبال آب نگشت. یه ذره آب تو صورت خواهر پاشید،چشماش رو باز کرد،حسینم!داداش چرا این حرف هارو زدی؟ جلو زینب حرف مرگ زدی؟مگه تو منو نمیشناسی داداش؟ این خواهر و برادر هزاران حرف نگفته با هم دارن،زود بردمت سر اصل مطلب. حسین جان این حرفهارو نمیزدی،چی شده تو این سفر؟شروع کرد به دلداری زینب، گفت:خواهرم! رسول خدا جدم از من بهتربود رفت،بابام علی با اون عظمت،با اون شجاعت رفت، مرگ حق ِ، مرگ زینت ماست، مرگ باعث بقای ماست، ناراحت نشو اینم تقدیر الهی است،هی دلداریش داد، مادر رفت،داداشم رفت. یه نگاه کرد زینب،حسین! همه که رفتن، من و به که می خوای بسپاری؟امان امان امان،الله اکبر، نمیدونم دلت تو این لحظه کجای کربلا گیر کرده، اما من همین الان چشم سرم رو می بندم، جلو پله های تل زینبیه، هر کی بلده دنبال من بیاد،اینجا حسین زینب رو بهوش آورد، آب ریخت رو صورت خواهر،اما روز عاشورا،وقتی خودش رو انداخت رو بدن حسین، بجای اینکه یه نفر رو صورت زینب آب بریزه و بیدارش کنه، بجای اینکه زینب رو اینجوری آرام کنند، یه عده با کعب نی،یه عده با تازیانه،سکینه دستاش رو گذاشت رو سرش،بابا! پاشو عمه ام رو کشتن، حسین...........هر کجا نشستی کربلات رو بگیر،بلند بگو حسین..............
سَلامٌ عَلى قَلبِ زَینَبَ الصَّبور وَ لِسانَها الشَّكور"
جمع صفات پنج تن یکجاست زینب
تنها اسمی که یه ذره میتونه آرومت کنه همینِ، گرچه امشب، شب طوفان و هیجان و ناله و ضجه است. اما یه ذره باید آروم شی بعد دوباره گُر بگیری، دوباره فریاد بزنی. حالمون امشب حال عمه ی ساداته. امشب بی بی زینب هم گُر می گرفت،داد میزد،ابا عبدالله آرومش می کرد،دو ساعت آروم بود دوباره گریه می کرد...
جمع صفات پنج تن یکجاست زینب
اثبات ذات مادرش زهراست زینب
نور حقیقت در شب ظلمت فقط اوست
"اِنا هَدیناهُ السَبیلِ" ماست زینب
اورا صداکردم" وَ ما ادراک" گفتند
از بس مقام و رتبه اش بالاست زینب
کیه این خانم؟
زنجیره ی وصل امامت بر امامت
در امتدادِ روز عاشوراست زینب
دارد گره وا میکند از کار عالم
وقت نماز شب اگر تنهاست زینب
اصلاً امشب شبِ ساکت بودن نیست، فردا شب مثل این ساعت همه چی تمومِ. سادات ببخشن، فردا شب مثل امشب،ابی عبدالله لباسشم بُردن، عمامه شو بُردن، کفشاشو بردن، چی بگم دیگه؟ انگشترشو بردن....
وقتی حسین انا الیه راجعون گفت
مرگ خودش را از خدا مى خواست زینب
از کنار خیمه رد شد دید داداشش داره نجوا می کنه. " یَا دَهْرُ أُفٍّ لَكَ مِنْ خَلِیلٍ" دید صدا، صدای همیشگی نیست. لحن، لحن همیشگی نیست. این ناله ها ناله های همیشگی نیست. فهمید شب آخره. دید داداشش زیر لب داره از مرگ حرف می زنه. رفت تنهایی تو خیمه. مقتل میگه نشست هی زد تو صورت خودش. هنوز هیچ خبری نشده، عاشورا نیومده، آنقدر خودشو زد بیهوش شد. الله اکبر. چندین بار ابا عبدالله اومد خواهر رو به هوش آورد. صدا زد: خواهر دیگه از فردا قافله سالار تویی...
محکم گره زد معجر خود را از امشب
یعنی علمدار حرم فرداست زینب
من میخوام آروم امشب برات روضه بخونم اما شبِ عاشورا، شبِ آرامش نیست،شبِ اشکِ. سعی کنید امشب اشک داشته باشید. ضجه و ناله همش سر جاش، اما امشب چشم پر اشک بخواهید... امشب شب قدره، شب احیاست. امشب رو ابی عبدالله وقت گرفت بیشتر گریه کنه. امشبُ ابی عبدالله تا صبح تو خیمه ها سجده کرد و دعا کرد.
عاشقا چشم به هم زدیم شب دهم بازم رسید
مضطرب فردائیم و غصه به دل شرر کشید
سهم همه اشک و غمِ، سهم همه تاب و تبِ
هر نوکری خون به دل و هر عاشقی جون به لبِ
چرا؟...
این آخرین شبیِ که حسین کنار زینبِ
امشب چشا بارونی و تموم دلها مُضطَرِّ
مصیبتا منتظرِ این خواهر و برادرِ
عمه سادات امشبُ سایه روی سر داره
نمی تونه که از حسین دمی نگاشو برداره
صدا زد: داداش! جایی نرو بشین تو خیمه تا من تا صبح تورو نگاه کنم. "وای یاد مدینه افتادم" یه روزی امیرالمومنین صدا زد پیغمبر رو، یا رسول الله! زهرا نگرانه. پیغمبر وارد خانه شد. دخترم نبینم نگرانی، بی بی فرمود: یا رسول الله !یه صحنه ای دیدم از صبح حالم منقلبِ. پیامبر فرمود: چه صحنه ای فاطمه جان؟ بی بی فرمود: بیا بابا خودت از روزنه ی در نگاه کن. پیغمبر نگاه کرد دید حسین یه طرف، زینب یه طرف، هر دو کوچکند، خواهر و برادر دو زانو روبروی هم نشستن فقط تو چشمای هم خیره خیره نگاه می کنند. هیچ کاری نمی کنند. فقط نگاه می کنند. پیغمبر فرمود: دخترم! خُب خواهر و برادرن به هم علاقه دارن این صحنه تو رو چرا اذیت می کنه؟ صدا زد: بابا! این کار هر روز این خواهر و برادرِ. ساعتها می شینن به هم خیره خیره نگاه می کنند. کافیِ حسینم از در بِره بیرون، پشت در منتظرش می مونه زینب. بابا غصه ام مال الان نیست. برا اون روزی نگرانم كه حسینم رو میخوان ازش جدا کنن.حسین...."نگه ندار این صدارو تو سینه ات،صدای سالم نبری خونه امشب.."
امشب باید شب تا سحر بشینه و دعا کنه
توی قنوت عاشقی همش خدا خدا کنه
فردا باید که مقتل رو از روی تل نگاه کنه
چی می بینه؟
چجوری من از اونا که با نیزه اومدن بگم؟
چجوری من از قتلگاه از دست و پا زدن بگم؟
او می دوید و "چیزی نمونده چند ساعت دیگه... "من می دویدم،او می نشستُ....
سخته برای روضه خون که روضه رو شروع کنه
چه محشری به پا میشه این صبح اگه طلوع کنه
چه خبر میشه فردا؟
سهم همه اهل حرم میشه فغان و اشک و آه
یه مادری با قد خم میرسه بین قتلگاه
فردا چی می بینه؟
می بینه نور عینشُ به روی خاکا بی پناه
می بینه با سنگ می زنن به سر شاه بی کفن
می بینه خنجر رو روی حنجر شاه بی کفن
او می بریدُ... حسین... ای تشنه لب... حسین،حسین،حسین...عشقِ زینب،حسین.... ای بی کفن،حسین،... عریان بدن، حسین،...ببرمت روضه ی وداع، امشب حرف از گودال نزنم....
كجا داری میری؟
انگار می خوای راس راسی از خواهر جدا بشی
كجا داری میری؟
بدون خواهرت می خوای بری فدا بشی
كجا داری میری؟
تنهام بذاری و عزیزِ نیزه ها بشی
پشت سرت برادر،از نفس افتاد خواهر
وایسا می خوام ببوسم،گلوتُ جای مادر
آروم
آروم برو
بذار تنت كنم داداش دستباف مادرم
بذار بفهمم كه قرارِ چی بیاد سرم
داداش!
برا چی محكم میزنی گره به معجرم؟
تو شاهد ِ اشكمی،باخبر از دردمی
دعا بكن خواهرُ نبینه نامحرمی
دیگه کم کم لحن زینب داره عوض میشه
اگه میشه نرو،دلم نمیخواد جلو چشای مادرت
اگه میشه نرو، دلم نمی خواد دربیاد صدای حنجرت
الهی هیچ پنجه ای، سراغ گیسو نیاد..
الهی هیچ نیزه ای، سراغ پهلو نیاد
با خواهر وداع کرد. چندین بار وداع کرد. از هفت تا وداع تا ده تا وداع... با اهل حرم یه جور وداع کرد، با زنها یه جور وداع کرد، تو خیمه دارالحرب با شهدا یه جور وداع کرد، با کشته ها یه جور وداع کرد، با زینبش یه جور خاص وداع کرد، با زین العابدین یه جوری وداع کرد جیگر رو کباب می کنه. اومد تو خیمه ی امام سجاد تنهایی با پسرش نشست. امام سجاد دید از حلقه های زره داره خون میاد. باباشو تا حالا تو این وضع ندیده بود. صدا زد: بابا! این چه حالیِ؟ مگه داداش اکبرم نیست؟ ابی عبدالله گفت: داداشت رفت. مگه داداشای عمو عباس نیستن؟ اونا هم رفتن. زهیر رفت، بُریر رفت، همه همه رفتن. گفت: علی جان! خیالتو راحت کنم، عباسم رفت. داداش اصغرتم رفت. غیر منو تو مَردی تو خیمه ها نمونده. امام سجاد تکیه داد به ستون خیمه، گفت: بابا! من هستم. گفت: بشین عزیزم. تو امام بعد از منی. با زین العابدین وداع کرد حرفای آخر رو زد. اما من روضه ی امشبم یه وداع دیگه است. همه وداع هارو انجام داد، سوار ذوالجناح شد، "روضه ام عاطفیِ. دیگه حرف از نیزه و خنجر نمی زنم... اونایی که عاطفی بلدن گریه کنن" یهو دید ذوالجناح حرکت نمی کنه. نگاه کرد دید سکینه دستای اسبو بغل کرده. بیا پایین بابا. بیا باهات کار دارم. با همه وداع کردی با دخترت وداع نکردی...
اگر نازی کند دختر، خریدارش پدر باشد
بزرگی کن ببوس این دختر کوچکتر خود را
بابا رو از اسب آورد پایین. نشست تو بغلش... بابا یادته؟ "دختر داری یا نه؟ دیدی وقتی زبون وا می کنه شیرین زبونی می کنه دلتو می بره؟ خبر داشت چه خبر شده" بابا یادته تو راه که میومدیم خبر شهادت مسلمو دادن، دخترشُ رو پات نشوندی؟ "از اون موقع این دختر یادش بود، تو ذهنش بود." بابا نوازشش کردی بغلش کردی گفتی من دایی تَم من سایه سرتَم. من کنارتم من همه جا باهاتم غصه نخوری تنها نیستی. زینب هست من هستم...بابا داری میری مارو به کی می سپُری؟ یه جوری داری میری می دونم دیگه برنمی گردی بابا! "یه حرفی زد صدای گریه ی حسین رو بلند کرد. یکی از اون جاهایی که نوشتن بلند گریه کرد "وَ غُشِیَ عَلَیهِم" اینجاست که انقدر گریه کرد که از حال رفت" صدا زد" بابا! ز دورادور می دیدم... بابا یه صحنه ای دیدم سوال دارم. من تا حالا بدرقه زیاد دیدم. آدم کسی رو می خواد بدرقه کنه پیشونیش رو می بوسه، صورتش رو می بوسه، چونه شو می بوسه، بابا اولین بارمه می بینم زیر گلوی کسی رو میخواد ببوسن. عمه م چرا زیر گلوتو بوسید؟ ابی عبدالله بغلش کرد. "لاتحرقی قلبی بدمئک حسرتا" ایقدر منو آتیش نزن دخترم بذار برم. با هم گریه کردن. بغلش کرد نوازشش کرد آرومش کرد. "آماده ای یا نه؟ یه ناله عاشورایی... قول دادم خیلی اذیتت نکنم" اینجا بابا دختر رو بغل کرد. هر دیدی یه بازدیدی داره. هر رفتی یه آمدی داره. ساعتی بعد همین دختر اومد تو گودال قتلگاه. دید عمه اش یه بدن پاره پاره رو بغل کرده. این بدنِ کیه؟ فرمود دخترم این بدن بابات حسینِ. خودشو انداخت رو بدن. ای حسین... لااله الا الله. یه دختر روی بدن باباش بیفته، بهانه بگیره و گریه کنه چه می کنن؟ شما چه می کنید؟ چجوری بغلش می کنید؟ میان نوازشش میدن، میان بغلش می کنن، بوسش می کنن... من نمیگم عبارت مقتله. نمی دونم جرأت دارم معنا کنم؟ شب عاشوراست. سکینه بابارو بغل کرد. "فَجتَمَعَ عِدَّةٌ مِنَ الأعراب" عرب های نامحرم دورش حلقه زدن. "فجروها عن جسد ابیها ..." یکی معجر رو میکشه. یکی لباساشو میکشه. یکی موهارو میکشه. یکی تازیانه می زنه. دستاشو گذاشت رو سرش. بابا پاشو ببین. پاشو عمه مو کشتن. زینب اومد جلو گفت: نزنیدش این امانت حسینِ... نانجیبا با سیلی تو صورت زینب زدن. ای حسین...
بعضی از مقاتل نوشتن رقیه خواب بود اون ساعتا. از حال رفته بود بیهوش تو خیمه افتاده بود. خوب شد رقیه بیهوش بود، خواب بود. و اِلا اونم می اومد تو گودال. زیر دست و پا بچه سه ساله از بین می رفت... دستت رو بیار بالا. شب عاشوراست. شب استغفاره. هنوز روضه داریم... دستتو بیار بالا، اشکتم بمال کف دستت. با همه وجودت... با همه عشقی که به حسین داری... "باالحسینِ، الهی العفو..." شب قدرِ. جامونده های عرفه، جامونده های ماه رمضون، الهی العفو...
اینجا که آمدیم غم و غصه پا گرفت
دلشوره ای عجیب وجود مرا گرفت
تا عقیله بنی هاشم پا شو گذاشت تو کرببلا میگن همه ی غم های عالم رو دل زینب جمع شد، الان بعد از هزار چهارصد سال هر کی میره کربلا همینجوره، نجف میری اینجوری نیست، سامرا و کاظمین میری اینجوری نیست، تا میرسی کربلا دلت پر غمه، دلشوره میاد سراغت، اول حرفی که می زنی اینه: امان از دل زینب...
اینجا که آمدیم غم و غصه پا گرفت
دلشوره ای عجیب وجود مرا گرفت
حس غم جدایی این دشت لاله خیز
بال و پرم جدا و دلم را جدا گرفت
فالی زدم به مصحف پیشانی ات حسین
آیات غربت تو دلم را فرا گرفت
من پنجاه چند سال با تو بزرگ شدم، هیشکی مثل من تو رو نمی شناسه حسین، من هم برات خواهری کردم، هم برات مادری کردم، من از چهار سالگی همه کاری برا تو کردم، عین پروانه دورت گشتم، حسین من با تو بزرگ شدم، حسین جان نگاه تو صورتت می کنم می فهمم چه خبره، مدینه داشتیم می اومدیم، یه جوری با مادرم وداع کردی فهمیدم سفر آخره، یه جوری به بچه هات داری نگاه می کنی، یه جوری به قد بالای اکبرت داری نگاه می کنی، دارم می ترسم از این سرزمین....
تنها دلیل بودن من سایه سرم
زینب فقط به عشق برادر بقا گرفت
حتی مدینه این همه زجرم نداده بود
یک نیم روز جان مرا کربلا گرفت
وای از دل رباب که بیند به جای آب
تیر سه پر به حنجر شش ماهه جاگرفت
تا وقت هست حلقه ی انگشتری درآر
از ترس ساربان دل زینب عزا گرفت
ابی عبدالله تو راه دست رو سر دختر مسلم کشید، کربلا هم تکرار شد روز عاشور می خواست بره، سکینه نشست بغل باباش، ابی عبدالله دست کشید روی سرش، وقتی پدر دست می کشه رو سر، اگه پدر انگشتر داشته باشه، دختر حس میکنه بابا انگشتر داره، وقتی دست رو سرش کشید انگشتر داشت، اما وقتی رفت تو گودال بهش گفتن: این بابات حسینه، نگاه کرد دید سر بردن، پیراهن بردن، انگشت با انگشتر بردن، حسی
꧁꧂🌻꧁꧂🌻꧁꧂
کپی باذکرصلوات ثواب مضاعف دارد
https://eitaa.com/zakerinehomolbanins
@zakerinehomolbanins
http://mtaghizade.blogfa.com
🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻
از کربلا به ما غم و ماتم رسیده است / آخر نسیم ماه محرم رسیده است
وقتی اسم محرم میاد آدم بی اختیار یاد این یه بیت می افته
باز این چه شورش است که در خلق عالم است / باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
فبک علی الحسین که زینب زره رسید / خون گریه کن که قافله غم رسیده است
می آید ای دل، منزل به منزل/ از دل صحرا، یک کاروان دل
ساربان آرام، قدری آهسته / ناقه ی زینب مانده اندر گل
با گریه بر حسین به معراج می رویم / این ارث مادریست دمادم رسیده است
این گریه مال منو تو نیست، ارثیه فاطمه است،این گریه از یه مادری به ما رسیده مادر که ده روز دیگه صداش تو گودال میاد:
چه کسی تو رو کشته عالمو بیچاره کرده / چه کسی تو رو کشته زینبو آواره کرده
عشق زینب حسین / ای تشنه لب حسین
با گریه بر حسین به معراج می رویم / این ارث مادریست دمادم رسیده است
ره وا کنید دست به سینه ادب کنید / زهرا ز عرش با کمر خم رسیده است
شب های جمعه فاطمه / با اضطراب و واهمه
آید به دشت کربلا / گوید حسین من چه شد
تا زنده ایم بر غم تو گریه می کنیم / شکر خدا به زخم تو مرهم رسیده است
یه شب گریه نکنم میمیرم / یه روز سینه نزنم میمیرم / من محرم گریه نکنم می میرم
حالا زمان یاری مظلوم کربلاست / هل من معین خطاب به ما هم رسیده است
فکر نکنی هزار چند صد سال قبل تکیه داد به نیزه غریبی گفت: هل من ناصر، نه ؛ این روایت گوش بده؛ امام صادق(ع) از فضیل پرسید: آیا شما دور هم جمع میشید برا ما مجلس بگیرید ذکر ما رو احیا کنید، فضیل گفت: بله آقا جان. امام سه تا جمله گفته یکی از یکی زیباتر؛ حضرت فرمود: ما مجلس های شما رو دوست داریم، بعد فرمود: ما خود شما رو هم دوست داریم، حضرت فرمود: ما اصلاً بوی شما رو دوست داریم.
توی روایت دیگه در تایید همین روایت اشاره می کنه؛ کدوم عطر بو همون عطر بویی که وقتی بعد از یه مجلس روضه ملائکه به آسمون بر می گردن؛ میگن: چه عطری ،چه بویی ،مست شدیم کجا بودید، مسگن ما بالامون زیر قدم های سینه زن ها و گریه کن های حسین پهن کرده بودیم. بقیه فرشته ها هم میگن: می شه ما بریم همین کار رو بکنیم؛ میگن: مجلس تموم شد فردا شب، بعد ندا میاد نه برید بالاتون به در دیوار حسینیه بمالید.
꧁꧂🌻꧁꧂🌻꧁꧂
کپی باذکرصلوات ثواب مضاعف دارد
https://eitaa.com/zakerinehomolbanins
@zakerinehomolbanins
http://mtaghizade.blogfa.com
🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻
ای یادگار حیدر کرار یا حسین
ای سبط پاک احمد مختار یا حسین
با پای جان به سایه ی پرچم رسیدهام
بسپر مرا به دست علمدار ، یا حسین
کابوس مشکلات شده زندگانیام
مشکل گشای هر چه گرفتار ، یا حسین
من از چه جا بمانم و نامت نیاورم
وقتی برآید از در و دیوار ، یا حسین
چشمی بده که اشک بریرم به پای تو
سوزی عطا نما که زنم جار ، یا حسین
مردن کم است ، گو چه کنم من بر این عزا
شأن عقیله و سر بازار ، یا حسین
باز این چه شورش است
که در خلق عالم است
باز این چه نوحه و
چه عزا و چه ماتم است
مارا با هر نشانه می شود این امت امتحان
مارا به فتنه ها تو نگه دار ، یا حسین
꧁꧂🌻꧁꧂🌻꧁꧂
کپی باذکرصلوات ثواب مضاعف دارد
https://eitaa.com/zakerinehomolbanins
@zakerinehomolbanins
http://mtaghizade.blogfa.com
🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻
اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلی ذلِکَ اَللّهُمَّ الْعَنِ الْعِصابَهَ الَّتی جاهَدَتِ الْحُسَیْنَ وَ شایَعَتْ وَ بایَعَتْ وَ تابَعَتْ عَلی قَتْلِهِ اَللّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمیعاً
شب اول ماه محرمِ ،الان وقتشه دست به سینه بذاری؛ هر که دارد به سرش شور و نوا بسم الله …
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
ای اهلِ آسمان و زمین غم شروع شد
شبِ اول محرم دور هم جمع شدیم ، شروع شد دوباره محرم .. همین الان اگه سجدۀ شکر به جا بیاریم
(کیا پارسال بودن الان زیر خاکن؟! کیا دلشون می خواست باشن یه محرم دیگه یک ماه عزای دیگه)
الحمدلله که هستیم یه محرم دیگه دور هم ..*
ای اهل آسمان و زمین غم شروع شد
ماه عزای عالم و آدم شروع شد
حور و ملک ، پری و بشر زار میزنند
هنگامۀ مصیبت اعظم شروع شد
*نه مصیبتی که مثل مصیبت های دیگه س . مُصیبَهً ما اَعْظَمَه وَ اَعْظَمَ رَزِیَّتَها ..*
بازین چه شورش است که بر سینه میزنم
بازین چه نوحه ای ست که اشکم شروع شد
*الحمدلله بازم یه محرم دیگه ، بازم قطره های اشک ، بازم حال روضه ، شب اول بود و از چه روضه ای شروع میشه مجلس ما ؛ الحمدلله بازم اول محرم با روضهی مادر ..
همین که برا مادرش اول گریه کنی یعنی راهُ بهت نشون دادن یعنی مَحرمی .. یعنی نگاهت کردن ..*
نوحوا علی الحسین امام زمان گریست
اشک و عزای فاطمه نم نم شروع شد
*فقط کافیه یه بار مادرش بزنه به سینه بگه بُنَیَّ .. ها دیدی؟دیدی با یه بُنَیَّ چجوری گر میگیره آدم؟
بُنَیَّ بُنَیَّ … از همون مدینه هی میگفت بُنَیَّ ..
امشب روضمون هم مدینه داره هم کربلا .. آخ بمیرم برات مادر .. بین در و دیوار صدا زد بُنَیَّ،
تو کوچه های مدینه صدا زد بُنَیَّ، دم جون دادت صدازد بُنَیَّ، هنوز به دنیا نیومده میگفت بُنَیَّ،
هیچکس تو عالم مثل مادرش براش گریه نکرده .. اگه من و تو صد سال محرم بیایم و بریم برابر یه دقیقه گریه های مادرش نیست ..
مادرشم نوحه میخوند هی میزد به سینه ش ..*
نوحوا علی الحسین امام زمان گریست
اشک و عزای فاطمه نم نم شروع شد
*همه رو خوندم که برسم به این یه بیت که منو وصل کنه به مدینه این حرف مالِ امشب به بعده : *
از عرش بویِ پیراهن خونی حسین
آورده جبرئیل محرم شروع شد
*همۀ حرفا همۀ روضه ها سر این پیرُهنِ کامل الزیارات میگه امام صادق فرمود روز اول محرم ،
ملائکه میرن این پیراهنُ از امام زمان میگیرن با احترام میبرن بر ساقِ عرش ، این پیراهن میشه پرچم عزای خدا ..
یعنی همه بدونن محرم شروع شد .. حی علی العزا توی عرش خدا بلند میشه با یه پیرهن امشب اجازه بدید میخوام روضۀ پیرهن بخونم یک سال و یک شب اول محرم شاید پیش بیاد
این پیراهن چی بود که اینهمه سالِ هنوز این پیراهن پرچم عزاست چند تا پرده برات بگم
تا به روضۀ جناب مسلم هم برسیم اما از مدینه شروع میکنم شعر بمونه
꧁꧂🌻꧁꧂🌻꧁꧂
کپی باذکرصلوات ثواب مضاعف دارد
https://eitaa.com/zakerinehomolbanins
@zakerinehomolbanins
http://mtaghizade.blogfa.com
🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻
18.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در محضر ولایت ۴۸۰
سبک زندگی از دیدگاه مقام معظم رهبری (بسیار زیباست... )
꧁꧂🌻꧁꧂🌻꧁꧂
کپی باذکرصلوات ثواب مضاعف دارد
https://eitaa.com/zakerinehomolbanins
@zakerinehomolbanins
http://mtaghizade.blogfa.com
🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیاد همه پدرومادرانی که ما را حسینی تربیت کردن روح همشون شاد
꧁꧂🌻꧁꧂🌻꧁꧂
کپی باذکرصلوات ثواب مضاعف دارد
https://eitaa.com/zakerinehomolbanins
@zakerinehomolbanins
http://mtaghizade.blogfa.com
🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
꧁꧂🌻꧁꧂🌻꧁꧂
کپی باذکرصلوات ثواب مضاعف دارد
https://eitaa.com/zakerinehomolbanins
@zakerinehomolbanins
http://mtaghizade.blogfa.com
🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻
470.8K
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین ❤️
من روسياه و پر گناه اما
یک عمر با عشق تو خو کردم
از هر کسی هر جا دلم پر بود
برگشتم و پیش تو رو کردم
این روزها حالم بده آقا
حس میکنم سر تا به پا دردم
دارم غریبه میشوم با تو
آقا یه کاری کن که برگردم
التماس دعا 🙏💚❤️
꧁꧂🌻꧁꧂🌻꧁꧂
کپی باذکرصلوات ثواب مضاعف دارد
https://eitaa.com/zakerinehomolbanins
@zakerinehomolbanins
http://mtaghizade.blogfa.com
🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻