فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃 انتظار برای #امام_زمان (عج) از زبان شهید حججی؛
برای امام زمان (عج) چه کردهایم؟😔
واقعا به عنوان منتظر ظهور حضرت حجت چه کار مثبتی انجام دادیم؟؟
الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج🤲
#پنجشنبه_های_شهدایی
💚 لبیک یا مهدی 💚
آرشیو فایلهای کلاس مداحی
حضرت ام البَنین(س)👇
https://eitaa.com/zakerinehomolbanins2
کانال اصلی ذاکرین حضرت ام البَنین (س)👇
https://eitaa.com/zakerinehomolbanins
@zakerinehomolbanins
وبلاگ👇
http://mtaghizade.blogfa.com
🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻
کپی با ذکر صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ این فیلم رو تا شهید نشدم پخش نکنید‼️
#شهید_مجید_سلمانیان
در کوی نیکنامان ما را گذر ندادند
گر تو نمی پسندی ،تغییر ده قضا را ....
#شهدایی
#پنجشنبه_های_شهدایی
💚 لبیک یا مهدی 💚
آرشیو فایلهای کلاس مداحی
حضرت ام البَنین(س)👇
https://eitaa.com/zakerinehomolbanins2
کانال اصلی ذاکرین حضرت ام البَنین (س)👇
https://eitaa.com/zakerinehomolbanins
@zakerinehomolbanins
وبلاگ👇
http://mtaghizade.blogfa.com
🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻
کپی با ذکر صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠توسل پیدا کردن به شهدا
#پیشنهاد_دانلود
خالی از لطف نیست👌
#شهدایی
#پنجشنبه_های_شهدایی
💚 لبیک یا مهدی 💚
آرشیو فایلهای کلاس مداحی
حضرت ام البَنین(س)👇
https://eitaa.com/zakerinehomolbanins2
کانال اصلی ذاکرین حضرت ام البَنین (س)👇
https://eitaa.com/zakerinehomolbanins
@zakerinehomolbanins
وبلاگ👇
http://mtaghizade.blogfa.com
🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻
کپی با ذکر صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹💔
هر که را صبح شهادت نیست...
#شهدایی
💚 لبیک یا مهدی 💚
آرشیو فایلهای کلاس مداحی
حضرت ام البَنین(س)👇
https://eitaa.com/zakerinehomolbanins2
کانال اصلی ذاکرین حضرت ام البَنین (س)👇
https://eitaa.com/zakerinehomolbanins
@zakerinehomolbanins
وبلاگ👇
http://mtaghizade.blogfa.com
🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻
کپی با ذکر صلوات
یَا أَیُّهَا الْعَزِیزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُّزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَیْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَیْنَا إِنَّ اللّهَ یَجْزِی الْمُتَصَدِّقِینَ یا ربّ الحسین بحقّ الحسین إشف صدر الحسین بظهور الحجّة اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا اَبا جَعْفَرٍ یا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِی اَیُّهَا الْباقِرُ یَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ یا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ یا سَیِّدَنا وَمَوْلینا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بكَ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناكَ بَیْنَ یَدَىْ حاجاتِنا، یا وَجیهاً عِنْدَ اللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّهِ. من پنجمین ولی خداوند قادرم شب شهادت امام باقر علیه السلام،روضه خوان كربلاست،از دوران كودكی همه ی مصائب و روضه های كربلا رو به عینه دیده. من پنجمین ولی خداوند قادرم همنام مصطفی و ملقب به باقرم گنجینه ی علوم الهی است سینه ام از نسل سفره دار کریم مدینه ام مشهور شهرم و کرم ابراز می کنم با یک نظر ز کار گره باز می کنم ای گرفتارها،مریض دارها،سفره ی امام باقر همیشه تو مدینه پهن بوده،سجیّت این خانواده كرم ِ،عادتشون احسان ِ،لذا امشب بگو آقاجان:مارو كنار بقیعت جا بده،میدونم امشب گریه كن نداری،غریب تر از همیشه ی مدینه ای،مدینه خصوصاًشب ها كنار بقیع، اونایی كه رفتند می دونند الان نه یه شمعی،چراغی. آقاجان مارو یه صدا بزن كنار بقیعت امشب،ما هم یه گوشه ای برای خودمون گریه كنیم.مولای من: مشهور شهرم و کرم ابراز می کنم با یک نظر ز کار گره باز می کنم آقاجان گره به كار ما افتاده،با یه نگاه گره مارو باز كن،خودش داره روضه میخونه بانی روضه های غروب منا منم دلت بره صحرای منا و عرفات،فردا دیگه حاجی ها كم كم به طرف عرفات و منا حركت می كنند، امام باقر دل من و تو رو با خودش می بره. بانی روضه های غروب منا منم پرچم به دوش ماتم کرببلا منم من شاهد مصیبت عظمای عالمم من شاهد غریبی آقای عالمم از زبون امام باقر این فراز ها چقدر آشناست،امشب اومدی برای اون آقایی گریه كنی كه عاشورا یادگاریه این آقاست. بأبی أنت واُمی این جوری آقا و جدش رو صدا میزنه: إنِّی سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَكُمْ، وَحَرْبٌ لِمَنْ حارَبَكُمْ ، وَوَلِیٌّ لِمَنْ والاكُمْ، وَعَدُوٌّ لِمَنْ عاداكُمْ. آقاجان یا امام باقر حرف دل این مردم شب شهادتت اینه:یه وقت آدم دلش می خواد بره كربلا،یه وقت دلش می خواد بره مدینه، اما دلم میخواد شب شهادتت هم مدینه باشم، هم كربلا باشم.یه چشمت اشك زائر مدینه، یه چشمت اشك زائر كربلا،از مدینه ی امام باقر بریم كربلا. عاقبت آه کشیـدم نفس آخر را چقدر آقا امام باقر این خاطرات كربلا مدام مقابل چشمش بود،مثل باباش زین العابدین مرتب برا حسین و كربلا گریه می كرد،لذا امشب از امام باقر اشك برا محرم رو بخواه،اگه می خوای امام باقر چیزی بهت عطا كنه این رو بخواه،گدای زرنگی باش،چیز كمی نخواه،دنیا میگذره با پستی و بلندیش،اونی كه از امام باقر می خوای سوز برای محرم باشه. عاقبت آه کشیـدم نفس آخر را نفس سوخته از خاطره ای پرپر را روضه خوانی ِ مرا گرم نمودی امشب روضه ی آنهمه گل، آنهمه نیلوفر را آقاجان هر شب به یاد جدت روضه خواندی،اما دیگه امشب راحت شدی از این همه گریه و ناله آخرین حلقه ی شبهای محرّم هستم شکر، ای زهر ندیدم سحـری دیگر را حالا اهل ناله باورم نیست هنوز آنچه دو چشمم دیده است باورم نیست تماشای تنی بی سر را حسین....آقاجان یه ذره از اون روضه هارو برا ما بخون،ما هم شب شهادت چشمامون خشك نمونه،صحنه های زیادی رو امام باقر دیده،اصلاًروضه ی امام باقر تكرار عاشوراست،من یه دونه از عاشورا بگم،یه دون هم از شام بگم،روضه ی من همینه،عاشورا رو آماده ای تحویل بگیر،خیلی ها با این روضه گریه كردند،امام باقر محاله یادش بره،كجای عاشورا؟چه لحظه ای از عاشورا دل امام باقر رو می سوزونه؟ناله ی عاشورایی می خوام،والا خوندن این روضه كار سختیه باورم نیست غروب و حرم و آتش و دود دیدن سوختن چارقد دختر را حسین....دیگه چی دیدی آقا؟ غارت خود و علم، غارت گهواره و مشک غارت پیرهـن و غـارت انگشتر را یادم نمیره اون صحنه رو كه همه فرار می كردند،یه مرتبه دیدم عمه زینبم كنار خیمه ی بابام مضطرب و نگران هی دست رو دست میزنه،هی دست رو سر میزنه،اومدن گفتند زینب چرا اینجا ایستادی؟چرا فرار نمی كنی؟عمه ام گفت:آخه زین العابدین تو خیمه است.امام منه،حفاظت از جانش وظیفه ی منه،اما چه كردند؟ خودم دیدم دور عمه ام حلقه زدند نامحرم ها،همه داد می زدند،همه فریاد می زدند.دیگه چی دیدی آقا جان؟یه صحنه ی دیگه از شام،دلت رو آتش میزنه شب شهادتی،كربلا با هر كیفیتی بود گذشت،این خانواده خانواده ی شهادتند،اینها از پیغمبر ،امیرالمؤمنین،مادرشون زهرا، همه با شهادت آمیختند،همه در مورد شهادت كلام دارند،خود زین العابدین فرمود: إنّ القَتْلَ لنَا عادَة ، وكرَامَتُنا من الله ، الشّهادة. اما اونی كه دل امام باقر رو آتش زد،آخ بمیرم
چهل منزل،زنجیر به دست و پای زین العابدین،طناب به دست و پای بچه ها،ببینه از این شهر به اون شهر،امان از اون ساعتی كه پشت دروازه ی ساعات اهلبیت حسین رو نگه داشتند،به جای اینكه بیان آرامشون كنند،شهر رو آذین بستند،اما باقر تا آخر عمر برای این روضه گریه كرد،كدوم روضه؟خودم دیدم سر جدم تو طشت طلا قرآن می خواند: بِسْمِ ٱللّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِیمِ هر جا صدای قرآن می شنید یاد سر بریده می افتاد وَسَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبُونَ كسی كه قرآن می خونه لباش رو بوسه می زنند،اما خودم دیدم با چوب خیزران....حسین...صدات برسه كربلا...آی حسین...
"السَّلامُ عَلَيْكُمْ يا أهلَ بَيْتِ النُّبُوَّة،ب ِمُوالاتِكُمْ عَلّمَنَا اللّهُ مَعالِمُ دينِنا و أصْلَحَ ما كانَ فَسَدَ مِنْ دُنْيانا
اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلی ذلِکَ اللَّهُمَّ الْعَنِ الْعِصَابَةَ الَّتِي جَاهَدَتِ الْحُسَيْنَ، وَ شَايَعَتْ وَ بَايَعَتْ وَ تَابَعَتْ عَلَى قَتْلِهِ، اَلّلهُمَ العَنهُم جَمیعاً
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ (اَبَداً) ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ. وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ. اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ.
يه سلام هم از زبان آقا امام محمد باقر بديم، آقايي كه امشب شبِ شهادتشه، آقايي كه روضه خونه كربلاست، نه روضه خواني كه شنيده باشه، روضه خواني كه ديده، شنيدن كي بُوَد مانند ديدن، خودش نگاه كرد ديد جدش روي خاكِ كربلا داره دست و پا ميزنه:اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ."
نگاه کودکی ات دیده بود قافله را
تمام دلهره ها را، تمام فاصله را
*ميگن: بچه اگه توي سن كودكي صحنه اي رو ببينه تا آخر يادش نميره، توي سن كودكي چيزي رو ببينه ضبط ميكنه، تا بزرگ بشه يادش نميره، آقاجان! فقط بگو كربلا چي ديدي؟...*
هزار بار بمیرم برات، می خواهم
دوباره زنده کنم خاطرات قافله را
*آقاجان! اگه امشب حرفي زديم، زخم دلت تازه شد مارو ببخش...*
تو انتهای غمی، از کجا شروع کنم
خودت بگو، بنویسم کدام مرحله را؟
*از كجا بگم؟ باباتون زين العابدين كه فقط ميزد رو پاش ميگفت: "اَلشّام...*
چقدر خاطره ی تلخ مانده در ذهنت
ز نیزه دار که سر برده بود حوصله را
* كار به جايي رسيد كه باباتون زين العابدين به سهل ساعدي گفت: يه ذره پول به اين نيزه دار بده، اين زن و بچه ها داغ ديده اند، بگو: اينقدر اين سرهارو جلوي اين زن و بچه ها نياره، بگو: يا جلوتر بره يا عقب تر، بگو: نيزه هارو ببره تا به بهانه ي نيزه ها اينقدر به اين زن و بچه ها نامحرما نگاه نكنن، اي حسين!... *
چه کودکیِ بزرگی است این که دستانت
گرفته بود به بازی گلویِ سلسله را
میان سلسله، مردانه در مسیرِ خطر
گذاشتی به دلِ درد، داغِ یک گِله را
*امام باقر توي مسير شام و كوفه يه بار گِله نكرد، يه بار نگفت: بابا! دستام توي زنجيره، ميدوني چرا نگفت؟ آخه ميديد رقيه هم دستاش به زنجيره، نگاه مي كرد مي ديد زن و بچه همه توي زنجير و سلسه هستند، چي بگه؟...*
چقدر گریه نکردید با رقيه، چقدر
به روی خویش نیاورده اید آبله را
*تازيانه و سيلي و كعب ني و زخمِ شمشير امام باقر رو اذيت نكرد، مي دوني چي امام باقر رو اذيت كرد؟...*
هنوز یک به یک، آری به یاد می آری
تمام زخمِ زبان های شهرِ هلهله را
*اومدن به باباش امام سجاد گفتن: خارجي... امام سجاد به اون مرد شامي كه بهش گفت خارجي، گفت: بيا جلو، ازت يه سئوال دارم، به من بگو تا حالا قرآن خوندي يا نه؟ به من بگو: آيه ي تطهير رو خوندي يا نه؟ گفت: آره خوندم، حفظم، اما تو رو به اين آيه چكار؟ حضرت بهش گفت: به من بگو اين آيه در وصف كيه؟ سريع جواب داد اين در وصف پيغمبر و بچه هاي پيغمبرِ، آقا فرمود: آي مردِ عرب! اين سري كه داري سنگ ميزني، سَرِ بچه ي پيغمبرِ، منم پسرِ اين آقام، اين حسينِ، اين لبهايي كه داري سنگ ميزني بوسه گاه پيغمبرِ...*
مرا ببخش که مجبور می شوم در شعر
بیاورم کلماتی شبیه حرمله را
*امام باقر خردسال بود كربلا، همراه مادرش اومده بود كربلا، ابي عبدالله سفارش اين بچه هارو كرده بود كه زن ها مواظبشون باشن، يا دستِ عمه اش زينب بود، يا دستِ مادرش بود، معمولا بچه ها همه يه جا جمع ميشن، ديدي يه مسافرت
چندتا خانواده كه بچه دارن ميرن، وقتي خانواده ها ميرسن به يه منزلي بزرگا ميرن پيش هم ميشينن، بچه ها با هم ميرن بازي ميكنن، حالا بين اين خانواده ها يه بچه ي شيرخواره باشه، همه دور بچه جمع ميشن، يكي باهاش حرف ميزنه، يكي بهش اسباب بازي ميده، هي مي اومدن كنارِ اين گهواره ميديدن اين بچه لباش رو به هم ميزنه، زبونش رو هي دور دهنش ميچرخونه، هي مي اومدن مي گفتن: عمه! ببين علي اصغر تشنه است، عمه! اي كاش كمي آب داشتيم من لباش رو تر مي كردم...*
بگو صبور بلا در منا چه حالی داشت
که در تلاطم خون دید قلب قافله را
*امام باقر وصيت كرده اند كه ده سال توي منا روضه ي جدش رو بخونن، قطعا امشب آقا روزيِ مُحرمِ مارو امضا ميكنه... يا امام باقر! اگه مرگ ما قرارِ برسه شما واسطه شيد ما يه مُحرم ديگه زنده باشيم، يه مُحرم ديگه لباس عزا و لباس
مشكي بپوشيم...*
چقدر گریه نکردید با رقيه، چقدر
به روی خویش نیاورده اید آبله را
شاعر:حمیدرضا برقعی
*بذار زبانحال امام باقر با رقيه رو براتون بخونم، ببين اين دو تا نازدانه چه جوري با هم حرف ميزدن و درد و دل ميكردن، امام باقر صدا زد: رقيه جان!...*
تو یکسره در چشمِ لشکر بودی و من نه
چون صاحبِ خلخال و زیور بودی و من نه
فهمیدم آن لحظه که نامحرم تو را می زد
از چند صورت مثل مادر بودی و من نه
ما هر دو از بازار شامیها گذر کردیم
با این تفاوت که تو دختر بودی و من نه
در معرض چشم حرامی بودهایم اما
آن لحظه تو محتاج مَعجر بودی و من نه
حاجت گرفتی در خرابه من دلم میسوخت
آنشب تو درآغوشِ یک سر بودی و من نه
شاعر:مجید تال
*يادم نميره اون لحظه اي كه عمه ام ايستاد دَمِ دَرِ خرابه، بابام امام سجاد ايستاد دَمِ دَرِ خرابه، التماس كردن گفتن: اين سر رو نياريد، اين بچه ها طاقت ندارن، اما هر دوشون كتك خوردن، تازيانه خوردن، ما روي پنجه ي پا ايستاديم، زن ها نميگذاشتن ما ببينيم، اما من خودم ديدم، سر رو انداختن جلويِ رقيه، اي حسين!...
ديدم رقيه دستاي لرزونش رفت طرفِ سر، دو دستي سر رو گذاش تو بغلش، درست نمي ديد، آخه اينقدر سيلي خورده بود چشاش تار ميديد...*
بابا! خوشي به قلبم دستِ رد زد
يه بي حيا بهم لگد زد
*هزار تا حرف رقيه آماده كرده بود به باباش بزنه، دختر دارا مي دونن، دختر وقتي باباش از سفر مياد، زبون گِله اش باز ميشه، ميخواست از قافله بگه، از تازيانه بگه، از حرمله بگه، ميخواست از سيلي بگه، ميخواست از زجر بگه، اما تا نگاش به سر بريده افتاد درداش يادش رفت، لباش رو گذاشت رو لباي بابا، اي حسين!...*
ذکر من سلام من کیست حضرت باقر
خیلی امام باقر غریبه،غربت از این بالاتر این همه زائر می ره مدینه،ولی شب و روز شهادت امام باقر كه میشه،مدینه یه زائر نداره؛همه رفتند مكه،یه نفر نیست پشت بقیع براش گریه كنه،بیایید امشب غریب نوازی كنیم،خیلی غریبه امام باقر
حج من قیام من کیست حضرت باقر
اسوه ی تمام من کیست حضرت باقر
زمزم و مقام من کیست حضرت باقر
پنجمین امام من کیست حضرت باقر
می کند ز آیینم مهر او نگهبانی
ای به بندگی یکتا ذات حق تعالی را
تو یگانه فرزندی دو علی اعلا را
باقر العلوم هستی ذات پاک یکتا را
نی عجب اگر بخشد سائلت دو دنیا را
جان مادرت زهرا از درت مران ما را
بی تو در جنان عاشق بنده ای است زندانی
امروز روز شهادت یه آقایی بوده آی مردم كه دو سه سال بیشتر نداشت،یكی از شاهدهای كربلا بوده،هم سن و سال رقیه خانم بوده،امام باقر،همه ماجرای كربلا رو دیده
تو ز کودکی دائم محنت و بلا دیدی
با دو چشم معصومت ظلم بر ملا دیدی
راه شام طی کردی دشت کربلا دیدی
اهلبیت عصمت را زار و مبتلا دیدی
هر که این قصه شنیده است ولی من دیدم
خون دل خوردم و شب تا به سحر نالیدم
هستی ما همه در کرببلا رفت به باد
چه به روز دل زینب که نیامد
گریز روضه رو بزنم،امشب تحویل بگیری،امشب بریم كربلا،اینقده،آقا رو این سم اذیت كرد،اما به هر سختی بود،حضرت رو اسبش تا جلوی منزل رسوند،خود حضرت به هر سختی بود پیاده شد،بچه ها ریختند دور بابا،بابا رو پیاده كردند،وارد خونه شد،آی مردم،ایجا اسب آقا صاحبش رو صحیح و سالم رسوند تا كنار خونه،دلت رفت آره،قربون این دل ها برم كه با یه اشاره جلوجلو میرن،ولی من یه اسب دیگه سراغ دارم
روایت است که چون تنگ شد بر او میدان
فتاد از حرکت ذوالجناح از جولان
نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت
نه سید الشهدا بر جدال طا قت داشت
هوا ز باد مخالف چو قیر گون گردید
عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید
بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
غلط نکنم عرش بر زمین افتاد
حسین............
خشکی ام رفت و فصل دریا شد سردی ام رفت و فصل گرما شد فارغم از خودم خدا را شکر آسمانی شدم، خدا را شکر ای حیاتِ مجدد دنیا دومین یا محمد دنیا ای که تنها خدا شناخت تو را مثل بیت الحرام ساخت تو را قافیه های بیت ما تنگ است در مقامت کُمیت ما لنگ است ای نسیم پُر از بهار حسین حسنی زادهی تبار حسین قبلهی مردم مدینه تویی حسن دوم مدینه تویی ای ظهور پیمبر اکرم حاصل وصلتِ دعا و کرم مادرت دختر کریم خداست پدرت حضرت کلیم خداست سَر شب فکر نور تو بودم فکر شبهای طور تو بودم خواب سجاده تو را دیدم صبح دیدم کنار خورشیدم ای نماز پُر از قنوت حسن حاصل چلهی سکوت حسن تو تولای دفترم هستی قسم نونِ وَ القَلم هستی تکیه بر بال جبرئیل زدی مزرعه داشتی و بیل زدی *قربونت برم .. گفت آقا عرق رو پیشونیت میشینه .. این همه خَدم و هَشم خودش کار می کرد .. همه عالم دور سرت بگرده یا امام باقر ..* بهترین میوهی تو ایمان بود گندم کالِ تو پُر از نان بود بی تو این حوزه ها کمال نداشت میوه ای غیر سیب کال نداشت وقت آن است اجتهاد کنی بی سوادِ مرا سواد کنی وقت آن است منبری بزنی حرف، یک حرفِ بهتری بزنی علم را باز هم شکاف دهی در کلاس ت مرا طواف دهی اگر علم تو را حساب کنند زندگی تو را کتاب کنند علم و اخلاق می شود با هم آدمی می شود بنی آدم پَر جبرئیل زیر پای تو بود گردن آویز بچه های تو بود میوهی بهتر از رطب سیب است باعث التیامِ تب سیب است فاطمه سیبِ جَنتُ الاعلاست پس تبِ تو یا زهراست *شیخ عباس قمی می نویسه؛ هر وقت حضرت بهش عارضهی تب سرایت می کرد و تو تب میسوخت بلند فریاد می زد یا فاطمه! .. بعد شیخ عباس تو بیتُ الاحزان خودش تفسیر کرده گفته شاید یه علت این که آنقدر امام باقر بلند صدا می زد یافاطمه، مادرش رو صدا میزد بلند بلند .. نمی تونستن راحت برا مادرشون گریه کنن .. همون طوری که بدن لطیف و شریف حضرت از تب می سوخت، جگرش برا مادرش بیشتر می سوخت .. همچین که می گفت یا فاطمه آروم میشد .. آتشِ درون رو با این ذکر خاموش می کرد .. اگرچه این آتش هیچ وقت خاموش شدنی نیست .. علامه امینی رفت مدینه برگشت گفتند علامه چه خبر از مدینه؟ زد زیر گریه .. گفت؛ چی بگم، کاشکی نمی رفتم مدینه .. گفتن چرا علامه؟ گفت هنوز صداش بینِ در و دیوار میاد .. وگرنه آن رازِ سر به مُهر که در هر سحربه او می گفت؛ مادرم به تضرع بیا، تویی بی بی منتظرِ امام زمانِ .. همه آل الله هم برا مادرشون گریه می کنند .. گریه کنای امام باقر به خودتون ببالید .. هم مجلس کم گرفته میشه برا امام باقر، هم الان کنار قبرش دیگه زائر نیست .. تا همین دو سه شب پیش مدینه زائر داشت .. شده از پشت پنجره ها این قبرا رو نگاه می کردن .. اما الان مدینه دیگه هیچ کس نیست .. چه کسی گفته بی مزاری تو؟ یا چراغِ حرم نداری تو قبرِ تو بارگاه توحید است شمعِ بالا سَر تو خورشید است چه کسی گفته سایه بان تو نیست؟ صحن در صحنِ آسمانت نیست فرش که آسمان نمیخواهد نور که سایه بان نمی خواهد تو خودت سایه بان دنیایی بهترین آسمان دنیایی .
. آری زهرش دادن، مسومش کردن حضرتُ .. اما همهی روضهی امام باقر این نیست .. غربت و مظلومیت گره خورده با روضه های کربلا .. دو سه بیت بخونم و از همه التماسِ دعا .. تو زِ کودکی دائم محنت و بلا دیدی با دو چشم مظلومت ظلم بر ملا دیدی راهِ شام طی کردی دشتِ کربلا دیدی اهل بیتِ عصمت را، زار و مبتلا دیدی راس جد خود را بر طشتی از طلا دیدی که زیرِ چوب بر لب داشت آیه های قرآنی خیمهها کَز آتش سوخت، سیدی کجا بودی؟ *یه سئوال اینجا داریم از امام باقر .. یه سئوالم الان این گریز به ذهنم زد .. مدینه ام وقتی بی بی و امیرالمؤمنین برگشتن خونه، زینب از مادر پرسید .. همه آرام شدن یه گوشه نشستن .. زینب اومد جلو مادر : درآن ساعت که در می سوخت پرسیدی کجا بودم؟ تو می خوردی کتک من هم به زیر دستُ پا بودم *حالا باید بلند گریه کنی ..* خیمه ها کَز آتش سوخت سیدی کجا بودی زیر خارها خفتیم، بین عمه ها بودیم شاید ای عزیزِجان زیر دست و پا بودی رویِ شانهی مادر یا از او جدا بودی یا به زیر کعبِ نی در خدا خدا بودی چهار سال سِنت بود با چنان پریشانی *عرضِ روضه من تموم .. به نظرِ من سخت ترین صحنه بر امام باقر .. صبح شام غریبان بوده .. تا عمر داشت از یادش نرفت .. صبح که نور خورشید همه جا رو فرا گرفت .. دید صورتِ همه عمه ها کبوده .. شب چشم درست نمی بینه، کجا ضربه خورده ..* یک رخ نمانده بود که سیلی نخورده بود .. ای ملائک ناله در هامون کنید شمر را از قتلگه بیرون کنید یا زِ دست قاتلت خنجر بگیر یا رهِ گودال بر مادر بگیر .
روز شهادت امام باقر علیه السلام ...دلا بره مدینه و از مدینه بریم کربلایِ مُعلا...روز شهادتِ آقایی که تمام مصائب کربلا وکوفه وشام را دیده...رنج اسارت کشیده...
"صلی الله علیک یا محمد بن علی ایها الباقر یابن رسول الله یا حجة الله علی خلقه یا سیدنا و مولانا انا توجهنا واستشفعنا وتوسلنا بک الی الله و قدمناک بین یدی حاجاتنا یا وجیها عند الله اشفع لنا عندالله"
ای فروزان گوهر پاک بقیع
گل پرپر شده در خاک بقیع
با سلامت کنم آغاز کلام
ای تورا ختم رسل گفته سلام
پنجمین حجت و هفتم معصوم
به ابی انت، که گشتی مسموم
ای فدای حق و قربانی دین
کرده یک عمر نگهبانی دین
تنت از درد و الم کاسته شد
تا که دید قامتش آراسته شد
اى ز آغاز طفولیت خویش
بوده در رنج و غم و درد، پریش
از عدو ظلم و شرارت دیده
چون پدر رنج اسارت دیده
خار در پا و رَسَن در بازو
رفته اى با اُسرا در هر سو
كربلا دیده اى و كوفه و شام
اى شهید از اثر ظلم هِشام
آتشِ غم پر و بالت را سوخت
زهر كین، شعله به جانت افروخت
اثر زهرِ به زین آلوده
كرده اعضاى تورا فرسوده
خود تو مظلومى و قبر تو خراب
*امروز که روزِ شهادتشِ یه زائر کنار قبرش نیست،کسی کنار مزار مطهرش نیست ...نه شمعی نه چراغی نه گنبد و نه چراغی نه زائری...ان شا الله امام زمانمون میاد به همین زودی کنار ضریح مطهرش عرض ادب میکنیم*
خود تو مظلومى و قبر تو خراب
دیده دهر ازین غصه پر آب
شیعه را دل ز عزایت شده داغ
كه بود قبر تو بى شمع و چراغ
ظلمِ این امتِ دور از اِدراك
كرده یكسان حَرمت را با خاك
* اما اصل مصیبتش ،مصیبت جدِّ مظلومش حسین علیه السلامِ...حسینی ها!کربلای ها !اگه بنا به روضه خوندن باشه امروز ،بهترین روضه خوان خودِ امام باقر علیه السلامِ...*
آنچه من دیدم به عالم،چشم گردون هم ندیده
دیده ام من بوسه ی زینب به رگ های بریده
شد از اول قسمت من سوز و اشک و آه و ناله
دیده ی من دیده سیلی خوردنِ طفل یه ساله
کِی شود از خاطرِ من یادِ عاشورا فراموش
لاله ها را چیده دیدم بلبلان را جمله خاموش
از دلِ هر خیمه میزد شعله ی آتش زبانه
*تا دیدن کار از کار گذشت هلهله کردن ،اومدن به طرف خیمه ها ،هم غارت کردن هم آتش زدن ...دلسوخته ها!حسینی ها...یک رُخ نمانده بود که سیلی نخورده بود...یاحسین....*
از دلِ هر خیمه میزد شعله ی آتش زبانه
می چکید از چشم زینب اشک غربت دانه دانه
امان از دل زینب امان از دل زینب
*همه رو توی خیمه ی نیم سوخته جمع کرد ،یکی میگفت :عمه! گوشم ...یکی میگفت: عمه !پاهام...یه دختر بچه دامن عمه رو گرفت، گفت :عمه! اگه داری یه سَر پوشی بهم بده...*
مرحمِ زخمِ دلِ بابای من زخم زبان شد
*رو نیزه سر باباشو نشونش میدادن ،نشون مردم میدادن، هی میگفتن "هذا راس خارجی... "...*
مرحمِ زخمِ دلِ بابای من زخم زبان شد
روی نی راس شهیدان بر سر من سایه بان شد...
صلی الله علیکم یا آل رسول...
💚 لبیک یا مهدی 💚
آرشیو فایلهای کلاس مداحی
حضرت ام البَنین(س)👇
https://eitaa.com/zakerinehomolbanins2
کانال اصلی ذاکرین حضرت ام البَنین (س)👇
https://eitaa.com/zakerinehomolbanins
@zakerinehomolbanins
وبلاگ👇
http://mtaghizade.blogfa.com
🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻
کپی با ذکر صلوات
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
🎗آموزش روضه خوانی مضمون
ازشعرمصیبت به روضـــــه اصلی
(قسمت دوم)
.
💚 لبیک یا مهدی 💚
آرشیو فایلهای کلاس مداحی
حضرت ام البَنین(س)👇
https://eitaa.com/zakerinehomolbanins2
کانال اصلی ذاکرین حضرت ام البَنین (س)👇
https://eitaa.com/zakerinehomolbanins
@zakerinehomolbanins
وبلاگ👇
http://mtaghizade.blogfa.com
🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻
کپی با ذکر صلوات
4_5855216287709399127.pdf
693.3K
ـــــ مُفاخره و مُلاطفه ـــــ
#موضوع: حدیثی در کتاب «الفضائل» و کتاب «عوالم العلوم و المعارف» وجود دارد که معروف به حدیث «مُفاخره و مُلاطفه» است. یک مناظرۀ زیبا و دلنشین از حضرت علی علیه السلام با حضرت زهراء سلام الله علیها، نَقل شده است. #محتوا: تعریف مفاخره - اهداف مفاخره - منبع شناسی - متن حدیث و ترجمه. #صفحه: ۵ #فرمت: فایل pdf
💚 لبیک یا مهدی 💚
آرشیو فایلهای کلاس مداحی
حضرت ام البَنین(س)👇
https://eitaa.com/zakerinehomolbanins2
کانال اصلی ذاکرین حضرت ام البَنین (س)👇
https://eitaa.com/zakerinehomolbanins
@zakerinehomolbanins
وبلاگ👇
http://mtaghizade.blogfa.com
🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻
کپی با ذکر صلوات
مرثیه استاد مطیعی.pdf
516.1K
•"السَّلامُ عَلَیْکَ یَا بَاقِرَ عِلْمِ النَّبِیِّینَ"•
💠متن روضه و مرثیه💠
#امام_باقر علیه السلام
🔸 #استاد_مطیعی
🔻شهادت امام باقر علیه السلام 🔻
#شهادت_امام_باقر علیه السلام
💚 لبیک یا مهدی 💚
آرشیو فایلهای کلاس مداحی
حضرت ام البَنین(س)👇
https://eitaa.com/zakerinehomolbanins2
کانال اصلی ذاکرین حضرت ام البَنین (س)👇
https://eitaa.com/zakerinehomolbanins
@zakerinehomolbanins
وبلاگ👇
http://mtaghizade.blogfa.com
🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻
کپی با ذکر صلوات
مرثیه استاد پناهیان.pdf
493.4K
•"السَّلامُ عَلَیْکَ یَا بَاقِرَ عِلْمِ النَّبِیِّینَ"•
💠متن روضه و مرثیه💠
#امام_باقر علیه السلام
🔸 #استاد_پناهیان
🔻شهادت امام باقر علیه السلام 🔻
#شهادت_امام_باقر علیه السلام
💚 لبیک یا مهدی 💚
آرشیو فایلهای کلاس مداحی
حضرت ام البَنین(س)👇
https://eitaa.com/zakerinehomolbanins2
کانال اصلی ذاکرین حضرت ام البَنین (س)👇
https://eitaa.com/zakerinehomolbanins
@zakerinehomolbanins
وبلاگ👇
http://mtaghizade.blogfa.com
🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻
کپی با ذکر صلوات
کمیت قافیه لنگ و زبان شاعر لال
چرا که وصف امام است در قصیده محال
صدای پای مسیحا حیات میبخشد
به عشق او فوران کرده ذوق رو به زوال
چه خوب جهل ندارد مَحلی از اعراب
چه خوب از اینکه میآید جواب هر چه سوال
به حکمتِ کلمات امام خورده گره
کلام و فلسفه و منطق و اصول و رجال
وَلَو ولیّ خدا را به احتجاج کِشی
ابوحنیفه که باشی نمیرسی به کمال
ز" قال باقرعلیهالـسلام" فهمیدم
دمش به حوزۀ علمیه میدهد پَر و بال
رواست گر بنویسد جناب شیخ صدوق
برای رحمتِ بیمنتش دوباره "خَصال"
خلاصۀ غزلِ من به قولِ "شیخ اجل"
بس است عشق گران مایۀ محمد و آل
دَمِ حرم متحول شود دل سنگم
چه شد مدینۀ من، ای مُحَوَّلُ الاَحوال!؟
به دوش خود بکِشم حسرت بقیعش را
چه میشود که خدا روزیام کند امسال
ببار چشم که تنها به داد ما برسد
میان قبر همین چند قطره اشکِ زَلال
به حشر گریه کنانش چه آبرومـنـدند
فروختند ز داغش جمال را به جَلال
به آیه آیۀ قرآن قسم نمیآید
به طفلِ بیسپرِ پنج ساله، قَد هِلال
غروبِ عصر دهم با دو چشمِ خود میدید
تمام روضۀ مکشوفه را...برایِ مثال:
کنار اهل حرم دید، دستِ پُر برگشت
حرامزادۀ ذی الجوشن از ته گودال
#شاعر علیرضا خاکساری
تفسیر شعر بود که سر رویِ نیزه رفت
زینب به روی ناقه ی عریان سوار شد
*عَمّار دُهْنی اومد پیشِ آقا امام باقر علیه السلام، گفت: آقا! یه جوری روضه ی کربلا رو برام مجسم کن، که گمان کنم من تویِ کربلا بودم...*
آقا! شنیده ایم که تهمت شنیده ای
در مجلسِ شراب چه غم ها ندیده ای
آقا! بگو به ما که چه شد مجلسِ شراب
از خنده های حرمله و گریه ی رباب
بس کن رباب حالِ تو بهتر نمی شود
این گریه ها برایِ تو اصغر نمی شود
آقا شنیده ایم در انظار رفته اید
با عمه هایتان سَرِ بازار رفته اید
*تا اسمِ امام باقر میاد، تویِ ذهنت یه اسمِ دیگه ای رو هم میاری...بگم؟...*
از کودکانِ ناله کنان، روضه ای بخوان
از عمه ی سه سالهِ تان روضه ای بخوان
آه ای پدر سکوت نکن، نیست دشمنی
چوب از یزید خورده ای و قهر با منی؟
بار بلا به شانه کشیدم به کودکی
از صبح تا به عصر چه دیدم به کودکی
از خیمه گاه تا ته گودالِ قتلگاه
دنبال عمه هام دویدم به کودکی
آن شب که در مقابل عمه، مرا زدند
فریادِ اَلفَرار شنیدم به کودکی
عمه اگرچه در همه جا شد سپر ولی
من ضربِ دستِ شمر چشیدم به کودکی
آن شب که درخرابه سَر آمد میان مان
چون عمه ام رقیه، خمیدم به کودکی
با کعبِ نی لباس همه پاره پاره شد
بدتر ز اهل شام ندیدم به کودکی
یک سرخ مو زقافله ی ما کنیز خواست
این را به گوشِ خویش شنیدم به کودکی
در مجلس شراب که شخصیتم شکست
من آستین صبر جویدم به کودکی
شاعر قاسم نعمتی
*اومد خونه ی آقا امام باقر علیه السلام، آقا فرمود: اهلِ کجایی؟ گفت: آقا اهلِ کوفه ام. از کجایِ کوفه اومدی؟ گفت: از قبیله ی بنی اسد، تا اسمِ بنی اسد رو آقا شنید، دیدن رنگِ صورتِ آقا برگشت... اما چون مهمان داشت فوری آقا حرف رو عوض کرد، فرمود: خدا رحمت کنه حبیب بن مظاهر رو...
بعد از اینکه مهمان رفت، اصحاب خاص اومدن دورِ آقا، گفتن: آقا! چی شد تا گفت: از قبیله ی بنی اسدم رنگ چهره ی شما عوض شد؟ فرمود: آخه تا اسمِ بنی اسد اومد یادِ حرمله افتادم، نمی دونید حرمله کربلا با دلِ ما چه کرد...
یا امام باقر! شما فقط شنیدی اسمِ قبیله ی حرمله رو بهم ریختی، اما من یه آقازاده میشناسم، تو کوچه می رفت اون دوتا ملعون رو میدید، مسجد می رفت او دوتا رو می دید، قنفذ رو می دید، مغیره رو میدید، هی زیر لب می گفت: ای وای مادرم!
اما یا امام حسن! شما هم همیشگی این ملعون ها رو نمی دیدید، بعضاً چشمتون می افتاد، مرد کجا، زن کجا؟ اینکه بخوای چهل روز با یه عده بی حیا، نمک به حروم، حروم زاده، همسفر بشی، دلا بسوزه برا خواهرِ شما زینبِ کبری...*
رسید وقتِ سفر سر به زیر شد زینب
حسین! چشمِ تو روشن، اسیر شد زینب
السَّلَامُ عَلَیکُمْ یا أَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّهِ ذِكْرُكُم فِى الذّاكِرينِ وَ أسْماؤُكُمْ فِى الأْسْماءِ وَ أجْسادُكُمْ فِى الْأجْسادِ وَ آثارُكُمْ فِى الآْثارِ وَ قُبُورُكُمْ فِى الْقُبُورِ،وَرَحْمَةُ ٱللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ
آفتابِ ابن حسین ابن علی
راوی نور شکافنده ی علم ازلی
مادرش آینه؛ فرزند فرستادهٔ عشق
بنده ی خوب خداوند، خداوند علی
آدم و جنّ و ملک پیش تو زانو زدهاند
خانه ی کوچک تو با دو سه دیوار گِلی
همه سُبحانَک لا عِلمَ لَنا میگویند
گاهِ تفسیر تو از آیه ی الله ولی
ناگهان روز الست از همه پرسید خدا
دوست دارید علی را همه گفتند بلی
شعر من جابرِ عَبدُلَه انصاری شد
که سلامی برساند با تنگ دلی
*اصلا وارد ذی الحجه میشی نزدیک یوم الترویه و روز عرفه و..اصلاً دلا انگار دیگه از دروازه ی عرفه میخواد وارد محرم بشه.. امروز آخرین یادگار و عزیز جامانده از قافله ی کربلا از دنیا میره. «میگن شنیدن کی بود مانند دیدن» امروز اگر امام باقر بخواد روضه بخوانه به گمانم باید اینجوری باشه...آی گریه کُنا....
بیابون بود وصحرا بود آنجایی که من بودم
هزارن خیمه برپا بود آنجایی که من بودم
شمیم یاسِ یاسین دشت را پر کرده بود اما
گلابِ اشک زهرا بود آنجایی که من بودم
قیام عاشقانِ راست قامت بود عاشورا
قیامت آشکارا بود آنجایی که من بودم
تمام سورهٔ ایثار و آیات جوانمردی
به هفتاد و دو معنا بود آنجایی که من بودم
پیامِ روشن «اَلموت اَحلیٰ مِن عَسل» یعنی
شهادت هم گوارا بود آنجایی که من بودم
چرا آتش بگیرند از عطش گلهای زهرایی
اگر بین دو دریا بود آنجایی که من بودم
کسی از اسب میافتاد، پشت نخلها آری
عَلم در دست سقا بود آنجایی که من بودم
*این آقا همه چی رو کربلا دیده...
خودم دیدم چه جوری بین لشگر صدا می زد جوانان بنی هاشم بیایید.. خودمدیدم لای عبا علی اکبر رو داشتن می آوردن...
خودم دیدم چه جوری بدن قاسم رو تو خیمه آوردن... وقتی توخیمه آوردن خودم کنار عبدالله بودم دیدمچه جوری کنار داداش ناله می زد...خودم دیدم پشت خیمه رباب ناله می زد...*
لالا لالا یه کم دیگه دووم بیار
یه کم دیگه دندون روی جگر بزار
رفته عمو آب بیاره الان میاد
داره صدای تکبیرش میاد
*وضع و اوضامون خوب نبود عمومونو کُشتن،امید همه به سقا بود، لذا ابی عبدالله صدا می زد*
اباالفضل..
رفتی و با رفتنت چه بر سر من رفت
هرچه توان داشتم زپیکر من رفت
اباالفضل..
گفتم اباالفضل هست غصه ندارم
عیب ندارد اگر اکبر من رفت
اما اباالفضل ..
صدای هلهله آنقدر بلند است
گَمانم کوفه خبردار شد که لشگر من رفت
عدالت زیر سُمِّ اسبها پامال شد، آری
ستم در حد اعلا بود آنجایی که من بودم
*امام زمان هم توی ناحیه مقدسه اینجوری روضه می خونه، شاید خیلیا فکر می کنن فقط زینب اومد بالای تلِّ زینبیه، ولی نه! اونجایی که امام زمان فرمودند: "بَرَزْنَ من الخُدور" اونجایی که ذوالجناح برگشت خیمه همه ی زنها و بچه ها دنبال زینب دویدن.
امام باقر همه ی اینها رو دیده دوان دوان آمدن بالای تل زینبیه... همینکه بالای تل رسیدن..*
وَالشٍّمرُ جالِسٌ..نَفس مادرش برید
سر را برید و روبه روی خواهرش گرفت
من امام هدایتم مَردم
من مسیر سعادتم مَردم
من دلیلم به کل این خلقت
من امامم به پاکی و عصمت
دورم از زشتی و پلیدیها
دورم از هر چه رجسِ این دنیا
حق به ما داده این چُنین عزّت
رزق عالم ز ما رسیده فقط
*رزق عالم.."بِیُمنِه رُزِقَالوَری و بوجوده ثَبَتَتِ الارضُ وَ السَّماء" اومد محضر امام باقر پای تاول زدشو به امام باقر نشون داد
گفت: آقا این همه راه به عشق شما اومدم
حضرت فرمود: اگر به سنگی محبت داشته باشی فردای قیامت با همون سنگ محشوری تو ما رو دوست داری فردا هم با مایی..*
کار و بار جهان به شانهی ماست
در و دیوار آن نشانهی ماست
منم از نسل حیدر و زهرا
از تبار خدیجهی کبری
گرچه ما اهل بیت زهراییم
آه! اما غریب و تنهاییم
*همه عالم، نگاهشون به دست امامه.حتی کسی که مریضه.. شَفا پیدا میکنه استشفاء به برکت وجود امام معصومه.
اما خودِ امام باقر فرمود: ما وقتی تب میکنیم یه مقدار آب خنک به تنمون میزنیم بعد مادرمونو صدا میزنیم..*
همسایهها به مُردنم انگار راضیان
دلگیر از این محله و این همجواریام
"لَزِمَتِ الفِراش نَحِلَ جِسمُها"یا امام باقر سه روز توو بستر بودی بعدِ سه روز جان دادی..قربون اون مادری برم اینمدت هر نَفَس میزد از سینهش خون میریخت.دیگه گوشتای بدنش آب شده بود.*
زخمم به یک اشاره، دهن باز میکند
شب تا سحر مراقبِ این زخمِ کاریام
*یا امام باقر تو بستر افتاده بودی دو سه روز آخر بیمار شده بودی، توو شدتِ تب میسوختی..اما شاگردات میومدن سر میزدن همه نگران حال شما بودن وقتی امام باقر از دنیا رفت. نوشتن مدینه کنفیکون شد همهی شهر بهم ریخت.اما مادرِ ما که از دنیا رفت هیچکسی از دفنش خبردار نشد..چند عیادت برا مادر ما اتفاق افتاد امسلمه اومد. کیف اصبحتِ؟ فرمود: اَصْبَحْتُ بَیْنَ کَمَدٍ وَ کَرْبٍ چهجوری شب رو به صبح رساندی؟فرمود: شب رو به صبح رساندم در حالیکه دو تا غصه داره منو از پا در میاره فرمود: "فَقدِالنبی و ظلمِ الوصی" فقدان پیغمبر و این ظلمی که به علی کردن منو شب تا صبح، بیقرار کرده منو بیقرارِ علی کرده..ام سلمه اومد عیادت بیبی دیگه کی اومد؟نوشتن عباس عموی پیغمبرم اومد. اومد عیادت وقتی رفت منزل برا مولا پیغام فرستاد.گفت: یا علی خبری شد ما رو بیخبر نذار. زنای مدینه هم اومدن عیادت بیبی،زینب تا دم در همراهیشون کرد.. رفتن..دیدن زینب نشست یه گوشه، داره گریه میکنه.هر کی میگفت چته.. حرف نمیزد زینب.تا ابی عبدلله اومد شروع کرد گریه کردن گفت: داداش تو گریه نکن. ابی عبدالله گفت چی شده؟گفت: زنا اومدن.. میرفتن، بههم میگفتن دیگه کارش تموم شد..*
همسایهها به مُردنم انگار راضیان
دلگیر از این محله و این همجواریام
پیریِ زودرس به سراغِ من آمده
برگ و بری ندارم اگرچه بهاریام
گرچه ما اهل بیت زهراییم
آه اما غریب و تنهاییم
زیر این چرخ و گنبد مینا
نیست از ما غریبتر ابدا
گرچه از داغِ زهر، تب دارم
روضهی دیگری به لب دارم
گرچه از دل غمم جدا نشود
هیچ جا مثل کربلا نشود
کربلا بودم و ستم دیدم
من هزاران هزار، غم دیدم
به زمین خوردنِ علم دیدم
دستهایی که شد قلم دیدم
مَشک خالی و آب را دیدم
گریههای رباب را دیدم
بدنِ پارهپاره را دیدم
آخ گوشِ بیگوشواره را دیدم
لحظههای غروب یادم هست
نیزه و سنگ و چوب یادم هست
جد ما را غریب کشتندش
آه مردم، عجیب کشتندش