یابن الشبیب گریه کن از غربت حسین
در کربلا شکسته شده حرمت حسین
شد زخم از مصیبت او پلک چشم ما
خنده رود ز لب چو شود صحبت حسین
بر تن نداشت جد غریبم توان و تاب
یابن الشبیب ذکر لبش بود آب آب
٭٭٭
یابن الشبیب نیزه به حلقوم دیده شد
چون گوسفند سر ز تن او بریده شد
یابن الشبیب پیکر جد غریب ما
در زیر نعل اسب به هر سو کشیده شد
یابن الشبیب چکمه به پهلوی او زدند
در پیش عمه چنگ به گیسوی او زدند
٭٭٭
یابن الشبیب جد غریبم کفن نداشت
یوسف به قعر چاه ولی پیرهن نداشت
از بس که زخم بر روی زخم دگر زدند
یک جای سالمی به تمام بدن نداشت
یابن الشبیب تَر َک روی آئینه دیدهای؟
جای سم ستور به یک سینه دیدهای؟
٭٭٭
یابن الشبیب گریه به جز داغ او مکن
این حرف را به پیش کسی بازگو مکن
ناموس جد ما روی تل با اشاره گفت
ای بی حیا حسین مرا زیر و رو مکن
یابن الشبیب تیغ به حنجر کشید شمر
رگها وگوشتهای گلو را برید شمر
٭٭٭
یابن الشبیب آتش قلبم زبانه زد
نامحرمی به عمه ی ما تازیانه زد
هر دختری بهانه ی بابا گرفته بود
دشمن حیا نکرده و باهر بهانه زد
یابن الشبیب لاله ی پژمرده دیده ای
یابن الشبیب طفل کتک خورده دیده ای
#محمود_اسدی_شائق
شدی به زهر حرامی دچار، افتادی
به راه حجره به چشمان تار افتادی
شبیه فاطمه، بی اختیار افتادی
نوشته اند که پنجاه بار افتادی
به لب رساند مکافاتِ زهر، جانت را
عبایِ روی سرت کُشت شیعیانت را
دلیل و منشأ نور و وجود خورشیدی
اگرچه خاک بر اندام و جامه ات دیدی
تنت ضعیف شد از سوز زهر و لرزیدی
شبیه مارگزیده به خویش پیچیدی
به چشم خیس، دو دستت به سوی در بردی
به یاد فاطمه بودی و بد زمین خوردی
گلیمِ جمع شده، از خجالتت گریید
عبای روی سر از هتک حرمتت گریید
میان مشت تو، تسبیح تربتت گریید
دو پلک زخم و ترت، وقت غربتت گریید
نبود حجره ی دربسته، بسترت ای کاش
زمان پر زدنت بود خواهرت ای کاش
به گریه زمزمه کردی وَ إن یَکادت را
طلب نموده ای از سوی حق، مرادت را
از آستان خدا خواستی شهادت را
صدا زدی به لب تشنه ات جوادت را
به خاک حجره تنت را رسانده ای آقا
هزار شکر که تشنه نمانده ای آقا
هزار شکر که با شمر، رو به رو نشدی
اسیر خنجر خولی تندخو نشدی
به دست خواهرت ای شاه، جست و جو نشدی
هزار شکر که با ضربه، پشت و رو نشدی
چقدر خورد به گودی قتلگه، ضربه
حسین و خنجر کُند و دوازده ضربه
شاعر: #محمدجواد_شیرازی
چه غریبانه غریب الغربا را کشتند
با دل زار معین الضعفا را کشتند
آه ای اهل خراسان همه خون گریه کنید
که ولی نعمت و مهمان شما را کشتند
این خبر را به مدینه ببر ای باد صبا
هشتمین بضعه پیغمبر ما را کشتند
خواهرش زنده اگر بود از این غم میمرد
بین یک حجره در بسته رضا را کشتند
از عبایی که سرش بود غلامش فهمید
آخر آن نور دل آل عبا را کشتند
مثل یک مار گزیده به خودش میپیچید
با چه زهری مگر آن نور هدا را کشتند
صورتش را به روی خاک نهاد و می گفت
چه غریبانه شه کرببلا را کشتند
جگر سوخته اش روضه برایش میخواند
با لب تشنه چرا خون خدا را کشتند
ته گودال که با نیزه به پهلوش زدند
روی تل عمه مظلومه مارا کشتند
پای راس شهدا بسکه کف و سوت زدند
سربازارچه ی شام اسرا را کشتند
السلام ای هشتمین نور خدا
السلام ای بر دو عالم مقتدا
السلام ای نور چشم انبیا
پاره ی قلب پیمبر یا رضا
السلام ای هستی آل عبا
نور چشمان علی مرتضی
السلام ای در ولایت منجلی
آل عصمت را تویی سوم علی
السلام ای نوربخش عالمین
شافع شیعه به روز نشأتین
من کجا و مدح تو آقا کجا؟
من کجا و ذکر تو مولا کجا؟
مدح تو از خالق سبحان بود
وصف تو در سوره ی قرآن بود
سوره ی والشمس نقش روی تو
سوره ی واللیل وصف موی تو
نوربخش عالم امکان تویی
رهنورد خالق سبحان تویی
ای همه عالم فدای روی تو
قبله ی جمع خلایق کوی تو
صحن زیبایت بهشت شیعه است
زائر تو تا به محشر بیمه است
در حریمت می وزد بوی بهشت
بر روی قلبم خدا نامت نوشت
صحن هایت بوی جنت می دهد
نام تو بر شیعه عزت می دهد
چون پیمبر رحمة اللعالمین
خادم کویت بود روح الامین
خادم جنت گدای کوی تو
دست ما تا روز محشر سوی تو
ای وجودت منشأ جود و سخا
ای حریمت بهر شیعه کربلا
مرقد پاکت حریم کبریاست
بهر شیعه هم مدینه کربلاست
آمدم با دست خالی بر درت
دستگیرم باش جان مادرت
بر همه عالم تویی چون آفتاب
جان زهرا بر وجود من بتاب
یا رضاجان بین شکسته بالی ام
کن نگاهی بر دو دست خالی ام
روسیاهم روسیاهم روسیاه
لطف کردی تو مرا دادی پناه
گرچه بد هستم به درگاهت ولی
این دلم با نام تو شد منجلی
گرچه مولا نوکری بیمایه ام
مهر و حب تو بود سرمایه ام
ای که لطفت تا به محشر شاملم
کن نگاهی از کرامت بر دلم
گر به درگاه تو خارم یا رضا
بر تو من امیدوارم یا رضا
گر گنهکار و تهی دستم رضا
از ولادت دل به تو بستم رضا
یا رضاجان من ز تو شرمنده ام
با ولای تو در عالم زنده ام
با ولایت آشنایم کردهای
تو رضا اهل ولایم کرده ای
با نگاه تو ولایی می شوم
من ز لطفت کربلایی می شوم
شکرلله گشته ام دیوانه ات
تا ابد هستم گدای خانه ات
تا امید من نگردد ناامید
کن نگاهم تا بگردم روسپید
تو رئوف و مهربانی یا رضا
شیعه را آرام جانی یا رضا
درد شیعه با نگاه تو دوا
می شود هر زائرت حاجت روا
خود تو فرمودی که در روز جزا
زائرت را دستگیری در سه جا
نوکر درگاه تو هستم (رضا)
دستگیرم باش در روز جزا
#رضا_یعقوبیان
رضا ای رضای خدا در رضایت
همه شهریاران گدای گدایت
بهشت خداوند مهمان سرایت
کتاب خدا وقف مدح و ثنایت
مرا لحظه ای دور از این در مگردان
تهی دستم آقا مرا بر مگردان
گنه کار بودم عذابم نکردی
نگه بر حساب و کتابم نکردی
به جز زائر خود خطابم نکردی
قبولم نمودی جوابم نکردی
تو درد مرا از کرم چاره کردی
تو اوراق جرم مرا پاره کردی
خوش آن بی معینی که یارش تو باشی
کنار تو باشد کنارش تو باشی
میان خزان ها بهارش تو باشی
قرار دل بی قرارش تو باشی
غبار غم از قلب زارش بشویی
سلامت نگفته جوابش بگویی
الا سیدی سیدی یا حبیبی
تو تفسیر زیبای امن یجیبی
تو بیماری روح ما را طبیبی
چرا در بهشت خراسان غریبی
چه دیدی که یکباره بی تاب گشتی
ز سر تا قدم سوختی آب گشتی
خدا را چه شد با دل مهربانت
چرا زهر قاتل شرر زد به جانت
چرا کشت آخر تو را میزبانت
چرا رفت از دست تاب و توانت
سفارش نمودی به ابن شبیبت
که عالم بگِریَد به جد غریبت
تو مظلوم بودی ولی در خراسان
نشد جسم نورانی ات تیر باران
نشد آیه آیه تنت مثل قرآن
نماندی سه شب بر روی خاک عریان
گرفتند بر دوش جان پیکرت را
نبردند بالای نیزه سرت را
ندیدند نا محرمان دخترت را
نسوزاند زخم زبان خواهرت را
اشعار کاربردی شهادت حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام 👆👆👆
زهری که سوزانده تمامِ پیکرم را
خاکستری کرده همه بال و پرم را
یک آشنایی هم در این غربت ندارم
تا که گذارد روی دامانش سرم را
حتّی جوادم نیست با دستش بگیرد
اشکِ روان گردیده از چشمِ ترم را
می خواستم این لحظه ی آخر ببینم
یک بارِ دیگر روی ماهِ خواهرم را
با صورتم خوردم زمین بر خاک کوچه
هر بار می خواندم به ناله مادرم را
امّا طناب اینجا به دستانم نبستند
مردی نزد سیلی کنارم همسرم را
هیزم نیاوردند پُشتِ خانه ی من
اینجا نسوزاندند دیوار و درم را
از زهر پیچیدم به خود بر خاکِ حُجره
دیگر نپیچیدند دَرهم حنجرم را
عمّامه ام مانده، عبا مانده، کسی نیست
تا که بَرَد پیراهن و انگشترم را
آتش گرفتم، سوختم، امّا ندیدم
پای برهنه، بینِ آتش، دخترم را
پلکم شده مجروح، از وقتی شنیدم…
…آن ماجرای غارتِ اهلِ حرم را
رضا رسول زاده
جگرم یاد حسین ریخت بهم یا بن شبیب
زخم شد ؛از غم او پلکِ ترم یا بن شبیب
تهِ گودال که جای پسرِ زهرا نیست
جای قرآن که به زیر سم ِ مرکب ها نیست
پیرُهن از تن ِ بیسر شده در آوردند
بی کفن در وسط دشت رهایش کردند
حرمت مهریه مادر ِ سادات شکست
آب می خواست ولی نیزه دهانش را بست
جد مظلوم مرا با لب عطشان کشتند
مادرش دید و به گیسوی پریشان کشتند
ناله زد مادر ما دست به مویش نزنید
با تَهِ خنجر خود ضربه به رویش نزنید
خبر از حرمت بوسیدن مادر دارید؟؟
پای خود را زلبان پسرم بر دارید
قاسم نعمتی
امان نداد مرا این غم و به جان اُفتاد
میان سینهام این دردِ بی امان اُفتاد
به راه رویِ زمین می نشینم و خیزم
نمانده چاره که آتش به استخوان اُفتاد
چنان به سینهی خود چنگ می زنم از آه
که شعله بر پر و بالِ کبوتران اُفتاد
کشیدهام به سرِ خود عبا و میگویم
بیا جواد که بابایت از توان اُفتاد
بیا جواد که از زخمِ زهر میپیچد
شبیه عمهاش از پا نفس زنان اُفتاد
شبیه دخترکی که پس از پدر کارش
به خارهای بیابان به خیزران اُفتاد
به رویِ ناقهی عریان نشسته،خوابیده
و غرقِ خوابِ پدر بود ناگهان اُفتاد
گرفت پهلویِ خود را میانِ شب ناگاه
نگاه او به رُخِ مادری کمان اُفتاد
دوید بر سرِ دامان نشست خوابش بُرد
که زجر آمد و چشمش به نیمهجان اُفتاد
رسید زجر دوباره عزای کوچه شد و
به هر دو گونهی زهرا ترین نشان اُفتاد
رسید زجر و پِیِ خود دوان دوانش بُرد
که کارِ پنجه ی زبری به گیسوان اُفتاد
به کاروان نرسیده نفس نفس می زد
به خارهای شکسته کشان کشان اُفتاد
دوباره ناله ای آمد عمو به دادم رس
دوباره رأسِ اباالفضل از سنان اُفتاد
حسن لطفی
آهسته می آمد ولی بی بال و پر بود
یک دست بر پهلو و دستی برجگر بود
زیر سر مهمانی اجباری اش بود
وقتی که می آمد عبایش روی سر بود
از بس میان کوچه ها افتاد بر خاک
روی لباسش ردپای هر گذر بود
با آه می افتاد و بر می خواست اما
آهش زمان راه رفتن بیشتر بود
وقتی عصای پیری آدم نباشد
باید به زیر منت دیوار و در بود
آری شبیه قصه آن کوچه تنگ
فرسنگها انگار خانه دورتر بود
بال پرش زخمی شد از بس دست و پا زد
هر جای حجره رد و پاهای جگر بود
سختی کشید اما چقدر آرام جان داد
آخر سرش بر رو پاهای پسر بود
باید که اهل کشف باشی بین روضه
باید میان روضه ها اهل نظر بود
وای از حسین از آن دمی که چشم وا کرد
پا روی زخم سینه اش پر دردسر بود
وای از دمی که رفت بالا خنجری کُند
وای از کسی که شاهدش با چشم تر بود
موسی علیمرادی
تو که در ارض و سما از همه کس خوبتری
چه کنم با غم تو با غم بی بال و پری
به شب تیره من ماه تمامی تو رضا
سیرتت شمس شموس است و به صورت قمری
ای که از زهر شرربار جگر پاره شدی
چه کنم با تو که سهم ات شده خونین جگری
دیده واکن پسری آمده از راه وفا
آمده سوی خراسان تو با چشم تری
آمده تا که بگیرد سر زانوش سرت
آمده تا غم غربت ز دل خود ببری
روضه برپاست در این حجره خدایا تو ببین
روضهء وصل بخواند پسری بر پدری
خاک حجره شده گودال تو پس نیست عجب
که بگوییم رضا جان تو حسین دگری
تو حسینی و جوادت علی اکبر ، اما
تو ندیدی بدن غرقه به خون پسری
وسط هلهله ها گفت پدر بر پسری
خیز تا پیش عدو آبرویم را نبری
کربلا بود که زینب وسط معرکه دید
تشنه ای روضه گرفته است به لب تشنه تری
شکر حق نیست کنار تن تو خواهر تو
بعد تو بر سر نیزه نرود هیچ سری
شکر بعد از تو نشد سهم حریم تو رضا
بزم نامحرم و سیلی و غم دربدری
تو غریب الغربایی و رئوفی چه کنم
ز شب غربت من گر تو نگیری خبری
میروم نعره زنان تا به جنان سوی حسین
از سر تربت من گر که نمایی گذری
داریوش جعفری
یابنالشبیب عمهی ما راه دور رفت
میخواست قتلگاه بماند به زور رفت
آتش گرفت چادرش اما کسی ندید
پنجاه و پنج سال قدش را کسی ندید
پنجاه و پنج سال بدون غمی نبود
تا آن زمان مقابل نامحرمی نبود
پنجاه و پنج سال پرش را گرفتهاند
مردانِ خانه دور و برش را گرفتهاند
یابنالشبیب عمهی ما احترام داشت
چندین امام زاده و چندین امام داشت
پیش بزرگ قافله فریاد میزدند
یابنالشبیب بر سرِ او داد میزدند
داغی کمر شکن کمرش را شکسته بود
یک نیزهی بلند سرش را شکسته بود
یابنالشبیب بسکه زمین خورد جان نداشت
میخواست راه علقمه گیرد توان نداشت
یابنالشبیب دختر دلگیر را زدند
پنجاه و پنج ساله زنی پیر را …
اما رُباب زخم پَرَش را گرفته بود
از بسکه درد داشت سرش را گرفته بود
یابنالشبیب آتش خیمه امان نداد
فرصت به روی زخمی دختران نداد
از پیش نیزههای شکسته عبور کرد
او را به دستهای خودش جمع و جور کرد
او را به ریگهای پریشان سپرد و رفت
او را به آفتاب بیابان سپرد و رفت
او را به مردمان دهاتی سپرد و رفت....
حسن لطفی
یابن شبیب یاد کن از پیکر حسین
ضجه بزن برای تن بی سر حسین
عالم اگر بمیرد از این غصه کم بود
کف می زدند دور و بر خواهر حسین
از خیمه تا به تل به زمین خورد عمه ام
یابن شبیب دست به سر برد عمه ام
یابن شبیب شام غمم بی سحر شده
یاس علی به نیزه و،بی برگ و بر شده
یابن شبیب بعد هجوم سنان و تیر
در زیر پای اسب تنش نرم تر شده
یابن شبیب قتلگهش تنگ بوده است
دور و بر حسین پر از سنگ بوده است
یابن شبیب گل ته گودال دیده ای؟
قرآن پاره پاره و پامال دیده ای؟
هنگام دست و پا زدنش دست می زدند
یابن شبیب غارت و جنجال دیده ای؟
تنها نه آنکه بر بدنش سنگ خورده است
بر صورت و محاسن او چنگ خورده است
یابن شبیب بال و پرم درد می کند
از سوز روضه هاش سرم درد می کند
یابن شبیب طفل سه ساله به ناله گفت
از تازیانه ها کمرم درد می کند
یابن شبیب غارت گهواره دیده ای؟
یابن شبیب کودک آواره دیده ای؟
یابن شبیب زخم تنش سخت وا شده
پیش از سنان،سه شعبه بر آن سینه جا شده
یابن شبیب زانوی قاتل به سینه بود
در پیش چشم عمه سر از تن جدا شده
مذبوح را کسی ز قفا سر نمی برد
از مرغ زنده هیچ کسی پر نمی برد
باید شکست ساغر و از می وضو گرف
باید ز دست بانی باده سبو گرفت
از عرش آمده است، زمین آبرو گرفت
هر عاشقی که بادۀ خود را از او گرفت
گفته است اینکه از همۀ دلبران سر است
نامش رضاست، زادۀ موسی ابن جعفر است
گیسو کمند، خوش قد و بالا و محشری
کارت شده است از همۀ خلق دلبری
پیغمبری و حضرت زهرا و حیدری
یعنی صفات حضرت حق را تو مظهری
ای نام دلربات دوای فقیرها
اصلا رسیدهای تو برای فقیرها
باید که سر دهیم همه بی مقدمه
روحی فداک یابن علی، یابن فاطمه
با عشق تو ز هول قیامت چه واهمه
سلطان ماسوایی و عبد تو ما همه
ما سالهاست ریزه خور سفرۀ توایم
هشتم امام! ما همه آوارۀ توایم
مجنونم و جنون دل زار بی حد است
جانم ز دوری حرمت بر لب آمده است
مثل کبوتری که به امید گنبد است
اصلا دوای این دل بیمار مشهد است
آخر به من اجازۀ پابوس میدهی
اذن زیارت حرم طوس میدهی
یکبار هم محل به من بی نوا بده
قلبم سیاه گشته، تو آن را جلا بده
دردی که دادهاید برایش دوا بده
جان جواد، کرب و بلای مرا بده
مردم همه به لطف تو حاجت روا شدند
امروز اگر مسافر کرب و بلا شدند
حالا که چند وقت دگر ماه ماتم است
عاشق به فکر نوکریاش در محرم است
با تو بساط گریۀ ما هم فراهم است
گریه برای روضۀ کرب و بلا کم است
روضه بخوان که ابن شبیب توایم ما
هر شب به یاد جد غریب توایم ما
یابن شبیب جد مرا بی هوا زدند
یابن شبیب جد مرا با عصا زدند
یابن شبیب عمۀ ما را چرا زدند؟
نامردها برای رضای خدا زدند
وقتی حسین در ته گودال رفته بود
زهرا کنار پیکرش از حال رفته بود
سایه ای افتاد روی پیکرش یابن شبیب
روی تل میزد به صورت خواهرش یابن شبیب
جای زینب شمر آمد بر سرش یابن شبیب
یابن شبیب تاب و تبم روضه های اوست
یابن شبیب خواب شبم روضه های اوست
یابن شبیب با لب تشنه شهید شد
یابن شبیب موی رقیه سپید شد
یابن شبیب مشک گرفتار تیر شد
یابن شبیب عمه ما هم اسیر شد
چشم رباب بود و تقاضای آب آب
یابن شبیب وای من از مجلس شراب
یابن شبیب جرم یتیم سه ساله چیست
یابن شبیب دختر ترسیده دیده ای
در زیر خار طفلک خوابیده دیده ای
یابن شبیب تاب و تبم روضه های اوست
یابن شبیب خواب شبم روضه های اوست
یابن شبیب با لب تشنه شهید شد
یابن شبیب موی رقیه سپید شد
یابن شبیب شمر به گودال رفته بود
بیرون خیمه عمه ام از حال رفته بود
خیلی زبان دشمنشان تند بوده است
یابن شبیب خنجر او کند بوده است
یابن شبیب مشک گرفتار تیر شد
یابن شبیب عمه ما هم اسیر شد…
چشم رباب بود و تقاضای آب آب
یابن شبیب وای من از مجلس شراب…
https://tarane.kowsarblog.ir/
گفتیم وقت شادی و وقت عزا، حسین
تنها دلیل گریه و لبخند ما حسین
ما گریه میکنیم به همراه مادرش
بخشیده آبرو به گدا تا کجا حسین!؟
روزی که جان به گودی زیرِ گلو رسد
یک «یا حسین» فاصله داریم تا حسین
در وقت مرگ، چهره ی ما دیدنی تر است
از اشک هایِ شوق ملاقاتِ با حسین
هنگام غسل دادن ما روضه خوان بگو:
عالم فدای بی کفن کربلا حسین
با گریه بر غریبی او خاک مان کنید
بر ریگ های داغ ،تنش شد رها حسین
وقتی به سمت قبر سرازیر می شویم
مشکل گشای ماست در آن تنگنا حسین
نوکر به اسم و رسم خودش بی علاقه است
بر سنگ قبر ما بنویسید «یا حسین»
در گیرودار محشر و هول و هراس آن
فریاد استغاثه ی ما یک صدا: حسین
ما اهل روضه را چه به تکریم در بهشت!
ما بی حسین پا نگذاریم در بهشت
#وحید_قاسمی
Nariman-Panahi-Ye-Alame-Gerye2.mp3
4.65M
یه عالمه گریه به روضه بدهکارم
تا خوب نشه زخمات دست بر نمیدارم
بذار حالا حالا نوکر شما باشم
لحظهی مرگ تو خاک کربلا باشم
بده که پیش تو، موی سرم سپید نشه
بده که نوکرت، بمیره و شهید نشه
من، اصلاً اومدم برات شهید بشم
تا تو قلب مادرت، عزیز بشم
سردم نکنی، طردم نکنی
عزیزم حسین،(عزیزم) ۳ حسین
*
توگودی مقتل، حسین دست و پا میزد
سنان و دیدم که، نیزه بی هوا میزد
روی سرش ریختن، تنش رو لگد کردن
تو اون هیاهو شمر، ضربه از قفا میزد
نفس نفس زد و، ولی یکم حیا نکرد
صدای مادرم، میومد اعتنا نکرد
زد، با یه دشنه پشت هم رو حنجرش
بیحیا نشسته بود، رو پیکرش
موهاشو کشید، رگهاشو برید
عزیزم حسین،(عزیزم) ۳ حسین
*
سر و جدا کردن، آخ چقد اذیت شد
یکی صدا میزد، نوبت غنیمت شد
به سمت گودالش، لشگری هجوم آورد
هزار دفعه مُردم، پیکرش که غارت شد
خودم رو میزدم، میخندیدن به حال من
میدیدم از رو تل، ده تا سواره اومدن
رفت، زیر سم مرکبا، حسین من
شده پاره پاره پیرهن
شد مُثله تنش، درهم شدنش
عزیزم حسین،(عزیزم) ۳ حسین
*
سیاهی لشگر، ماجرا شروع کردن
سیر نشدن سمتِ، خیمه و حرم رفتن
میدویدن رو خار، دخترای معصومه
گوشوارههارو از، گوش دخترا کندن
یه عدّه بیحیا، سوارِ مرکب اومدن
زنای خیمه رو، با تازیونه میزدن
وای، یکی چادرم رو بیهوا کشید
نفسم تو اون، برو بیا برید
رفت سایه سرم، تنها شد حرم
عزیزم حسین، (عزیزم) ۳ حسین
با سلام
🌸🌑 کلاس آموزش مداحی این هفته پنجشنبه ۴ مرداد ۴۰۳ ساعت ۱۷تا ۱۸:۳۰ برقرار است .
پدرها هم میتوانند استفاده کنند.
برای نوجوان عزیز ایرهاکی بعد از آموزش مداحی برقرار است.ان شاءالله.
🌸🌑 پدرهای بزرگوار جهت نظر دهی و تقسیم کار اردوی در پیش، ساعت ۱۸:۳۰ تشریف بیاورند.
👇👇👇👇👇👇👇👇
کانال تربیتی فعالیتها و روشنگریهای نوجوانان
https://eitaa.com/AzBatenTaZaherTarbiatMazhabi
کانال آموزش مداحی تخصصی نوجوان
👇👇👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/AmoozeshMaddahiTakhassosi
28.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلاس آموزش مداحی زیر نظر استاد دانشگاه آقای دکتر مهرداد تقی زاده
کلاس برای عموم افرادی که منظم شرکت کنند آزاد و رایگان است
کلاس مداحی در ماه های محرم و صفر، روزهای پنج شنبه ساعت ۱۷ الی ۱۸:۳۰ برگزار می گردد
موقعیت مکانی(لوکیشن) کلاس آموزش مداحی👇
https://nshn.ir/rbZqm_yxl0so
مکان : اصفهان ابتدای بلوار آتشگاه ، جنب پمپ بنزین ، مسجدالنبی(ص)
لینک گروه 👇
https://eitaa.com/AmoozeshMaddahiTakhassosi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کسانی که میرن کربلا و تو راه اذیت میشن
حتمن ببینید.
توصیه میکنیم کسانی که تا حالا کربلا نرفتن نگاه نکنن😢😢😢😢😢😢😢
التماس دعا🤲🤲🤲
عظیمی شب ۱۹ خیابان جی علی اکبر ع.mp3
11.25M
اجراهای جناب آقای عظیمی
شور بگیر دست ما رو اباعبدالله.mp3
10.57M
بگیر دست ما رو اباعبدالله
🎙حاج سید مجید بنی فاطمه
تاریخ مداحی ۲۰تیرماه۱۴۰۳
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
#عشاق_الحسین_محب_الحسین_ع
https://eitaa.com/oshaghalhosein_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستان هایی از پیاده روی اربعین ۸
داستان پیرمرد قد خمیده ای که از العماره راهی کربلا بود
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
#عشاق_الحسین_محب_الحسین_ع
https://eitaa.com/oshaghalhosein_313
[ASHABOLHOSSEIN.IR]1403043105.mp3
35.9M
#روضه
💠 دلگیرم از تمامی دنیا شتاب کن
🎙 #حاج_مهدی_رسولی
🏴 شب سوم مراسم عزاداری دهه دوم #محرم ۱۴۴۶
📆 یکشنبه، ۳۱ تیرماه ۱۴۰۳
🕌 مسجد دانشگاه تهران
۰[ @MAHDIRASEULI_IR ]۰
[ASHABOLHOSSEIN.IR]1403043112.mp3
1.3M
#شور
💠 آوازهات دهان به دهان میرود چو عشق
🎙 #حاج_مهدی_رسولی
🏴 شب سوم مراسم عزاداری دهه دوم #محرم ۱۴۴۶
📆 یکشنبه، ۳۱ تیرماه ۱۴۰۳
🕌 مسجد دانشگاه تهران
۰[ @MAHDIRASEULI_IR ]۰