#روایٺــ_عِـشق ✒️
🌹احمد سن و سالی نداشت. مجله ای چاپ شده بود با عکسهای مبتذل. پولتوجيبى هايش را جمع مى كرد و می رفت سراغ کیوسکهای روزنامه فروشی هر بار ۲۰ تا مجله از چند روزنامه فروش مى خريد وقتى مى آورد در دست هايش جا نمى شد.
🌹همه مجله ها را توی باغچه مى انداخت نفت مى ريخت و همه را آتش مى زد. مادر می گفت چرا اين كار را مى كنى؟ مى گفت:اين عكس ها ذهن جوانان را خراب مى كند.
🌹بزرگ که شد وارد ارتش شاهنشاهی شد و شد خلبان.
خلبانی که آرام و قرار نداشتن و نماز و قرائت قرآنش به راه بود. برای همین معلمی شد برای خلبانانی همچون شهیدشیرودی.
🌹یاد گرفته بود که یاری کردن دین خدا، شاخ و دم ندارد. یاری دین خدا یعنی هر کاری که از دستت بر میآید انجام بدهی. یک روز با آتش زدن مجله های مبتذلی که با پول تو جیبی هایش می خرید و روز دیگر با به آتش کشیدن تانکهای بعثی هایی که می خواستند اسلام را در ایران نابود کنند. خدا هم او را در آغوشش کشید.
✍ #ڪلام_شـهید
🌹بیتفـاوتی را از خـود دور ڪنید، در مقـابـل حـرف های منحــرف بی تفـاوت نباشید. مـردم ڪوفه نشـوید و امـام را تنهـا نگذارید. فـرامـوش نڪنید ڪه شهیـدان نظاره گـر ڪارهـای شمـایند.
#خلبانشهید_احمد_کشوری🌷
#سالروز_شهادت
نشر معارف شهدا در ایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
#روایٺــ_عِـشق ✒️ 🌹احمد سن و سالی نداشت. مجله ای چاپ شده بود با عکسهای مبتذل. پولتوجيبى هايش را ج
#خاطرات_شهدا
💠احمد شروع و ختمش با امام رضا (ع) بود.
در چهار ماهگی مریض شد به حدی که پزشک ها از شفایش قطع امید کردند. خیلی ناراحت بودم. شب در عالم رؤیا سه مرد نورانی را زیارت کردم. به من الهام شد که آنها امام حسن (ع)، امام حسین (ع) و امام رضا (ع) هستند. فرصت را غنیمت شمرده و شفای احمد را از آنها خواستم. موقع رفتن امام رضا (ع) در چارچوب در ایستاد و فرمود: «احمدت را من ضمانت می کنم».
💠وقتی بیدار شدم حال احمد خوب شده بود در سایه ضمانت امام رضا (ع). یک هفته قبل از شهادتش هم امام رضا (ع) را در خواب دیدم. بلند شدم خواستم از ایشان بابت شفای احمد در کودکی تشکر کنم. دیدم پرونده ای در دست دارد. فرمود: «این پرونده عمر احمد است. عمر او در دنیا تمام شد. او ۲۷ سال دارد». از آقا خواستم ضمانت دیگری بکند. حضرت فرمود: «نگران نباش یک هفته دیگر هم تمدید کردم».
💠فردای آن روز که احمد سر زده به کیا کلا آمد و خواب را برایش تعریف کردم، گویا یقین به شهادت کرده بود. قبل از رفتن با همه عکس یادگاری گرفت. موقع رفتن هم به پدرش گفت: «بابا! این دیدار آخر ماست. بابت همه کوتاهی ها حلالم کن».
💠پدرش دست به کمر گرفت و گفت: «پسرم! کمرم را شکستی». احمد تا حال نامساعد پدرش را دید، گفت: «شوخی کردم». اما آن آخرین دیدار ما بود.
✍ به روایت مادربزرگوارشهید
#خلبان_شهید_احمد_کشوری🌷
#سالروز_شهادت
#کانال_زخمیان_عشق
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
میخاستم از عنایت شهید روح الله قربانی براتون بگم ،تابستون امسال کلاس خوشنویسی میرفتم اما هر جلسه که استاد خطمون ،تمرین ها رو چک میکرد ،به من میگفت :خطت اصلا خوب نیست من از شما توقع بیشتری دارم وهمیشه جلوی هم کلاسیها واستادمون خجالت زده میشدم 😢
تا اینکه جلسه پنجم یا ششم بود منتظر بودم نوبت من بشه که استاد تمرینهام رو نگاه کنه یادم از شهید روح الله قربانی افتاد که ایشون خوشنویسی کار میکردند،یهو خطاب به ایشون توی دلم گفتم :شهید روح الله میدونم و مطمئنم شهدا زنده اند تو رو خدا یک کاری کن امروز آبروم پیش استاد وهمکلاسیهام نره ...
نوبت من شد توی دلم هول ولا بود تا اینکه استادمون یهو گفت :آفرین باریکلا چه خوب نوشتی اینهمه پیشرفت چطوری ممکنه☺️امیدوارم کردی ...
استاد نمیدونست که من کاری نکردم فقط معجزه شهید روح الله قربانی بود که دستم رو گرفت در ضمن امتحان پایان ترمم نمره کامل رو گرفتم😭
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
، سال ۹۸ را تراکم تهدید ها و فشارها دانسته بودند و گزارش ها به محضر مقام معظم رهبری رسیده بود. اما ایشان با بصیرت الهی و هوشمندی انقلابی خود، در سخنرانی اول فروردین ۹۸ برخلاف پیش بینی و انتظارات همگان، سال ۹۸ را سال گشایش ها و فرصت ها دانستند و فرمودند: برخی گویندگان و نویسندگان سال ۹۸ را 《سال تهدیدها》 خواندند در حالی که من مطلقا این برداشت را قبول ندارم و معتقدم سال ۹۸ به توفیق الهی 《سال فرصت ها》 و 《سال امکانات و گشایش》 برای ملت ایران خواهد بود.
🔷خطیب نمازجمعه زیدون در بخش پایانی خطبه دوم باعرض تسلیت به مناسبت سالروز شهادت کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه (س) و بایادآوری نقش وجود مبارک حضرت فاطمه معصومه (س) در اسلام، اظهار کرد: هجرت تمدن ساز حضرت معصومه (س) به شهر قم به قدری مهم است که امام صادق (ع) بشارت وجود با برکت حضرت معصومه (س) را قبل از میلاد امام کاظم (ع) -پدرآن بانو- بشارت داده و تصریح می فرمایند: به یمن هجرت ایان قم حرم ما اهل بیت (ع) و به مثابه کوفه ای دیگر، مرکز تولید فرهنگ اسلام ناب و بست و نشر جهانی آن و زمینه ساز ظهور امام عصر (عج) خواهد شد.
امام صادق (ع) می فرماید: 《ان قم الکوفه الصغیره... ان لنا حرما و هو قم و ستدفن فیه امراه من ولدی تسمی فاطمه من زارها و جبت له الجنه قال الراوی و کان هذا الکلام منه قبل ان یولد الکاظم (ع) ... یظهر العلم ببلده یقال لها قم و تصیر معدنا للعلم و الفضل... فیفیض العلم منه ای سائر البلاد فی المشرق و المغرب فیتم حجه الله علی الخلق حتی لا یبقی احد علی الارض لم یبلغ الیه الدین و العلم؛ ... همانا قم به مثابه کوفه دیگر است... حرم ما اهل بیت (ع) در شهر قم است. به زودی زنی از فرزندان من به نام فاطمه در آنجا دفن خواهد شد، هرکس اورا زیارت کند، بهشت بر او واجب می شود. راوی گفت: کلام آن حضرت در زمانی بود که هنوز حضرت کاظم (ع) به دنیا نیامده بود... علم در شهری ظاهر می شود که به آن قم گفته می شود و آنجا معدن و مرکز علم و فضیلت می گردد... پس علم از شهر قم به سایر شهر ها در مشرق و مغرب زمین سرازیر خواهد شد و حجت خدا بر مردم تمام می گردد. آنچنان که احدی بر روی زمین باقی نخواهد ماند که دین و علم به او نرسیده باشد. 》
🔶امام جمعه زیدون بیان کرد: کوفه در این روایت به معنای نماد بی وفایی و ضرب المثل 《الکوفی لا یوفی》 نیست، بلکه به عنوان شهر کانونی استقرار ولایت امیر المومنین (ع) و پایتخت حکومت علوی (ع) و محل حکومت حضرت بقیه الله (ع) بعد از ظهور است.
🔴روابط عمومی و اطلاع رسانی ستاد برگزاری نمازجمعه بخش زیدون
🔴مشروح خطبه های عبادی سیاسی نمازجمعه این هفته بخش زیدون (۹۸/۹/۱۵) :
🔷امام جمعه زیدون در خطبه عبادی نمازجمعه این هفته پس از حمد و ثنای الهی و سلام و صلوات بر حضرت محمد (ص) و امامان معصوم (ع) و بعد از توصیه به رعایت تقوای الهی بااشاره به نقش و جایگاه صبر و مقاومت به عنوان یک تکنیک راهبردی-دفاعی در اسلام در زندگی انسان باترجمه و تفسیر آیه ۱۵۵سوره مبارکه بقره، در بخشی از سخنان خود در خطبه اول اظهار داشت: امام کاظم (ع) در حدیث نورانی می فرماید: 《... ای هشام! ... لقمان به پسرش گفت: پسر عزیزم! دنیا دریای ژرف و عمیقی است که افراد بسیاری در آن غرق شدند (اگر نجات می خواهی) باید کشتی ات در این دریا تقوای الهی و تکیه گاه آن ایمان و بادبانش توکل و ناخدایش عقل و رهبرش دانش و لنگرش صبر و شکیبایی باشد.》
🔶خطیب نمازجمعه زیدون در خطبه سیاسی نمازجمعه این هفته باتبیین و تحلیل جنگ شناختی در ابعاد مفهوم شناسی، هدف شناسی و ابزار شناسی و بابیان این که جنگ ادراکی و شناختی، شکل تکامل یافته تر، پیشرفته تر، عمیق تر و وسیع تر جنگ روانی است، در بخشی از سخنان خود در خطبه دوم بیان داشت: جنگ شناختی را برخی بُعد پنجم جنگ ها یا نسل پنجم جنگ ها نام نهاده اند. آنچه مهم است این است که تمرکز در جنگ شناختی برروی ذهن و تفکر و باور و بینش افراد است. جنگ شناختی، یعنی هدف قرار دادن قوه شناخت و ادراک عموم مردم، نخبگان و مسئولان با ایجاد تردید در هنجارها، ارزشها، باورها و نگرش ها از طریق به دست گرفتن مدیریت ادراکات و برداشت ها. به عبارتی جنگ شناختی مرحله پیشینی تغییر رفتار است. اول در ذهن ها ایجاد تردید و ابهام و شبهه می شود و به تدریج در رفتارها هم تاثیر میگذارد.
🔷حضرت حجت الاسلام والمسلمین یزدان فر باتاکید بر اینکه در جنگ ادراکی سه نقطه اصلی آماج حمله ادراکی و شناختی دشمن است، تصریح کرد: اهداف اصلی در جنگ شناختی عبارتند از: اول- نقطه اصلی و مرکزی نظام؛ یعنی اسلام ناب محمدی (ص) که اسلام ولایت و امامت و ولایت فقیه است. دوم-ساختار نظام. از راه هجمه به نهادها، مجموعه ها و دستگاه های برآمده از نظام مانند نهاد امامت جمعه و شورای نگهبان و سپاه پاسداران و بسیج و سوم کارکرد نظام. از طریق تحریف یا ایجاد تردید در نتایج حاصله از عملکرد نظام یا بزرگ نمایی اشتباهات و کوچک نمایی یا بایکوت خبری و رسانه ای خدمات.
🔶امام جمعه زیدون در ادامه تاکید کرد: هدف نهایی و غایی در جنگ شناختی، قداست زُدایی از نقطه اصلی نظام (اسلام ناب، امامت، ولایت فقیه) اعتماد زُدایی بین مردم و حاکمیت، اعتبار زُدایی از تصمیمات نظام، مشروعیت زُدایی از ساختارها و سازوکار های سیاست گذار و مجری و امید زُدایی و ناکارآمد نمایی و در نهایت روی گردانی مردم و از بین بردن سرمایه اجتماعی نظام اسلامی.
🔷خطیب نمازجمعه زیدون باتبیین ابزارها در جنگ شناختی اضافه کرد: جنگ شناختی ترکیبی از طرح ریزی و برنامه ریزی برای شبهه افکنی تحریف حقایق و وقایع، فریب کای رسانه ای، عملیات امنیتی، عملیات روانی برای دست کاری و اختلال در شناخت جامعه نسبت به واقعیت هاست.
🔶حضرت حجت الاسلام والمسلمین یزدان فر بابیان این که آشوب گری مجازی چهره ای دیگر از جنگ شناختی است، و بااشاره به آشوب گری شناختی در فضای مجازی در اغتشاشات آبان ماه ۹۸ در بخش دیگری از سخنان خود در خطبه دوم خاطر نشان کرد: برخی از مهم ترین تحرکات موذیانه و مشکوک در اغتشاشات آبان ماه ۹۸ عبارتند از:
🔹۱-شام شنبه ۲۵ آبان ماه بیانیه ای ازسوی ۷۷نفر از تجدید نظر طلبان با نام "شلیک بی محابا" منتشر گردید و درآن بیانیه، نظام به خاطر شلیک بی محابا به سوی مردم معترض، محکوم شد! یک بیانیه ۷۷نفری از نوشتن تا امضاء گرفتن فرصت نسبتا زیادی می خواهد؛ چگونه است که هنوز آشوب ها شکل نگرفته، بیانیه ای با نام شلیک بی محابا منتشر می شود؟ البته بعدها معلوم شد طراحان نامه گویا چک سفید امضاء گرفته بودند و بدون مشورت با برخی از صاحبان امضاء نام آنها را آورده بودند.
🔹۲-از یک هفته پس از پایان آشوب ها، سران فتنه با صدور بیانیه و سخنرانی به محکومیت کشتار مردم و جلوگیری از آزادی اعتراض با مضامین و تعابیر مختلف پرداختند. در این میان، بیانیه یکی از سران فتنه با تشبیه غائله آبان به ۱۷ شهریور! و نظام اسلامی به رژیم پهلوی و ولایت فقیه به سلطنت و شاه! رسماً در قالب یک عنصر برانداز وارد صحنه می شود.
🔹۳-تقطیع و تحریف سخنان و بیانات رهبر معظم انقلاب و بازنشر انبوه آن، سرقت تصاویر و فیلم های حوادث قدیمی از ایران و کشور های دیگر، و جا زدن آن علیه نظام.
🔶امام جمعه زیدون باتبیین منطق تبدیل تهدید به فرصت در انقلاب اسلامی در اندیشهی امام خامنه ای (مدظله العالی) و نیز با طرح این پرسش که "آیا سال ۹۸ سال تراکم تهدیدها بود یا تراکم فرصت ها و گشایش ها؟" در پاسخ ابراز داشت: تقریباً همه کارشناسان دستگاه های مربوطه در کشور
4_5922301765612470948.mp3
3.58M
🎧 روضه سوزناک و دلنشین
🎤 استاد میرزامحمدی
◾️وفات حضرت معصومه(س)
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◾️یاحضرت معصومه(س)
هم غمِ اشک دو خواهر ، دو برادر راکشت
هم فراق دو برادر که دوخواهر را کشت
هر دو تا داغِ بزرگیست برای زهرا
وای از غصّۀ اولاد که مادر را کشت
خواهری در قُم و از هجرِ برادر جان داد
کوفه و شام هم آن خواهرِ دیگر را کشت
آه ای حضرت معصومه بمیرم بی بی
غربت تو به خدا شیعۀ حیدر را کشت
پیش چشمت به رضای تو جسارت شد ؟ ... نه
دید زینب_س که عدو سبط پیمبر را کشت
کرد خورشیدِ سرش بر افقِ نیزه طلوع
گیسوی درهمِ او خواهرِ مضطر را کشت
جان گرفت و به لبش آیۀ قرآن گل کرد
خیزران صوت رسای لب و حنجر را کشت
دلِ شب داخلِ ویران ، سر خونینِ حسین
در طبق آمد و این منظره دختر را کشت
◾️وفات حضرت معصومه (س) تسلیت باد◾️
#کانال_زخمیان_عشق
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
#رمان #تا_ پروانگی یاد تو رقص قلم را به شوق آورده است صوت زیبا ی تو قلبم را به ذوق آورده. است شا
💐🍃🌿🌸🍃🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
📕 #داستـــــان
#تاپــــروانگی
#قسمت_پنجاه_هفتم
✍تکیه داده بود به چهارچوب در آشپزخانه و با فکری که هنوز درگیر پیشنهاد ترانه بود به بی بی نگاه می کرد که مشغول آشپزی بود.
_سختتون نیست تو هوای سرد بیاین اینجا؟ کاش آشپزخونه توی حیاط نبود.
_زندگی رو هرجور بگیری همونجور می گذره مادر، من دیگه عادت کردم. اگه همین دو قدم راهم نرم، اگه روزی چار بار آفتاب نخوره به سرم، اگه بخوام مثل بچه هام خودمو توی قوطی کبریتای بدون حیاط و باغچه زندونی کنم، که دیگه واویلاست...
_راستم میگین... خانوم جون منم شبیه شما حرف می زد
_خدا رحمتش کنه
_خدا رفتگان شما رو هم بیامرزه
_چرا فوت شد؟ زود تنهاتون گذاشته
_بیماری قلبی داشت، اما نه اونقدر که ناغافل کارش به سکته برسه...
_بمیرم برای دلت که به این سن هم از مادر یتیمی و هم از پدر... می دونی عمرش به دنیا نبوده وگرنه این همه دکتر و دوا و دارو! خدا که نخواد یه برگ از این درختا به زمین نمیفته
_بله... درسته
بی بی نفس عمیقی کشید و سرش را تکان داد، انگار زیرلب دعایی خواند که ریحانه نشنید.
_من بلدم کوکوها رو سرخ کنما، شما حداقل یکم استراحت کنید
_البته که بلدی! حالا باید دستپخت عروس خانومو بخوریم، اگه به تعریف باشه که شوهرت حسابی برات سنگ تموم گذاشته...
_ارشیا؟!
_بله
_از من تعریف کرده؟
بی بی همانطور که با دست کوکو را قبل از انداختن توی تابه، شکل می داد، خندید و گفت:
_یعنی تعریف نداری؟
_خب آخه... ارشیا ازین کارا نمی کنه معمولا
_جونش به جونت بنده! منتها مرده و غرورش؛ نمیگه چون شبیه آقاشه... اونم جونش واسه من در می رفت اما اخمش و ایرادگیریش همیشه به راه بود! حالا ارشیام لنگه ی اون خدابیامرزه. توام مثل خودمی... صبور و بسازی که با این خلقش کنار میای
_من آرزومه که شبیه شما باشم، ارشیا هم خوبه یعنی می دونم تو دلش چیزی نیستو پشت چهره ی جدی ش دل مهربون داره
_داره اما تو ازش می ترسی
_من؟!
یکی از کوکوهای توی بشقاب را برداشت و با دست نصف کرد و به ریحانه داد.
_زن که نباید چیز پنهونی داشته باشه از شوهرش، هان؟
کوکو را گرفت و با تعجب جواب داد:
_خب بله... نباید داشته باشه
_پس استخاره نکن و حرفتو بزن بهش
_چه حرفی؟!
_همون که اینجوری پریشونت کرده و نوک زبونته، همون که خوشیش توی چشمته و غمش به دلت!
سکوت کرد، انگار خود بی بی داشت گره ی کور شده اش را باز می کرد!
_یعنی میگی من با این گیس سفید نمی فهمم وقتی یه زن حامله ست چه شکلی میشه؟ وقتی ویار می کنه یا وقتی دلش بهم می خوره متوجه نمیشم؟ اونچه که شما جوونا تو آینه می بینید ما تو خشت خام می بینیم دورت بگردم. نمی دونم چرا خبر به این خوبی رو که باید مژدگونی هم داشته باشه، پهلوی خودت نگه داشتی؟!
_همینجوری... خودمم تازه فهمیدم
_تو بگو یه روز! همونم پشت گوش انداختی، ماشالا سنی ازش گذشته ها. آقاش که به این سن و سال بود ما با بچه هامون بزرگ شده بودیم.
دلش را باید می زد به دریا، دهان باز کرد و گفت:
_ارشیا بچه نمی خواد بی بی!
_استغفراله... بیخود کرده هرکی قدر نعمت خدا رو ندونه، می خواد پسر خودم باشه یا هرکی دیگه... حالا لابد دوبار برگشته از سر شکم سیری یه چیزایی گفته ولی هر مردی بچه دوست داره.
_ولی...
_مطمئن باش که بیخودی گفته، همین امروز بهش بگو... باید بگی!
⇦نویسنده:الهام تیموری
⏪ #ادامہ_دارد....
#کانال_زخمیان_عشق
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
🌸
🌿🍂
🍃🌺🍂
💐🍃🌿🌸🍃🌼
🍁زخمیان عشق🍁
💐🍃🌿🌸🍃🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 📕 #داستـــــان #تاپــــروانگی #قسمت_پنجاه_هفتم ✍تکیه داده بود به چهارچوب در آشپزخا
💐🍃🌿🌸🍃🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
📕 #داستـــــان
#تاپــــروانگی
#قسمت_پنجاه_هشتم
✍سر سفره نشسته و با غذا و فکر و خیال های آشوبش کلنجار می رفت، کاش واقعا خود بی بی واسطه ی گفتن موضوع می شد و خیالش را راحت می کرد. اما واگذار کرده بود به ریحانه و این یعنی سنگین ترین بار دنیا روی شانه هایش بود!
_چرا نمی خوری ریحانه جان؟ کوکو دوست نداری مادر؟
_چرا می خورم
_داری فقط نگاهش می کنی آخه... غذا هست تو یخچال، گرم کنم؟
_نه نه! خیلی گرسنم نیست
بی بی بشقاب را جلوتر کشید و گفت:
_گشنه هم که نباشی باز الان باید به خودت بیشتر برسی تا یکم جون بگیری، اینجوری که نمیشه...
و بعد با چشم و ابرو اشاره کرد، این اجبار بود که باعث شد ریحانه دچار استرس بشود! قلبش چیزی حدود هزار تا می زد، ارشیا همچنان با آرامش کوکوها را بدون نان و با چنگال می خورد. بی بی با بسم الله و یکی دوتا آخ از درد زانوانش، بلند شد و گفت:
_برم یه لقمه ازین غذا برا طیبه خانوم ببرم، گمونم دیر از مسجد برگشته و چیزی نپخته. تا شما بخورید برگشتم.
انگار با رفتنش موجی از سرما توی اتاق پیچیده بود، صدای تیک و تاک ساعت کوکی قدیمی روی طاقچه تنها چیزی بود که می شنید و بعد تاپ و تاپ های قلبش. شاید ارشیا بعد از شنیدن، دیس چینی گل گندمی را از عصبانیت پرت می کرد، شایدم هم نه... مثل وقت هایی که خیلی عصبی بود در را بهم می کوبید و می زد بیرون... حتی ممکنه به او حمله کند! حمله می کرد؟ نه... این کار از او بعید بود! هرچه می شد عیبی نداشت اما دلش می خواست که بخیر بگذرد.
_چیزی شده ریحانه؟ رنگت پریده، خوبی؟
زبانش را روی لب های خشک شده اش کشید و گفت:
_نه خوبم
_جدیدا مدام خوب نیستی! فکر نکن نمی فهمم
وقت گفتن بود! دو سه تا آیه خواند توی دلش و نذر کرد... نذرهایی که هیچ وقت یادش نمی ماند. صدایش می لرزید و نگاهش زوم شده بود روی گوجه های حلقه حلقه شده ی گوشه ی بشقاب.
_خب... راستش... نمی دونم، خوبم ولی
_چته ریحانه؟ بی بی چرا بهت چشمک زد؟ کجا رفت الان؟ اگه چیزی هست که باید بدونم خب بگو می شنوم؛ چرا منو احمق فرض می کنی؟
نباید با سکوتش بیش از این باعث شک و تردیدش می شد.
_چیزی که نشده، یعنی شده... ولی بخدا نمی دونم چجوری بگم
_چرا؟
_چون می ترسم
_از چی؟
نگاهش کرد، ترسناک نبود! شاید کمی هم مهربان بود حتی...
_قول میدی که عصبی نشی؟
_پیش پیش قول بدم؟
_آخه احتمالش زیاده
_سعیمو می کنم
_ارشیا من... یعنی ما داریم... پوووف
دست روی پیشانی گذاشت، چشمانش را بست و ادامه داد:
_ما داریم بچه دار میشیم!
چشمانش را می ترسید که باز کند، زد روی دور تند گفتن:
_اون موقع که تو بیمارستان بودی فهمیدم یعنی مطمئن شدم. صدبار خواستم بگم ولی نشد! هر دفعه یه اتفاقی افتاد... دعوا و قهر و افخمو... می دونم که حالا توام مثل خودم تعجب کردی ولی خدا شاهده که من از تو بدترم... هنوز تو بهتم. آخه مگه میشه؟! معجزه نباشه پس چیه؟ باورم نمیشه... باورم نمیشه که قراره مادر بشم.
دیگر نتوانست خودش را کنترل کند، بغضش ترکید و زد زیر گریه و هنوز با چشمانی که بسته بود منتظر ری اکشن همسرش بود...
⇦نویسنده:الهام تیموری
⏪ #ادامہ_دارد....
#کانال_زخمیان_عشق
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
🌸
🌿🍂
🍃🌺🍂
💐🍃🌿🌸🍃🌼