فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 لبنانیها از مجسمه سپهبد شهید قاسم سلیمانی در مرز لبنان با فلسطین اشغالی و در شهر مارونالراس رونمایی کردند
fna.ir/df0byq
انگشت اشاره سردار به سمت فلسطین اشغالی است...
#القدس_لنا
#سنصلی_فی_القدس
·نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
مناجات عارفان #شهید_محمودرضا_استادنظری 👇👇 نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
مناجات عارفان
" آقا!
دوست دارم گوشه ای بنشینم و زیر لب صدایت کنم. چشمانم را به نقطه ای خیره کنم، تو هم مقابلم بنشینی و متوجه ات شوم. هی نگاهت کنم. آنقدر که از هوش بروم. بعد به هوش بیایم و ببینم سرم روی دامن شماست. حس کنم بوی خوش از نسیم تنت به مشامم می خورد. آن وقت با اشتیاق در آغوشت بگیرم و بعد ... تو با دست های خودت، اشک های مرا پاک کنی ...
مولای من!
سرم را به سینه ات قرار دهی، موهایم را شانه کنی. آن وقت احساس کنم وصال حقیقی عاشق و معشوق روی داده. بعد به من #وعده_شهادت بدهی. آن وقت با خیال راحت در آتش عشق، مثل شمع بسوزم و آب شوم، روی دامانت بریزم و هلاک شوم و جان دهم ...
دوست دارم وقتی نگاهم می کنند و باهام گرم می گیرند و میل با هم بودن را دارند، احساس غرور و خودپسندی و بزرگی و خوب بودن و برتری نکنم. در عوض بترسم و شرم کنم از آن روزی که پیش همین دوستان پرده را بالا زنی و مرا پیش چشم پاکشان افشا کنی. آن وقت من از خجالت بگویم: "یا لَیتَنی کُنتُ تُراباً ... ای کاش من خاک بودم ...
خدایا!
به من لیاقت خوب بودن دادی و این طور بین دوستان نشانم دادی، پس لیاقت حقیر شمردن خود در مقابل آن بزرگان را هم بده تا گمراه نشوم ...
خدایا!
من از روشنی روز فرار کردم و به سیاهی شب پناه آوردهام، به این امید که در پناه تو باشم و با تو درد دل کنم ... مرا از تاریکی شب چه باک و ترس که سیاهی را در درون سینه ام دارم و در تاریکی شب می نشینم که در تاریکی، سیاهی قلبم را پاک کنی.
خدایا!
تو با بندگانت نسیه معامله می کنی و گفتی: ای بنده، تو عبادت کن، پاداشش نزد من است در قیامت.
اما شیطان همیشه نقد معامله کرده با بندگانت و می گوید: گناه کن و درعین حال مزه اش را به تو می چشانم ...!
پس خدا! برای خلاصی از این هوسها، تو مزه عبادتت را به من بچشان که بالاترین و شیرین ترین مزه هاست..."
#شهید_محمودرضا_استادنظری
ولادت: 11 اردیبهشت 1348 تهران
شهادت: 24 بهمن 1364 عملیات والفجر 8 فاو
مزار: بهشت زهرا(س) قطعه 27 ردیف 3 شماره 11
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
خدا_عاشقش_شد...❤️
اوایل ازدواجمان
برای شهادتش دعا میکرد ،
می دیدم که بعد از نمـاز
از خدا طلب شهادت میکند...
نمازهایش را
همیشه اول وقت میخواند،
نماز شبش ترک نمیشد،
دیگر تحمل نکردم ،
یک شب آمدم و جانمازش را جمع کردم،
به او گفتم: تو این خونه حق نداری
نماز شب بخونی، شهیــد می شی!
حتی جلوی نماز اولوقت او را میگرفتم!
اما چیزی نمیگفت ....
دیگر هم نماز شب نخواند !
پرسیدم :
چرا دیگه نماز شب نمیخونی؟
خندیــد و گفت:
کاریو که باعث ناراحتی تو بشه
تو این خونه انجام نمیدم،
رضایت تو برام از عمل مستحبی مهمتره،
اینجوری امام زمان هم راضی تره ...
بعداز مدتی برای شهادت هم دعا نمیکرد،
پرسیدم: دیگه دوست نداری شهید بشی؟؟
گفت: چرا ، ولی براش دعا نمیکنم!
چون خودِ خدا باید عاشقم بشه
تا به شهـــــــادت برسم ...
گفتم : حالا اگه تو جوونی
عاشقــت بشه چیکار کنیم؟؟
لبخندی زد و گفت:
مگه عشق پیر و جوون میشناسه؟!
✍ به روایت همسر شهید
#پاسدار_مدافع_حـرم
🌷شهید_مرتضی_حسینپور 🌷
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
#رهبرانقلاب: یکى از خصوصیات سیاستورزى امیرالمومنین علیهالسلام، این بود که براى پیروز شدن، به ظلم و دروغ و کارهاى ظالمانه متوسل نمیشد.
#امام_خامنه_ای
#حدیث_ولایت
#انتخابات
❤نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
جز یاد تـو
بر خاطر مــا
نگـذرد ای جــان ...
• اولین فرمانده سپاه خرمشهر
• جانشین فرمانده لشگر۱۰سیدالشهدا
• شهادت: عملیات والفجر۸/ فاو ۱۳٦٤
#شهید_سردار_جعفر_جنگروی
#سالروز_شهادت🌷
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
برای والدین شهید فهمیده دعا کنیم
به نقل از حسن فهمیده برادر شهید حسین فهمیده:
متاسفانه پدر شهید فهمیده به دلیل مشکلات کلیوی و مادر شهید به دلیل سکته در بیمارستان بستری شده اند.
والدین شهید فهمیده در بخش مراقبت های ویژه (icu) نگهداری می شوند و از ملت ایران اسلامی می خواهیم برای شفای پدر و مادر شهید فهمیده دعا کنند
محمد حسین فهمیده (زادهٔ ۱۶ اردیبهشت ۱۳۴۶ - شهادت ۸ آبان ۱۳۵۹) از رزمندگان دفاع مقدس است که در ۱۳ سالگی در عملیات استشهادی شربت شهادت نوشید.
امام خمینی (ره) از این شهید نوجوان به عنوان «رهبر » یاد فرمودند و سالروز شهادت وی در هشتم آبان ماه به عنوان روز بسیج دانش آموزی نامگذاری شده است.
·نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
ای دل ... !
صحرای بلا بہ وسعت تاریخ است و تا مؤمنین را بہ بلای ڪربلا نیازمایند ، رها نمی ڪنند .
می انگاری ڪه بہ یڪ زبان در دهان گرداندن ڪه « یالیتنا ڪنا معڪم» تو را واگذارند تا در صف اصحاب عاشورایی امام عشق محشور شوی ؟
زنهار ڪه رسم دهر بر این نیست ؛
دهر بر محور حق و عدل می چرخد و تا تو ڪربلایی نشوی ؛
تا سلاح در ڪف نگیری و پای در میدان ننهی و بر غربت و مظلومیت و جراحت و درد و سختی و شدت و اسارت ، صبر نورزی ؛
تو را بہ خیل عاشورائیان نمی پذیرند ...!
شهید مرتضی آوینی
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
از زیارت برمیگشتم، دیدم توی دارالحجه خانمی با قلم خوشنویسی به نستعلیق مینویسد. اومدم بهش گفتم: تو یه جمله بگو، منم یه جمله میگم بنویسه.
نقشه هم کشیدیم برایش که قاب بگیریم و توی اتاق خواب بزنیم به دیوار...
محسن این متن را پیشنهاد داد: " آن روزها دروازهای برای شهادت داشتیم و حال، معبری تنگ. هنوز برای شهید شدن فرصت هست. دل را باید پاک کرد."
من هم گفتم: " از قول من خسته به معشوق بگویید، جز عشق تو عشقی به دلم جا شدنی نیست."
راوی: همسر شهید محسن حججی
·نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
خاطرات و زندگی نامه
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
#کانال_زخمیان_عشق
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
خاطرات و زندگی نامه #شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی #کانال_زخمیان_عشق نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiya
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫⇠ #خاطرات_شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
✫⇠قسمت: 7
✍ به روایت همسر شهید
🌼به خاطر دارم عصر روز ۱۶ آبان بود که از دانشگاه به منزل بازگشتم، حمید خانه بود و به من گفت بیا کنارم بنشیم، این جمله را که شنیدم بند دلم پاره شد، نشستم و گفتم باز هم سوریه؟ حمید خندید و گفت: آفرین! خیلی باهوش هستی. باهم صحبت کردیم، لازم بود تا با لباس نظامی عکس داشته باشد و حاضر شد که برود و با لباسهای نظامی عکس بگیرد. همین که پایش را از خانه بیرون گذاشت گریه امانم نداد، به هرکس که میشناختم زنگ زدم تا بلکه آرام شوم اما نشد، انگار که میدانستم دیگر برنمیگردد...
🌼بعداً هرگز نتوانستم گریه کنم و میترسیدم اگر گریه کنم نزد اهل بیت(ع) شرمنده شوم؛ یک طرف ایمانم بود و یک طرف احساسم، احساسم میگفت اجازه نده برود اما ایمانم عکس احساسم بود. گفتم برو و با مادرت خداحافظی کن و برگرد اما زود برنگرد، ساعت ۶ عصر رفت و ساعت ۱۱ شب بازگشت، از او پرسیدم مادرت چه گفت؟ پاسخ داد: هیچ کلامی نگفت و فقط گریه کرد من هم که این را شنیدم خیلی گریه کردم. دستانم را گرفت و اشک ریخت و گفت دلم را لرزاندی، بعد از چند دقیقه گفت اما نمیتوانی ایمانم را بلرزانی...
ادامه دارد
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
#رمان_زیبای_سجاده_عشق_
آوار شده عشق تو بر روی دل من
این سخت ترین زلزلۂ زلزله ها بود
شاعر
#یاس خادم الشهدا رمضانی
#کانال_زخمیان_عشق
·نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh