eitaa logo
🍁زخمیان عشق🍁
350 دنبال‌کننده
30هزار عکس
12.2هزار ویدیو
151 فایل
ارتباط با مدیر.. @Batau110 اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید.
مشاهده در ایتا
دانلود
🍁زخمیان عشق🍁
💠بِسمـِ‌اللهِ‌الرَّحمنِ‌الرَّحیمِ💠 💟 #عقیق_129 میگوید: دکتر والا بودن؟ شروع شد خدا! _بله دکتر والا
💠بِسمـِ‌اللهِ‌الرَّحمنِ‌الرَّحیمِ💠 💟 دوباره یک نگرانی بد ریخت و قیافه ای چنگ میزند به دلم ومیگویم: بله یه ساعتی میشه که اون توعه نیم نگاهی به من میکند و پرونده را از دستم میگیرد. دستور و دارو تجویز کنان میگوید: چیزی نیست.عمل پیوند یه عمل نسبتا ساده است. نگران نباش. - سعی میکنم آقای دکتر! حرفش آسان است و عمل سخت.... پرونده را میبندد و دستم میدهد.میگوید:تو آیه ای اینو یادت باشه و میرود. آیه را زیادی بزرگ کردید دکتر! شماره بابا محمد را میگیرم و میگوید هنوز بیرون نیامده اند. خنده ام میگیرد! مثل مبتدی ها بی خبرها رفتار میکنم.خودم که بهتر میدانم سه چهار ساعتی طول میکشد زنگ زدنم چه صیغه ایست؟ خسته و با فکری مشغول مینشینم روی صندلی ایستگاه پرستاری و بی هدف خیره میشوم به گلدان بی رنگ و روی روی میز.هنگامه کنارم مینشیند خبر دارد از اوضاع و احوالم . در آغوشم میگیرد و حرفهای خودم را به خودم بر میگرداند. تمام شود این اوضاع خدا کند! به قدر جان کندن و فراقت روح از بدن سخت میگذرد این لحظات!ساعتم را نگاه میکنم.بعد قرنی آن سه ساعت گذشت.هول ودستپاچه اوضاع را به هنگامه میسپارم سراغ برادرم میروم. به بخش جراحی میرسم که همان لحظه دکتر سهرابی بیرون می آید. پا تند میکنم تا او قبل از من سوالها را از او پرسیده اند.با لبخند میگوید:خدا رو شکر...عمل خوبی بود. بقیه اش رو بسپارید دست خدا. بازدم حبس شده ی همه به یکباره بیرون می آید و الحمدلله ها بلند میشود. اول اولش هم سپرده بودند دست خدا دکتر! به ما جامعه ی پزشکی اعتباری نیست! لبخند زهرا و خدا را شکر گفتنهایش بیش از همه به دل مینشیند. بعد از چند دقیقه اول امیر حیدر و بعد ابوذر را بیرون می آورند. الهی بمیرم برای برادر جوانم! اینطور دیدنش شبیه شکنجه بود. زهرا ابوذر ابوذر کنان با تخت همراه میشود مامان اشک شوق میریزد و من تنها تشکر دارم برای خدایم.سخت نگرفته بود برای آدم ضعیفی مثل من... امیرحیدر با چند سرفه چشم میگشاید.نگاهی به دور و برش می اندازد و گیج و فارق از زمان و مکان میخواست موقعیتش را پیدا کند. صدای (خدارو شکر به هوش اومد) طاهره خانم توجهش را جلب میکند. کربلایی ذوالفقار بالای سرش می آید و میپرسد:سلام بابا...خوبی حیدر جان؟ گلویش خشک تر از آنی بود که بتواند پاسخ پدرش را بدهد. سرفه ای کرد و با سر اشاره کرد که حالش خوب است. طاهره خانم سمت ایستگاه رفت و به آیه خبر داد که امیرحیدر به هوش آمده. آیه با خوشحالی سمت اتاق او رفت. با خجالت ضربه ای به در نواخت و با سلام کوتاهی به کربلایی ذوالفقار وارد شد. امیرحیدر همچنان سرفه میکرد. امیرحیدر سرفه کنان پاسخش را داد. طاهره خانم بانگرانی پرسید:چی شده آیه جان؟ آیه نگاهش میکند و میگوید:چیزی نیست اثرات داروی بی هوشیه. یه مقدار کمی بهشون آب بدید. خوب میشن چیزی نیست. آیه شرمنده بود و این شرمندگی از تمام حرکاتش مشهود بود. امیرحیدر همانطور که جرعه ای از آب را مینوشید پرسید:ابوذر...ابوذر چی شد خانم آیه؟ آیه حس کرد چقدر این لحن نگران و مردانه دلش را میلرزاند. چه احساسات خطرناکی بود! بی مورد وخطرناک!آب دهانش را قورت دادو گفت:خوبه ...اونم چند دقیقه قبل از شما به هوش اومد بخش پیوند بستریه... امیرحیدر الحمدللهی میگوید و بعد میپرسد:تا کی باید اینجا باشه؟ _یکی دو ماهی مهمون ماست. بعدشم که شیش ماه باید تحت تدابیر شدید امنیتی باشه ! امیرحیدر اخمی میکند و میپرسد: چرا اینقدر طول درمانش زیاده؟ _داروهایی بهش میدیم که سیستم بدنیشو ضعیف کنه تا پیوند و پس نزنه... (کوثر_امیدی) . ❤نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💌💗بسم الله الرحمن الرحیم 💌💗 قرائت دعای عهد جهت تعجیل در فرج امام زمــ❤️ـان اللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْکُرْسِىِّ الرَّفیعِ، وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجیلِ وَالزَّبُورِ، وَ رَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ، وَالْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُکَ بوَجْهِکَ الْکَریمِ، وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنیرِ، وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ، یا حَىُّ یا قَیُّومُ، أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأَرَضُونَ، وَ بِاسْمِکَ الَّذى یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ، یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ، یا مُحْیِىَ الْمَوْتى، وَ مُمیتَ الْأَحْیاءِ، یا حَىُّ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ. اللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِىَ الْمَهْدِىَّ الْقائِمَ بِأَمْرِکَ، صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ الطّاهِرینَ، عَنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ فى مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها، سَهْلِها وَ جَبَلِها، وَ بَرِّها وَ بَحْرِها، وَ عَنّى وَ عَنْ والِدَىَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ، وَ مِدادَ کَلِماتِهِ، وَ ما أَحْصاهُ عِلْمُهُ، وَ أَحاطَ بِهِ کِتابُهُ. أَللّهُمِّ إِنّى أُجَدِّدُ لَهُ فى صَبیحَةِ یَوْمى هذا، وَ ما عِشْتُ مِنْ أَیّامى عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فى عُنُقى، لا أَحُولُ عَنْها، وَ لا أَزُولُ أَبَداً. اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعَوانِهِ، وَالذّابّینَ عَنْهُ، وَالْمُسارِعینَ إِلَیْهِ فى قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلینَ لِأَوامِرِهِ، وَالْمُحامینَ عَنْهُ، وَالسّابِقینَ إِلى إِرادَتِهِ، وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ. اللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً، فَأَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى مُؤْتَزِراً کَفَنى، شاهِراً سَیْفى، مُجَرِّداً قَناتى، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعى فِى الْحاضِرِ وَالْبادى. اَللّهُمَّ أَرِنِى الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ وَالْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ، وَاکْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ مِنّى إِلَیْهِ، وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ، وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ، وَاسْلُکْ بى مَحَجَّتَهُ، وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ، وَاعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ ، وَ أَحْىِ بِهِ عِبادَکَ، فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ: ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِى النّاسِ، فَأَظْهِرِ اللّهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِک حتّى لا یَظْفَرَ بِشَىْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ، وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ، وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ، وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دینِکَ، وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدینَ، اَللّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ، وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ ، اللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ، وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً، بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ. ❤️الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ❤️ ❤️الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ❤️ ❤️الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ❤️ اللهم عجل الولیک الفرجــ✨ @zakhmiyan_eshgh
🌻دعای روز دوم ماه مبارک رمضان 🌸تقدیم به همه شما عزیزان التماس دعا از شما خوبان✋🌸 ❤نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
‍ 🍀 سحر دوم 🍀 ✍ یک روز... گذشت! به همین سادگی لحظات مهمانی، بسرعت به پیش می روند... و من نمیدانم، چند سحر ، فرصت آرام گرفتن در آغوش تو را دارم؟ به خودم که می نگرم؛ حتی لحظه ای از این ضیافت را، چشم انتظاری نتوانم کرد. اما ؛ کرامت تو که بر من مستولی می‌شود؛ دلم برای تمام سحرها،برنامه می چیند! جانِ عالم به فدای یک بوسه ات...خدا همه ی سال، دلواپسی، مهمان دلم بود؛ نکند از سجاده رمضانت جا بمانم! و این تویی که باز گداپروری کردی... و مرا، گوشه ای، در لابلای اشراف ضیافتت، جای دادی... 👈و من نشسته ام اینجا؛ درست سر بر زانوان تو..... و حرارت آغوشت را به هیچ مأمن دیگری، نمی دهم! اما دلم شور میزند...؛ دلبرم نکند؛ امراضِ دلم، مرا از تو بگیرند. نیمه شب را ، به قصد علاج آمده ام... طبیب تویی؛ نَفْسِ بیمارم را، شفا نداده، رها مکن! ✨دستان خالی ام، پر از تکرار "یا طبیب" شده. یقین دارم بی اجابت، رهایم نخواهی کرد. 🍃 🌸❤️🌸❤️🌸❤️🌸❤️🌸
بر مسند دل «مهدی» زهرا شاه است او وارث «حیدر» و «رسول الله» است در طوف حرم به كوری چشم عدو ذكر لب او «علی ولی الله» است نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
هر بار دلم خسته شد از بارِ گناهی شرمنده و بیتاب کشیدم دو سه آهی با اشک نشستم دم ِ «ألعفو» گرفتم در بازدمم دیده نشد ذرّه گناهی یکبار نشد راه ببندی و بگویی- برگرد برو! عاصی و گم کردۂ راهی بخشیدی و گفتم چه کنم؟! چارۂ من چیست؟! از نور دلم کم شده و مانده سیاهی این نفْس؛ مرا یکسره از راه به در کرد از راه به در کرده و انداخت به چاهی خوردم به درِ بسته! رسیدم به امیدِ یک گوشۂ چشمی! نظری! نیم نگاهی... از «أسئلکَ» پُر شده این کاسۂ خالی دستی برسان! ای کرمت لایتناهی نزدیکتری از رگِ گردن به منِ بد پس خوب ترین، خوب ترین پشت و پناهی این سلسله ی کوهِ خطاهای پیاپی در سجده شد از لطف ِ تو تبدیل به کاهی ابلیس به عشق من و تو کرد حسادت میگفت هراسان؛ چه گدایی و چه شاهی از دور و برم دور شد آنگاه که گفتم: یا راحمُ یا ساترُ یا ربّ ِ إلهي! مرضیه عاطفی نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
❁﷽❁ دومین روز شد آغاز زِ نامٺ ارباب سحرش ذڪرِ حسین اسٺ ونگاهے بےتاب بہ تمامِ لحظاٺ رمضان مےاَرزدلحظہ‌ے خوردنِ افطار، خودش هم بےآب ❤نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
ماه مبارک رمضان رسید ... و اولین رمضان بدون حاج قاسم.... 🌻شادی ارواح مطهر شهدا و تعجیل در فرج آقا امام زمان(عج) صلوات🌻 التماس دعا از شما خوبان✋ نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
وقتی گره‌های بزرگ به کارتان افتاد، از خانم فاطمه_زهرا(س) کمک بخواهید.... گره‌های کوچک را هم از شهدا بخواهید برایتان باز کنند... ❤️ ❤️ نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
ز من مپرس کیَم، یا کجا دیارِ من است ز شهرِ عشقم و دیوانگی شعارِ من است... منم ستارهٔ شام و تویی سپیدهٔ صبح، همیشه سویِ رهت، چشم انتظار من است. 🌷 📎سلام، صبحتون شهدایی🌺 نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh