🍁زخمیان عشق🍁
🎧 #روضه شهادت امام محمد باقر علیهالسلام 🏴 عاقبت آه کشیدم نفس ِ آخر را نفس ِ سوختهی خاطرهای پرپر
صـلوات خاصـۂ امام #باقـر(ع) :
🍃«اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ بَاقِرِ الْعِلْمِ
وَ إِمَامِ الْهُدَى وَ قَائِدِ أَهْلِ التَّقْوَى
وَالْمُنْتَجَبِ مِنْ عِبَادِكَ اللَّهُمَّ وَ كَمَا جَعَلْتَهُ عَلَماً لِعِبَادِكَ
وَمَنَاراً لِبِلاَدِكَ وَ مُسْتَوْدَعاً لِحِكْمَتِكَ
وَ مُتَرْجِماً لِوَحْيِكَ
وَ أَمَرْتَ بِطَاعَتِهِ وَ حَذَّرْتَ مِنْ مَعْصِيَتِهِ
فَصَلِّ عَلَيْهِ يَا رَبِّ أَفْضَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ ذُرِّيَّةِ أَنْبِيَائِكَ وَ أَصْفِيَائِكَ وَ رُسُلِكَ
وَ أُمَنَائِكَ يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ»
🏴شهادت_امام محمد باقر علیه السلام تسلیت باد.
خوشبختی
همین است
که صبح چشمانم
رو به چشمان تو باز شود
نگاهم کن ...
#حمیدرضا_عبداللهی ✍
#شهید_امیر_سیاوشی ❤️
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
خوشبختی همین است که صبح چشمانم رو به چشمان تو باز شود نگاهم کن ... #حمیدرضا_عبداللهی ✍ #شهید_امیر_
سال پیش پسرم بیماری خروسک گرفت وسه چهار روز متوالی تب داشت یکی دو ساعت با استامینوفن قطع میشد ودوباره تبش بالا میرفت
طبق عادت هرشبم که زندگی ونحوه ی شهادت یک شهید مدافع حرم رو میخونم با شهید امیر سیاووشی آشنا شدم که ایشون فرموده بودند خیلی دلشون میخواست که ای کاش هر روز زیارت عاشورا میخوندند
روبه عکس شهید گفتم داداش سیاووش من خسته ام چند شبه نخوابیدم شما حال امیر منو خوب کن وتبش قطع بشه منم قول میدم یه هفته زیارت عاشورا باصد لعن وصد صلوات به نیابت ازشمابخونم وبعد پسرمو بهشون سپردم وخوابیدم .صبح دیگه خبری ازتب نبود ودو سه روز بعدم حالش خوب خوب شد الان یکسال ودوسه ماهه که من هرشب به نیابت از ایشون صلوات میفرستم، روحشون شاد خداکنه شرمنده ی شهدا نشیم.
#شهید_امیر_سیاوشی_شاهعنایتی ❤️
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
بسیجی حوزه شهید بهشتی سپاه امام رضا (علیه السلام) شهرستان البرز در منطقه عملیاتی گویزه سردشت به مقام والای شهادت نائل شد.
بنا بر اعلام روابط عمومی سپاه صاحب الامر (عج) استان قزوین، امیرحسین علیخانی بسیجی حوزه شهید بهشتی سپاه امام رضا (علیه السلام) شهرستان البرز
در حین آماده سازی برای مبارزه با قاچاقچیان در حادثهای در منطقه عملیاتی گویزه سردشت به مقام والای شهادت نائل آمد.
#شهید_امیرحسین_علیخانی ❤️
#هنیالک_الشهید 🌹
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
ساعاتی قبل،
🔸تشییع و تدفین پیکر پاک شهید تازه تفحص شده فاطمیون،
شهید #سید_امان_سادات
🌾 اصفهان
#خوشازبانی_ک_یادکندشهداراباصلوات📿
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
#معرفینامه
🍃
پروانه زني فعال بود. کارهاي خانه و فعاليتهاي اجتماعي را در کنار هم با موفقيت و پشتکار انجام ميداد. اين خانوادهي گرم در بيست و سوم اسفندماه سال شصت و شش در حالي که منتظر به دنيا آمدن دومين فرزندشان بودند، او در تاریخ 23 اسفند 1366 در اثر اصابت موشک در زمان موشکباران تهران به منزلشان به همراه همسرش شهید رحیم احمدی سلوطا و فرزند کوچکش طاهر احمدی و جنین کوچکی که در شکم داشت به دیدار حق شتافتند.
شهیده مردم را تشویق به نماز و شرکت در مساجد میکرد و شبهای جمعه به برپایی دعای توسل در منزل اهمیت فراوانی میداد. در راهپیمایی های اوایل انقلاب حضور گستردهای داشت و از هر فرصتی برای برپایی نظام جمهوری اسلامی استفاده میکرد.
مزار ایشان در بهشت زهرای تهران قطعه 40 ردیف 13 میباشد.
خواهر شهیده میگوید: اوایل انقلاب بعد از تعطیلی از مدرسه به راهپیمایی و تظاهرات بر علیه رژیم ستمشاهی میرفتیم و وقتی به خانه می آمدیم با شور و هیجان از لحظه لحظه آن روز یاد میکردیم
#شهیده_پروانه_ابراهیمزاده ❤️
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
شیر بچههای سرزمین من ...
کوچکهای بزرگی که مجنون صفت
در مسیر لیلای خویش جانفشانیها کردند
#نوجوانان
#مجروحین
#دفاع_مقدس
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
🌸سبک زندگی چهره های افتخار
اوایل جنگ در ارتفاعات گیلان غرب بر فراز یکی از تپه های مشرف به مرز قرار گرفتیم.
پاسگاه مرزی دست بعثی ها بود وبه راحتی در جاده های اطراف آن تردد می کردند.
ابراهیم کتابچه دعا را باز کرد و به همراه بچه ها زیارت عاشورا خواندیم.
بعد با حسرت به مناطق تحت نفوذ دشمن نگاه می کردم و گفتم:
ابرام جون این جاده مرزی رو ببین بعثی ها راحت تردد می کنند.
بعد گفتم: یعنی میشه یه روز مردم ما راحت از این جاده عبور کنند و به شهرهای خودشون برن!
ابراهیم که با نگاهش دور دست ها را می دید لبخندی زد و گفت:
چی میگی! روزی میاد که از همین جاده مردم ما دسته دسته به کربلا سفر می کنند!
در مسیر برگشت از بچه ها پرسیدم اسم این پاسگاه مرزی رو میدونید؟
یکی از بچه ها گفت: مرز خسروی
📚منبع: کتاب شهید ابراهیم هادی
سلام بر ابراهیم ،ص۱۲۷
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
به ایشان گفتم دوری شما برای من سخت است و نمی توانم تحمل کنم.
پرسیدم چرا میخواهید بروید سوریه؟
با اشاره به فرازی از زیارت عاشورا
بـِاَبي اَنْتَ وَ اُمـــّي
گفتند:
که این فراز را برایم معنا میکنی؟
گفتم: معنایش که مشخص است
یعنی پدر و مادرم به فدایتان
گفت: به خاطر همین!
و چادرم را در دست گرفت و گفت:
به خاطر این چادرت می روم تا این چادر محکم تر بر سرتان بماند و دست بیگانه و ظالم نیفتد تا از سرتان بکِشند!!
روایت از همسر محترمه
🌷شهید مدافع حرم سعید مسافر
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
رمان من با تو
نیمه شب ها و سکوتی که پر از یاد تو هست
بغض و اشک قلم وشعر نفسگیر شده
شعر
#یاس_خادم_الشهدا_رمضانی_
#کانال_زخمیان_عشق
نشر معارف شهدا در ایتا
@zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
رمان من با تو نیمه شب ها و سکوتی که پر از یاد تو هست بغض و اشک قلم وشعر نفسگیر شده شعر #یاس_خادم_
🍂🍂🍂🍂
🍂🍂🍂 ﴾﷽﴿
🍂🍂
🍂
💠 #من_با_تو ❤️
💠 #قسمت_۶۷
💠 #پایان
آروم جوابشون رو دادیم،امیرحسین گفت:هانیہ،خانم محمدے رو صدا ڪن ڪمڪ ڪنہ بچہ ها رو ببرے خیالم راحت شہ برم!
وارد حسینیہ شدم،شلوغ بود.
نگاهم رو دور حسینیہ ے سیاہ پوش چرخوندم.
خانم محمدے داشت با چند تا خانم صحبت میڪرد.
دستم رو بالا بردم و تڪون دادم.
نگاهش افتاد بہ من،سریع اومد ڪنارم بعد از سلام و احوال پرسے
گفت:ڪجایید شما؟!
صورتم رو مظلوم ڪردم و گفتم:ببخشید زهرا جون یڪم دیر شد.
باهاش بہ قدرے صمیمے شدہ بودم ڪہ با اسم ڪوچیڪ صداش ڪنم.
_خب حالا! دو تا فسقلے دیگہ ڪوشن؟!
بہ بیرون اشارہ ڪردم و گفتم:بغل باباشون.
دستش رو روے ڪمرم گذاشت و گفت:بریم بیارمشون.
باهم بہ سمت امیرحسین رفتیم.
امیرحسین با دیدن خانم محمدے نگاهش رو دوخت بہ زمین.
خانم محمدے مائدہ رو از بغل امیرحسین گرفت،چادرم رو مرتب ڪردم و گفتم:امیرحسین سپیدہ رو بدہ!
نگاهم ڪرد و گفت:سختت میشہ!
همونطور ڪہ دستم رو بہ سمتش دراز ڪردہ بودم گفتم:دو قدم راهہ،بدہ!
مُرَدَد سپیدہ رو بہ سمتم گرفت،سپیدہ رو ازش گرفتم.
سنگینے بچہ ها اذیتم میڪرد،لبم رو بہ دندون گرفتم.
رو بہ امیرحسین گفتم:برو همسرے موفق باشے!
فاطمہ و سپیدہ رو تڪون دادم و گفتم:خداحافظ بابایے!
نگاهش رو بین بچہ ها چرخوند و روے صورت من قفل ڪرد!
_خداحافظ عزیزاے دلم.
با خانم محمدے دوبارہ وارد حسینیہ شدیم،صداے همهمہ و بوے گلاب باهم مخلوط شدہ بود.
آخر مجلس ڪنار دیوار نشستم،بچہ ها رو روے پام نشوندم،با تعجب بہ بقیہ نگاہ میڪردن.
آروم موهاشون رو نوازش میڪردم،چند دقیقہ بعد صداے امیرحسین از توے بلندگوها پیچید:اعوذ بااللہ من الشیطان الرجیم،بسم اللہ الرحمن الرحیم
با صداے امیرحسین،صداے همهمہ قطع شد.
بچہ ها با تعجب اطراف رو نگاہ میڪردن،دنبال صداے پدرشون بودن.
سرم رو تڪیہ دادم بہ پرچم یا فاطمہ.
قطرہ ے اشڪے از گوشہ ے چشمم چڪید!
مثل دفعہ ے اول،بدون شروع روضہ!
صداے امیرحسین مے اومد.
بوسہ ے ڪوتاهے روے "یا فاطمه" نشوندم و گفتم:مادر! با دخترام اومدم!
#بہ_هر_جا_رسیدم_بہ_عشق_تو_بود💕
#کنار_تو_درگیر_آرامشم
#پایان
نویسنده این متن👆:
#لیلی_سلطانی 👉
💠 #فدایی_خانم_زینب
🍂
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh 🍂🍂
🍂🍂🍂
🍂🍂🍂🍂