eitaa logo
🍁زخمیان عشق🍁
352 دنبال‌کننده
28.9هزار عکس
11.3هزار ویدیو
140 فایل
ارتباط با مدیر.. @Batau110 اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❲ و خدای دل‌های بی‌قرار‌ شهیدان ..! ❳
شھادت در یک کلمہ، بھ زیارت خدا رفتن و بھ حق پیوستن است˘˘! - شهید سیدمجتبی‌علمدار -
هدیہ شھادت را خدا بھ چہ کسے می‌دهد؟ خدا این هدیہ را ارزان نمیدهد، بھ کسانی میدهد کھ در راه او مجاهدت کنند (: - رهبرجان -
کربلای چهار ... ۳۴سال پیش در اولین ساعات ۳ دی سال۶۵ و در دل تاریکی شب ، شیربچه های غواص خودشون رو به آب زدند نه ، بهتره بگیم خودشون رو به آتش زدند... در همون دقایق اول معلوم شد که نیروهای بعثی باکمک آواکس‌های جاسوسی آمریکایی از وقوع عملیات آگاه شده اند. هواپیماهای دشمن هرلحظه وبدون وقفه منور می‌ریختند تا فضای‌منطقه مثل روز روشن بشه و دشمن بعثی بتونه بچه‌رهای غواص رو داخل اروندرود با آتش سنگین تیربار و ...تارومار کنه بچه های غواص در آن شب سرد دی ماه، با فریاد یاحسین (ع) و یا زهرا (س) و زیر اون آتش سهمگین پیشروی‌کردند وخودشون رو به ساحل دشمن رسوندند و جاودانه شدند. خوشا به سعادتشون و بدا بحال ما که از اون قافله جاموندیم ...
یاد مردانی بخیر که در اقیانوسِ دلشان صید خدا شدند ... از راست: نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
دیار حاج قاسم معطر به عطر شهدای گمنام شد آیین تدفین پیکر مطهر این شهدا به‌صورت محدود و با رعایت پروتکل‌های بهداشتی انجام خواهد شد. پیکر مطهر دو شهید گمنام در شهرستان زرند، دو شهید در شهرستان رفسنجان، یک شهید در شهرستان بم، یک شهید در شهرستان ریگان و یک شهید در شهرستان کرمان تشیع و خاکسپاری می ‌شوند. این شهدا بین 16 تا 25 سال سن دارند و در چهار عملیات محرم، کربلای شش، تک دشمن و والفجر هشت به شهادت رسیده‌اند که در پنج نقطه در استان کرمان تدفین می‌شوند. نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
✅ خانم کارکوب به فرزندان شهیدش پیوست/ مادری که پنج شهید و جانباز تقدیم اسلام کرد 📌 «زهرا کارکوب» همسر رزمنده پاسدار «خداداد کارکوب زاده» و مادر سه شهید و دو جانباز است که امروز(پنج شنبه) به فرزندان شهیدش پیوست. نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
برادر «غزنوی» دیشب من خوابی دیدم. من کم و کیف خواب را از او پرسیدم. شهید «غزنوی» رویای شهید «حسنی» را اینگونه نقل می‌کند: «شهید حسنی خواب می‌بیند که شهر «مهران» آزاد شده و حضرت اباعبدالله­ الحسین (ع) با یک مرکب از سمت جاده «خسروآباد» به سمت شهر «مهران» در حرکت هستند. ایشان وقتی به نزد رزمندگان می رسدند بازوی آنها را می ­بوسیدند. هنگامی که به سید محسن می رسیدند او را در بغل می‌گیرند و بازوی او را هم می‌بوسند و یک مهر کربلا به شهید حسنی می‌دهند و می‌فرمایند: «به عنوان پاداش آزادی مهران، این مهر را به تو می‌دهم». «محسن» وقتی خوابش را برایم تعریف می‌کرد صورتش برافروخته شده بود. هنگامی هم که به شهادت رسید، ترکش به همان بازویی اصابت کرده بود که حضرت سیدالشهدا (ع) آن را بوسیده بودند. 💚 ♥️ نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
یکی از روزهایی که خیلی دلم برای داداش مجید تنـ❤️ـگ شده بود رفتم دیدنش. گفتم داداش: نمی شود نروی؟ آخر محمدحسن خیلی بی‌تابی می‌کند. مجید آقا جواب داد: آبجی! صدای «هل من ناصر ينصرني» امام حسین (ع) را دارم می‌شنوم، شاید دیگر آن صدا را نشنوم. برادرم سعید هم به او گفته بود به خاطر محمد‌حسن نرو. ایشان در پاسخ گفت: داداش جان من معلم هستم، باید به حرف های که سر کلاس به دانش آموزان زدم عمل کنم. و شما یقین داشته باشید بچه‌های من خدا دارند، میلیاردها سال است، ولی من و تو یک بار بندگی می‌کنیم. پس من باید به وظیفه‌ام عمل کنم و بچه‌هایم را به خداوند مهربان می‌سپارم. (خواهر شهید) ♥️ نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
💢مایه افتخار 🔹کاش او را بهتر شناخته بودم . بچه فقیر و زحمت کشی بود و با تلاش خودش توانست لیسانس مکانیک بگیرد. حتی به بچه ها هم احترام می گذاشت. اگر پشت سر کسی حرفی زده می شد ، مهران اخم می کرد و از گوینده می خواست که نسبت به افراد بدگویی و غیبت نکند ... 🔹از وقتی شهید شده رفتار مردم با ما تغییر کرده. همه به چشم احترام به خانواده ما نگاه می کنند . دوری اش سخته ولی احساس غرور و عزت می کنم که برادر شهید هستم. مرگ حق است و ممکن بود برادرم در یک تصادف از این دنیا رفته بود اما الآن او مایه فخر و مباهات طایفه ما شده است . کاش او را بهتر شناخته بودم ... ♥️ 🇮🇷 از سربازان ناجا که در حادثه تروریستی رژه اهواز به شهادت رسید. نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
مهدی توی وصیت نامه اش نوشته بود: " رسیـدن به سن سے سال برایـم ننگ است." آخرین بار ڪہ از سوریه برگشت با هم رفتیم مشهـد. بعد از زیارت دیدم مهدے ڪنار سقاخونه ایستاده میخنده...ازش پرسیدم چیـه مادر چرا می خنـدے؟؟؟ گفت: مادر! امضای شهادتم رو امروز از امام رضا علیه السلام گرفتم. بهش گفتم اگه تو بشے من دیگه ڪسی رو ندارم.... مهدی دستش رو به آسمون ڪرد و گفت: مادر خدا هست... ♥️ 🇦🇫 📚برگرفته از کتاب فاطمیون نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh