فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میشهشاهیکنی
منوراهـــــیکنی
چیمیشهبهمـنم
یهنگـــــاهیکنی
#پیشنهاد_مشاهده
#شهادت_امام_رضا
#بطلبحضرتسلطان
#انتشار_حداکثری
9.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلطان عالم...🥀🖤
یک پنجره فولاد،
دلم تنگ تو آقاست💛!
ای کاش
که زوار خراسان تو بودم🕊...
شهادتهشتمین
اخترآسمانامامت⭐️
حضرتامام رضا•ع•تسلیتباد[🥀]
داستان جذاب و آموزنده از پیشکسوت جهاد و شهادت برادر بسبجی حسن عبدی (ابوتراب) از گردان خط شکن کمیل ل ۲۷
حسن عبدی (ابوتراب):
آخ صورتم ۰۰۰
داستان دنباله دار من و مسجد محل
قسمت دوم
نمازعشاء که تموم شدتعقیبات خوندمو دویدم بیرون ،آخه بایدنون میگرفتم نون وایی یه ساعت بعداذان پُختش تموم میشد ،واردحیاط مسجد که شدم ، ول وله ایی بود پسر بچه ها داشتن تُو حیاط مسجد با یه توپ پلاستیکی فوتبال بازی می کردن ، خندیدم وراستش رو بخواید خوشحال شدم چون واسه من که سی سال معلمی کرده بودم دیدن بچه ها وشادی هاشون لذت بخش بود، دولا شدم پشت کفشمو بالابکشم که یه هُوضربه محکمی رو؛روی صورتم احساس کردم ،خیلی دردگرفت عینکم افتادوشیشه اش دراومد ،توپ پلاستیکی افتاد جلو پام.
یکی ازبچه ها داد زد ۰۰۰
دَر رِید ، هوا پَسه ،یه دفعه حیاط خالی شد ، دسته عینک کج شده بودوگوشه چشمم خراش برداشته بود، گِیج شده بودم ،چشمم سیاهی می رفت ،یه هو یه پسربچه کوچیک دستمو گرفت یه تیکه دستمال کاغذی مچاله شده بهم دادو خیلی جدی ومردونه گفت :بیاخونش ُ و پاک کن ،بعد یه چسب زخم ازجیب شلوارش دَر اورد وگفت : بِی بِی جون بهم داده ،آخه من هر روزیه جام زخم میشه ،همیشه بِی بِی جون تُو جیبم یه چسب زخم می زاره وهزار تومن پول واسه بستنی ۰۰۰
باعصبانیت یه نگاه بهش انداختم وچسب گرفتم ،یه قِله بچه؛ چش تُو چِش من اِنداخته، میگه: بیاچسب رو بگیر، شیطونه میگه ۰۰۰
خدا ؟خُشکم زد، من قسم می خورم که قبلا" این بچه رویه جا دیدم ،چهره اش واسم خیلی آشنا می زد ، اما کجا؟
رفتم تُو عالم هپروت ۰۰۰
یادکرمانشاه افتادم ،شهرک آناهیتا ، مَقعر بسیجی های لشگر ۲۷ ، سی وهف هش سال پیش، دور هم نشسته بودیم ، آقا قلعه قوند دبیر بینش دینی مون هم باما اعزام شده بود ، ما برو بچه های هنرستان توحید ِدو راه قپون بودیم
میون راه موقع اعزام دوتاپسر خاله های مَمَد حَمومی رودیدم ،بچه های نازی بودن ،خلاصه گروهمون کامل بودمن و آقاقلعه قوند و احمد رشیدی وعلی شاهرخی ومملی ، که فامیلیش یادم نمی یاد ودو تا پسرخاله های ممدحمومی ناصر وجمشید ، همه ماچند نفر ازبچه های ته خَط راه آهن بودیم ،بچه های محله وصفنارد ، بعدها اسمشو گذاشتن لِیانشامپو ،نزدیک پاسگاه نعمت آّباد جاده ساوه ، بیابونای جنوب تهران ؛ چقدر این بچه شبیه مملی بود ، مملی تُو دسته ماکه یه خمپاره ۱۲۰ تامپلای کره ایی خوشگل تازه واردشده داشتیم ، گوله پُوست می کَند ،یعنی گوله روآماده پرتاب می کرد ، منم گِرا رو روی قبضه می بستم وبعد باپیام بیسیم چی ودیده بان (و ما رَمیت اِذ رَمیت) پرتابش می کردم
عین لَبوقرمز شده بودم ، پرسیدم : بابا جون اسمت چیه ؟یه هو سید پرید وسط حرف و گفت :عمو جونش ؟ اسمش آقا محمده ، بچه ها بهش میگن ، مملی کوچیکه ، شما به بزرگی خودتون ببخشید ، توپ رو به صورتتون زده ، قول میده دیگه تکرارنشه ،بعدباصدای سنگینی گفت : مَگه نه آقا محمد آقا؟مملی تندی سرش رو تکون داد و گفت :آره قول میدم ، قول ، قول ، قول ۰۰۰
بچه ها که ترسشون ریخته بود دور من و سید جمع شده بودن ، مملی اشاره کرد به یه تابلو کهنه و قدیمی رو دیوار حیاط مسجد و گفت : به جوون دایی محمد قول میدم دیگه تکرار نشه ، روی تابلو قدیمی صلوات خواصه امام رضا(ع) نوشته شده بود ، گوشه هاش پاره شده بود و لامپ های اطرافش سوخته بود و شکسته بود ، یه هو یکی از بچه ها داد زد مملی بیا بریم بستنی بخوریم ، مملی دستش رو کرد تُو جیبش و هزار تومنی در آورد و گفت : نه نمی خوام دارم پولم جمع می کنم واسه تعمیر تابلوی دایی محمد
لامپاش خیلی گرونه ۰۰۰
سید گفت : از وقتی خواب دایی شو دیده ، گِیر داده که باید این تابلو تعمیر بشه ، ولی تابلو خیلی کهنه اس ، باید کَندِه بشه ، ولی این جوجه بچه نمی زاره ، رفتم تُو فکر ، خوب من رشتم برق بود و هنرستان درس خونده بودم ، پرسیدم ؟ این تابلو از کِی اینجاست ، چرا تعمیر نشده ، سید گفت : بعد شهادت محمد ، بی بی مادرش این تابلو رو به خاطر عشق زیادی که شهید به امام رضا(ع) داشت داد ساختن و اینجا نصب کرد ۰۰۰
یه دفعه یاد نون افتادم ُ و دوئیدم ، سید و بچه ها مات و مبهوت به من نگاه می کردند ، سید داد زد چی شد کجا ؟ گفتم نون ، نون دیر شد اَگه نون نخرم ، عیال اعلام جنگ می دِه ُ و منم خاکریزم کوتاهه و حتما" کم می یارم ، سید زد زیر خنده و اشاره کرد به داخل مسجد ، آهای بچه ها بیاید ، این داداشمونم مثل خودمون زِی زِی قولوه ِ ، زن ذلیله ، بابا اِیول اِیول ، نمی دونم ما بچه ها جنگ چرا بعد برگشتن از جنگ ، اِنقدر تُو شهرها ُ و خونمون غریب ُ و مظلومیم ، چرا همه روی سر ما خراب میشن ، دَمت گرم حاج حسن آقا ، دَمت گرم۰۰۰
حالا دیگه بچه های مسجد به من میگن حاج حسن آقا ، راستش رو بخاید خودمم این اسمو دوست دارم ، حاج حسن آقا ، قشنگه نه ، تُو رو خدا قشنگ نیست ؟
پایان قسمت دوم (شهید حسن عبدی) ان شاءالله
💌💗بسم الله الرحمن الرحیم 💌💗
قرائت دعای عهد جهت تعجیل در فرج امام زمــ❤️ـان
اللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْکُرْسِىِّ الرَّفیعِ، وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجیلِ وَالزَّبُورِ، وَ رَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ، وَالْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُکَ بوَجْهِکَ الْکَریمِ، وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنیرِ، وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ، یا حَىُّ یا قَیُّومُ،
أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأَرَضُونَ، وَ بِاسْمِکَ الَّذى یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ، یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ، یا مُحْیِىَ الْمَوْتى، وَ مُمیتَ الْأَحْیاءِ، یا حَىُّ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ.
اللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِىَ الْمَهْدِىَّ الْقائِمَ بِأَمْرِکَ، صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ الطّاهِرینَ، عَنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ فى مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها، سَهْلِها وَ جَبَلِها، وَ بَرِّها وَ بَحْرِها، وَ عَنّى وَ عَنْ والِدَىَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ، وَ مِدادَ کَلِماتِهِ، وَ ما أَحْصاهُ عِلْمُهُ، وَ أَحاطَ بِهِ کِتابُهُ.
أَللّهُمِّ إِنّى أُجَدِّدُ لَهُ فى صَبیحَةِ یَوْمى هذا، وَ ما عِشْتُ مِنْ أَیّامى عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فى عُنُقى، لا أَحُولُ عَنْها، وَ لا أَزُولُ أَبَداً.
اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعَوانِهِ، وَالذّابّینَ عَنْهُ، وَالْمُسارِعینَ إِلَیْهِ فى قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلینَ لِأَوامِرِهِ، وَالْمُحامینَ عَنْهُ، وَالسّابِقینَ إِلى إِرادَتِهِ، وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ.
اللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً، فَأَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى مُؤْتَزِراً کَفَنى، شاهِراً سَیْفى، مُجَرِّداً قَناتى، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعى فِى الْحاضِرِ وَالْبادى.
اَللّهُمَّ أَرِنِى الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ وَالْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ، وَاکْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ مِنّى إِلَیْهِ، وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ، وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ، وَاسْلُکْ بى مَحَجَّتَهُ، وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ، وَاعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ ، وَ أَحْىِ بِهِ عِبادَکَ، فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ: ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِى النّاسِ، فَأَظْهِرِ
اللّهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِک حتّى لا یَظْفَرَ بِشَىْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ، وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ،
وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ، وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ، وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دینِکَ، وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ،
وَاجْعَلْهُ
اللّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدینَ، اَللّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ، وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ ، اللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ،
وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً، بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ.
❤️الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ❤️
❤️الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ❤️
❤️الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ❤️
اللهم عجل الولیک الفرجــ✨
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شــهـــادت شــمـــسالــشــمـــوس
امـــام رضـــا عــلـــیـــہالـــســــلام
بــرتـمـامشـیـعـیـانتـسـلـیـت🖤🕊
#امام_رضا
#شهادت_امام_رضا