🍁زخمیان عشق🍁
بلدچی ای که اهل نماز اول وقت نیست، در شناسایی به مقصد نمی رسد و اگر هم برسد، بی پشتوانه جنگیده است.
لباسهای خیس به تنمون سنگینی می کرد ...
ستون گردان پایین ارتفاع زیر پای عراقی ها بود . همهمه ی بسیجی ها میان رعد و برق و شر شر باران گم شده بود ...
حالا گونی هایی رو که عراقی ها پله وار زیر کوه چیده بودند از گل و لای لیز شده بود و اسباب دردسر ... بچه ها از کت و کول هم بالا می رفتند که از شر باران خلاص بشند و خودشان را به داخل غار بزرگ زیر قله برسونند .
انگار یه گونی ،جنسش با بقیه فرق داشت . لیز و سُر نبود ...
بسیجی ها پا روش که می گذاشتند ، می پریدند اون ور آب و بعد داخل غار . اما گونی هر از گاهی تکون میخورد !!
شاید اون شب هیچ بسیجی ای نفهمید که علی آقا ، فرمانده شون پله شده بود برای بقیه ... یکی دو نفر هم که متوجه شدیم ، دم غار ، اشکهامون با بارون قاطی شده بود .
#کجایند_مردان_بی_ادعا...
#شهید_علی_چیت_سازیان🌸
#کانال_زخمیان_عشق
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
خورشیـ☀️ـد
بزرگترین مؤذن #صبح است
و #شهید والاترین مکبر آزادگی🕊
و کدام تکبیر✊ رساتر و فراگیرتر
از #شهادتینی که در بی تعلق ترین ثانیه⏱ های زندگی بر لبان #شهید جاری می شود⁉️
#شهید_محمودرضا_بیضائی
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
💠سردار باقرزاده: بازگشت پیکر شهدا از طریق مرز سومار به کشورمان را به فال نیک میگیریم و امیدواریم با توجه بیشتر دولت نسبت به این شهر، «سومار» مجددا حیات اجتماعی و اقتصادی گذشته خودش را به دست بیاورد...
✅گفتگوی کامل خبرگزاری میزان با فرمانده کمیته جستجوی مفقودین👇
yon.ir/5XYMj
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
°•|🍃🌸
°•{مدافـــــع حـــــرم
#شهید_مهدی_محمدحسین_یاغی🌹
معروف به کرّار }•°
📃 #فــــرازےازوصیتنـــــامہ
▫️مادرم! مرا ببخش. رضایت تو مدخل بهشت است. دوست داشتم تو را در آغوش بگیرم و ببوسم اما هر بار خجالت میکشیدم و دور میشدم. حرارت دستانت شوق را در من بر میانگیزد.
▫️فرزندم! ای فرشتهام؛ ای بزرگترین دارایی که خداوند به من بخشید؛ ای شادی عمرم؛ ای گنج گرانبهایم تو را با قلب و روحم در آغوش میکشم و شوقم را به تو منتتقل میکنم.
▫️آن زمان که احساس دلتنگی کردید، بیاید سر مزار من پیش من .. نیاز نیست حتما قرآن بخونید .. بیایید با من حرف بزنید .. شما را میبینم و و صدایتان را میشنوم و لبخندتان مرا تسلی میدهد.
°•{نــشــــربمنــــــاسبتــــــــ
#ســالــــروزشھــــادتــــــــــــــ💔}•°
❤نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
#تویی_که_نمیشناختمت
در جوانی در جنگ روحش زخمی می شود اسمش را گذاشتند: #جانباز_اعصاب_و_روان...
سی سال بیماری را همچون #صلیبی؛ خودش و خانواده اش به دوش می کشند...
آخر سر توی پارک به جای افغانی اشتباهش می گیرند، همراه بقیه می فرستندش افغانستان و در آنجا از سرما و گرسنگی جان می سپارد و او که برای خاکش جنگیده و هر چه داشته در این راه داده بود؛ سهمش یک وجب خاک همنمی شود و در خاک غربت گمنام دفن می شود و حالا خواسته همسرش این است که لااقل پیکر مطهرش را برگردانید...
#جانباز_شهید
#قاسم_رضایی🌷
#مدارک_شهید_درپست_بعدی
#کانال_زخمیان_عشق
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
#معرفی_شهید #شهید_جواد_مهاجر فرزند علي اكبر متولد 1345/09/02 محل تولد : تهران محل شهادت : شلمچه است
#فرازهایی_از_وصیتنامه
#شهید_جواد_مهاجر
شکر خدایی را که توفیق یافتم که در راه مبارزه حق علیه باطل شرکت کنم و آنچه را که دارم در طبق اخلاص نهادهو تقدیم ایزد متعال نمایم و آن حین یارانش و تمام رزمندگاناسلام پروانه واردور آن می گشتند. خدایا تو را شکر میکنم که مرا به آرزویم رساندی. الهی میدانی که این دنیا برایم یک قفس بودو آرزویم این بود که از این قفس آزاد شوم ما اکنون میرویم که با خدایمان ملاقات کنیم میرویم تا آتشی را که توسط دشمنان روشن شد را خاموش کنیم از همه میخواهم که ای دوستان و ای رفیقان جبهه ها را خالی نکنید و اگر در توانتان نیست که به جبهه بروید پایگاه های محله تان را خالی نکنید
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
°•|🍃🌸
°•{بسبجی ۱۶ ساله
#شهید_علـــــی_عـــــرب🕊🌹}•°
🔴 بسیجــے ۱۶ سالہ لشڪر ۴۱ ثارالله
ڪه در عملیـــــات کـــــربلای یـکـــ #ذره_ذره_در_آتش_سوخت_تا_عملیات_لو_نرود...
🔸کوله پشتیاش سنگین بود آرپیجی، نارنجک،… محکم به خود بسته بود، نزدیک کانال رسیدیم در حال رفتن به جلو بودیم، اطرافمان میدان مین بود، آهسته، آهسته جلو میرفتیم، دشمن در فاصله ۲۰۰ متری ما بود با کوچکترین صدایی ممکن بود متوجه ما شود،…
🔸ناگهان گلولهای به کوله پشتی علی خورد، تمام نگاهها چرخید طرف علی… اما کسی نمیتوانست به او کمک کند، خرجیها آرپیجی آتش گرفتند، فقط فرصت کرد نارنجکها را از خودش جدا کند…
🔸خودم را به علی رساندم لباس علی، کوله پشتیاش سوخته و به پشت کمرش چسبیده بود؛ به سینه روی زمین دراز کشید دستش را جلوی دهانش گذاشته بود؛ نکند صدایش بلند شود و عملیات لو رود.
🔸اشاره کرد آب بهم بده، من چفیهام را با قمقمهاش که در اثر گرمای آتش داغ شده بود خیس کردم و گذاشتم روی لبهایش. علی با دست آن را گرفت و به دهانش فشار داد و دیگر هیچ حرفی نزد و در همان حالت به دیدار معبود شتافت.
🔻تمام این اتفاق در چند دقیقه بود اما به وسعت زمان درسها به ما میآموزد… که اگر انسان عشق واقعی به خدا را داشته باشد همه چیز، حتی سوختن را فراموش و فقط وصال معبود نهایت آرزویش است…
#یادش_با_ذکر_صلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh