وصيتنامه:
☆اکنون که غرب شخصیت زن را آنقدر خرد کرده که به صورت کالا دراورده است
شما قدر اسلام را بدانید و با #حجاب خود افکار باطل شرق و غرب را در هم بریزید.
شما باید حجابتان،تربیت فرزندتان و زندگی تان
مانند#حضرت_زهرا ی اطهر(سلام الله علیها) باشد.☆
#فاطمیه
شهیداحمدشیرمحمدی باباشیخ علی🌷🌷🌷
✍💞سرباز ولایت 💞
خادم الشهدا مدیر کانال
💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇
❤️👆#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
روحم هر شب مثل زینب.mp3
11.26M
روحم هر شب مثل زینب
پروانهی گلزار ضریح..
حسین آقام، آقام..
#جواد مقدم #استودیویی
#امام_حسین علیهالسلام
Namahang Mim Mesle Madar 1403 Sotodeh [Mohjat_Net].mp3
1.33M
میم مثه #مادر
مادر یعنی #ام_البنین
محشر میبینی با چشات
محشر یعنی امالبنین..
#حسین_ستوده #استودیویی
#حضرت_ام_البنین سلاماللهعلیها
7.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
-😍
دنیای منه
#امام_حسین بزرگتر از دردای منه!
[ماملتِامامحسینیم.
ما بچههامونو اینجوری بزرگ میکنیم!]
hasan.ataie-donyaye-mane.mp3
3.29M
دنیای منه
#امام_حسین بزرگتر از دردای منه!
#حسن_عطایی
#رمان_ریبای
#محافظ_عاشق_ #من
✍💞سرباز ولایت 💞
خادم الشهدا مدیر کانال
💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇
❤️👆#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
🍃🥀🍃🥀
🥀🍃🥀
🍃🥀
🥀
⚜هوالعشق ⚜
📕#محافظ_عاشق_من🥀
✍ به قلم : #ف_میم
🍃 #قسمت_بیستم
ناهارشان را در جمع خانوادگی با عشق خوردند و حاج مصطفی از احوال مهدا جویا شد و مجددا با نگرانی های انیس خانوم و بی تفاوتی های مرصاد مواجه شد ، میدانست این استخدامی مشکوک است اما هر چه از همکار هایش در اصفهان جویا شد به نتیجه ای نرسید ، میدانست وقتی مهدا در چشمش نگاه نمیکند و حرف میزند ، چیزی را پنهان میکند .
ـ خسته نباشی خانومی خیلی خوشمزه بود ، منم که همیشه گرسنه ی این غذای خوش طعم شمام دو روزه غذا نخوردم .
انیس خانم خندید و گفت : نوش جان عزیزم
ـ مرصاد ؟ دو تا استکان چایی بیار تراس صحبت کنیم .
مائده : چیکار کردی مرصاد ؟ بابا میخواد دستت رو کنه .
ـ میبینم دختر بابا کنجکاویش هنوز فعاله من فکر میکردم عوض شدی مائده بهشتی
مائده خندید و گفت : بابایی استادی واسه ساکت کردن من .
با مرصاد به تراس رفتند و حاج مصطفی رو به پسرش گفت : من سر تا پا گوشم بابا ، فقط حواست به زمان باشه خواهرت نمونه اونجا .
ـ ممنون بابا ، بله حواسم هست .
ـ بفرما .
ـ بابا حقیقتا راجب آقا سجادِ ، من حس میکنم خیلی همه چیزو تموم شده میبینه در صورتی که مهدا هیچ وقت از رضایت خودش نگفته
ـ میدونم بابا ، یکم رسول تند رفته این پسر هم به حرفای باباش دل بسته. من همیشه بهشون گفتم تصمیم اول و آخر با مهداست من که نمیتونم مجبورش کنم اگه ازم نظر بخواد فقط میتونم بهش مشورت بدم ...
ـ پس شما براش محدودیت قائل نمیشین ؟ آخه همیشه میگین ما خیلی به حاج رسول مدیونیم .
ـ منظورت همون اجباره ؟ این قضیه فرق داره بابا ، مهدای من اینقدر عاقل هست که خودش بتونه بهترین تصمیم بگیره .
ـ ببخشید بابا اینقدر راحت میگم ولی من حس میکنم به آقا سجاد علاقه نداره
ـ اینقدر دختر نجیبی هست که نشه اینو فهمید ولی تو بهش نزدیکتری ، شاید بهتر از من نظرشو بدونی ولی بهتر از من نمیشناسیش ...
ـ بله قطعا حق باشماست ولی من بابت این صمیمت خانوادگی نگرانم بابا .
ـ درکت میکنم منم کمتر از تو نگران نیستم ولی علاوه بر توکل باید به خدا و حکمتش اعتماد داشت مرصاد ، امیدوارم هر چی صلاحه خودشه پیش بیاد ، نگران دِین منم نباش .
ـ ممنون بابا آرومم کردین ، خیلی بهم ریخته بودم .
&ادامه دارد ...
✍💞سرباز ولایت 💞
خادم الشهدا مدیر کانال
💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇
❤️👆#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh