eitaa logo
🍁زخمیان عشق🍁
354 دنبال‌کننده
28.9هزار عکس
11.3هزار ویدیو
140 فایل
ارتباط با مدیر.. @Batau110 اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید.
مشاهده در ایتا
دانلود
✔️آن‌چه‌ازگناهانت‌که‌استغفار میکنی،خودت‌راقصاص‌ کرده‌ای‌و‌آنچه‌راهم‌که‌ استغفـارنمیکنی‌خدادرقالبِ حوادثی‌که‌درزندگـی‌برای‌ِتو پیـش‌میاورد،"قصاص" میکند. ✨حاج‌آقا‌دولابی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی داستان حضرت یونس در شکم نهنگ رو به تصویر می‌کشد فَٱلۡتَقَمَهُ ٱلۡحُوتُ وَهُوَ مُلِيمࣱ صافات١٤٢‮ پس آن ماهى بزرگ او را بلعيد، در حالى كه سزاوار سرزنش بود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Clip-Pananhian-ShebahatHazrateAbbasVaEmamMosabneJafar.mp3
4.01M
شباهت‌ حضرت‌ ابوالفضل‌ و‌ امام‌ کاظم «ع» ع
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هـر کس گره افتاد به کارش خبـر کنید روضه به نام باب الحوائج است
4_5812175947989783803.mp3
5.6M
مجلس عزای حضرت موسی ابن جعفر علیه السلام 🎙
💞 محبوب من، به آرزویش رسید | شهید محمدرضا زاهدی در کلام خواهر گرامی‌شان 5⃣ (قسمت آخر) «حتی الان هم با این که پیکرش را دیده‌ایم، اما رفتنش هنوز باورمان نمی‌شود.» 📷 تصویری از شهید زاهدی در جمع خانواده ✍💞سرباز ولایت 💞 خادم الشهدا مدیر کانال 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
💞 محبوب من، به آرزویش رسید 5⃣ (قسمت آخر) «حتی الان هم با این که پیکرش را دیده‌ایم، اما رفتنش هنوز باورمان نمی‌شود.» ☎️ تماس‌های کوتاه: ایشان مرا درک می‌کرد و به من توجه داشت. یک بار که تماس گرفته بود گفت: «خواهر! خیلی به یادت بودم و بسیار دعایت کردم.» من بسیار خوشحال شدم. تعجب کرده بودم که چه شده او با خود من تماس گرفته؟! چون کمتر پیش می‌آمد مستقیم با من تماس بگیرد. 📞 بار آخری که تماس گرفت، چند روز قبل از آمدنش به اصفهان بود. او بلافاصله پس از احوال پرسی سفارش‌هایی به من کرد. با توجه به این که همیشه خودشان از این لحاظ که به واسطه او خطری متوجه دیگران شود، نسبت به مسائل امنیتی دقت داشت، مدام نگران بودم و صحبت را کوتاه می‌کردم. الان غبطه می‌خورم و دلم می‌سوزد که آن موقع نگذاشتم زیاد صحبت کند، در حالی که داشتند بسیار آرام و بدون دغدغه صحبت می‌کردند. 🌹 خبر شهادت: بچه‌های من بسیار او را دوست داشتند و ایشان هم به خاطر سیادت بچه‌ها احترام خاصی به آن‌ها و پدرشان می‌گذاشت. یکی از پسرانم به نام آقا محمد، ابراز محبت زیادتری نسبت به دایی علی‌اش داشت. حتی در کودکی از شدت علاقه‌اش، به او می‌گفت دایی جون خوشگله. 💠 نزدیک افطار بود و ما در خانه بودیم. بچه‌ها خبر را شنیده بودند و به دنبال قطعیت موضوع بودند. گوشی‌شان مدام زنگ می‌خورد. محمد آقا چندین بار به من اصرار کرد که تلویزیون را روشن کنم. تلویزیون خبر حمله به کنسولگری را بدون اشاره به اسامی شهدا اعلام می‌کرد. 🌺 بچه‌ها نام یکی از آشنایان را آوردند که شاید شهید شده باشد. گفتم چه فرقی می‌کند که چه کسی شهید شده باشد؟ هر کسی باشد ما ناراحت می‌شویم و لازم نیست تلویزیون روشن باشد. 🔸 همسرم مسجد بود. وقتی برگشت دیدم خیلی برافروخته و پریشان هست. احساس می‌کردم که می‌خواهد چیزی به من بگوید. داشتیم افطار می‌کردیم که تلفن خانه زنگ خورد. پسرم آقا سید سجاد از تهران بود. تا گوشی را گرفتم، گفت: «مِّنَ ٱلمُؤمِنِينَ رِجَالࣱ صَدَقُواْ مَا عَٰهَدُواْ ٱللَّهَ عَلَيهِۖ فَمِنهُم مَّن قَضَىٰ نَحبَهُۥ وَ مِنهُم مَّن يَنتَظِرُۖ وَ مَا بَدَّلُواْ تَبدِيلاً» 😭 تا آیه را شنیدم، متوجه شدم چه اتفاقی افتاده گوشی را گذاشتم و حالم دگرگون شد. فکر می‌کنم ایشان برای ما دعا کرده که بتوانیم این داغ را تحمل کنیم. حتی الان هم با این که پیکرش را دیده‌ایم اما رفتنش هنوز باورمان نمی شود. ✍🏻 برگفته از 🎙 راوی: خواهر گرامی شهید ✍💞سرباز ولایت 💞 خادم الشهدا مدیر کانال 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh