eitaa logo
🍁زخمیان عشق🍁
351 دنبال‌کننده
29.2هزار عکس
11.5هزار ویدیو
143 فایل
ارتباط با مدیر.. @Batau110 اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید.
مشاهده در ایتا
دانلود
4_6008216676493955032.mp3
6.02M
سخنران #دانشمند خادمی #امام_حسین❤️ #کانال_زخمیان_عشق نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
۱۶ شهریور ۱۳۹۸
چشمی به رهت دوخته ام باز که شاید بازآئی و برهانیم از چشم به راهی #شهریار ✍ #شهید_مجید_شیری_پز ❤️ #شهید_امنیت(مرزبانی) 🌹 #شهادتت_مبارک_مدافع_وطن 💚 نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
۱۶ شهریور ۱۳۹۸
🍁زخمیان عشق🍁
چشمی به رهت دوخته ام باز که شاید بازآئی و برهانیم از چشم به راهی #شهریار ✍ #شهید_مجید_شیری_پز ❤️ #
💢 محرم دوباره بوی شهادت گرفت دقیقا شب گذشته در ساعاتی که همه مردم در حال عزاداری برای سید و سرور شهیدان اباعبدالله الحسین بودند، این جوان خمینی مجید شیری پز در مرز مریوان زمانی که گروهک های تروریستی قصد نفوذ به داخل خاک ایران داشتند، با آنان درگیر و در این درگیری به شهادت می رسد. 🔹 ما برای این امنیت خون ها داده ایم... نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
۱۶ شهریور ۱۳۹۸
#رمان #قبله_ی_من_ دو چشم تو مناجات است و بغض من اذان صبح و باران محبت را درون چشم تو دیدم #یاس_خادم_الشهدا_رمضانی_ نشر معارف شهدا در ایتا #کانال_زخمیان_عشق @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
۱۶ شهریور ۱۳۹۸
🍁زخمیان عشق🍁
#رمان #قبله_ی_من_ دو چشم تو مناجات است و بغض من اذان صبح و باران محبت را درون چشم تو دیدم #ی
شک داشتم مسیری که میروم اشتباه است یانه. ته دلم میلرزید،اما من مثل اسبی سرکش با وجدان و لکه های سفید و امید دلم به راحتی می جنگیدم. احساس خوب کلاس تنها زمانی بود که رستمی گیتار می زد و هم زمان شعر می خواند! ناخن انگشت کوچش بلند بود و این حالم راحسابی بد می کرد! گیتارم را هر بار به مهسا می دادم تا باخودش به خانه ببرد و خودم باوسایل خطاطی به خانه می رفتم. یک چادرملی خریدم و به جای چادر ساده و سنتی سر کردم.  دیگر ساق دست برایم معنا و مفهومی نداشت. بندهای رنگی خریدم و به کتونی ام میبستم. به ناخن های بلندم برق ناخن می زدم و ساعت های بزرگ به مچ دستم می بستم. مادرم هر بار بادیدن یک چیز جدید در پوشش و چهره ام، عصبی می شد و سوال های پی در پی اش را برایم ردیف می کرد. اما من باحماقت محض پیش می رفتم و روی خواسته ام پافشاری می کردم. زمان کمک کرد تا جرئت پیدا کنم که با آرایش کامل ولی نسبتا ملایم به خانه بروم و این برای خانواده ی من نهایت آبروریزی بود.  جلسه اول تا دهم به خوبی پیش رفت و من هم درطول سه هفته خنده هایم بوی آزادی گرفت و تا شکستن بعضی مرزها پیش رفتم. ↩️ ... :مهیاسادات_هاشمی بدون ذکر منبع و نام نویسنده پیگرد الهی دارد. نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
۱۶ شهریور ۱۳۹۸
🍁زخمیان عشق🍁
#قبله_ی_من #قسمت10 شک داشتم مسیری که میروم اشتباه است یانه. ته دلم میلرزید،اما من مثل اسبی سرکش با
صدای گریه ی نازک و ضعیف حسین مرا از مرداب خاطراتم بیرون می کشد. روزهایی که هر بار با یادآوریشان عذاب می کشم. دفتر را می بندم و زیر بالشتم می گذارم. از روی تخت پایین می آیم و حسین رااز گهواره اش بیرون می آورم و تنگ درآغوشم می فشارم. گریه اش قطع می شود و چشمان روشنش را باز میکند، کمرنگ لبخند می زنم و لبهایم راروی پیشانی سفیدش می گذارم. آرام به چپ و راست تکانش می دهم . صورت کوچکش را به سینه ام فشار می دهم و چشمان اشک آلودم را می بندم. پسرعسلی من در همسایگی تپش هایقلبم دوباره به خواب می رود; صورتش را ازسینه ام جدا و یک دل سیر نگاهش می کنم. روی تخت می نشینم و دفترم را از زیر بالشت بیرون می آورم و بازش می کنم، حسین را کنار خودم می خوابانم و به فکر فرو می روم. می خواهم ویدیوی زندگی ام را جلو بزنم، دوست دارم به تو برسم. می خواهم از لحظه ی ورودت به زندگی ام بنویسم، طاقت مرور لجبازی هایم را ندارم. باید زودتر از خنده های تو تعریف کنم.    تنها یک هفته به مهر مانده بود و من بدون داشتن آمادگی ذهنی برای درس خواندن روزها را پشت سر می گذاشتم. من و مهسا درکلاس گیتار دو دوست جدید به نامهای پریا و پرستو که دوقلو بودند، پیدا کردیم. یک خواهر کوچک تر از خودشان به نام پریسا داشتند که دانشجوی دانشگاه تهران بود. چهره های بانمکشان هر چشمی را جذب می کرد. خوش لباس و خوش مشرب بودند و به سرعت باما گرم گرفتند. رفتار رسمتی درنظرم دیگر بد نبود.تقریبا ازحرکاتش خوشم می آمد. ازهم صحبتی با او لذت می بردم. چند باری هنرجوها را به کافی شاپ دعوت کرده بود و من در این جمع احساس راحتی می کردم. یک ترم به سرعت تمام شد و من در آخرین جلسه جرئت زدن یک موزیک ساده را پیدا کردم. به تشویق رستمی چند بیت شعر هم خواندم و مقابل چشمان شگفت زده استاد موزیی را تمام کردم، ومن در آرزوی یافتن خودم، خودم را گم کردم. ناخن های بلندم را روی سیم های گیتارحرکت می دهم و لبخندی از سر رضایت می زنم.  آیسان بادهانش دود قلیان را به صورت حلقه بیرون می دهد و درعالم خودش سیر می کند. زیر لب شعر قدیمی امید را زمزمه می کنم: ای گل رویایی ای مظهر زیبایی تو عروس شهر افسانه هایی... پرستو ریز می خندد و سرو گردنش را با صدای ضعیف من تکان می دهد. سحر با یک سینی شربت و شیرینی وارد اتاق می شود و باغیض به آیسان می توپد: بوی گند گرفت اتاقم! جم کن بساطتو!  آیسان گوشه چشمی نازک می کند و جواب می دهد: اووو...ول کن بابا، بیا توام بکش! سحر سینی را روی میز دراورش میگذارد و کنار من روی زمین می نشیند. مهسا روی تخت دراز کشیده و ژورنال های سحر را تماشا می کند. پریا یک لیوان شربت برمیدارد و می پرسد: خب کی راه بیفتیم؟ پرستو از جا بلند می شود و جواب میدهد: فک کنم تا شربتامون رو بخوریم و حاضر شیم ساعت سه شه!  آیسان تایید می کند و یک حلقه ی دودی دیگر می سازد. همگی به منزل پدری سحر آمده ایم و قرار است رأس ساعت چهار به خانه ی استاد برویم. درجلسه ی آخر کلاس گیتار همه را در روز چهارشنبه یعنی امروز به منزلش برای صرف عصرانه دعوت کرد. بعد از خوردن شیرینی و نوشیدن شربت همگی حاضر شدیم. من یم مانتوی بلند مه در قسمت بالاتنه سفید و ازکمر به پایین قهوه ای سوخته است می پوشم. ساپورت مشکی، کفش های چرم و یک روسری کرم و بلند ترکیب زیبایی را ایجاد می کند.مقابل آینه ی میز دراور می ایستم و به لب هایم ماتیک کمرنگی می زنم. ↩️ ... :مهیاسادات_هاشمی بدون ذکر منبع و نام نویسنده پیگرد الهی دارد. نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
۱۶ شهریور ۱۳۹۸
7.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ فدای اون دست و پاهایی که نیستن بشم ببینید مراسم اهتزاز پرچم مقدس گنبد حضرت عباس ع در مجتمع سیدالشهدا بیروت توسط جانبازان حزب الله مگه میشه تو همچین مراسمی صاحبشون نباشه؟ نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
۱۶ شهریور ۱۳۹۸
هدایت شده از 🍁زخمیان عشق🍁
شب اگر باشد و مـِی باشد و مـن باشم و #تُ به دو عـالـم ندهم گوشـه‌ی تنـــهایی را #شهید_مرتضی_عباسی‌مقانکی🌷 #سالروز_شهادت #شبتــون_آرام_بایاد_شھــدا🌹 نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
۱۶ شهریور ۱۳۹۸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱۷ شهریور ۱۳۹۸
💌💗بسم الله الرحمن الرحیم 💌💗 قرائت دعای عهد جهت تعجیل در فرج امام زمــ❤️ـان اللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْکُرْسِىِّ الرَّفیعِ، وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجیلِ وَالزَّبُورِ، وَ رَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ، وَالْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُکَ بوَجْهِکَ الْکَریمِ، وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنیرِ، وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ، یا حَىُّ یا قَیُّومُ، أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأَرَضُونَ، وَ بِاسْمِکَ الَّذى یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ، یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ، یا مُحْیِىَ الْمَوْتى، وَ مُمیتَ الْأَحْیاءِ، یا حَىُّ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ. اللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِىَ الْمَهْدِىَّ الْقائِمَ بِأَمْرِکَ، صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ الطّاهِرینَ، عَنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ فى مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها، سَهْلِها وَ جَبَلِها، وَ بَرِّها وَ بَحْرِها، وَ عَنّى وَ عَنْ والِدَىَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ، وَ مِدادَ کَلِماتِهِ، وَ ما أَحْصاهُ عِلْمُهُ، وَ أَحاطَ بِهِ کِتابُهُ. أَللّهُمِّ إِنّى أُجَدِّدُ لَهُ فى صَبیحَةِ یَوْمى هذا، وَ ما عِشْتُ مِنْ أَیّامى عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فى عُنُقى، لا أَحُولُ عَنْها، وَ لا أَزُولُ أَبَداً. اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعَوانِهِ، وَالذّابّینَ عَنْهُ، وَالْمُسارِعینَ إِلَیْهِ فى قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلینَ لِأَوامِرِهِ، وَالْمُحامینَ عَنْهُ، وَالسّابِقینَ إِلى إِرادَتِهِ، وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ. اللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً، فَأَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى مُؤْتَزِراً کَفَنى، شاهِراً سَیْفى، مُجَرِّداً قَناتى، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعى فِى الْحاضِرِ وَالْبادى. اَللّهُمَّ أَرِنِى الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ وَالْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ، وَاکْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ مِنّى إِلَیْهِ، وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ، وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ، وَاسْلُکْ بى مَحَجَّتَهُ، وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ، وَاعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ ، وَ أَحْىِ بِهِ عِبادَکَ، فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ: ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِى النّاسِ، فَأَظْهِرِ اللّهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِک حتّى لا یَظْفَرَ بِشَىْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ، وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ، وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ، وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دینِکَ، وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدینَ، اَللّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ، وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ ، اللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ، وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً، بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ. ❤️الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ❤️ ❤️الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ❤️ ❤️الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ❤️ اللهم عجل الولیک الفرجــ✨ @zakhmiyan_eshgh
۱۷ شهریور ۱۳۹۸
4_5949258406291309454.mp3
6.02M
زیارت عاشورا با صدای آهنگران خیلی زیبا التماس دعا #کانال_زخمیان_عشق نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
۱۷ شهریور ۱۳۹۸
✅ چله ترک گناه 💓زیارت عاشورا💓 سلامتی و ظهور امام زمان عج هدیه به شهدای کربلا شهدای جنگ تحمیلی شهدای مدافع حرم و حاجت روایی اعضای محترم کانال شروع اول محرم 1398/6/10 ⬅️ روز 8 هدیه به شهید ❤️حضرت زهرا س و شهدای مدافع حرم❤️ #کانال_زخمیان_عشق نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
۱۷ شهریور ۱۳۹۸