#اربعین
💐خاطرات اربعینی شهدا 1️⃣
💠پیش بینی شهید ابراهیم هادی درباره کاروان های اربعین
اوایل جنگ بود و مرزها دست عراق بود.
در ارتفاعات گیلان غرب بودیم.
با حسرت به ابراهیم گفتم : یعنی میشه مردم ما راحت از این جاده عبور و به شهر خودشون برن؟
ابراهیم هادی گفت : چی میگی!
روزی میاد که از همین جاده مردم ما دسته دسته به کربلا سفر می کنند...!
#کانال_زخمیان_عشق
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
🔰سید میلاد یکی از رفقای بسیار خوب بنده بود، ما بیست روز با هم خادم پارکینگ شلمچه بودیم، هر دومون داخل یک سنگر بودیم تو این بیست روز با پای برهنه بود.
🔰 وقتی میگفتم سید پاهات تاول می زنه میگفت: باشه اینجوری ثوابش بیشتره. شبها توی سنگر که میخوابیدیم هر بیست روز را من میدیدم ، با عین حالی که ما دیر میخوابیدیم سید یک ساعت قبل از اذان صبح بلند میشد و نماز شب میخوند.
🔰 بعد تنها سنگری که نماز جماعت صبح توش برقرار بود سنگر ما بود، چون سید میلاد همه بچه ها را صدا میزد برای نماز صبح بیرون سنگر هم میاومد داد میزد نماز جماعت که بقیه هم می اومدن سنگر ما واسه نماز جماعت.
#شهید_سیدمیلاد_مصطفوی🌷
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
#شهید_مجتبی_کرمی ❤️
متولد: ۱۳۶۵/۹/۲۰
شهادت: ۱۳۹۵/۷/۲۳
محل شهادت: شهرحلب سوریه در دفاع از حرم حضرت زینب(س)
آرزویی که شهید مدافع حرم برای دختر سهسالهاش داشت
شهید مدافع حرم «مجتبی کرمی» در وصیتنامه خود نوشته است: به دختر سه سالهام ریحانه جان بگویید که دوستش داشته و دارم ولی دفاع از حرم حضرت زینب (س) و دردانه سه ساله امام حسین (ع) واجب بود. خیلی دوست داشتم که دخترم ریحانه حافظ قرآن شود. اگر امکان داشت برایش محیا کنید.
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh.
در سال های ۹۰ و ۹۲ در حین ماموریت های محوله بشدت مجروح می شود که حتی در یک مرحله شدت جراحت به حدی بوده که همرزمانش تصور می کنند مجتبی شهید شده است اما خداوند متعال بقای عمر او را رقم می زند.
در نهایت در مهر ماه ۱۳۹۴ به امر ولی امر مسلمین جهان لباس رزم می پوشد و برای دفاع از حرم حضرت زینب(سلام الله علیها) و مردم ستم دیده و مظلوم سوریه عازم جبهه های نبرد می شود و پس از ۱۲ روز حضور در جبهه های مقاومت درتاریخ ۲۵ مهر ماه ۹۴ برابر با سوم محرم الحرام ۱۴۳۷ هجری قمری در عملیات آزاد سازی حومه حلب، توسط تک تیر اندازان تروریستی داعش بر اثر اصابت گلوله غناصه به سرش به فیض عظمای شهادت نائل می شود.
پیکر مطهرش پس از سه روز به وطن باز می گردد و پس از تشییع بی نظیر امت شهید پرور همدان در باغ بهشت همدان قطعه شهداء به خاک سپرده می شود .
#شهید_مجتبی_کرمی ❤️
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh.
#اسیر_عراقی_که_آزاد_شدهی_امام_رضا_ع_بود!
🌷من خیلی به امام رضا (ع) ارادت دارم. زیارت هر امامی که بروم زیارت نامه امام رضا را هم مى خوانم. در صحن حضرت ابالفضل (ع) نشسته بودم، دلم یاد امام رضا کرد، شروع به خواندن این زیارت کردم. چند دقیقه بعد دیدم یکی از خدام حرم آمد کنارم، شنید زیارت امام رضا مى خوانم. نشست پشت سرم و شروع کرد با من زیارت را تکرار کردن و اشك مى ريخت.
🌷بعد از اتمام زیارت رو کرد به من و گفت: زیارت امام رضا را در کنار ضریح حضرت عباس مى خوانى؟ گفتم: اشکالی داره؟ گفت: نه، من خودم آزاد شده امام رضا هستم. پرسیدم: چطور؟ گفت: زمان جنگ من اعتقاد داشتم امام رضا در دست ایرانی ها اسیر شده و باید حرمش را آزاد کنیم. لذا به مادرم که عاشق امام رضا بود قول دادم که بروم به جنگ ایرانی ها برای آزاد سازی حرم امام رضا.
🌷....به همین خاطر داوطلبانه به جیش الشعبی پیوستم و مرتب برای مادرم نامه مى نوشتم که مثلاً من الان در شلمچه هستم، جایی که امام (ع) از آنجا وارد ایران شد.... تا اینکه یک روز بلندگوی گردان مرا صدا زد و گفتند تلفن با تو کار داره. رفتم. مادرم بود پای تلفن گریه مى كرد، گفت: تو مطمئنی راه درستی انتخاب کرده اى؟ گفتم: چطور؟ گفت: دیشب خواب دیدم....
🌷....گفت: ديشب خواب ديدم در یک صحرای بزرگ، امام رضا (ع) دستهایش را باز كرده و زائرانش را به آغوش مى گيرد، هم اینکه تو نزدیکش شدی دستهایش را بست و به تو گفت: تو با ما نیستی. تو گفتی: من برای آزاد کردن شما و حرمتان آمدم. امام فرمود: تو سپاه را اشتباه آمده ای جبهه من این طرف [است.] تو طرف دشمنان منی.
🌷مادر که این رو گفت چند روز فکر مى كردم. دیدم رفتار نیروهای ما شبیه یاران امام رضا نیست. تصمیم گرفتم به طرف ایرانی ها بیام. حرکت کردم به سمت خاکریز ایرانی ها و فریاد مى زدم: آمدم تسلیم بشم. آمدم بیام پیش امام رضا. از خاکریز ایرانی ها تیراندازی کردند دو تا تیر به پاهام خورد ولی یکی از سربازهای ایرانی که عرب خوزستان بود فهمید چی مى گم به کمکم آمد و من را نجات داد. تو آمبولانس گذاشتنم چیزی نفهمیدم....
🌷چشمام رو که باز کردم تو یک بیمارستان بودم. گفتم: من کجام؟ گفتند: اینجا بیمارستانی در مشهد امام رضا است. از پنجره به بیرون نگاه کردم، گنبد امام رضا را دیدم، گفتم: آقا، آزاد شده توام. این زخم گلوله ها نشان محبت و عشق منه. بعد از اون به لشگر بدر ملحق شدم و در جبهه بر علیه حزب بعث و صدام جنگیدم. استخبارات صدام، پدر و مادر و دو برادرم را اعدام و شهید کرد، به همین خاطر وقتی زیارت امام رضا (ع) را خواندى کنارت نشستم و با تو همراه شدم، من آزاد شده امام رضایم.
راوى: سيد جواد هاشمى
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
arzi-shahadate-emam-sajad-01.mp3
3.87M
#شهادت_امام_سجاد (ع)⚫️▪️
🔳من یادگار عشقم
🔲آئینه دار عشقم
🎤 #حاج_منصور_ارضی
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
#روایٺــ_عِـشق ✒️
🔹همیشه میگفت:« به این امید به جنگ آمده ایم تا شهادت نصیب ما شود. و این میّسر نمیشود، مگر این که خود راخالص کنیم.»
🔸به خواندن زیارت عاشورا بسیار تأکید مى کرد. میگفت: «اگرنمیتوانید هر صبح زیارت عاشورا را بخوانید، بعد از نماز رو به قبله بایستید و به امام حسین(ع) سلام دهید.»
🔹در مقرّ تاکتیکى خود، همیشه پابرهنه بود. میگفت: چون این جا نزدیک به کربلا است، مجاز نیست که با کفش باشم. پوشیدن کفش در این جا بی احترامى به کربلاست.
🔸در جبهه دوبار مجروح شد. یکبار تیرکالیبر 50 به گوشش اصابت کرد و یک تکّه از گوشش را کند، و یک بار هم تیربه دستش اصابت کرده بود.
🔹زمانى که شهید آراسته مجروح شده بود، مجروحى دیگر را بر پشت گرفته و آن را با خود به پشت خطّ می آورد.
🔸زمانى که براى ملاقات او به بیمارستان رفتم، به وی گفتم: شما جایى در بدن ندارید که سالم باشد. گفت: حاضرم صدپاره گردد پیکرم، سایه ى رهبر بماند برسرم.
✍ به روایت همرزم شهید
📎فرماندهای از نسل بنی هاشم
#شهید_سیدهاشم_آراسته🌷
#سالروز_شهادت
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
5c339285e75059713f84417c_-6844976541518871125.mp3
3.37M
🔊
🎼 پادڪست بســیار زیـبا
🎤حجت الاسـلام دانشــمند
✅ #احـترام_به_بزرگـــترها
⏱ ۳ دقـــیقه و ۳۱ ثانـــیه
🌺 #نشـرپـیامصـدقهجـاریهاست
👇👇
#کانال_زخمیان_عشق
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh