eitaa logo
زمانه (جهش‌تولید با مشارکت مردم)
191 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
3.8هزار ویدیو
11 فایل
ارتباط با ادمین @zamaneh_modir
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ✍امام محمد باقر علیه‌السلام خطاب به جابر بن یزید جُعفی می‌فرمایند: «ای جابر! تو را به پنج چیز وصیت می‌کنم... ⇦ اگر مورد ستم قرار گرفتی، ستم نکن! ⇦ اگر به تو خیانت کردند، تو خیانت نکن! ⇦ اگر تو را تکذیب کردند، خشم نگیر! ⇦ اگر تو را ستایش کردند، دلخوش نشو! ⇦ و اگر تو را سرزنش کردند، دلگیر مشو! بلکه درباره آنچه گفتند فکر کن! اگر دیدی آنچه می‌گویند راست است، خود را اصلاح کن! و اگر دیدی درست نیست، پس بدان که خود را مدیون تو کردند و برای جبران این دِین، از ثواب‌های او به تو می‌دهند و از گناهان تو کم کرده، در نامه اعمال او قرار می‌دهند» 📚بحارالأنوار، جلد۷۵، صفحه۱۶۲ اللهم عجل لولیک الفرج @zamaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
علائم ظهور.🌟👌 دکتررائفی پور. خیلی جالبه. اگربین قطب شمال وجنوب جابجایی اتفاق بیفتدچه اتفاقی خواهدافتاد؟ @zamaneh
لبخندحلال😊 در یکی از مساجد، خیرین قصد جمع آوری پول برای خرید بخاری داشتن و صندوقی رو جلوی نمازگزاران چرخوندن.😊 به محض اینکه صندوق روبروی من قرار گرفت یدونه هزار تومنی درآوردم و تو صندوق انداختم.☺ بعد از چند لحظه پشت سریم زد رو کتفم و مقداری پول بهم داد برا اینکه بندازم تو صندوق از هم جداشون کردم.😼 چهارتا تراول 50تومنی?😐 30 تا ده هزارتومنی?😟 چند تا 5تومنی?😳 خلاصه بعد از اینکه همه رو انداختم برگشتم و بهش گفتم حاجی قبول باشه حاجی بهم گفت از شما قبول باشه پول خودت بود وقتی هزار تومنی رو درآوردی از جیبت افتادن. از همونجا سینه زدم تا خونه😅 @zamaneh
⭕️ خب وظیفه‌اش بود... چه تشکّــری ؟ - اینکه کسی وظیفه‌اش را انجام می‌دهد، توجیه مناسبی برای آسان رد شدن، از کنار او نیست! - اینکه کسی به طمع و چشم‌داشتِ تشکر، مهربانی نمی‌کند؛ دلیلی بر عدم سپاسگزاری شما نیست! ✿ لبخندها و تشکرها یک معنا دارد؛ اینکه چشمانت خوبی‌های او را دیده، قلبت آن را جذب کرده، و اکنون در قالب کلماتی زیبا، مـرور شده و بازگو می‌گردد، و همین معنای زیبا، انگیزه‌ای برای ادامه‌ی وظیفه‌شناسی و نظم او خواهد بود. ☜ و بدین ترتیب همین قدردانی‌های به ظاهر ساده، نمی‌گذارد هیچ‌گاه از چشم کسی بیفتی...مخصوصاً از چشمان خدا... 🔅راستی : نشستن جای خدا و از چشمان او دنیا را دیدن، تحلیل ذهنی ما را، چه زیبا اصلاح می‌کند! @zamaneh
🚀🚀🚀🚀🚀🚀🚀 🌹جمله ای حکیمانه از "شهید حسن تهرانی مقدم":فقط انسان های ضعیف به اندازه امکاناتشان کار میکنند 🚀به مناسبت 21 آبان سالروز شهادت پدر صنایع موشکی ایران @zamaneh
⚡️ نُخبه‌ای مثل «شهید تهرانی‌مقدم»، متفاوت است با متخصصی که به غرب می‌رود و دانش خود را در اختیارِ نظام سلطه قرار می‌دهد. ⚡️ نخبگانِ بصير، هيچگاه نُخبگیِ خود را در اختيارِ نظام سلطه قرار نمی‌دهند. ✔️ استاد سید محمّدمهدی میرباقری: «جوانی که دانش خودش را در ميدان اسلام به‌کار می‌برد و تا پای شهادت نيز ايستادگی می‌کند و موازنهٔ قدرت را به نفع اسلام تغيير می‌دهد و دستور «تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ» را اجرا می‌کند و در نتيجه در دل دشمن، ترس می‌اندازد _ مثل شهيد تهرانی‌مقدم که در جهت توليد و به نتيجه رسيدن سلاح‌های موشکی و موشک‌های دوربُرد ما ايستادگی می‌کند و حتی جان خود را در اين مسير تقديم می‌کند _ بسيار متفاوت است با کسی که همين دانش را به اروپا می‌برد و با اين استدلال که "علم، جهانی است" در آن‌جا خدمت می‌کند. چنين کسی بصيرت ندارد و اين ميدان درگيری را نمی‌شناسد و نمی‌فهمد؛ بلکه سرمايهٔ علمی‌اش را در خدمت دشمن اسلام قرار می‌دهد و اين بسيار خطرناک است. اگر در حال حاضر، غرب بر دنيا تسلط پيدا کرده است علتش اين است که با جمع کردن نخبگان ملت‌های مختلف و سرمايه علمی آنان، بر جهان حکومت می‌کند. اين نخبگان اگر بصيرت داشته باشند هيچگاه نخبگی خود را در اختيار نظام سلطه قرار نمی‌دهند.» آیت الله محمدمهدی میرباقری @zamaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸گل گفت که من مذهب و دینی دارم 🌸باآل رسول هم نشینی دارم 🌸رنگم زمحمدص است وبویم زعلی ع 🌸خلق حسنی بوی حسینی دارم. روزتون معطر به گل صلوات🌸 @zamaneh
AUD-20201112-WA0009.mp3
3.62M
💢ماجرای سیلی ای که آیت الله مرعشی نجفی به رئیس شهربانی قم زدند‼️ ♦️ غیرت مردان کجاست⁉️ [ حجت الاسلام عالی ] @zamaneh
10.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بخاطر پیروزی بایدن تو خیابون گل میدن به مردم تا واکنش ها رو ببینن جالبه😊 @zamaneh
شهیدی که زمان شهادت و پیدا شدن جنازه اش را در وصیت نامه خود قید کرده بود !!!!؟ پس از پایان جنگ ما در مسیری که می رفتیم(آن مسیر در کردستان عراق بود) یک پیرمرد کرد عراقی به من گفت:« شما دنبال شهید می گردید؟» گفتم:« بله » گفت: « بالای این تپه ، جنگی بین ایران و عراق بوده است، بالا بروید و بگردید، این جا شهید دارید.» وقتی ما نقشه را نگاه کردیم ، دیدیم که طبق آن نقشه ی جنگی که در آن زمان داشتیم ، این جا جنگی نشده ، ولی کرد عراقی گفت : چرا !شما این جا شهید دارید. گفتم: شما چه اصراری دارید که این حرف را می زنید؟ گفت:« من در شب های جمعه ، نور سبزی را از اینجا می بینم، این جا احتمالأ شهید هست» مارفتیم و گشتیم ، دیدیم از شهید خبری نیست. از صبح تا غروب گشتیم، ولی هیچ شهیدی نبود. نزدیکی های غروب همین طور که مشغول بودیم و دیگر نا امید شده بودیم ، آبی خوردیم و گفتیم:« خدایا! چه حکمتی است؟ این پیرمرد نور سبز می بیند، ولی ما چیزی پیدا نمی کنیم.» وقتی فکر می کردم، با نوک سر نیزه هم زمین را خط می کشیدم که یک دفعه دیدم نوک یک پوتین پیداست و در همان حال یکی از بچه ها آنطرفتر بلند شد و فریاد زد که: «این جا من یک شهید پیدا کردم» به هر حال به خودمان آمدیم دیدیم آن روز خدا را شکر حدود چهل شهید پیدا کردیم. گفتیم این نور سبزی که بود، حتما برای همین شهدا است. یکی دو هفته گذشت و خواستم از منطقه رد شوم که دوباره آن پیرمرد را دیدم و از ایشان تشکر کردم و گفتم: خیلی از شما متشکرم ، آدرسی که شما به من دادید، ما رفتیم و آن جا شهدایمان را پیدا کردم. گفت: نه ، هنوز در آن جا شهید هست و من دو باره شب جمعه آن جا نور سبز دیدم. خیلی تعجب کردم. با خودم گفتم: دفعه ی قبل پیرمرد دروغ نگفت،ما رفتیم و پیدا کردیم. این بار هم حتما واقعیت دارد! خلاصه از صبح بچه ها را بسیج کردیم و به آن جا رفتیم و گفتیم: حتما اسراری در این تپه هست. هر طوری که شده،باید وجب به وجب این جا را بگردیم و شهید پیدا کنیم. اما هرچه گشتیم شهید پیدا نشد، ظهر شد شهید پیدا نشد، عصر شد ، شهیدی پیدا نشد و ما باید ساعت پنج بعد از ظهر از منطقه برمی گشتیم. ساعت چهار خیلی خسته شدیم و گفتیم: شهدا ما خسته شدیم، شما خودتان به ما کمک کنید تا شما را پیدا کنیم همین که نشستیم تا رفع خستگی کنیم، یک لحظه یکی از بچه ها با سر نیزه روی زمین را کوبید ، دید نوک یک پوتین پیدا شد و سریع خاک ها را به اطراف ریختیم، دیدیم لباسش لباس ایرانی است و کاملا خاک اطراف جنازه را خالی کردیم. دستم را توی جیب این شهید فرو بردم واز جیبش یک کیف پلاستیکی در آوردم. در داخل آن یک وصیت نامه بود که همه ی آن سالم بود و اصلا نپوسیده بود. دفعات قبل که می رفتیم، کارت شهید پیدا می شد و این کارت بعد از چند لحظه که از خاک بیرون می آمد و هوا می خورد،آثار نوشتنی اش پاک می شد ولی این کیف از حکمت خدا اصلا نپوسیده بود. وقتی کیف را باز کردم ، دیدم این شهید وصیت نامه ای نوشته است. باز کردم و یک نوشته ی طولانی را که هیچ آثار پوسیدگی در آن نبود، بیرون آوردم و شروع به خواندن آن کردم. داخل آن نوشته بود : من سید حسن، بچه ی تهران و از لشکر حضرت رسول (ص) هستم و..... به اصل نامه اش که رسیدم، نوشته بود: پدر و مادر عزیزم شهدا با اهل بیت ارتباط دارند. اهل بیت شهدا را دعوت می کنند. فردا شب، شب حمله است. بدانید که شهدا برحق اند. پشتوانه ی این مملکت، امام زمان(عج) است. اگر این اتفاق نیفتاد،هر فکری که شما می کنید، بکنید. پدر و مادر عزیزم من در شب حمله،یعنی فردا شب به شهادت می رسم. جنازه ی من،هشتسال وپنج ماه و بیست و پنج روز در منطقه می ماند. بعد از این مدت، جنازه ی من پیدا می شود و زمانی که جنازه ی من پیدا شود، امام(ره) در بین شما نیست. این اسراری است که ائمه(ع) به من گفتند و مرا به شهادت دعوت کردند و من به شما می گویم:به مردم دلداری بدهید، به آنها روحیه بدهید و به آنها بگویید که امام زمان(عج) پشتوانه ی این انقلاب است، بگویید که ما فردا شما را شفاعت می کنیم و بگویید ما را فراموش نکنند. همانطور که نشسته بودیم،دفتر و مدارک دنبالمان بود،سریع مراجعه کردیم و عملیاتی را که لشکر حضرت رسول (ص) در آن شب انجام داده بود، پیدا کردیم، دیدیم درست همان تاریخ بوده که هشت سال و پنج ماه وبیست و پنج روز از آن گذشته است! راوی: سرهنگ حسین کاجی –"کتاب خاطرات ماندگار"(خاطرات پخش شده دفاع مقدس از رادیو معارف) صفحه :194-192 @zamaneh