eitaa logo
ضامن اشک بر امام حسین ع مادرش فاطمه س است.
6.3هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
2.4هزار ویدیو
891 فایل
السلام علیک یاابا عبدالله کانال ویژه مقتل امام حسین ع با متن عربی و ترجمه از منابع معتبر و پاسخ به شبهات مقتل است ایتا @zameneashk1 تلگرام @zameneashk باب الحسین ع https://t.me/Babolhusein آی دی پاسخ به سوالات @m_h_tabemanesh تبادل @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔🥀 وقایع عصر عاشورا در ارتباط با شهادت اطفال و زیر سم رفتن اسبان 🥀💔 (شام غریبان ۱۴۰۱) آیدی استاد برای طرح سوالات مقتل @m_h_tabemanesh ┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄ "کلاس آنلاین مقتل شناسی" https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 "باب الحسین(ع)" https://t.me/Babolhusein "ضامن اشک در واتساپ" https://chat.whatsapp.com/KzAL9rEs5uu0kiDdyQFgRp کانال ضامن اشک ایتا https://eitaa.com/zameneashk1
4_6019586442768956062.mp3
21.57M
🥀🕯 مقتل و روضه شام غریبان 🕯🥀 (شام غریبان ۱۴۰۱) آیدی استاد برای طرح سوالات مقتل @m_h_tabemanesh ┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄ "کلاس آنلاین مقتل شناسی" https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 "باب الحسین(ع)" https://t.me/Babolhusein "ضامن اشک در واتساپ" https://chat.whatsapp.com/KzAL9rEs5uu0kiDdyQFgRp کانال ضامن اشک ایتا https://eitaa.com/zameneashk1
4_6019586442768956073.mp3
17.97M
🥀🕯 مقتل و روضه شام غریبان 🕯🥀 (شام غریبان ۱۴۰۱) آیدی استاد برای طرح سوالات مقتل @m_h_tabemanesh ┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄ "کلاس آنلاین مقتل شناسی" https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 "باب الحسین(ع)" https://t.me/Babolhusein "ضامن اشک در واتساپ" https://chat.whatsapp.com/KzAL9rEs5uu0kiDdyQFgRp کانال ضامن اشک ایتا https://eitaa.com/zameneashk1
هدایت شده از الدولة الزهرائیة عج
19.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کانال الدولة الزهرائیة (عج) در تلگرام @Aldolatahalzahraeyah کانال الدولة الزهرائیة (عج) در ایتا http://eitaa.com/joinchat/2080309258Cc6c103cb84
پس از شهادت امام حسین علیه السلام در کربلا چه گذشت؟: دشمنان اهل بیت پس از شهادت جان سوز امام حسین علیه السلام و یارانش ، دست از جنایات خویش برنداشتند، بلکه در این روز غم آلود جنایت هاى دیگرى مرتکب شدند که به اختصار بیان مى کنیم : 1 - غارت خیمه هاسپاه عمر بن سعد، به ویژه دسته نابکار شمر، پس از شهادت امام حسین علیه السلام به خیمه هاى آن حضرت یورش برده و خیمه ها را غارت کردند و چهارپایان ، لباس ها، صندوق ها، اسلحه ها و خوراکى ها را به یغما بردند. آنان ، حتى حریم اهل بیت علیه السلام را مراعات نکردند و زیور و لباس هاى زنان را از آن ها ستاندند، به طورى که زنان اهل بیت علیه السلام به عمر بن سعد پناهنده شده و از شدت جنایت کارى شمر و گروه نابکارش ‍ شکایت کردند و عمر بن سعد به ظاهر، دستور داد که از غارت خیمه ها دست بردارند.( 5) از حمید بن مسلم روایت شد: به اتفاق شمر بن ذى الجوشن و گروهى از پیادگان ، از خیمه ها گذشتیم تا به على بن الحسین علیه السلام رسیدیم که از شدت بیمارى از هوش رفته بود. همراهان شمر گفتند: که این بیمار را هم بکشیم ؟من گفتم : سبحان الله چه بى رحم مردمید شما. آیا این کودک ناتوان را هم مى خواهید بکشید؟ همین بیمارى که بر او عارض شده ، او را کافى است . به هر طریقى بود آنان را از کشتن على بن الحسین علیه السلام بازداشتم ، ولى آن بى رحم ها پوستى را که آن حضرت بر آن خفته بود بکشیدند و به یغما بردند.(6) 2 – آتش زدن خیمه ها شمنان پس از غارت خیمه ها و به یغما بردن دارایى ها و اشیاى موجود بازماندگان ، خیمه ها را به آتش کشیدند. در این هنگام ، کودکان و زنان بى سرپرست ، از خیمه ها بیرون آمده و به بیابان هاى اطراف گریختند.راوى گفت : پس از غارت خیمه ها، آن ها را آتش زدند و بانوان مکرمات با سر و پاى برهنه در حالى که لباس هاى ایشان را ربوده بودند، از خیمه ها بیرون ریختند و صدا به شیون و گریه بلند نمودند و در حال خوارى به اسیرى رفتند.( 7) 3 - تاختن اسب بر پیکر شهیدان عمر بن سعد خطاب به سپاه خود گفت : چه کسانى آمادگى تاختن اسب بر کشتگان را دارند؟ ده نفر از آنان اعلام آمادگى کردند که از آن جمله بودند: اسحاق بن حیاة حضرمى ، احبش بن مرثد و اسید بن مالک .این عده پس از نعل بندى اسبان خویش بر پیکر شهیدان کربلا، از جمله اباعبدالله الحسین علیه السلام اسب تاختند و پیکرهاى پر از جراحت و بى سر شهیدان را در هم شکستند.(8) این گروه نابکار وقتى برگشتند، در نزد عبیدالله بن زیاد براى گرفتن جایزه خیانت و جنایت خویش ، از کار خود چنین تعریف کردند: نحن رضضنا الصدر بعد الظهر بکل یعبوب شدید الاسر؛ ما کسانیم که بر بدن حسین و یارانش اسب راندیم به حدى که استخوانهاى سینه آنان را در زیر سم ستوران چون آرد نرم کردیم !عبیدالله بن زیاد، اعتنایى به آن ها نکرد و دستور داد که جایزه اندکى به آنها بدهند. این عده پس از قیام مختار بن ابى عبیده ثقفى (در سال 66 ه .ق در کوفه به سزاى اعمالشان رسیدند. به دستور مختار دست و پاى آنان را با میخ ‌هاى آهنین بر زمین کوبیدند و بر بدنشان آن قدر اسب دوانیدند که پیش ‍ از هلاکت شدنشان اعضا و اجزاى بدنشان از هم جدا شد.(9) 4 - ارسال سر مقدس امام حسین علیه السلام به کوفه عمر بن سعد در عصر عاشورا براى خوش خدمتى بیش تر و اعلام وفادارى به عبیدالله بن زیاد و خاندان بنى امیه ، دستور داد سر بریده امام حسین علیه السلام را با شتاب به کوفه ببرند و عبیدالله بن زیاد را از پایان یافتن غائله کربلا با خبر گردانند. ماموریت رساندن سر مقدس اباعبدالله الحسین علیه السلام با خولى بن یزید اصبحى و حمید بن مسلم بود. آنان شب به کوفه رسیدند. در آن هنگام دارالاماره نیز بسته بود. به همین جهت شب را در خانه خویش گذرانده و بامداد روز یازدهم سر مقدس امام حسین علیه السلام را نزد عبید الله بردند. سرهاى دیگر شهیدان را پس از بریدن و شست و شو دادن ، میان سرکردگان جنایت کار تقسیم کردند تا نزد عبیدالله برده و پاداش بگیرند و بدین وسیله به وى نزدیک شوند.(10) 5- الارشاد، ص 468٫ 6- منتهى الامال ، ج 1، ص 399٫ 7- لهوف سید بن طاووس ، ص 150٫ 8- الارشاد، ص 469 و معالم المدرستین ، ج 3، ص 169٫ 9- ماهیت قیام مختار، ص 456٫ 10- نک : الارشاد، ص 470 ؛ معالم المدرستین ، ج 3، ص 173 و منتهى الامال ، ج 1، ص 401٫ منبع: کتاب روز شمار تاریخ اسلام ای دی برای سوالات مقتل @m_h_tabemanesh لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات @zameneashk1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خلاصه مقتل عصر عاشوراء و شام غريبان 🌴🌴چون امام حسين -عليه‏السلام- به درجه‏ي رفيع شهادت رسيد، اسب آن حضرت خود را به خون امام حسين -عليه‏السلام- آغشته کرد و به به سوي خيمه‏ها رفت و بلند بلند شيهه کشيد و دستهاي خود را بر زمين زد. (طبق روايت صاحب مناقب و محمد بن ابيطالب اين اسب آن قدر سر بر زمين زد تا جان داد و از دنيا رفت). چون خواهران و دختران و اهل بيت حضرت صداي آن حيوان را شنيدند، از خيمه بيرون آمدند و آن اسب را بي‏صاحب و بي‏سوار و غرقه به خون ديدند که مي‏آيد. پس فهميدند که آن حضرت شهيد شده است. آن گاه فرياد به گريه و شيون بلند کردند و حضرت ام‏کلثوم - عليهاالسلام - دست خود را بر سر گذاشت و گفت: وامحمداه! واجداه! وانبياه! وا اباالقاسماه! وا علياه! وا جعفراه! وا حمزتاه! وا حسناه! هذا حسين بالعراء صريع بکربلاء، محزوز الرأس من القفاء، مسلوب العمامة و الرداء. اين حسين است که بر زمين کربلا افتاده است. اين حسين است که سر او را از پشت بريده‏اند و عمامه و رداي او را به تاراج برده‏اند. حضرت ام‏کلثوم - عليهاالسلام - اين جمله‏ها را گفت تا بيهوش شد. و حال ديگر اهل بيت در آن شب نيز چنين بود منتهي الآمال، ص 469-468 و نفس المهموم، ص 375-372. لشکر دشمن پس از آنکه امام حسين -عليه‏السلام- را به شهادت رساندند، به سوي خيمه‏هاي آن حضرت حرکت کردند. سيد بن طاووس - رضوان الله تعالي عليه - مي‏فرمايد: کنيزکي از خيمه بيرون آمد. مردي به او گفت: يا أمة الله! ان سيدک قتل. اي کنيز! سرور تو به شهادت رسيد. آن کنيزک گفت: من شتابان به سوي بانوي خود رفتم و فرياد زدم. آن گاه زنان حرم برخاستند و ناله و فرياد کردند: تسابق القوم علي نهب بيوت آل الرسول و قرة عين البتول، حتي جعلوا ينتزعون ملحفة المرأة عن ظهرها، و خرجت بنات آل الرسول و حريمه يتساعدن علي البکاء و يندبن لفراق الحماة و الاحباء. آن لشکر براي تاراج خيمه‏هاي خاندان پيامبر و نور چشم زهرا - عليهاالسلام - بر يکديگر پيشي مي‏گرفتند، تا اينکه چادر را از سر زنان کشيدند و دختران خاندان و حرم پيامبر (ص) گريه مي‏کردند، و در فراق پشتيبانان و دوستان خود شيون سر مي‏دادند. قال الراوي: ثم أخرج النساء من الخيمة و أشعلوا فيها النار، فخرجن حواسر مسلبات حافيات باکيات يمشين سبايا في اسر الذلة. راوي مي‏گويد: آن گاه زنها را از خيمه‏ها بيرون کردند و خيمه‏ها را آتش زدند. زنها در حالي که سرهايشان برهنه، جامه‏هايشان به تاراج رفته، پاهاي مبارکشان برهنه، اشکهاي چشمشان جاري بود و با حالت تحقير اسيرشان کرده بودند، بيرون آمدند و گفتند: بحق الله، ألا ما مررتم بنا علي مصرع الحسين عليه‏السلام. شما را به خدا، ما را نزديک قتلگاه امام حسين -عليه‏السلام- ببريد. آنها را به قتلگاه امام حسين -عليه‏السلام- بردند. فلما نظر النسوة الي القتلي صحن و ضربن وجوههن. چون ديده زنان بر شهيدان افتاد، فرياد برآوردند و سيلي بر صورت خود زدند. راوي مي‏گويد: به خدا سوگند، هرگز فراموش نمي‏کنم که زينب دختر علي - عليهماالسلام - گريه مي‏کرد و با آوازي سوزناک و قلبي پر از اندوه مي‏گفت: يا محمداه! صلي عليک ملائکة (مليک) السماء. هذا حسين مرمل بالدماء مقطع الأعضاء و بناتک سبايا. الي الله المشتکي و الي محمد المصطفي و الي علي المرتضي و الي فاطمة الزهراء و الي حمزة سيد الشهداء. يا محمداه! هذا حسين بالعراء تسفي عليه الصبا قتيل أولاد البغايا. واحزناه! وا کرباه! اليوم مات جدي رسول الله صلي الله عليه و آله. يا أصحاب محمداه! هؤلاء ذرية المصطفي يساقون سوق السبايا. اي محمد! فرشتگان آسمان بر تو درود مي‏فرستند. اين حسين توست که به خون خود آغشته و اعضايش از هم جدا شده است، و اينها دختران تو هستند که اسير و گرفتار گشته‏اند. به خدا و محمد مصطفي و علي مرتضي و فاطمه‏ي زهرا و حمزه‏ي سيد الشهداء - عليهم‏السلام - شکايت و دادخواهي مي‏کنم. اي محمد! اين حسين توست که در اين دشت، غريبانه افتاده است و باد صبا گرد و غبار بر پيکر او مي‏افکند. اين حسين توست که به دست فرزندان گردنکشان به شهادت رسيده است.اي دريغ و اي افسوس! امروز روزي است که جدم رسول خدا - صلي الله عليه و آله - از دنيا رفت. اي اصحاب محمد! اينها فرزندان محمد مصطفي هستند که آنان را مانند اسيران مي‏برند. در روايت ديگر است که حضرت زينب - عليهاالسلام - اينچنين گفت: يا محمداه! بناتک سبايا و ذريتک مقتله، تسفي عليهم ريح الصبا. و هذا (حسين) محزوز الرأس من القفا مسلوب العمامة و الرداء. بأبي من أضحي عسکره في يوم الاثنين نهبا. بأبي من فسطاطه مقطع العري. بأبي من لا غائب فيرتجي و لا جريح فيداوي. ب.بي من نفسي له الفداء. بأبي المهموم حتي قضي، بأبي العطشان حتي مضي، بأبي من شيبته تقطر بالدماء. بأبي من جده محمد المصطفي.
بأبي من جده رسول اله السماء. بأبي من هو سبط نبي الهدي. بأبي محمد المصطفي. بأبي خديجة الکبري. بأبي علي المرتضي. بابي فاطمة الزهراء سيدة النساء، بأبي من ردت له الشمس حتي صلي. اي محمد! دختران تو اسير شده‏اند. و فرزندان تو شهيد گشته‏اند و باد صبا بر آنها گرد و غبار مي‏افکند. اين حسين توست که سر او را از پشت بريده‏اند و عمامه و رداي او را به تاراج برده‏اند. پدرم فداي آن کسي باد که روز دوشنبه لشکرش به تاراج رفت و بند خيمه‏هاي او از هم گسست. پدرم فداي آن کسي باد که به سفر نرفته است تا اميد بازگشت او باشد، و زخمي نشده است تا درمان شود. پدرم فداي آن کسي باد که جدش محمد مصطفي است که فرستاده‏ي پروردگار آسمانهاست. پدرم فداي آن کسي باد که نوه‏ي پيام رسان هدايت است. پدرم فداي محمد مصطفي و خديجه‏ي کبري و علي مرتضي و فاطمه‏ي زهرا (ع) و سرور بانوان باد. پدرم فداي آن کسي باد که خورشيد به خاطر او برگشت تا اينکه نماز خواند. قال الراوي: فأبکت والله کل عدو و صديق، ثم ان سکينة اعتنقت جسد أبيها الحسين، فاجتمعت عدة من الأعراب حتي جروها عنه. راوي مي‏گويد: حضرت زينب - عليهاالسلام - آنچنان گريه کرد که به خدا سوگند، دشمن و دوست را به گريه انداخت. آن گاه حضرت سکينه - عليهاالسلام - بدن پدرش امام حسين -عليه‏السلام- را در آغوش گرفت، ولي عده‏اي از آن باديه نشينان گرد هم آمدند و او را کشيدند و از پدر جدا کردند. در مصباح کفعمي است که حضرت سکينه - عليهاالسلام - فرمود: چون پدرم امام حسين -عليه‏السلام- شهيد شد، من او را در آغوش گرفتم تا آنکه بيهوش شدم. در آن حال شنيدم که پدرم مي‏فرمود: شيعتي ما ان (مهما) شربتم ري (ماء) عذب فاذکروني أسمعتم بغريب أو شهيد فاندبوني‏ شيعيان من! هنگامي که آب خنک و گوارايي مي‏آشاميد، مرا ياد کنيد. و هر گاه ناله‏ي غريب يا شهيدي را مي‏شنويد، براي من گريه نماييد. پس حضرت سکينه - عليهاالسلام - ترسان برخاست، در حالي که چشمش از گريه کردن آزرده شده بود، سيلي بر صورت خود زد که ناگهان هاتفي ندا داد: بکت الارض و السماء عليه بدموع غزيرة و دماء يبکيان المقتول في کربلاء بين غوغاء امة ادعياء منع الماء و هو منه قريب عين ابکي الممنوع شرب الماء زمين و آسمان با اشکي فراوان و گريه‏اي خونبار بر او گريستند. گريستند بر آن کسي که در کربلا و در ميان مردمي فرومايه به شهادت رسيد. و از آب خوردن او جلوگيري کردند در حالي که نزديک آب بود، اي ديده! گريه کن بر آن کسي که او را از آب خوردن باز داشته بودند. نفس المهموم، ص 378-375. حميد بن مسلم مي‏گويد: همراه شمر در خيمه‏ها عبور مي‏کرديم تا به امام علي بن الحسين - عليهماالسلام - رسيديم. ديديم که مريض است و در بستر بيماري افتاده است. عده‏اي از پيادگان که به همراه شمر بودند، به او گفتند: علي بن الحسين را نمي‏کشي؟ من گفتم: سبحان الله! آيا او را هم بايد کشت، همين بيماري که دارد برايش بس است و او را خواهد کشت. و کار من همين بود که هر کس مي‏آمد تا علي بن الحسين -عليه‏السلام- را بکشد و يا آزاري برساند از او جلوگيري مي‏کردم. پس آن بيرحمان پوستي را که در زير بدن آن حضرت بود کشيدند و بردند و آن حضرت را با صورت به زمين انداختند. در اين هنگام عمر بن سعد آمد. زنان اهل بيت نزد او گرد آمدند و در برابرش ناله و فغان کردند و گريستند، تا آن سنگدل بر حال آنها رقت کرد و به ياران خود دستور داد که ديگر کسي به خيمه‏ي زنان داخل نشود و متعرض آن جوان بيمار نگردد. زنها که حال رقتي از او مشاهده کردند از آن پليد خواستند که دستور دهد آنچه را به تاراج برده‏اند و ربوده‏اند به آنان بازگردانند، تا خود را به وسيله‏ي آنها بپوشانند. عمر بن سعد به لشکر خويش گفت: هر کس آنچه را ربوده است به آنان بازگرداند. سوگند به خدا، هيچ کس به دستور او عمل نکرد و چيزي به آنان بازنگرداند. سپس عمر بن سعد گروهي را امر کرد مواظب خيمه‏ها باشند تا کسي از زنها بيرون نرود و لشکر هم متعرض آنها نگردد. آن گاه عمر بن سعد در ميان ياران خود فرياد زد: من ينتدب للحسين فيوطي‏ء الخيل ظهره و صدره؟ چه کسي حاضر است داوطلب شود و بر پشت و سينه‏ي حسين اسب بتازد؟ پس ده نفر که همه حرامزاده بودند بر اسبهاي خود سوار شدند: فداسوا الحسين عليه‏السلام بحوافر خيلهم حتي رضوا صدره و ظهره. سپس با سم اسبان خود بر بدن حضرت تاختند و استخوانهاي سينه و پشتش را درهم شکستند. اين گروه چون به کوفه آمدند، در برابر ابن‏زياد ايستادند. اسيد بن مالک که يکي از آن حرامزاده‏ها بود، براي اينکه اظهار خدمتي کند تا جايزه‏ي بسيار بگيرد، اين شعر را از روي افتخار خواند: نحن رضضنا الصدر بعد الظهر بکل يعبوب شديد الاسر (الحضر)
ما کساني هستيم که بر اسبان چالاک و نيرومند سوار شديم و سينه و پشت حسين را زير سم اسبان درهم کوبيديم. آن گاه ابن‏زياد گفت: شما چه کساني هستيد؟ در جواب گفتند: نحن الذين وطأنا بخيولنا ظهر الحسين حتي طحنا جناجن صدره. ما آن کساني هستيم که اسب بر بدن حسين رانديم به حدي که استخوانهاي سينه‏اش را زير سم اسبان مانند آرد نرم کرديم. ابوعمرو زاهد گفت: هر ده نفر حرامزاده بودند که بعدا به دستور مختار دست و پاهاي آنها را با ميخهاي آهنين بر زمين کوبيدند و با اسب بر بدن آنها تاختند و همه را کشتند. منتهي الآمال، ص 471 و نفس المهموم، ص 382-378. سرانجام در عصر عاشورا عمر بن سعد سر امام حسين -عليه‏السلام- را به خولي بن يزيد اصبحي و حميد بن مسلم ازدي داد تا در کوفه به نزد عبيدالله بن زياد ببرند: و امر برؤوس الباقين من اصحابه و أهل بيته فقطعت (فنظفت) و کانت اثنين و سبعين رأسا. سپس دستور داد تا سر مطهر ياران و اهل بيت امام حسين - عليهم‏السلام - را از بدن جدا کنند، و آنها هفتاد و دو سر بودند (که عمر بن سعد آنها را با شمر بن ذي الجوشن و قيس بن الاشعث، و عمر بن الحجاج و عزرة بن قيس به نزد عبيدالله بن زياد فرستاد). خولي بن يزيد آن سر مطهر را برداشت و به کوفه آمد. ولي چون شب شده و قصر ابن‏زياد بسته بود، بناچار آن سر مقدس را به خانه‏ي خود برد و آن را زير تشتي قرار داد و خودش به بستر رفت. «نوار» همسر خولي مي گويد: از او پرسيدم چه خبر داري؟ گفت: براي تو سوغاتي و هديه‏اي آورده‏ام، که تا روزگار هست ثروتمند خواهي بود، و آن سر حسين است که اينک در خانه‏ي توست. گفتم: واي بر تو مردم طلا و نقره مي‏آوردند و تو سر پسر دختر رسول خدا - صلي الله عليه و آله - را مي‏آوري. به خدا سوگند، سر من و تو در يک بالين قرار نخواهد گرفت. آن گاه از بستر برخاستم و در کنار آن تشت رفتم و در آنجا نشستم: فوالله ما زلت أنظر الي نور يسطع مثل العمود من السماء الي الاجانة، و رأيت طيرا بيضا ترفرف حولها. به خدا سوگند، ديدم که نوري همچون ستوني از آسمان تا آن تشت ادامه داشت و مرغان سفيدي در اطراف آن سر مطهر پرواز مي‏کردند. آن گاه صبح شد و خولي آن سر مقدس را نزد ابن‏زياد برد. منتهي الآمال، ص 474 و نفس المهموم، ص 383-382 سرشگ خوبان، عبدالرحيم موگهي ای دی برای سوالات مقتل @m_h_tabemanesh لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات @zameneashk1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا