:
ادیت بلد نیستی؟ ⁉️
همش ادیت میزنی اما مورد پسند خودت و دیگران قرار نمیگیره؟ 😐
همش دنبال نمونه ادیت و ابزارشی؟؟
همش سرت تو گوشیه و هنوز چیزی بلد نشدی؟؟ 😐
خوب کاری نداره
بیا تو گپ عضو شو و ادیت هایی بزن که دیگران تو کفش بمونن. و همچنین اگه سوالی داری بپرس و ایرادات ادیتتو بدون😉😌👇🏽
https://eitaa.com/joinchat/1048051882C0f6828d6e0
بدو تا پاک نکردم😊👍
مـٰادَرمُوآجِـہِبـٰامَرگرِسیٖدنبہشَھـٰادَت
وَبُـزُرگۍرااِنتِخـٰابڪَردِهایٖـم!
#چریکی
🔗⃟💚|@HeremDefender
♥️🌱♥️🌱♥️🌱♥️🌱♥️🌱♥️🌱
🌱♥️🌱♥️🌱♥️🌱♥️🌱♥️
♥️🌱♥️🌱♥️🌱♥️🌱
🌱♥️🌱♥️🌱♥️
♥️🌱♥️🌱
🌱♥️
☁️
پارت9
🌱 #رمانبویگلنرگس... 🌱
شماره رو یادداشت کرد!
زنگ زد گذاشت رو بلندگو !!
بعد از چند تا بوق جواب داد!
مهدی:سلام بفرمایید!
رضا:سلام رفیق نیمه راه!
مهدی:عه رضا تویی بلاخره اومدی ؟
رضا:اره ما اومدیم ولی مثل اینکه شما هنوز نیستی؟
مهدی:ببخشید دیگه من سرم خیلی شلوغ بود!
رضا:اشکال نداره میدونم کارت زیاده!
مهدی: حالت که خوبه خداروشکر؟
رضا:حالم خوبه ولی از یه چیزی ناراحتم!
مهدی:از چی رضا؟
کنجکاویم گل کرد از چی ناراحته داداش رضا!
رضا با بغض گفت: از اینکه از شهدا جاموندم!همه رفیقام رفتن ولی من هنوز اینجا موندم!
یه لبخند اومد رو لبم ...
مهدی: نامرد پس من اینجا چیَم؟ ایشالا دو تایی با هم میریم!
رضا:ایشالا!
مهدی: ایشالا که سایت بالای سر همه ما باشه!
رضا: ای خدا باز تو دعا کردی؟
مهدی:چیه از پشت تلفن دیگه نمیتونی کاری کنی؟
رضا: بلاخره که میای؟
مهدی:سوغاتی که یادت نرفته؟
رضا:نه یادم نرفته یه چمدون توی صندوق عقب ماشینه یه دونه ار پی چی برات اوردم!
مهدی: رضا مسخره میکنی؟
رضا:نه بابا شوخی کردم یه پرچم یا زینب متبرک برات اوردم ...
مهدی:دستت درد نکنه صبر کن تا بیام!
رضا:قبل ناهار اینجایی دیگه؟
مهدی:قبل ناهار ؟ نه فکر کنم برا شام میام اونجا!
رضا:باشه خدافظ!
مهدی:خدافظ!
گوشی رو قطع کرد!
به من یه نگاه انداخت!!!
رضا:تو هنوز شوهر نکردی فسقلی؟
من:عه داداش 😡
رضا:باشه بابا شوخی کردم!
من:دفعه بعدی کی میری؟
رضا: چیه بارم دلت تنگ شد!
من:اره!
رضا:ایشالا عید نوروز اینجا هستیم!
من:اخجون!
رضا:این چایی رو بیار بخوریم !
براش چایی ریختم دادم بهش بقیه استکان هارو هم داخل سینی گذاشتم بردم اون اتاق!
کنار زینب نشستم...
جفتمون گوشی هامونو در اوردیم!
زینب: موزیک جدید پیدا کردی؟
من:اره شنیدی الان برات میفرستم !
براش فرستادم ...
زینب:خفنه!
من:ما که موزیک بدرد نخور نمیدیم که گوش کنی!
رفتیم سر سفره ...
مشغول بودیم که رضا گفت: مصطفی ناهار رو خوردی برو از تو صندوق عقب ماشین چمدونم رو بیار!
مصطفی:چشم داداش!
ادامه دارد...
@HeremDefender
نوشته شده توسط 🍀 م.م •|محمد محمدی|•
☁️
🌱♥️
♥️🌱♥️🌱
🌱♥️🌱♥️🌱♥️
♥️🌱♥️🌱♥️🌱♥️🌱
🌱♥️🌱♥️🌱♥️🌱♥️🌱♥️
♥️🌱♥️🌱♥️🌱♥️🌱♥️🌱♥️🌱
زن آقا
♥️🌱♥️🌱♥️🌱♥️🌱♥️🌱♥️🌱 🌱♥️🌱♥️🌱♥️🌱♥️🌱♥️ ♥️🌱♥️🌱♥️🌱♥️🌱 🌱♥️🌱♥️🌱♥️ ♥️🌱
♥️🌱♥️🌱♥️🌱♥️🌱♥️🌱♥️🌱
🌱♥️🌱♥️🌱♥️🌱♥️🌱♥️
♥️🌱♥️🌱♥️🌱♥️🌱
🌱♥️🌱♥️🌱♥️
♥️🌱♥️🌱
🌱♥️
☁️
پارت10
🌱 #رمانبویگلنرگس... 🌱
ناهار رو خوردیم مصطفی رفت چمدون رو اورد.
یه چمدون خیلی بزرگ بود !
درشو باز کرد ...
یه شال عربی و یه لباس مشکی از داخلش در اورد ...
چشمام ذوق کرد الان میده به من چون فقط اندازه من بود!
رضا:خب این لباس مشکی و این شال تقدیم میشه به ...زینب خانم ..بفرمایید ...
تعجبم زیاد شد ...زینب؟
رضا:نرگس دست به دست کن!
یه کفش خوشگل در اورد داد به مصطفی ...
به بقیه داد فقط من موندم ...
رضا:خب این گردنبند طلا یازینب هم خدمت خواهر گلم نرگس خانم!
چشمام برق زد ...
من: ممنون!
چمدونش هنوز پر بود!
من:پس بقیه اش برا کیه؟
رضا:خب شما فضولی نکن اینا برای رفقامه!
اذان مغرب رو گفتند رضا با دایی و بابا و مصطفی رفتند مسجد...
چند دقیقه بعد از رفتن اونا صدای زنگ در اومد!
با عجله رفتم در رو باز کردم ...
یه مرد که پشتش به در بود ...یه شلوار سیاه با یه لباس کرمی به رنگ خاک!
قدش اندازه رضا بود ...
روسو برگردوند!
پسره:سلام رضا!عه ببخشید نشناختم فکر کنم اشتباه اومدم!
من:نه بفرمایید رضا هم الان میاد!
پسره:کجا رفته ؟
من: مسجد!
پسره:پس من میرم مسجد!
من:نه این چه کاریه بیاید داخل الان میاد!
پسره:ببخشید ...
اومد داخل خونه!
زینب اومد جلوی در خونه!
زینب:سلام داداش!
پسره:سلام زینب!
عه پس مهدی اینه!
یه سجاده برداشت و نشست توی هال ...
منم رفتم داخل اتاق با زینب ...
زینب سرش تو گوشی بود!
من مدام در اتاق رو به کوچولو باز میکردم تا مهدی رو رصد کنم!
داشت نماز میخوند!
موهاش شونه شده بود!
چه ریشای صاف و منظمی داشت مثل داداش رضا!
نمازش تموم شد!
در اتاق رو بستم ...
نشستم رو تختم...
یهو صدای باز شدن در حیاط اومد ...
رضا و بقیه از مسجد اومده بودند ...
سریع رفتم تو حیاط ...
من:رضا دوستت اومده!
رضا:واقعا کوش؟
من: تو خونه است...
رضا سریع رفتم داخل خونه ...
یه چند لحظه به مهدی نگاه کرد ...
بعد همدیگرو بغل کردند
مهدی:رضا دلم برات تنگ شده بود!
رضا: اقا مهدی خیلی مردی!
ادامه دارد...
@HeremDefender
نوشته شده توسط 🍀 م.م •|محمد محمدی|•
☁️
🌱♥️
♥️🌱♥️🌱
🌱♥️🌱♥️🌱♥️
♥️🌱♥️🌱♥️🌱♥️🌱
🌱♥️🌱♥️🌱♥️🌱♥️🌱♥️
♥️🌱♥️🌱♥️🌱♥️🌱♥️🌱♥️🌱
#اینجا_شهادت_معنی_عشقه
#استوری
#نسل_سلیمانی
╭━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━╮
.............🚔...............
«@HeremDefender|پاسدارعشق
╰━━⊰⊰⊰❀♥️❀⊱⊱⊱━━╯
زن آقا
: ادیت بلد نیستی؟ ⁉️ همش ادیت میزنی اما مورد پسند خودت و دیگران قرار نمیگیره؟ 😐 همش دنبال نمونه ا
۱۰ دقیقه دیگه فرست دارید تا عضو گروه ادیتور ما باشید
#جرعهای_از_معرفت
💠آیت الله مجتهدی تهرانی رحمت الله
🔸باید همانطور که یک بازاری شب به شب به حساب کاسبیش می رسد ، شما هم یک دفتر داشته باشید و تمامی کارهایی که صبح تا شب انجام داده اید را بنویسید .
از کارهای بدتان استغفار کنید و به خاطر کارهای نیکتان خدا را شکر کنید .
🔸 شخصی می گفت : پدرم از من خواست که تمامی کارهایی که در طول روز انجام می دهم را شب ها برایش بگویم .
من همان روز اول و دوم خسته شدم و به او گفتم : هر خواهشی داری به من بگو تا برایت انجام دهم ، اما این کار را از من مخواه که برایم مشکل است!
پدرم گفت : " تو که از بازگو کردن کارهای یک روزت خسته شده ای چگونه طاقت می آوری در روز قیامت خداوند به حساب تمامی اعمالت برسد؟!
.............🚔...............
«@HeremDefender|پاسدارعشق
امام حسين عليه السلام:
مَن طَلَبَ رِضا اللّهِ بِسَخَطِ الناسِ كَفاهُ اللّهُ اُمُورَ الناسِ، و مَن طَلَبَ رِضا الناسِ بِسَخَطِ اللّهِ، وَكَلَهُ اللّهُ إلى النّاسِ
هركه خشنودى خدا را با ناخشنودى مردم بطلبد، خداوند او را از امور مردم بى نياز كند و هركه خشنودى مردم را با ناخشنود كردن خدا بجويد، خداوند او را به مردم وا گذارد
میزان الحکمه جلد4 صفحه488
.............🚔...............
«@HeremDefender|پاسدارعشق
#طنز_جبهه
اخوی عطر بزن ...
شب جمعہ بود
بچه ها جمع شده بودند تو سنگـر براے دعاے کمیـل
چراغـاࢪو خامـوش کـــــردند🔦
مجلـس حال و هواے خاصی گࢪفته بود هࢪکسے
زیر لب زمزمه مےکرد و اشک میࢪیخت
یہ دفعہ اومد گفت اخوے بفـرما
عطࢪ بزن ...ثواب داࢪه✨
- اخہ الان وقتشہ؟
بزن اخوي ..بو بد میدي ..امام زمـان نمیاد تو مجلسمونا💥
بزن بہ صورتت کلے هم ثواب داره
بعد دعا که چراغا رو روشن کردند💡
صورت همه سیاه بود
تو عطر جوهر ریخته بود...
بچه ها م یه جشن پتوی حسابی براش گرفتند.
•
•
✉🔗͜͡📘¦↫ #طنز_جبههツ
.............🚔...............
«@HeremDefender|پاسدارعشق
#سید_علی_دهه_نودیهاشو_فراخوانده
#مقام_معظم_رهبری
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
❤️❤️❤️❤️❤️
╭━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━╮
.............🚔...............
«@HeremDefender|پاسدارعشق
╰━━⊰⊰⊰❀♥️❀⊱⊱⊱━━╯
زن آقا
سلام سلام سلام یکخبر😍😍😍 اگر گفتید چی هست 😍😍😍😍 . . . . . فردا ساعت ۱۸ (۶عصر) در کانال لایو داریم
سر قولمون هستیم ........
آماده زیارت مجازی معراج شهدا باشید ❤️
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
معراج شهدا اهواز در کنار ۷۲ تن شهید تازه تفحص شده 🖤❤️
📸 #یادبود | #لبخندشهدا
💠گاهی باید مکث کرد، روی لبخندهایتان
نگاه هایتان...
هرکدامشان پیامی دارند که می تواند نجات دهنده ی حال و روز این روزهایمان باشد ...
➕ به پاسدار عشق بپیوندید👇
@HeremDefender
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #استوری | #دلتنگی
🔻هوایمان را داشته باشین ؛ هوای اینجا ما را زمین گیر کرده است...
➕ به پاسدار عشق بپیوندید👇
@HeremDefender
-🌱'🌚!↻
#آنچہدرپاسدارعشق...گذشت👋🚌📽📒🔗
پستهآیامروزتقدیمبہ↶♥️
#شهدآیگمنآم
-شبتونشهدایی🌸🌙"
-التمآسدعآیفرج🍂••
#هدیہبهاروآحطیبهشهدآصلوآټ✨🕊!'
@HeremDefender