eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
49.7هزار عکس
36.3هزار ویدیو
1.7هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
@shervamusiqiirani-2 - تصنیف : جامِ نگاه.mp3
2.67M
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍂🌺🍂 🌺 جانا من از جام نگاهت سر مستم سرمستم بگسسته ام در از همه عالم تا بر تو دل بستم همچون شمعی شعله فشانم می سوزم تا هستم چون زورق سرگردان بدست موج و توفانم چون مرغی در باران شکسته بال و لرزانم بی شوق بام تو دگر پریدنم نتوانم تو خورشید بی غروبی بی تو تار و سردم بی تو بر مدار …..؟ سرگردان می گردم از تو ای بهار دل ها گر رو برگردانم زیر پای باد پاییز برگی سرگردانم با عشقت نمانده ما را از غصه و غم درد اثری با یادت نمانده یارا از جان و دلم دگر خبری در بندت تا هستم ز غصه آزادم با یادت سرمستم مبر تو از یادم جانا من از جام نگاهت سرمستم سرمستم 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🆔https://eitaa.com/zandahlm1357
انسان شناسی ۲۲۷.mp3
11.17M
۲۲۷ ـ ترس‌های ما ـ اضطراب‌های ما ـ غمهای ما میزان قدرت خدای درون ما را مشخص می‌کند! ✦ خدای ما، همانقدری قدرت دارد که می‌تواند ما را: ـ در سختیها، یاری کند! ـ از فقر نجات دهد! ـ غهایمان را بزداید! ـ ترس‌هایمان را نابود کند و ..... ✘ خدای ما واقعی است یا توهمی؟
19.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹شرط حضور در جبهه‌ی امام زمان(عج) ▫️آیا میتوان بعد از قرن‌ها در رکاب امیرالمومنین و در جنگ صفین جنگید؟! اگر قبل از ظهور از دنیا رفتیم باز هم میتوانیم جزء یاران آن حضرت به حساب بیاییم؟ ♦️♦️♦️♦️ ۱۱۷ روزگاری که به فرمان حق، آن کشتی بان فُلک دین را برهاند ز خطر، نزدیک است! ۱۱۸ روی او چو «فَثَمّ وجه اللَّه» کوی او پو! «فتلک نعم الدار» https://eitaa.com/zandahlm1357
سلام لطفا 🇮🇷👇 eitaa.com/joinchat/3717922818Ca7721d8525 کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پيام تسليت رهبر معظم انقلاب اسلامي به مناسبت درگذشت آقاى عالى نسب پيام تسليت رهبر معظم انقلاب اسلامي به مناسبت درگذشت آقاي عالي نسب بسم الله الرحمن الرحيم در گذشت مرحوم مغفور آقاي ميرمصطفي عالي نسب را به خاندان محترم و دوستان و نزديكان و همكاران ايشان تسليت عرض مي‌كنم. آن مرحوم، انساني دانا، مديري مبتكر، مؤمني روشن بين، مردي نيكوكار و دلسوز و پرتلاش بود. حضور فعال ايشان در مباحثات دشوار اقتصادي دولت در دوران جنگ تحميلي، يادگاري فراموش نشدني و صبر ايشان در برابر مصائب سنگين، نمونه ئي فراگرفتني است. خداوند رحمت خود را شامل حال او گرداند و پاداشي بزرگ به او عنايت فرمايد. والسلام عليكم و رحمة الله سيد علي خامنه اي ۱۰/تير/۱۳۸۴ .......: مقام معظم رهبری https://eitaa.com/zandahlm1357
۶- جلسه ی پرسش و پاسخ سردبیران و نویسندگان نشریات دانشجویی کشور: ۱۳۷۷/۱۲/۰۴ ۱- سخنان رهبری در شروع جلسه خیلی خوش آمدید، برادران عزیز و خواهرمان. ان شاءالله موفّق باشید. خیلی زود این دو ماه، نمیدانم دو ماه و نیم، سه ماه طی شد. مثل همه ی بخشهای دیگر عمر، با سرعت همه چیز میگذرد و امشب بحمدالله باز توفیق پیدا کردیم که با شماها بنشینیم. خب شما پذیرایی شده اید؟ چایی، چیزی به شما داده اند؟... آقا چایی بیاورید. خب، حالا شروع کنید جلسه تان را. میخواهید یکی ]از شما[؛ دو، سه آیه ی قرآن بخواند که جلسه با قرآن [شروع شود]. اگرچه نماز خواندیم ولی خب یک دوسه آیه اگر قرآن خوان خوب دارید. ۲- درد دلهای یک دانشجو و تقاضای رهنمود به نام خداوند آگاه به درونها. به تمام مردم و حاکمان دیگر کشورها که مضمون حرفهای مرا دریافت میکنند میگویم که بدانند؛ در هیچ کجای این عالم خاکی، پیدا نمیشود مملکتی که مردم آن به این راحتی و صمیمیّت با رهبر و رئیس جمهور و مسؤولین رده بالای خود، بی واسطه نشسته و صحبت کنند. و بدانند که این از برکت درسهای قرآن است و محمّد و علی. قلم آخر به دست آمد توان از حق بگفتن نیست دلا یاری کنم آخر توان از شعر گفتن نیست شروع میکنم بنام کسی که ستّارالعیوبش میخواهم و بی پرده به دیباچه ی سخن میپردازم که در این مجال کوتاه نمیتوانم باعث شادی و خوشحالی شما باشم؛ امّا میخواهم که پدرانه با شنیدن حرفهایم، آبی بر آتش درونم باشید. سخن از کجا شروع کنم که لرزه ای کافی است تا حرفها، همچون گدازه از آتشفشان در حال فوران دلم بیرون بریزد و حتماً میدانید که آتشفشان خرابی به همراه دارد. آخر میدانید وقتی سنگ صبوری پیدا نشد، اوضاع از این بهتر نمیشود؛ و حالا که سنگ صبوری پیدا کرده‌ام و مجالی برای درددل، اجازه دهید مقدّمه کوتاه کنم و سفره ی دل باز. از وقتی یادم می‌آید، مرا از دروغ نهی کرده اند و به راستی و درستی رهنمون شده اند. اما! امّا وقتی کمی گذشته است، دیده‌ام همانهایی که مرا از دروغ نهی کرده اند، دروغگوترین آدمهای زندگیم هستند. همانهایی که مرا از نارو زدن و از پشت خنجر زدن نهی میکردند، حالا بدون این کار زندگیشان نمیگذرد! بدون رشوه دادن، بدون زد و بند کردن، بدون نامه نوشتن به شما! نمیدانم چرا اینقدر فردمحوری بین مسؤولین ما، بین دانشجویان و طلّاب ما و خلاصه در جامعه مان رواج پیدا کرده است؛ هر گروهی می‌نشیند تا ببیند بر زبان فلان کس چه صحبتی جاری میشود تا تمام برنامه هایش را بر آن منطبق کند! معلوم نیست جایگاه حق در این میان کجاست. میگویم علی بزرگ، پایه و اساس و رکن هستی میگوید: «لاتعرف الحقّ و الباطل باقدار رجالها اعرف الحقّ ثمّ تعرف اهله اعرف الباطل ثمّ تعرف اهله»؛ حق و باطل به مردان قدر قدرتش شناخته نمیشوند، حق را بشناس، اهلش را خواهی شناخت؛ باطل را بشناس، اهلش را خواهی شناخت. یکی میگوید «رئیس جمهور ما، حمایتت میکنیم» و دیگری میگوید «حمایت از رهبری، حمایت از امام است»! میگویم درک حضور امام امّت را که دیگر داشته ای؛ او میگوید هنر آن است که بی هیاهوهای سیاسی و خودنمایی‌های شیطانی در راه خدا به جهاد برخیزید و خود را فدای هدف کنید، نه هوی؛ و این هنر مردان خداست. آن وقت یکی میگوید «فلانی، فلان کس، راهت ادامه دارد» و آن دیگران گناه فلان قتل را به گردن یکدیگر می‌اندازند. حتماً میدانید امام خمینی این جمله را کی فرمودند؛ این پیام به مناسبت شهادت دکتر چمران بود. و ای کاش چند مرد خدا، همچون چمران، اکنون باعث دلگرمی همچو منی بودند. ای کاش مسؤولین ما همچون شهید رجائی، دستفروشی میکردند و در میان درهای اتوبوس فشرده میشدند تا معنای واقعی درد را بفهمند. راستی عاجزانه از شما میخواهم واسطه شوید، حضور ماشینهای سواری به صورت یک روز در میان و با شماره پلاکهای زوج و فرد در خیابانها اجرا نشود؛ آخر آن وقت هر کسی باید دو ماشین بخرد تا لابد به کارهای مردم برسد! ای کاش عدّه ای متحجّر، دین را چماق بی لیاقتیهای خود نمیکردند؛ ای کاش مردم و مشکلاتشان از صحنه ی روزگار محو میشدند تا بالاخره ببینیم یک عدّه، آلت دست دیگری هم پیدا میکنند یا نه! ای کاش جوانی فقط یک دوره نبود و عدّه ای جوان باقی میماندند تا ببینیم هر کسی که از راه میرسد برای جای پا درست کردن میتواند جوان را مستمسک قرار بدهد یا خیر! این منم دلواپس بود و نبود از غم ای کاشه-ا چشمم کبود ای کاش همیشه شب میبود تا ناکسان در خواب میبودند و اهلان بیدار؛ ای کاش همیشه شب میبود که غصه هایم را در دامنش ریختم و این دامن چقدر بزرگ است؛ دامنی پر از غصه و درد و آرزو؛ آرزوی مملکتی با فرهنگ خودی؛ آرزوی مملکتی که هر کسی غبطه ی آن را بخورد. سیّد بزرگوار! وقتی «خاله خرسه»هایی را که اظهار دوستی شما را میکنند می‌بینیم، دلم یکباره میریزد که وای بر پایان این داستان.