eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
49.4هزار عکس
36.1هزار ویدیو
1.7هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
بغض پدرم تركيد، دكتر او را به آغوش گرفت و دلدارياش داد: به خدا توكل كن پدر، به خدا. پدر حال ديگري پيدا كرده بود. آن روز پس از آن كه از مطب دكتر بيرون آمديم، حتي يك كلام حرف هم نزد، تا خانه سكوت بود و اشك ميريخت. من حالش را خوب ميفهميدم، ميدانستم كه به عاقبت زندگي دختري ميانديشد كه يك عمر وبال گردنش خواهد بود. به خانه كه رسيديم، قرآني برداشت و رو به روي تختم نشست، چشمانش را براي لحظهاي روي هم گذاشت و زير لب دعايي زمزمه كرد، بعد صفحهاي از قرآن را گشود و آيهاي را با صداي بلند تلاوت كرد. دانستم كه استخاره براي چه؟ چيزي نپرسيدم به صورتش خيره شدم كه با تلاوت قرآن هر لحظه گشادهتر و بشاشر ميشد. قرآن را بست، نگاه خندانش را به روي من دوخت و گفت: فردا حركت ميكنيم خودتو آماده كن. پرسيدم: كجا؟ خيلي محكم گفت: پيش طبيب واقعي، ميريم تا شفايت را بگيريم. قرآن را دوباره گشود و ادامه داد: ببين، استخاره كردم، اين آيه آمد و شروع به تلاوت كرد. « افمن زيّن له سوء عمله فراداه حسنا فانّ الله يضّل من يشاء و يهدي من يشا و فلا تذهب نفسك عليهم حسرات انّ الله عليم بما يصنعون. » (سوره فاطر آيه ۷) گفتم: من كه نميفهمم، شما راجع به چي حرف ميزنين؟ خنديد، خم شد پيشانيام را بوسيد و گفت: ميبرمت مشهد، اونجا كه رسيديم همه چيز را خواهي فهميد. تا آن موقع مشهد را نديده بودم، اما همين كه وارد حرم شدم و نگاهم بر گنبد و بارگاه امام (ع) افتاد بياختيار گريهام گرفت، آن حريم برايم آشنا ميآمد گويي قبلا اين مكان مقدس را ديده بودم و زيارت كرده بودم. اما كي؟ بياد نميآوردم. از كنار كبوتران حرم كه ميگذشتيم، به ياد آوردم روزي را كه براي كبوتران دانه ريخته بودم، اما كدوم روز؟ نميدانستم. پاك گيج شده بودم. بي آن كه به مشهد آمده باشم، تمامي حرم و صحنها را ميشناختم، وقي پدر مرا در كنار پنجره فولاد نشاند و مرا دخيل بست، احساس كردم تصوير زندهاي را دوباره به تماشا نشستهام. خداي من چه و صحنها را ميشناختم، وقتي پدر مرا در كنار پنجره فولاد نشاند و مرا دخيل بست، احساس كردم تصوير زندهاي را دوباره به تماشا نشستهام. خداي من چه اتفاقي افتاده بود؟ چشمانم را روي هم گذاشتم و سعي كردم تا بياد آورم چيزي به خاطرم نميآمد، همان طور كه در انديشه دست يافتن به جواب اين معما غرق بودم، يك باره نوري را ديدم كه در برابر نگاهم ظهور پيدا كرده، بعد كتابي سبز برابر با چشمانم گشوده شد، به آن خيره شدم، قرآن بود، با رنگي سبز برابر با چشمانم گشوده شد، به آن خيره شدم، قرآن بود، با رنگي سبز و خطوطي سفيد و نوراني، صدايي از ميان اوراق قرآن شنيده شد كه اين آيات را تلاوت ميكرد: سبح اسم ربك الاعلي. الذي خلق فسوي. والذي قدر فهدي. والذي اخرج المرعي. فجعله غثاء احوي. سنقرئك فال تنسي. (آيه ۱ الي ۷ سوره علي) بلافاصله چشمانم را باز كردم، پدر در كنارم نبود طناب پايم را كه از شبكه پنجره فولاد باز شده بود دوباره به ضريح گره زدم تكيه به ديوار دادم چشمانم را روي هم گذاشتم، دوباره همان كتاب برابر با نگاه بستهام ورق خورد، نور سبزش در نگاهم تابيد و من تصوير مردي نوراني را ديدم كه لابلاي صفحات كتاب به رويم لبخند ميزد. سلام كرم مهربانانه جوابم داد و پرسيد: چرا طنابي را كه گشوده بوديم بستي؟ بي آنكه سؤالش را پاسخي داده باشم، دست نورانياش را پيش آورد و طناب را از پايم گشود سراسيمه چشم باز كردم و به طنابي كه از پايم باز شده بود خيره شدم، انبوه جمعيتي گرد مرا گرفته بود و همه با چشماني شگفت زده به من خيره شده بودند. صداي صلوات جمعيت در فضا پيچيد. نگاهم را بر روي چهرهها ساييدم، همه آشنا بودند، گويي آنها را در جايي ديده بودم، بياد آوردم، تصاوير شبيه به خوابي بود كه آن شب، قبل از وقوع حادثه ديده بودم، آن نيمه خوابي كه فراموش كرده بودم. حالا همه خوابم تعبير شده بود. ساعت حرم چار بار نواخت و من بر دستان مردمي كه دورم را گرفته بودند به آسمان رفتم. آخرين ستاره شب در نگاهم چشمك ميزد و نقاره خانه در شادي من نواختن را آغاز كرده بود. .......: امام رضا علیه السلام https://eitaa.com/zandahlm1357
عبادت امام رضا نماز شب امام رجاء بي ابي ضحاك مي‌گويد: امام رضا عليه السلام در سفر و حضر، نماز شب، شفع، وتر و دو ركعت [نافله] صبح را ترك نمي كرد. [۱۰]. عبادت امام در زندان عبدالسلام هراتي گويد: به در خانه اي كه امام رضا عليه السلام را در شهر سرخس زنداني كرده بودند آمدم، و آن حضرت آنجا گرفتار بود، از زندانبان اجازه [ملاقات] خواستم، به من گفت: كه راهي بر او نداري، پرسيدم چرا؟ گفت: براي اينكه او بيشتر اوقات در روز و شب هزار ركعت نماز مي‌خواند. [۱۱]. [صفحه ۱۶] طلب بهشت رجاء بن ضحاك مي‌گويد: امام رضا عليه السلام شبها در بستر خود بسيار قرآن تلاوت مي‌كرد، و چون به آيه‌هاي بهشت و دوزخ مي‌رسيد، مي‌گريست و بهشت را از درگاه خدا طلب مي‌كرد و از آتش دوزخ به خدا پناه مي‌برد. (ع) در آثار استاد علامه حسن زاده https://eitaa.com/zandahlm1357
10.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻آقا ما نفهمیدیم شما بالاخره جمهوری هستید یا اسلامی؟ هم جمهوری هم اسلامی که نمیشه❗️ @zandahlm1357
چشم به راه - قسمت شصت و هشتم.mp3
28.81M
🎬 قسمت: شصت و هشتم 👇👇👇👇👇👇 قابل توجه اعضاء محترم این مجموعه از فایلها تاریخشون به روز نیست @zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
18.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂 شهر خونین جامگان 🔸 با نوای حاج صادق آهنگران فیلمی خاطره برانگیز از عملیات بیت المقدس و خرمشهر و حال و هوای رزمندگان اسلام شهر خونین جامگان تربت آزادگان عاشقان کربلا در رهت جان باختند سوی خاک اقدست رخش همت تاختند تا رهایت از کف دشمن دین ساختند یاد آن رزمندگان، نقش تاریخ زمان ... ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ @zandahlm1357
🍂 🔻 5⃣1⃣ سردار علی ناصری نیروهای بومی منطقه، زیر نظر من بودند. غلام پور آمد و با من مشورت کرد. گفتم: - اگر می خواهد بیاید، من چند تا شرط دارم. . . . . . . چه شرطهایی؟ برو خودت به ایشان بگو. ... ... .. رفتم. گفتم: - آقا محسن، نیروهای بومی اینجا از نیت واقعی ما خبری ندارند و نمی دانند ما اینجا مشغول چه کاری هستیم. چنین وانمود کرده ایم که در حال شناسایی عادی و معمولی منطقه هستیم. اصلا و ابدا نمی دانند که ما اینجا قصد انجام عملیات نظامی داریم. اگر جناب عالی بروید و سوار بلم معمولی بشوید و به هور بروید، کافی است یکی از نیروهای بومی شما را بشناسد و به دشمن خبر بدهد. كل زحمات ما به هدر می رود و عراقی ها متوجه می شوند که ما اینجا مشغول چه کاری هستیم. قطعا فکر نمی کنند آقا محسن برای گردش و تفریح و ماهیگیری آمده باشد. حرفهای مرا شنید و خندید. بعد خیلی متواضعانه گفت: . هر چه شما بگویید، من رعایت می کنم. - اولا که باید لباس محلی بپوشید؛ یعنی دشداشه و چفیه.. - باشه، می پوشم. چند دشداشه در انبار داشتیم که تمیز هم نبودند. قد آقا محسن بلند بود و لباسها اندازه تنش نمی شد. پس از مدتی جست وجو، دشداشه نسبتا بلندی پیدا شد و تن آقا محسن کردیم. دشداشه تا پایین زانویش آمد. عربها معمولا دشداشه را بلند می پوشند و کوتاه آن را بد می دانند؛ اما لباس آقا محسن تا زیر زانوهایش بود. بدتر آنکه زیر دشداشه، پوتین پوشیده بود! چنیه را هم بلد نبود روی سرش مثل عرب ها بپیچد و ناچار آن را مثل بسیجی ها دور گردنش انداخت. برای رعایت مسائل امنیتی گفتم: - آقا محسن، وقتی می خواهی بروی، با دبدبه و کبکبه نیا! با ماشین استیشن نمی شود تا لب هور رفت. ممنوع است. و این مشکل این بود که عده زیادی از نیروهای ژاندارم هم در پاسگاههای مرزی آن نواحی بودند که مرتب به ما سر می زدند و ما همه چیزمان را از آنها پنهان کرده بودیم. راستش را بخواهید، به آنان اعتماد نداشتیم. روی همین اصل به آقا محسن گفتم: - باید با وانت و بدون محافظ بیایی. - باشه! فورا رفتم به موقعیت شهید بقایی و آماده باش دادم و بچه های اطلاعات شناسایی را آماده کردم. در آنجا به تازگی چادرهایمان را به دو اتاق بلوکی و سیمانی مبدل کرده بودیم. موتور برق هم داشتیم. کمی بعد، آقا محسن و چند نفر دیگر با وانت بار آمدند لب هور همانهایی که در آن جلسه بودند، همراهش آمده بودند..... 🔅 پیگیر باشید @zandahlm1357
اَلسَّلامُ عَلی مَنْ خاطَبَهُ جَبْرَئِیلَ بِإمْرَةِ المُؤْمِنینَ بِغَیْرِ إرْتِیابٍ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُه اشاره سلام بر کسی که بدون شک جبرئیل به او با لقب «امیرالمؤمنین» خطاب کرد، که رحمت و برکات خدا بر او باد. علت نامگذاری به «امیرالمؤمنین» امیرالمؤمنین به معنی پیشوای مؤمنان لقب ویژه حضرت علی (علیه السلام) است. از امام باقر (علیه السلام) در علت نامگذاری حضرت علی (علیه السلام) به «امیرالمؤمنین» سؤال شد، فرمودند: زیرا آن حضرت مردم را از علم اطعام می‌کند، و علم را به ایشان می‌خوراند؛ چرا که خوراک مردم از اوست. [۱] امام صادق (علیه السلام) نیز فرمودند: بدان جهت حضرت علی (علیه السلام) را «امیرالمؤمنین» نامیدند چرا که او طعام و منبع علم بود و دانشمندان از دانش او توشه گرفته و دانش او را به کار می‌بستند. [۱] سلمان نیز از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در علت نامگذاری حضرت به «امیرالمؤمنین» پرسش نمود که حضرت فرمودند: ---------- [۱]: . بصائر الدرجات ۵۳۲؛ الکافی ۱/۴۱۲؛علل الشرایع ۱/۱۶۱؛ معانی الاخبار ۶۳؛ بحار الانوار ۳۷/۲۹۳. [۱]: . مناقب ابن شهرآشوب ۲/۲۵۴؛ بحار الانوار ۳۷/۳۳۴؛ نهج الایمان ۴۷۴. زیرا وی علم را به آنان می‌خوراند. او دیگران را از علم اطعام می‌کند و خود از کسی علم نمی گیرد. [۲] همچنین رسول خدا (صلی الله علیه و آله) - هنگامی که امیرالمؤمنین (علیه السلام) دیده به جهان گشوده و سوره مؤمنون قرائت نمودند - به حضرت فرمودند: «انت والله امیرهم تمیرهم من علومک فیمتارون؛ به خدا سوگند تو امیر مؤمنان هستی، از دانشت به آنان اطعام می‌دهی و آنان بهره می‌برند. » [۳] «علامه مجلسی;» پس از نقل روایات در این زمینه، سه وجه برای معنای «امیر» ذکر می‌کند و سومین وجه را اینچنین می‌فرماید: سوم: اینکه معنای آن چنین باشد که اُمرای جهان بدان سبب «امیر» نامیده می‌شوند که به تصور خودشان متکفل اطعام و تهیه نیازمندی‌های مردم هستند. اما امارت امیرالمؤمنین (علیه السلام) برای امیری، بزرگ تر از این مطلب است؛ زیرا او آن‌ها را از اطعامی تغذیه می‌کند که سبب زندگی جاوید اخروی آنان می‌گردد و طعام او قوت روحانی است، هر چند در تأمین معاش جسمانی مردم با دیگر امرا نیز وجه اشتراک دارد. [۱] ---------- [۲]: . همان. [۳]: . الامالی الطوسی ۷۰۸؛ حلیة الابرار ۲/۲۳؛ مدینة المعاجز ۲/۴۸؛ البرهان ۴/۱۳. [۱]: . بحار الانوار ۳۷/۲۹۳. https://eitaa.com/zandahlm1357