هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️ مهم ترین اقدام امام زمان(عج) در زمان غیبت
🎙استاد عالی
https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#غبارروبی_مضجمع_شریف_امام_رضا_علیه_السلام
با حضور مراجع عظام تقلید
سهشنبه اول مرداد۹۸
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
صفحه
#معاد -برزخ#قیامت......
https://eitaa.com/zandahlm1357
🌸 #سرگذشت ارواح در عالم برزخ
(قسمت ۲۲)
#قسمت_بیست_دو
بخاطر دلخراش بودن صحنه رویم را به سمت چپ برگرداندم اما از دیدن شخصی که با شکم بسیار بزرگش قادر به راه رفتن نبود و مرتب زمین میخورد تعجب کردم.
.
چیزی نگذشت که بخاطر نداشتن تعادل به سمت جاده ی چپ کشیده شد و در آن مسیر افتان و خیزان به راه خود ادامه داد.
.
از نیک پرسیدم چه شد؟ گفت این جاده ی مخصوص رباخواران است که به سخت ترین عذاب الهی گرفتارند...
.
به تپه ای رسیدیم. تعدادی از ماموران را دیدم که روی جاده ایستادند و چند نفر را متوقف کرده اند.در کنار ماموران شعله های آتش🔥 زبانه می کشید.
از ترس و وحشت خودم را به نیک رساندم و مانع از حرکت او شدم.
.
نیک لبخندی زد و با مهربانی دستی به روی سرم کشید و گفت:نترس با تو کاری ندارند. اینها در کمین افراد خاصی هستند.در همین لحظه صدای جیغ و فریادی بلند شد .
.
وقتی نگاه کردم دیدم یک نفر ایستاده و از پیشانی اش دود🌫🔥 و آتش بلند است. سکه ی🕳 گداخته شده ای به پیشانیش چسبانده بودند. در همین حال ماموران سکه ی دیگری برداشتند و اینبار به پهلوی او چسباندند.
صدای ناله و فریادهای دلخراشش تمام دشت را پرکرده بود..
.
با حیرت به نیک نگاه کردم و او گفت:سزای او همین است. اینها سکه هایی است که در دنیا ذخیره و انبار کرده بود و با وجود محرومان و فقیران بسیاری که بودند هیچی به آنها نمیداد و حقشان را ادا نمیکرد.
.
نیک این را گفت و به سمت پایین تپه حرکت کرد. من هم با ترس و وحشت پشت سرش به راه افتادم .
هنگامی که به ماموران قدرتمند رسیدیم و انها کاری به ما نداشتند و راه را برای عبور ما باز کردند نفس راحتی کشیدم..
.
چند قدمی که از ماموران دور شدیم،به پشت سرم نگاهی کردم و در کمال حیرت ماموران را دیدم که چهار دست و پای شخصی را گرفته بودند و به زور قطعه ای از آتش🔥 به او میخوراندند.
.
با دیدن این صحنه از ناراحتی بر جای ایستادم،صحنه بسیار زجر دهنده و ناله های او جانسوز بود...سپس رهایش کردن و او در حالیکه از درون میسوخت مسیر جاده را افتان و خیزان ادامه داد.
.
در یک لحظه دست نیک را روی شانه ام احساس کردم،نگاهی به او انداختم و گفتم :چه شده بود؟
.
نیک جواب داد:
افرادی که مال مردم را به ناحق تصاحب میکنند گرفتار این ماموران میشوند و اینها موظفند قطعه ی گداخته شده آهن را به آنها بخورانند.
.
نیک سپس ادامه داد: البته اینها در گذرگاه حق الناس متوقف خواهند شد....
ادامه دارد...
https://eitaa.com/zandahlm1357
1_46983597.mp3
694.8K
حكمت آفرينش طفلي كه عمر كوتاهي دارد و ثمري جز داغ داري والدين ندارد چيست؟ آيا اين پديده با حكمت و عدل الهي سازگار است؟
https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
صفحه تست هوش
حل معما
باما همراه باشید👇👇👇👇
https://eitaa.com/zandahlm1357
#تست_هوش
تست هوش ساده
اگه معمایی تکراری بود ببخشید بالاخره سوالای شبیه به هم زیادن،دیگه پیش میاد
خب تیزهوشابگن بجای علامت سوال بایدچه شکلی قراربدیم
https://eitaa.com/zandahlm1357
جواب
اگر خط تقارن به شکل عمودی رسم کنیدمتوجه خواهید شد که این اشکال اعداد لاتین هستند که قرینه آن سمت چپ قرار دارد
6|6
.
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
#تست_هوش باهوشا جواب بدن بجای علامت سوال چه عددی باید قرار بدیم ⁉️😄 https://eitaa.com/zandahlm13
#پاسخ_تست_هوش
پاسخ 80 می باشد. یعنی ارقام سمت چپ و راست با هم جمع شده و در رقم وسط ضرب می شوند. بنابراین 5+5=10 و در 8 ضرب می شود و حاصل 80 می شود.😜😄
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
در شکل پایین، بخشی از این صورت فلکی، مشخص است و هر یک از ستاره های موجود در این صورت فلکی، با عددی م
#پاسخ_تست_هوش
73
از چپ به راست، مجموع اعداد متناظر هر چهار ستاره متوالی، عدد ستاره بعدی را تعیین می کند.😉
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
#تست_هوش باتوجه به تصویر و اشکال داده شده باهوشا جواب بدن بجای علامت سوال کدوم یکی از گزینه ها رو ب
#پاسخ_تست_هوش
پاسخ گزینه Dدرسته😉
دوتاروش حل داره که واستون درتصویرقرار دادیم
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
#رمان_علمدار_عشق
#نویسنده_پریسا_ش
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
https://eitaa.com/zandahlm1357
.......:
بسم رب العشق
#قسمت آخر - علمدارعشق#
۲سال بعد
حتما میگید تو این دوسال چی شد
وقتی از طلائیه برگشتیم
رفتیم مشهد
بعدش رفتیم سر خونه و زندگی خودمون
نرگس بخاطر من با اونکه جز نخبه های علمی بود انصراف داد
چندماه بعد ازدواج خدا یه سه قلو به ما داد
اسم دوتاشون من به یاد همرزای غریبم که تو دمشق جا موندن
اسمشون گذاشتم حسن و حسین گذاشتم
و نرگس بخاطر شفای من اسم آخری گذاشت رضا
تو اتاق بودم که نرگس گفت بذار کمکت کنم عزیزم
+نرگس صدای پسرا میاد
-اول همسر بعد فرزند
تا من این سه تا پسر شیطون تو ماشین جا بدم توهم بیا عزیزم
بالاخره روز ششم سفر شد و ما الان تو حرم حضرت عباس هستیم
صدای جق جق کفش پسرا تمام صحن برداشته
نرگس دستم فشار داد گفت
مرتضی
تو علمدار عشقی
پایانـ
نویسنده
بانو......ش
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
https://eitaa.com/zandahlm1357