eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
49.2هزار عکس
35.9هزار ویدیو
1.7هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
فضايل اخلاقي همگان ميل به شناخت زندگي بزرگان و مجاهدان كم نظير دارند و در پي كشف عوامل ترقي و پيشرفت آنان هستند تا از تجربه آنان در رسيدن به كمالات استفاده كنند از اين رو، بيان گوشه اي از فضايل و سيره عملي سلاله پاك رسول الله صلي الله عليه و آله، حضرت آية الله العظمي خامنه اي، ذهن و جان تشنه شيفتگانش را سيراب كرده و درس بزرگي براي دوستداران فضيلتها و حقيقت هاست. در اين مختصر، اشاره اي كوتاه به برخي از اين فضايل خواهيم داشت. شيفته قرآن آية الله العظمي خامنه اي، پرورش يافته مكتب قرآن و آشناي ديرينه آن است. زمزمه‌هاي تلاوت آيات قرآني را با دل و جان مي‌شنود و در چشم انداز معارف وحي، دنياي اميد خويش را مي‌بيند. در روزگار خفقان و سياه رژيم طاغوت، كه قرآن به مساجد و مجالس عزا محدود مي‌شد و قارياني جز كهنسالان نداشت، درس تفسيرش دلهاي غبارگرفته را صفا مي‌داد و از شهد شيرين معارف قرآني، اذهان تشنه شيفتگانش را سيراب مي‌كرد و مأمني براي جوانان مسلمان و انقلابي بود. زماني كه روشنفكر نمايان سرخورده، دريچه جان و خرد خويش را بر افقهاي «شرق و غرب» گشوده و حيات خويش را در آن جستجو مي‌كردند. و «منور الفكرها» تلاوت قرآن را به مسخره و استهزاء گرفته، كهنه پرستي مي‌انگاشتند، او به قرآن دل داده و نظر مي‌دوخت و از گرماي اين خورشيد پر فروغ آرامش مي‌گرفت. اكنون نيز كه عهده دار رهبري جامعه اسلامي است و انبوه مسائل و مشكلات فراغ بال را از ايشان گرفته است، ساعتها در محفل قاريان مي‌نشيند و دل و جان خويش را به قرآن مي‌سپارد و با لذت معنوي خاصي، ترنم ملكوتي قرآن را از قاريان كتاب آسماني وحي مي‌شنود؛ و اين حاكي از ملهم بودن روح و فكر ايشان از قرآن است. يكي از قاريان محترم كشور، مي‌گويد: سالهاست كه قاريان، حافظان، متوليان كارهاي قرآني و اساتيد قرآن، در ماه مبارك رمضان به حضور مقام معظم رهبري مي‌رسند كه معمولا دو ساعت قبل از افطار، مجلس شروع شده و تا افطار ادامه پيدا مي‌كند. گاهي حدود پنج ساعت مي‌نشينند و قرآن استماع مي‌كنند انسان وقتي علاقه وافر ايشان به قرآن و التذاذ روحي معظم له را از استماع قرآن مي‌بيند، اين آيه به ذهنش مي‌آيد كه: «انما المؤمنون الذين اذا ذكر الله و جلت قلوبهم و اذا تليت عليهم اياته زادتهم ايمانا» (۱) ايشان نقش محوري در بسط فرهنگ قرآني در جامعه داشته و دارند و تلاش بي وقفه معظم له در راه توسعه فرهنگ قرآني به قدري است كه ما الآن شاهديم چگونه آموزش قرآن در جامعه بسط پيدا كرده و قاريان ممتاز فراواني در سطح دانشگاهيان، دانش آموزان و حتي خردسالان داريم. (۲) اقامه نماز و اهميت دادن به آن نماز، آشناي ديرين و همراه هميشگي ايشان است، روزگاري كه ابرهاي تيره ستم بر حقايق و معارف دين سايه افكنده بود، امواج خروشان ظلم و بي ديني جوانان را در كام سياه خود فرو مي‌برد و نماز نيز در نظر ظاهر بي رونق گشته و محراب مساجد خلوت شده بود؛ نماز جماعتش محفل عاشقان و جوانان تشنه دين گرديد و سخنان گهربارش آبشاري از معارف وحي را بر سينه تشنگان وادي حق جاري ساخت. حجة الاسلام و المسلمين ايزد پناه در اين باره مي‌گويد: ايشان در مسجد كرامت نماز جماعت مي‌خواندند. جمعيتي عظيم از دانشگاهيان، بازاريان و طلاب در اين نماز شركت مي‌كردند. پررونق ترين مساجد آن روز مشهد، به پايه جمعيت اين مسجد نمي رسيد، آن هم جمعيتي كه بيشتر آنان، جوانان و تحصيل كرده‌ها بودند. ايشان همگان را به نماز توجه مي‌دادند و تشنگان معارف ناب محمدي صلي الله عليه و آله را سرمست مي‌كردند. حالت خاص و روح وصف ناپذيري بر آن مسجد حاكم بود. (۳) ايشان، موضوع انتخاب آية الله العظمي خامنه اي، براي اقامه جماعت در مسجد كرامت را نيز اين گونه بيان مي‌دارد: مشهور بود كه آقاي كرامت پس از ساختن مسجد كه از موقعيت خاصي برخوردار بود در پي امام جماعتي بود شبي در خواب مي‌بيند كه (نماز) جماعتي عظيم در مسجد برگزار شده و مرحوم آية الله حاج آقا حسين قمي و برخي از علماي ديگر در صف اول جماعت قرار گرفته اند. تعجب كرده به محراب نگاه مي‌كند. سيدي نوراني را در محراب مي‌بيند كه فرداي آن روز با آية الله خامنه اي آشنا شده و از ايشان دعوت به نماز در مسجد مي‌كند. (۴) اكنون نيز كه هدايت و رهبري مسلمانان را بر عهده دارند، براي گسترش فرهنگ نماز و شكوفا ساختن اين فريضه الهي از هيچ كوششي دريغ نورزيده و خود پرچمدار اين حركت مي‌باشد و گاه در صف نوشكفتگان بوستان انقلاب اسلامي در سنگر علم و دانش به اقامه اين فريضه بزرگ الهي مي‌پردازند، از تلاشهاي ديگران در جهت برگزاري مجالس و سمينارهاي نماز حمايت مي‌كنند و با ارائه رهنمودهاي حكيمانه و عارفانه، بر اهميت والاي آن تأكيد مي‌ورزند. حجة الاسلام و المسلمين قرائتي در اين باره مي‌گويد: ايشان به من فرمودند: آيا تا كنون درباره نماز چيزي از من خواسته ايد كه من نداده باشم يا معطل كرده باشم؟ گفتم: نه. (۵)
وارستگي و قناعت بي آلايشي و سادگي از افتخارات زندگي حضرتش بوده است و آراستگي به زيور قناعت و سادگي و پيراسته بودن از رذايل طمع و حرص و تكبر، از بارزترين حالات روحي و رفتاري اوست. هرگز غنا و دارايي موجب اسراف و تبذير، و تنگدستي و ناداري سبب تملق و سركوبي عزت نفس وي نبوده، پيوسته خويشتن را از آلودگي به جلوه‌هاي فريبنده دنيايي دور داشته و مناعت طبع و بزرگواري را سرلوحه زندگي خويش قرار داده است. حجة الاسلام و المسلمين قرائتي مي‌گويد: براي عقد دخترم به منزل شخصي ايشان رفتيم. قالي خانه آقا نخ نما شده بود. در زمان رياست جمهوري به هنگام اقتدا به ايشان در نماز، معظم له لامپهاي اضافي اتاق را خاموش كرد و تنها يك لامپ را روشن گذاشتند. (۶) https://eitaa.com/zandahlm1357
تحول روحي اين تحول كه در ايران پيدا شد، تحول همه جانبه، تحول فكري، تحول روحي، تحولهاي ديگر، اينها اعجاز بود كه خداي تبارك و تعالي نصيب شما ملت كرد در اين زمان. امروز من مى بينم گوينده شما بانوان ساحلي، سخنگوي شما بانو ان ساحلى، ۱ مسائلي را طرح مي‌كند مسائل روز است؛ مسائل سياسي روز است؛ مسائل اجتماعي روز است. همان طور كه بانوان ديگر، در مراكز، در ساير محالّ ايران، مسائلي كه امروز طرح مي‌كنند مسائل روز است؛ مسائل سياسي و اجتماعي است. و اين تحول به بركت اين نهضت اسلامي پيداشد. و من اميد اين را دارم كه اين تحول باقي بماند. و شما بانوان و شما برادران و ساير برادران و خواهران ما جديت كنيد كه حفظ كنيد اين تحول روحي را. دخالت كنيد در مسائل سياسي خودتان، در مسائل اجتماعي خودتان. (۲۵۳) ۱۲/۴/۵۸ --------------------------- ۱. اشاره به گروهي از زنان ساكن مناطق ساحلى جنوب ايران كه با حضرت امام ديدار داشتند. تأثير حركت خانمها وقتي كشاورز ديد كه خانمها از خانه‌ها پاشده اند، از اروپا، اينجا هم همين طور، از دانشگاهها و از دانشكده‌ها و از مراكز تحصيل جوانها ريختند، زن و مرد- در تلويزيون ديشب هم نشان داد اين را- من ديدم ريخته اند اينجا و دارند كمك مي‌كنند به اينها، در روحيه اين كشاورزها چه قدر اين تأثير دارد؛ چه قدر اينها را آقا مي‌كند كه مي‌بينند خدمه اينها عبارت از دكتر است و مهندس؛ آمدند كمك كار هستند. اين ارزشش خيلي است. شما هم كه الآن ميگوييد ما مهياييم، اين يك تحولي است كه خدا اين تحول را پيداكرده. قلب شما بيشتر اصلاً دنبال اين مسأله نبود؛ حالا آمده. كي آورده اين را؟ مقلب القلوب خداست. (۲۵۴) ۳۰/۴/۵۸ همدوش بودن خواهران با برادران خواهرهاي ما كه اشتغال به مسائل ديگر داشتند، الآن همدوش با برادرها و مقدّم بر آنها به سرنوشت ملت و به سرنوشت كشور خودشان فكر مي‌كنند؛ طرح مي‌دهند، فكر مي‌كنند؛ انتقاد مي‌كنند. اين تحولي است كه خداي تبارك و تعالي- كه مقلًب القلوب است- ايجاد كرد. (۲۵۵) ۳۰/۴/۵۸ https://eitaa.com/zandahlm1357
سبک زندگی شاد 19.mp3
10.17M
۱۹ دو خصلتِ مهم انسانهای شاد؛ و آنان است. 🕵🏻♂ زیرک کسی است که؛ عقایدش را چنان باور دارد که هیچ کس قادر به نفوذِ تردید در آن نخواهد بود.
🕌در محضر امام روح الله (۲۴۴) 📌امام خمینی (ره) : اگر جهانخواران می توانستند، ریشه و نام روحانیت را می سوختند ولی خداوند همواره حافظ و نگهبان این مشعل مقدس بوده است و ان شاء الله از این پس نیز خواهد بود، به شرط آن که حیله و مکر و فریب جهانخواران را بشناسیم. 📚صحیفه نور ، جلد ۲۱ ، صفحه ۹۰ 📌 بازنشر کلیه مطالب جهت روشنگری عموم مردم ، با ذکر ، بدون ذکر منبع هم مجاز است. @zandahlm1357
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
شفا يافته حرم دوست شفايافته: حميدرضا ثابتى تاريخ شفا: هشتم شهريور ۱۳۷۴ بيمارى: سرطان، نارسايى كليه و لكنت زبان اگر تنهاترين تنهاها شوم، بازخدا هست. او جانشين همه نداشتنهاست، نفرينها و آفرينها بى ثمر است. اگر تمامى خلق گرگهاى هار شوند و از آسمان هول و كينه و درد و بلا بر سرم ببارد، تو مهربان جاودان آسيب ناپذير من هستى، اى پناهگاه! تو مى توانى جانشين همه بى پناهى ما شوى و يار همه مظلومان دردفهميده دردكشيده دردديده. تو مى توانى به وفاجانم را بگيرى و به وفا عمر دوباره‌ام دهى. هستى‌ام از تواست، اى آن كه هستى‌ام دادى و آغازيدن را در آغازى نو، بى هيچ ترديدى در پوست و گوشت و استخوانم به ارمغان گذاشتى كه تو مهربانترين مهربانانى، و اكنون در آغاز عمر دوباره‌ام عزيزى مهربان خود را همچون صاعقه برجانم زد، و من در برق آنخود را به چشم ديدم! قلمى به رنگ خورشيدبه دستم داد و قلمم را كه به رنگ سياه بود، از دستم گرفت و من امشب را نشستم و ايمانم را نوشتم و... همين. درود بر تو اى وارث آدم برگزيده خدا! درود بر تو اى وارث نوح نبى خدا! درود بر تو اى وارث نوح ابراهيم خليل خدا! درود بر تو اى وارث موسى كليم خدا! درود بر تو اى وارث عيسى روح خدا! درود بر تو اى محمد (ص) حبيب خدا! درود بر تو اى ضامن آهو! شمس الشموس! امام رضا (ع)! وجودم تنها يك حرف است و زيستم تنها گفتن همين يك حرف. حرفى شگفت، حرفى بى تاب و طاقت فرسا، همچون زبانه هاى بى قرار آتش است، و كلماتش هر يك انفجارى را به بند مى كشند. كلماتى كه شالوده روح و مذهب و انديشه و ادب و زندگى و سرنوشت و سرگذشت من و ماست. كلماتى كه ساختار يك حرفند، و حرفى كه يك داستان است، داستان مستند يك اسير، اسيرى كه در ازاى عمرش به انتهاى جاده خويش رسيده بود. اسيرى كه دنيا با همه جاذبه اش در قالب گور سردى، داستان تكامل خويش را به پايان مى رساند، اسيرى كه تصورش چهره كريه سرطان بود وارغنونش كوس رحلت. آرى تنها يك حرف، حرفى به بلنداى همه تاريخ... اعجاز امام رضا (ع). در اين نوشته تمام كوششم اين است كه اعجاز مولايم على بن موسى الرضا (ع) را آن گونه كه بود و بر من گذشت بازگو نمايم، هرچند واقفم كه ادعايى است محال و كوششى است عبث. شب چنان بر عالم نشسته بود كه گويى هيچ گاه برنخواهد خاست، و از ازل در همين جا نشسته بوده است. هرگز نه ديروزى بوده و نه فردايى خواهد بود. و من همچون شبى كه در كوهستانهاى ساكت، صحراهاى به خواب رفته و پروانه هاى نوميد، قبرستانهاى عزادار و شهرهاى آلوده، سراسيمه و هراسان همه جا را بى هدف پرسه زند، زندگى مى كردم. رؤياى گيج و گنگ و خيال آميزى بود، به روى همه چيز حريرى از مرگ كشيده شده بود. حريرى سياه كه روزهاى شومى بود... آه نمى توانم وصف كنم، همه جا شب بود. نه، همه چيز شب بود. يادم نمى رود آن اولين روزى را كه با نام سرطان آشنا شدم، بعد از روزها به اين دكتر و آن دكتر مراجعه كردم، آن شب به خصوص، پزشك بعد از ديدن آزمايش، در گوش پدرم زمزمه اى كرد كه انعكاس نجوايش از زبان ناباورانه با، كلمه سرطان آقاى دكتر... به گوش من رسيد و از آن شب، ديگر همه چيز برايم شب شد، و افسانه روز با همه جذبه هايش در من به خاموشى گراييد. احساسم را نمى توانم بگويم، چرا كه قلم بيچاره من با آن احساس بيگانه است. آه، آن شب آغازى ديگر بود. همه چيز رنگ باخت و دنيا و زيبايهايش ذره گشتند و در ظلمت شبهاى من فراموش شدند. آغاز دردهايم بود، شب مرّگى هايم جان گرفتند، هر شب گويى همه سردى اش آغوش مى گشود و به سراغم مى آمد، با نفسهايم مى آميخت، در بسترم بى خيال مى نشست و سرود مى خواند. گاه گرمم مى كرد و گاه آغوش مى گرفت و از سردى تنها شدن كبودم مى كرد. مى رفت و مى آمد و حضور خويش را در چشمان ملتهبم به وديعه مى گذاشت و من هر لحظه از حضور وحشتناك اين سايه موهوم، گرمتر مى شدم، داغتر مى شدم، شعله مى گرفتم و مى سوختم. گاه طنين صدايم گريه آلود مى شد و مى گرفت، و از فشار هيجان و درد استخوان، راه نفس بر من بسته مى شد و ناگهان همچون پرنده اى كه تيغ بر گلويش مى فشردند، به شتاب فريادى بر مى آوردم و معصومانه نقش بر زمين مى شدم و لحظه اى از دنياى شب پرست دور مى گشتم و هيچ كس و هيچ چيز را نمى ديدم حتى مرگ را. دقايقى متمادى از شب مى گذشت و من پس از گذشت زمانى كه نمى فهميدم چقدر بودآه چه زمان خوبى! آرام آرام چشم مى گشودم. چشم به جمع عزيزانم در آن چهره هاى نگران. جز قطره هاى شفاف اشك و خوناب هيچ نمى ديدم، شنيدن زمزمه هاى قطره هاى عرق بر پيشانى‌ام گواه حضور مرگ بود و قطره هاى اشك بر سيماى عزيزانم، اندوه عظيمشان بود بر تكرار رسالت شبهاى من.