eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
50هزار عکس
36.5هزار ویدیو
1.7هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
علامه حسن زاده آملی : گوش‌شما باید بفرمان رهبر باشه 📌 خبر ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
5.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این هم روایت کامل‌تر ماجرا از درون هواپیما توسط مهدی مجاهد در برنامه سیدالشهدای خدمت. آگاهان می‌دانند که بدون اغراق دکتر مجاهد یکی از سه فرد نزدیک به شهید دکتر آیت‌الله رئیسی بود. 📌 خبر ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رجز بخوان! رسیده وقت انتقام نماهنگ جدید ابوذر روحی با نام «اسمع اسمع یا صیهون» 📌 خبر ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
6.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥وزیر امور خارجه ارمنستان، در ابتدای سخنرانی خود در اجلاس وزرای "مجمع تمدن های باستانی" سازمان ملل از حسین امیرعبداللهیان وزیر امور خارجه شهید ایران یاد کرد. 🔹مایلم سخنانم را با پیشنهاد یک دقیقه سکوت به یاد رئیس پیشین این مجمع، همکار و دوست گرامی‌مان، حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه پیشین ایران، که در حادثه تلخ سقوط بالگرد در ماه می سال جاری به همراه رئیس‌جمهور ابراهیم رئیسی و اعضای هیئت همراهشان جان باختند، آغاز کنم. 📌 خبر ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
23.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عمر شهید خیلی شبیه حاج قاسم صرف شد. از ١٩٨٢(١٣۶١) که حزب الله متولد شد و از نوجوانی تا پیری یکپارچه در مبارزه بود و خواب و زندگی بر او حرام بود.در این سنین بالای ۶٠سال حیف بود بمیرد. رحمت و رضوان الهی بر او باد ان شاالله. 📌 خبر ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
علیة خواهر هارون علیة، دختر مهدی و خواهر هارون زنی زیبا و شاعر و موسیقیدان و خنیاگر بود. با این وصف عفیف و دیندار نیز بود و تنها ایام حیض که نماز نمی خواند، ترانه می‌خواند و باده گساری می‌کرد و چون پاک می‌شد قرآن و نماز می‌خواند. وی می‌گفت: هرچه خدا حرام کرده است در برابر آن حلال قرار داده تا بتوان جبران حرام نمود. لذا گنهکار نمی تواند به چیزی بهانه آورد، او عاشق غلام رشید به نام طل شد. محمد بن اسماعیل بن موسی الهادی می‌گوید: نزد معتصم بودم و مخارق و علیة و عقید هم حضور داشتند، عقید دو بیت را به آواز خواند، معتصم به وجد آمد و گفت: این شعر و سخن از کیست؟ حاضران چیزی نگفتند، من گفتم: هر دو از علیة است. معتصم ناراحت شد و رو از من برگرداند. فهمیدم که اشتباه کردم اسم او را بردم. معتصم فهمید که من اشتباه کردم گفت: بهره ی ما و تو از علیة یکی است. جامی صلای باده زد پیر خرابات بیا ساقی که فی التاخیر آفات سلوک راه عشق از خود رهایی است نه قطع منزل و طی مقامات جهان مرآت حسن شاهد ماست فشاهد وجهه فی کل مرآت مزن بیهوده لاف عشق جامی فان العاشقین لهم علامات ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
🔅 ۹ [وصایای شهیدان] ✍ خانومها و آقایون! شهید مدافع‌حرم حسین محرابی قول شفاعت داده... |هر خانمی که چادر به سر کند و عفت ورزد؛ و هر جوانی که نماز اول وقت را در حد توان شروع کند؛ اگر دستم برسد، سفارشش را به مولایم امام حسین علیه‌السلام خواهم کرد و او را دعا می‌کنم؛ باشد که مورد لطف و رحمت حق‌تعالی قرار گیرد... ●واژه‌یاب: ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
🍂 🔻 ۲۲۵ خاطرات سردار گرجی‌زاده بقلم، دکتر مهدی بهداروند وارد حمام شدم ولی دلم هوای علی هاشمی را کرد. بی اینکه لباس هایم را دربیاورم در حمام نشستم و برای علی گریه کردم. نزدیک دو سال بود از او جدا شده و بی خبر بودم. آنقدر گریه ام بالا گرفت که عباس در حمام را زد و گفت: «رفتی حمام با مراسم روضه خوانی؟» آن روز حدود یک ساعت زیر دوش ماندم و با صابون سر و بدنم را شستم. از آب رها نمی شدم. آب که از سر و صورتم تا نوک انگشت های پایم جاری می شد، احساس راحتی می کردم. اولین بار بود این طور آرام حمام می کردم. از حمام که بیرون آمدم، عباس گفت: «چطور بود؟» . - قابل مقایسه با حمام محجر نیست. آنجا تا آب می ریخت نجس می‌شدیم. ولی اینجا از این خبرها نیست. بعد از من بچه ها هم حمام رفتند و دلی از عزا در آوردند. چند ساعت بعد شام آوردند. بعد از حمام ضعف کرده بودیم که سبب شد غذا را با میل کامل بخوریم. آخر شب اکبر گفت: «علی آقا، یادم نمی رود در محجر چون با آب سرد حمام می کردیم بدنمان شپش گذاشته بود.» دیگر نیازی نیست روزها در آفتاب شپش های بدن و لباسمان را بکشیم. اکبر گفت: «فراموش نخواهم کرد که چطور موهای سر همدیگر را می گشتیم تا شپش ها را بکشیم.» . هر چه اکبر بیشتر از خاطرات شپش‌کشی تعریف می کرد، بیشتر دلم ریش میشد. گفتم: «اکبر، تو را به خدا یک بحث دیگری کن. الان خدا به ما لطف کرده و در مقایسه با محجر در یک قصر زندگی میکنیم و دیگر نیازی نیست از آن خاطرات تلخ یاد کنیم.» او گفت: «آخر علی، این خاطرات جزئی از وجود من شده اند.» گفتم: «شده که شده. آنها را مثل شپش بترکان تا اذیت نشوی.» عباس گفت: «بابا، الان با حمام مستقل، آن هم با آب گرم، دیگر نیازی نیست یاد سختی های قبلی مان بیفتیم. هر چه بود گذشت و ما الان در کمال راحتی هستیم. باید خدا را شکر کنیم که این طور برای ما مقدر کرده.» نگهبانها گفته بودند در اردوگاه هر اسیر برای دستشویی رفتن فقط دو دقیقه فرصت دارد و باید سریع بیاید بیرون و نفر بعدی برود داخل. ما با خیال راحت دستشویی و حمام در اختیارمان بود و هر بار که اراده می کردیم میرفتیم و حتی می توانستیم آنجا بخوابیم. به عباس گفتم: «این نعمت حاصل تحمل سختی های ما در محجر بود. اگر توکل نمی کردیم خدا این قدر به ما راحتی و آسایش نمیداد.» تصمیم گرفتیم برای این نعمت بزرگ دو رکعت نماز شکر بخوانیم. عباس بعد از نماز شکر به سجده رفت و گریه کرد؛ طوری که از گریه او گریه مان گرفت. صدای اذان که از مناره مساجد بغداد به گوشمان رسید ما را از نماز صبح باخبر کرد. بعد از نماز صبح، دیگر هیچ کاری غیر از خوابیدن نداشتم. ساعت هشت صبح نگهبان صبحانه را داد و رفت. کسی حال خوردن نداشت. ساعت نه صبح با بی میلی قدری صبحانه خوردیم و منتظر ماندیم برای روز اول در حیاط به هواخوری برویم. عصر، در اتاق را باز کردند و ما را به هواخوری بردند. سبزی و گلهای حیاط و تابش نور آفتاب روحیه ام را عوض کرد. به گل های محمدی، که تازه شکوفه کرده بود، خیره شدم. اکبر گفت: «علی، چیزی یادم آمد که دوست دارم به تو و عباس بگویم.» - چه شده؟ نکند کشف جدیدی کرده ای؟ - نه. در ایران که بودم هرگز لحظه ای به ارزش و اهمیت دستشویی و حمام فکر نمی کردم. ولی اینجا وقتی با این سختی ها روبه رو شدم، فهمیدم راحت دستشویی و حمام رفتن، چه نعمت بزرگی است. و انسان هم چقدر ضعیف است که با این چیزها تحت فشار می گیرد با خوشحال می شود. همراه باشید ════°✦ 💠 ✦°════ ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357