eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
47.8هزار عکس
34.8هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 من دلخوشم به بودن تو یا ابالحسن(ع) ببخش اگه دیر فهمیدم نباید به کسی جز شما دل بست یاایهاالرئوف... رسیدم بشنوی بغض نهان در صدایم را نشستم گریه کردم تا ببینی دردهایم را صدایت می‌کنم آقای من در اوج تنهایی برایت دردمندان مرهمِ دردی، مداوایی
طرحی برای فردا - شبکه یک - 16 آذر ماه ۱۴۰3.mp3
21.6M
🔻 سخنرانی استاد با موضوع: "دانشجو" ، چالش های عدالت اجتماعی و شفافیت طلبی (عدالتخواه نخست باید "انسان شناس" باشد) روز دانشجو ۱۶ آذر ۱۳۳۲ - سالگرد شهادت دانشجویان دانشگاه تهران در تظاهرات ضد آمریکایی به دست پلیس شاه ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
🌹 کتاب های معرفی شده توسط مقام معظم رهبری👇👇👇👇👇 🌺🍀💐🌷🍀🌺
✫⇠ ✫⇠قسمت :۱۷ می نشست کنارم و می گفت: «تو کار کن و تعریف کن ، من بهت نگاه می کنم.» می گفتم: «تو حرف بزن.» می گفت: «نه تو بگو. من دوست دارم تو حرف بزنی تا وقتی به پایگاه رفتم، به یاد تو و حرف هایت بیفتم و کمتر دلم برایت تنگ شود.» صمد می رفت و می آمد و من به امید تمام شدن سربازی اش و سر و سامان گرفتن زندگی مان، سعی می کردم همه چیز را تحمل کنم. دوقلوها کم کم بزرگ می شدند. هر وقت از خانه بیرون می رفتیم، یکی از دوقلوها سهم من بود. اغلب حمید را بغل می گرفتم. بیشتر به خاطر آن شبی که آن قدر حرصمان داد و تا صبح گریه کرد، احساس و علاقه مادری نسبت به او داشتم. مردمی که ما را می دیدند، با خنده و از سر شوخی می گفتند: «مبارک است. کی بچه دار شدی ما نفهمیدیم؟!» یک ماه بعد، مادرشوهرم دوباره به اوضاع اولش برگشت. صبح زود بلند می شد نان بپزد. وظیفه من این بود قبل از او بیدار بشوم و بروم تنور را روشن کنم تا هنگام نان پختن کمکش باشم. به همین خاطر دیگر سحرخیز شده بودم؛ اما بعضی وقت ها هم خواب می ماندم و مادرشوهرم زودتر از من بیدار می شد و خودش تنور را روشن می کرد و مشغول پختن نان می شد. در این مواقع جرئت رفتن به حیاط را نداشتم. به همین خاطر هر صبح، تا از خواب بیدار می شدم، قبل از هر چیز گوشه پرده اتاقم را کنار می زدم. اگر لوله ای که بعد از روشن شدن تنور روی دودکش تنور می گذاشتیم، پای دیوار بود، خوشحال می شدم و می فهمیدم هنوز مادرشوهرم بیدار نشده، اما اگر دودکش روی تنور بود، عزا می گرفتم. وامصیبتا بود. فصل هشتم زمستان هم داشت تمام می شد. روزهای آخر اسفند بود؛ اما هنوز برف ها آب نشده بودند. کوچه های روستا پر از گل و لای و برف هایی بود که با خاک و خاکسترهای آتش منقل های کرسی سیاه شده بود. زن ها در گیر و دار خانه تکانی و شست وشوی ملحفه ها و رخت و لباس ها بودند. روزها شیشه ها را تمیز می کردیم، عصرها آسمان ابری می شد و نیمه شب رعد و برق می شد، باران می آمد و تمام زحمت هایمان را به باد می داد. چند هفته ای بیشتر به عید نمانده بود که سربازی صمد تمام شد. فکر می کردم خوشبخت ترین زن قایش هستم. با عشق و علاقه زیادی از صبح تا عصر خانه را جارو می کردم و از سر تا ته خانه را می شستم. با خودم می گفتم: «عیب ندارد. در عوض این بهترین عیدی است که دارم. شوهرم کنارم است و با هم از این همه تمیزی و سور و سات عید لذت می بریم.» صمد آمده بود و دنبال کار می گشت. کمتر در خانه پیدایش می شد. برای پیدا کردن کار درست و حسابی می رفت رزن. یک روز صبح که از خواب بیدار شدیم و صبحانه خوردیم؛ مادرشوهرم در اتاق ما را زد. بعد از سلام و احوال پرسی دوقلوها را یکی یکی آورد و توی اتاق گذاشت و به صمد گفت: «من امروز می خواهم بروم خانه خواهرت، شهلا. کمی کار دارد. می خواهم کمکش کنم. این بچه ها دست و پا گیرند. مواظبشان باشید.» موقع رفتن رو به من کرد و گفت: «قدم! اتاق دم دستی خیلی کثیف است. آن را جارو کن و دوده اش را بگیر.» صمد لباس پوشیده بود که برود. کمی به فکر فرو رفت و گفت: «تو می توانی هم مواظب بچه ها باشی و هم خانه تکانی کنی؟!» شانه هایم را بالا انداختم و بی اراده لب هایم آویزان شد. بدون اینکه جوابی بدهم. صمد گفت: «نمی توانی هم خانه را تمیز کنی و هم به بچه ها برسی.» کتش را درآورد و گفت: «من بچه ها را نگه می دارم، تو برو اتاق ها را تمیز کن. کارت که تمام شد، من می روم.» با خودم فکر کردم تا صبح زود است و بچه ها خوابند. بهتر است بروم اتاق ها را تمیز کنم. صمد هم ماند اتاق خودمان تا مواظب بچه ها باشد. پنجره های اتاق دم دستی را باز گذاشتم. لحاف کرسی را از چهار طرف بالا دادم روی کرسی. تشک ها را برداشتم و گذاشتم روی لحاف های تازده. همین که جارو را دست گرفتم تا اتاق را جارو کنم، صدای گریه دوقلوها درآمد. اول اهمیتی ندادم. فکر کردم صمد آن ها را آرام می کند. اما کمی بعد، صدای صمد هم بلند شد. ـ قدم! قدم! بیا ببین این بچه ها چه می خواهند؟! جارو را انداختم توی اتاق و دویدم طرف اتاق خودمان که آن طرف حیاط بود. دوقلوها بیدار شده بودند و شیر می خواستند. یکی از آن ها را دادم بغل صمد و آن یکی را خودم برداشتم و بچه به بغل مشغول آماده کردن شیرها شدم. صمد به بچه ای که بغلش بود، شیر داد و من هم به آن یکی بچه. بچه ها شیرشان را خوردند و ساکت شدند. از فرصت استفاده کردم و رفتم سراغ جارو زدن اتاق. هنوز اتاق را تا نیمه جارو نزده بودم که دوباره صدای گریه دوقلوها بلند شد. حتماً خیس کرده بودند. مجبور شدم قبل از اینکه صمد صدایم کند، بروم دنبال بچه ها. حدسم درست بود. دوقلوها که شیرشان را خورده بودند حالا جایشان را خیس کرده بودند. مشغول عوض کردن بچه ها شدم. صمد بالای سرم ایستاده بود و نگاه می کرد. می گفت: «می خواهم یاد بگیرم و برای بچه های خودمان استاد شوم.»
بچه ها را تر و خشک کردم. شیرشان را هم خورده بودند، خیالم راحت بود تا چند ساعتی آرام می گیرند و می خوابند. دوباره رفتم سراغ کارم. جارو را گرفتم دستم و مشغول شدم. گرد و خاکْ اتاق را برداشته بود. با روسری ام جلوی دهانم را بستم. آفتاب کم رنگی به اتاق می تابید و ذرات گرد و غبار زیر نور خورشید و توی هوا بازی می کردند. فکر کردم اتاق را که جارو کردم، بروم تشک ها را روی ایوان پهن کنم تا خوب آفتاب بخورند که دوباره صدای گریه بچه ها و بعد فریاد صمد بلند شد. ـ قدم! قدم! بیا ببین این بچه ها چه می خواهند. جارو را زمین گذاشتم و دوباره رفتم اتاق خودمان. بچه ها شیرشان را خورده بودند، جایشان هم خشک بود، پس این همه داد و هوار برای چه بود؟! ناچار یکی از آن ها را من بغل کردم و آن یکی را صمد. شروع کردیم توی اتاق به راه رفتن. نگران کارهای مانده بودم. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ورود رهبر معظم انقلاب به حسینیه امام خمینی(ره) در آخرین شب عزاداری حضرت زهرا (س) 📌 خبر ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥لحظاتی از روضه‌خوانی مهدی رسولی در آخرین شب مراسم عزاداری حضرت فاطمه‌زهرا سلام‌الله‌علیها در حسینیه امام خمینی(ره) 📌 خبر ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
🔶نشست سه جانبه سیدعباس عراقچی، فواد حسین و بسام صبّاغ وزرای خارجه ایران، عراق و سوریه در بغداد 📌 خبر ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
🔶 🔹وزارت بهداشت فلسطین در نوار غزه اعلام کرد که شمار شهدای حملات ارتش رژیم صهیونیستی به نوار غزه به ۴۴ هزار و ۶۱۲ نفر رسیده است./صداوسیما 🔹منابع خبری اعلام کردند طوفان شدید امروز (جمعه) باعث اختلال گسترده در سراسر هلند و لغو بیش از ۱۰۰ پرواز در فرودگاه اسخیپول (شیپخول) آمستردام شد./ایسنا 🔹معاون عملیات سازمان آتش نشانی مشهد از برخورد شدید دو خودرو در بلوار اخوان ثالث و مصدومیت پنج نفر بر اثر این حادثه خبر داد. 🔹خبرگزاری رویترز به نقل از «رافائل گروسی» مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی ادعا کرد که ظرفیت تولید اورانیوم غنی شده با خلوص ۶۰ درصد در ایران به طور چشمگیری افزایش یافته است./ایرنا 📌 خبر ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 لحظات ترسناک شروع زلزله روز گذشته آمریکا در یک ساختمان 📌 خبر ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥براساس آنچه دمشق از ما می‌خواهد به حمایت از سوریه ادامه خواهیم داد 👤عراقچی، وزیر خارجه ایران در مصاحبه با شبکه عراقی: 🔹ایران همواره از دولت و مردم سوریه حمایت کرده است. 🔹ما براساس آنچه دمشق از ما می‌خواهد به این حمایت ادامه خواهیم داد. 📌 خبر ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
🔶 🔹وزارت دفاع روسیه در گزارش هفتگی خود از شرایط جنگ اوکراین خبر داد که در ۷ روز گذشته روسیه ۶ منطقه مسکونی ایلیانکا، رومانوفکا، پوستینکا،‌ سوخیه‌ یالی، نُووداروفکا و پتروفکا را به کنترل خود در آورده است./ تسنیم 🔹رئیس‌جمهور ترکیه: تروریست‌های سوریه به پیشروی خود ادامه می‌دهند، هدف پس از ادلب، حماه و حمص، دمشق است و امیدواریم این مسیر بدون حادثه ادامه یابد./ ایسنا 🔹در رقابت‌های کشتی فرنگی بازی‌های آسیایی ناشنوایان ملی‌پوشان کشورمان با ۵ مدال طلا، ۲ نقره و ۲ برنز، قهرمان شدند./ فارس 🔹عراقچی: تداوم ناامنی و بی‌ثباتی در سوریه تهدیدی برای امنیت همه کشورهای منطقه است، چرا که گروه‌های تروریستی- تکفیری با حمایت رژیم صهیونیستی و آمریکا برنامه درازمدتی برای ایجاد هرج و مرج و خشونت در منطقه طراحی کرده‌اند./ فارس 📌 خبر ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥درگیری بالگردهای سوریه با پهپادهای تکفیری‌ها 📌 خبر ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
🔶هنگام معاملات املاکی به چه مواردی دقت کنیم؟ 📌 خبر ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📳 این تصویر واقعی نیست و مربوط به موزه عبرت ایران است. ❌ در ساعات اخیر یک کاربر اردنی مخالف بشار اسد، رئیس جمهور سوریه در شبکه ایکس، مدعی شد تصویری از تلفن همراه طرفداران اسد پیدا شده که در آن غیرنظامیان سوری زیر شکنجه هستند ✅ در حالیکه این تصویر متعلق به تندیس‌های موزه عبرت ایران است ❌ بنابراین تصویر منتشر شده از شکنجه مخالفان حکومت در زندان‌های این کشور جعلی و نادرست است.❌ ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
تب امیر در کتابی تاریخی دیدم، عربی بیابانی در تابستان تب گرفت. در وسط ظهر بدنش را روغن مالی کرد و روی ریگهای سوزان می‌غلطید و می‌گفت: ای تب بزودی خواهی فهمید به جان چه کسی افتاده ای؟ از امیران و ثروتمندان دور شده و نزد من آمده ای؟ آن قدر غلطید تا عرق کرد و تبش از بین رفت. گفتند امیر تب گرفته است. عرب گفت: من تب را به جان او مسلط کرده‌ام و گریخت. عقل سلب شده حکیمی گفته: اگر خدا بخواهد نعمتی را از کسی بگیرد، نخستین چیزی که از او می‌گیرد عقل اوست. وزارت مأمون به احمد بن ابی خالد گفت: می‌خواهم تو را وزیر قرار دهم، احمد گفت: شایسته است امیر مرا معاف کند، و مقامی به من بدهد که دوستان به من امیدوار و دشمنان در هراس باشند، چرا که وزارت جز آفات چیز دیگری ندارد. همسایه در دعایی آمده است: نعوذ باللّٰه من جار السوء عینه ترانی و قلبه یرعانی، ان رأی حسنة کتمها و ان رأی سیئة اذاعها، پناه می‌بریم به خدا از همسایه بد، همسایه ای که چشمش مرا می‌پاید و دلش متوجه کار من است. اگر خوبی از من ببیند کتمان می‌کند و اگر بدی ببیند افشاء می‌نماید. حیا از خدا کسی به عارفی گفت: مرا موعظه ای نما، عارف گفت: چنانچه از برخی افراد قبیله ات حیا می‌کنی، از خدا حیا کن. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357