#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
راغب در محاضرات میگوید: وقتی امام رضا علیه السلام در خراسان بود، در روز عرفه همه ی ثروتش را به فقرا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
توجیه حسنات
معاویه سخنرانی کرد و گفت: خدا میفرماید: هر چیزی خزینه ی آن نزد ماست و ما به اندازه خرج میکنیم وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلاّٰ عِنْدَنٰا خَزٰائِنُهُ وَ مٰا نُنَزِّلُهُ إِلاّٰ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ [۱]، پس من نباید به خاطر خرج نکردن ملامت شوم. احنف برخاست و گفت: ما تو را بر گنجینههای خدا سرزنش نمی کنیم، ولی تو را سرزنش میکنیم بر آنچه که خدا از خزائنش بر ما نازل کرده است و تو درهای آن را بسته ای.
سردی افیون
----------
[۱]: ۱) - حجر، ۲۱.
گاهی برخی طعمها کاری بالعرض انجام میدهند که بالذات از آنها ساخته نیست و این چه بسا نشان دهد که در کیفیت این طعمها، نقض غرض شده است. مثلاً افیون با اینکه تلخ است، ایجاد سردی میکند و به همین خاطر آن را سردی نامند و این مخالف آن قاعده است که داروی تلخ، گرم است. با اینکه این توهم درست نیست چون افیون به خاطر حرارتش روح را بسط میدهد، چون خاصیت حرارت این است که میل صعودی و تحلیل ایجاد میکند و با تحلیل بعض روح، بعض دیگر منبسط شده تا حدی که روح مرکز خود را از دست میدهد.
به همین خاطر سردی عرضاً از افیون ایجاد میشود. تبرید از اجزایی ایجاد شده است که افیون مانع کار آنها شده است و لذا نقض غرضی در کار نیست.
#کشکول_شیخ_بهاء
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
🍂 🔻پسرهای ننه عبدالله/ ۱۱ خاطرات محمدعلی نورانی نوشته: سعید علامیان ┄┅═✧❁﷽❁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂
🔻پسرهای ننه عبدالله/ ۱۲
خاطرات محمدعلی نورانی
نوشته: سعید علامیان
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
🔸 عراقیها پس از مسافتی عقب نشینی، ایستادند و آرایش جدید گرفتند و بار دیگر با انبوه آتش تانک و تیربار و سلاح های دیگر به ما شلیک کردند. از افرادی که در این صحنه حضور داشت آقای اراکی حاکم شرع آبادان و خرمشهر بود. ایشان تعدادی از طلبه های قم را آورده بود. در جریان همین جنگ و گریز گلوله توپ بین آنها منفجر شد و پنج نفر از طلبه ها شهید شدند. یک گلوله توپ هم به جیپ افسر گردان اصابت کرد و او را به شهادت رساند. عراقیها آن روز به همت آن دو تکاور دیده بان ناچار شدند به مواضع قبلیشان برگردند. غروب، جهان آرا با یک سرهنگ ارتش آمد، ایشان فرمانده اتاق جنگ بود. مرا بغل کرد و بوسید و به سرهنگ گفت: «این همان محمد نورانی که به شما میگفتم، دارد مقاومت میکند.»
سرهنگ هم مرا در بغل گرفت و گفت: «بارک الله، خسته نباشید.»
پرسید: «بچه های ما هم بودند؟» گفتم: «آره آقا بودند.» قضیه افسر گردان دژ و تکاورهای دیده بان را تعریف کردم؛ خوشحال شد.
▪︎ چهارم
صبح بچه ها را پشت خط راه آهن مستقر کردم. خط راه آهنی که از کنار خانه های پیش ساخته میگذشت حالت خاکریز داشت و جای خوبی برای سنگر گرفتن بود. به بچه ها گفتم مراقب باشند عراقیها از این محور حمله خواهند کرد. تعدادی از بچه ها ناله میکردند که از دیشب تا حالا غذا نخوردیم، گرسنه ایم تشنه ایم. به هرکس میگفتیم برو مسجد جامع چیزی بگیر و بیاور نمی رفت. همه خسته بودند. وقتی دیدم کسی حاضر به رفتن نیست، خط را به غلام آبکار سپردم و با یکی از بچه ها که راننده یک وانت آبی رنگ بود، به طرف مسجد جامع رفتیم. بعد از میدان شهدا دیدیم عده ای دور چند سرباز جمع شده اند. ایستادیم. دو سرباز با پای زخمی کنار دیوار نشسته بودند. پرس وجو کردیم گفتند این دو نفر اینجا تیر خورده اند. گفتم اینها چطور تیر خورده اند؟ عراقیها که این نزدیکیها نیستند! شاید ترکش بوده. گفتند نه تیر بوده احتمال میدهیم اینها برای اینکه بتوانند از خرمشهر بروند خودشان به خودشان تیر زدند؛ روبه روی هم نشسته اند و همزمان به ساق پای همدیگر شلیک کرده اند. ناراحت شدم. آنها را سوار ماشین کردیم و به مسجد جامع بردیم و مردم آنها را به بیمارستان بردند. پیرمردهای خرمشهر توی مسجد جامع مشغول کارهای تدارکات بودند. پرسیدم: «غذا چه دارید؟» گفتند: «داریم لوبیا می پزیم، ولی هنوز آماده نشده.» مقداری خیار و نان و گوجه بود. چند ظرف آب را هم پر کردم. در محوطه مسجد دو بشکه بزرگ آب بود، با ماشین و گاری با پمپ از آب شط میکشیدند و توی آنها میریختند. از این آب برای شست و شو و توالت استفاده میکردند. کمی هم آب توی حوضچه های تصفیه خانه سازمان آب مانده بود که مخصوص آب شرب بود. موقع برگشت به دیزل آباد که رسیدم دیدم بچه ها محل خط دفاعی شان را رها کرده تا دیزل آباد عقب آمده اند. غلام آبکار را دیدم پرسیدم غلام چی شده؟» گفت «عراقیها دارند از پشت سر می آیند، توی محاصره ایم!». به محمد جهان آرا بیسیم زدم تا اتفاقات پلیس راه را بگویم. گفت آنجا را ول کن عراقیها از کشتارگاه وارد شهر شدند، الآن از میدان راه آهن در حال پیشروی به طرف خیابان مولوی هستند. هر چند نفر را می توانی به آنجا ببر.
دوازده نفر از بچه ها را جمع کردم از دیزل آباد به طرف کوی طالقانی برگشتیم و از آنجا به مرکز شهر رفتیم. در فلکه مقبل پیرمردی با دوچرخه می آمد به عربی گفت: برگردید برگردید، عراقی ها آمدند. خودم صدایشان را شنیدم.» گفتم: «شلوغ نکن عراقی ها کجا هستند؟»
پشت سرهم قسم می خورد که عراقی ها را دیدم. این را گفت و با عجله رفت.
•┈••✾○✾••┈•
ادامه دارد
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
50.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 پویانمایی زیبای مرحمت
📼 قسمت دوم
#کارتون #انیمیشن #پویانمایی
#مرحمت #شهدا
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
6.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ناخن کاشتن
و
وضوی جبیره؟؟
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
#پاسخ_به_سؤال_اعضای_کانال
#سؤال_معرفتی
سؤال 👇
سلام علیکم وقتتون بخیر خداقوت
پیشاپیش از پاسخگویی شما متشکرم
من بچه ام به دنیا اومد حدود چهل سه روز بیمارستان NICU بستری و بخش بستری بوده بعد چون هفت ماهه دنیا اومده بود اجازه نمیدادن کامش رو با تربت باز کنم،الان که مرخص شده میشه برای تبرک خاک تربت بزارم تو دهنش یا حرام است؟
پاسخ 👇
سلام علیکم
بسیار کم اشکالی ندارد.
#تربت
#پاسخ_به_سؤال_اعضای_کانال
#سؤال_شرعی
سؤال 👇
سلام شبتون بخیر ،من همسرم دوست دارن که فیلر لب انجام بدم البته من همیشه ماسک به صورت دارم و در دید نامحرم نیست ،الان دکتری که میخوان انجام بدن مرد هست شوهرم میگه گناه هست ،ایا واقعا دکتر مرد انجام بده گناه هست؟؟مقلد آقای مکارم هستم
پاسخ 👇
سلام علیکم
اگر مستلزم لمس و نگاه حرام باشد، حرام است.
#احکام
#احکام_پزشکی
#پاسخ_به_سؤال_اعضای_کانال
#سؤال_شرعی
سؤال 👇
سلام وقت شما بخیر
در نماز استغاثه به امام زمان داریم که دعای نماز باید در زیر آسمان خوانده شود اما خانه آپارتمانی هست و امکان این موضوع نیست
پس اگر بخواهیم نماز رو بخوانیم باید چکار کنیم؟
پاسخ 👇
سلام علیکم
اگر امکانش نیست، در ساختمان بخوانید.
#احکام
#احکام_نمازمستحبی
#پاسخ_به_سؤال_اعضای_کانال
#سؤال_شرعی
سؤال 👇
سلام وقتتون بخیر،اگه روزه دار خون دماغ بشه و خون از تا حلقش وقتی آب دهنش رو قورت میده، پایین بره روزش باطله؟ رهبر
پاسخ 👇
سلام علیکم
در فرض سؤال روزه صحیح است.
#احکام
#احکام_روزه