#پاسخ_به_سؤال_اعضای_کانال
سؤال👇
سلام قیام قبل از رکوع با گفتن الله اکبر کفایت میکند یا باید پس ازگفتن الله اکبر یک مکث کنیم وسپس به رکوع بریم؟مقلد رهبرهستم ممنون.
پاسخ👇
سلام علیکم
قیام قبل از رکوع یا همان قیام متصل به رکوع یعنی کسیکه نماز را ایستاده می خواند می بایست ایستاده هم به رکوع رود پس اگر کسی رکوع را فراموش کرد و به سمت سجده رفت و قبل از این که سر به روی مهر بگذارد یادش آمد، باید کاملا بایستذ تا قیام متصل به رکوع انجام شود سپس به رکوع رود.
#احکام_نماز
#ارکان_نماز
#قیام
#قیام_متصل_به_رکوع
#پاسخ_به_سؤال_اعضای_کانال
سؤال👇
سلام علیکم
مدتیه متوجه شدم پسر هفده سالم استمناء میکنه،ممنون میشم راهنمایی بفرمایید چیکار کنم؟؟
پاسخ👇
سلام علیکم
اگر نمی داند شما متوجه شده اید اصلا به رویش نیاورید و به صورت کلی گویی او را نسبت به این گناه و آثارش با خبر کنید.
راه درمان:
۱. تا امکان دارد چنین فردی از تنها بودن پرهیز کند و بیشتر در جمع حضور داشته باشد.
۲. آنچه سبب تحریک می شود از دسترس خارج شود مثل دیدن برنامه ها و فیلم های مبتذل و طریقه لباس پوشش اطرافیان در منزل
۳. از پوشیدن لباس های تنگ و جذب اجتناب شود.
۴. ذکر لا حول و و لا قوه الا بالله العلی العظیم فراوان گفته شود.
۵. سوره ناس فراوان خوانده شود.
#استمناء
#راه_درمان_استمناء
#پاسخ_به_سؤال_اعضای_کانال
سؤال👇
سلام.
فرشی که کودکی نجس کرده آیا باآب قلیل پاک می شود؟
باچه شرایطی؟
چون دسترسی به آب کر مشکله.
مقلد آیت الله مکارم شیرازی
پاسخ👇
سلام علیکم
اگر به بول نجس شده پس از اینکه خشک شد، اطرافش را پارچه ای گذاشته و آب قلیل بریزند و آب ها را با وسیله ای جمع کنند(توجه داشته باشید این آب ها نحس است.) سپس بار دوم آب بریزند و جمع کنند پاک می شود.
#طهارت
#تطهیرفرش_نجس
#آب_قلیل
#تطهیرباآب_قلیل
#پاسخ_به_سؤال_اعضای_کانال
سؤال👇
عرض سلام وخداقوت
خانمی ابروهاشو تاتو کرده گفتن تا 24 ساعت نباید صورتش آب بخوره آیا میتونه برای انجام نمازهاش تیمم کنه؟
مرجع: رهبری
پاسخ👇
سلام علیکم
این کار می بایست در ایان عادت ماهیانه انجام شود. به هر حال الان اگر آب واقعا برای وی ضرر دارد می بایست تیمم کرده و اعمال عبادی خود را انجام دهد.
#احکام_بانوان
#تاتو
#احکام_وضو
#مانع_وضو
#پاسخ_به_سؤال_اعضای_کانال
سؤال👇
سلام
وقت بخیر
ببخشید نماز یکشنبه ماه ذی القعده
بعد از نماز مغرب وعشا هم میشه خواند ؟
پاسخ👇
سلام علیکم
وقت این نماز از اذان صبح تا غروب آفتاب است.
#وقت_نمازذی_القعده
#پاسخ_به_سؤال_اعضای_کانال
سؤال👇
سلام علیکم،
بفرمایید به غیر از نیت غسل واجب یا مستحب که میخواهیم انجام دهیم ،چه نیت های دیگری هم میتوانیم داشته باشیم.و ٫٫دقیقا٫٫ چه باید بگوییم؟
پاسخ👇
سلام علیکم
تمام غسل های واجب و مستحب را می توان نیت کرد و یک غسل انجام داد.
غسل های مستحب که برخی در ایام خاص وارد شده است اما به شکل عمومی که همیشه می توان غسل انجام داد غسل توبه، غسل نشاط می باشد.
#احکام_غسل
#نیت_غسل
#غسل_مستحب
#پاسخ_به_سؤال_اعضای_کانال
سؤال👇
سلام
برای نماز اول قبر شب اولی که از دنیا رفتن ملاک هست یا شب اولی که داخل قبر گذاشتنشون؟؟
پاسخ👇
سلام علیکم
شبی که میت را دفن می کنند.
#احکام_میت
#نمازشب_اول_قبر
#نمازلیلة_الدفن
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
به کوروش به آرش به جمشید قسم
به نـقـش و نـگار تخت جمشید قسـم
ایــــران همی قلب و خون مـن اســــت
گـــرفــتـــه زجــان در وجـــود مــن اســت
بـــخــوانـیــم ایــن جـــمـلـه در گــوش بــــاد
چـــو ایــــــران مـــبــــاشــد تــن مـــن مــبــاد
صفحه
شاعران ایران زمین
.......:
@zandahlm1357
animation.gif
6.7K
.......:
سید احمد حسینی متخلص به هاتف از شاعران قرن دوازدهم و دوران زندیه و افشاریه است. وی درنیمهٔ اول قرن دوازدهم هجری در شهر اصفهان متولد شد. اصلیت وی از اردوباد آذربایجان بوده است. وی در زادگاهش به کسب علوم متداول خاصه طب و حکمت پرداخت و با آذر بیگدلی و صباحی بیدگلی و رفیق اصفهانی معاصر و معاشر بود که همگی آنان از شاگردان میر سید علی مشتاق اصفهانی بودهاند. هاتف سرانجام در قم درگذشت و در همانجا به خاک سپرده شد. بعضی از تذکرهها فوتش را در کاشان و مدفنش را در قم میدانند. دیوان او مرکب از قصاید و غزلیات و مقطعات و رباعیات است. ترجیع بند معروف وی که دارای پنج بند و در موضوع وحدت وجود است هاتف رابه حریم استادان بزرگ نزدیک میکند.
آثار او در این مجموعه:
دیوان اشعار
علاوه بر آن معدود اشعار به جا مانده از دختر هاتف (رشحه) نیز در این بخش و به عنوان زیرمجموعهای از دیوان وی آورده شده است.
https://eitaa.com/zandahlm1357
خان ذیجاه فلک مرتبه عبدالرزاق
آستان برترش از ذروه کیوان بنگر
چرخ و انجم همه را بر درش از بخت بلند
تابع حکم ببین بندهٔ فرمان بنگر
شیر با صولتش آید به نظر گربهٔ زال
گرگ را با سخطش چون سگ چوپان بنگر
درگهش قبلهٔ ارباب حوائج شب و روز
آستانش کنف گبر و مسلمان بنگر
دل و دستش که از آن بحر و ازین کان خجل است
منبع جود ببین معدن احسان بنگر
هر که از بهر امیدیش به دامان زد دست
در زمان نقد تمناش به دامان بنگر
خانهای ساخت ز گلزار ارم کز رفعت
عقل را مانده در آن واله و حیران بنگر
چرخ بالد اگر از رفعت خود گو اینک
سر بر ایوان زحل سوده دو ایوان بنگر
آب حیوان که خضر در ظلماتش میجست
گو بیا ظاهر و پیداش به کاشان بنگر
جدولی بین و در آن صف زده سی فواره
همه را بر ورق نقره درافشان بنگر
در میان جدولی از آب خضر مالامال
وز دو جانب دو تر و تازه گلستان بنگر
از نسیم سحرش رایحهٔ روح شنو
وز زلال شمرش خاصیت جان بنگر
بس که میبالد ازین طرفه بنا کاشان را
سرهم چشمی شیراز و صفاهان بنگر
یافت چون زینت اتمام ز نظارگیان
این همی گفت به آن این بگذار آن بنگر
پیر عقل از پی تاریخ به هاتف گفتا
که به گلزار ارم چشمهٔ حیوان بنگر
https://eitaa.com/zandahlm1357
ای فدای تو هم دل و هم جان
وی نثار رهت هم این و هم آن
دل فدای تو، چون تویی دلبر
جان نثار تو، چون تویی جانان
دل رهاندن زدست تو مشکل
جان فشاندن به پای تو آسان
راه وصل تو، راه پرآسیب
درد عشق تو، درد بیدرمان
بندگانیم جان و دل بر کف
چشم بر حکم و گوش بر فرمان
گر سر صلح داری، اینک دل
ور سر جنگ داری، اینک جان
دوش از شور عشق و جذبهٔ شوق
هر طرف میشتافتم حیران
آخر کار، شوق دیدارم
سوی دیر مغان کشید عنان
چشم بد دور، خلوتی دیدم
روشن از نور حق، نه از نیران
هر طرف دیدم آتشی کان شب
دید در طور موسی عمران
پیری آنجا به آتش افروزی
به ادب گرد پیر مغبچگان
همه سیمین عذار و گل رخسار
همه شیرین زبان و تنگ دهان
عود و چنگ و نی و دف و بربط
شمع و نقل و گل و مل و ریحان
ساقی ماهروی مشکینموی
مطرب بذله گوی و خوشالحان
مغ و مغزاده، موبد و دستور
خدمتش را تمام بسته میان
من شرمنده از مسلمانی
شدم آن جا به گوشهای پنهان
پیر پرسید کیست این؟ گفتند:
عاشقی بیقرار و سرگردان
گفت: جامی دهیدش از می ناب
گرچه ناخوانده باشد این مهمان
ساقی آتشپرست آتش دست
ریخت در ساغر آتش سوزان
چون کشیدم نه عقل ماند و نه هوش
سوخت هم کفر ازان و هم ایمان
مست افتادم و در آن مستی
به زبانی که شرح آن نتوان
این سخن میشنیدم از اعضا
همه حتی الورید و الشریان
که یکی هست و هیچ نیست جز او
وحده لااله الاهو
از تو ای دوست نگسلم پیوند
ور به تیغم برند بند از بند
الحق ارزان بود ز ما صد جان
وز دهان تو نیم شکرخند
ای پدر پند کم ده از عشقم
که نخواهد شد اهل این فرزند
پند آنان دهند خلق ای کاش
که ز عشق تو میدهندم پند
من ره کوی عافیت دانم
چه کنم کاوفتادهام به کمند
در کلیسا به دلبری ترسا
گفتم: ای جان به دام تو در بند
ای که دارد به تار زنارت
هر سر موی من جدا پیوند
ره به وحدت نیافتن تا کی
ننگ تثلیت بر یکی تا چند؟
نام حق یگانه چون شاید
که اب و ابن و روح قدس نهند؟
لب شیرین گشود و با من گفت
وز شکرخند ریخت از لب قند
که گر از سر وحدت آگاهی
تهمت کافری به ما مپسند
در سه آیینه شاهد ازلی
پرتو از روی تابناک افگند
سه نگردد بریشم ار او را
پرنیان خوانی و حریر و پرند
ما در این گفتگو که از یک سو
شد ز ناقوس این ترانه بلند
که یکی هست و هیچ نیست جز او
وحده لااله الاهو
دوش رفتم به کوی باده فروش
ز آتش عشق دل به جوش و خروش
مجلسی نغز دیدم و روشن
میر آن بزم پیر باده فروش
چاکران ایستاده صف در صف
باده خوران نشسته دوش بدوش
پیر در صدر و میکشان گردش
پارهای مست و پارهای مدهوش
سینه بیکینه و درون صافی
دل پر از گفتگو و لب خاموش
همه را از عنایت ازلی
چشم حقبین و گوش راز نیوش
سخن این به آن هنیئالک
پاسخ آن به این که بادت نوش
گوش بر چنگ و چشم بر ساغر
آرزوی دو کون در آغوش
به ادب پیش رفتم و گفتم:
ای تو را دل قرارگاه سروش
عاشقم دردمند و حاجتمند
درد من بنگر و به درمان کوش
پیر خندان به طنز با من گفت:
ای تو را پیر عقل حلقه به گوش
تو کجا ما کجا که از شرمت
دختر رز نشسته برقعپوش
گفتمش سوخت جانم، آبی ده
و آتش من فرونشان از جوش
دوش میسوختم از این آتش
آه اگر امشبم بود چون دوش
گفت خندان که هین پیاله بگیر
ستدم گفت هان زیاده منوش
جرعهای درکشیدم و گشتم
فارغ از رنج عقل و محنت هوش
چون به هوش آمدم یکی دیدم
مابقی را همه خطوط و نقوش
ناگهان در صوامع ملکوت
این حدیثم سروش گفت به گوش
که یکی هست و هیچ نیست جز او
وحده لااله الاهو
چشم دل باز کن که جان بینی
آنچه نادیدنی است آن بینی
گر به اقلیم عشق روی آری
همه آفاق گلستان بینی
بر همه اهل آن زمین به مراد
گردش دور آسمان بینی
آنچه بینی دلت همان خواهد
وانچه خواهد دلت همان بینی
بیسر و پا گدای آن جا را
سر به ملک جهان گران بینی
هم در آن پا برهنه قومی را
پای بر فرق فرقدان بینی
هم در آن سر برهنه جمعی را
بر سر از عرش سایبان بینی
گاه وجد و سماع هر یک را
بر دو کون آستینفشان بینی
دل هر ذره را که بشکافی
آفتابیش در میان بینی
هرچه داری اگر به عشق دهی
کافرم گر جوی زیان بینی
جان گدازی اگر به آتش عشق
عشق را کیمیای جان بینی
از مضیق جهات درگذری
وسعت ملک لامکان بینی
آنچه نشنیده گوش آن شنوی
وانچه نادیده چشم آن بینی
تا به جایی رساندت که یکی
از جهان و جهانیان بینی
با یکی عشق ورز از دل و جان
تا به عینالیقین عیان بینی
که یکی هست و هیچ نیست جز او
وحده لااله الاهو
یار بیپرده از در و دیوار
در تجلی است یا اولیالابصار
شمع جویی و آفتاب بلند
روز بس روشن و تو در شب تار
گر ز ظلمات خود رهی بینی
همه عالم مشارق انوار
کوروش قائد و عصا طلبی
بهر این راه روشن و هموار
چشم بگشا به گلستان و ببین
جلوهٔ آب صاف در گل و خار
ز آب بیرنگ صد هزاران رنگ
لاله و گل نگر در این گلزار
پا به راه طلب نه و از عشق
بهر