باید پذیرفت که در برخی از زندگیها قناعت، مفهوم غریبهای شده و در برخی از زندگیها هم توقعات به قدری بالا رفته که قناعت که گنج تمام ناشدنی است، از معنای حقیقی خود فاصله گرفته است.
نیازهای کاذب در زندگیها رسوخ کرده؛ نیازهایی که عدم پاسخگویی به آنها هیچ اتفاقی را در زندگی تولید نمیکند:
امسال باید مبلمان خانهام را نو کنم. پردۀ آن چنانی باید در خانه نصب کنم. تلویزیونlcd باید در خانه بیاورم. تلفن همراهم باید آن چنان باشد. در مهمانیهای ویژه؛ مثل عروسی نباید لباس تکراری بپوشم. مدل ماشینم را باید بالا ببرم. در مهمانیهایم باید چند نوع غذا باشد. دکوراسیون خانهام باید به روز باشد و ... .
اینها همه نیازهای کاذبی است که اگر در خانه نباشد، هیچ اتفاق خاصی نمیافتد و در شب اول قبر هم کسی نخواهد پرسید که چرا دنبال اینها نرفتی؛ اما حالا که تبدیل شده به نیاز، من برای به دست آوردن آن دیگر شب و روز نمیشناسم و اگر آن را به دست نیاورم احساس کمبود میکنم.
وقتی این نیازها در عرصۀ چشم و همچشمی بیفتد، عطش انسان برای به دست آوردن آن دوصد چندان میشود. تأمین پول برای پاسخگویی به این نیازها لازمههایی دارد؛ مثل این که پدر باید دو شیفته کار کند و مادر هم باید شاغل شود؛ این هم یعنی کمگذاشتن از وقت تربیت فرزند و پرداختن به نیازهای کاذب.
[کتاب منِ دیگرِ ما]
استاد عباسی
https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
مستند کف خیابان
با ما همراه باشید👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
#کف_خیابون 77
نیاز به تحقیقات کاملتری نسبت به تربیت اون حدود 300 نفر داشتیم... مخصوصا وقتی ماموران ما خبر میدادن که تعدادشون داره ساعت به ساعت افزوده میشه!
با مقامات مافوق تماس داشتم و تقاضای دیدار اضطراری کردم... همه مدارک و شواهد موجود هم تجمیع و یه کاسه کردم... در جلسه ای گزارش دادم... جالب بود برام! ... دو سه نفر دیگه هم مثل من همین گزارش ها را دادند.... اما در اماکن و موقعیت های خاص دیگه!
اگر بخوام یه آمار سر انگشتی بدم، حداقل هزار نفر را رصد کرده بودیم که دارن آموزش میبینن! به علاوه افرادی که آموزش میدادن... که سرجمع با همه عوامل شناسایی شده و راننده ها و... جمعا 1500 نفر!!
این آمار به زبون خوش میاد! مخصوصا وقتی وحشت و استرس اوج میگیره که بدونیم این آمار فقط مخصوص تهران بود و هنوز اطلاعات شهرستان هایی مانند شیراز و اصفهان و تبریز و شمال و مشهد و... را نداشتیم!
شما این آمار سر انگشتی را با حداقل پنج تا اتوبوسی که قرار بود از قم بیاد و حامل آخوندها و طلبه های جذب شده اونا بود را جمع کنید! بعلاوه تمام عوامل اجرایی اون نشست و دیگر میهمانان پروازی!
ینی ظرف مدت سه روز، حدود 2000 نفر از داخل در آمادگی کامل برای مقابله با نظام قرار داشتند! 2000 نفر که هر کدومشون خوانواده و عزیزانی دارند! که حداقل ینی بیش از هزار خانوار درگیر مسائل امنیتی و خرابکاری و شورش علنی میشن!
اما ... دیگه وقتشه که از بعضی چیزا در اون هفته پرده بردارم...
من تا الان به دو سه گروه بیشتر اشاره نکردم اما اجازه بدید یه کم واقعی تر، شما را ببرم وسط معرکه... ینی همون توضیحاتی که برای بچه های خودمون دادم:
اولین گروه، علما و طلابی که هم اثرگذارند و هم جوری دارن وارد عرصه میشن که میتونه هر کسی را تحت تاثیر این اقدام قرار بده! شما فکر کنین وقتی توی شهر شما و یا حتی همین تهران خودمون، سه چهار تا آخوند با هم سوار مترو بشن و یا در پیاده رو راه برن، اکثر مردم نگاشون میکنن و برای لحظاتی بهشون دقت میکنن!
حالا شما تصور کنین همون چهار تا آخوند با هم مشغول حرف باشن و یه کم با صدا و لحن جدی و با چاشنی عصبانیت با هم حرف بزنن، مردم برای لحظات بیشتری بهشون دقت میکنند!
حالا فکر کنین همون چهار تا آخوند وسط راه وایسن و با هم گرم صحبت بشن ... از قضا حرفاشون هم بوی سیاست و اجتماع بده... چی میشه؟! پس از گذشت ده دقیقه میبینید که تا به خودشون میان، حداقل بیست نفر دورشون جمع شدن! یا دارن گوش میدن ... یا دارن فیلم میگیرن... یا دارن همراهیشون میکنن!
تصور کنید همون چهار تا آخوند، تبدیل بشه به دویست تا... دقت کنین لطفا ... 200 نفر آخوند!! ... همون دویست نفر عبا را دربیارن... همون دویست نفر، دویست تا قرآن دست بگیرن... همون دویست نفر با پای برهنه «کف خیابون» راه برن... صف اول همون دویست نفر، علمای پیرمرد و چند نفری هم از سادات باشن... حالا یه کمی هم شعار بدن... اولش شعار بد هم نه! مثلا بگن «وا اسلاما» (وای به حال اسلام!) و یا بگن «یا للمسلمین!» (وای به حالتون ای مسلمونا!) و یا بعدش پا را اون ور تر بذارن و با صدای بلند بگن «مرگ بر دیکتاتور!» و یا مثلا داد بزنن «ما شورای نگهبان، نمیخوایم ... نمیخوایم!» و یا حتی بگن «مرگ بر جنتی!» و یا مثلا یکیشون داد بزنه «ما پاسدار و سپاهی نمیخوایم ... نمیخوایم» و یا مثلا بگن «شعار ملت ما... دین از سیاست جدا!» و یا بگن: «.... مظلوم خدا یار تو .... حوزه علمیه به قربان تو!» و دیگه مدام اسم بیارن و با داد و بیداد و شعار هماهنگ بگن: «مرگ بر اصل ولایت فقیه!»
حالا توی همون اوضاع، شلوغ بشه... ترافیک بشه... خیابونا بند بیاد... تعدادی از مردم عادی هم بهشون اضافه بشن... سر راه، دو تا مدرسه و دانشگاه هم تعطیل بشه... به ازای هر نیم ساعت، 20 نفر بهشون اضافه بشن... پس از گذشت حدودا چهار ساعت، جمعیتی که به اون تعداد 200 نفر آخوند و 2000 نفر آموزش دیده برای جنگ شهری و خرابکاری اضافه خواهد شد، سرجمع حداقل 4000 نفر ...
اصلا تصورش هم مشکله... مخصوصا با اون ظاهر و سر و شکلی که علما و آخوندها بخوان وارد صحنه بشن! ینی بیان «کف خیابون!»... بیان و شعار بدن... بر علیه نظام و ولایت فقیه و شخص حضرت آقا!
ادامه دارد...
دلنوشته های یک طلبه
💟 @Mohamadrezahadadpour
https://eitaa.com/zandahlm1357
از آنجا که شرح حال اولیاء خدا باعث بیداری از خواب غفلت می شود هر دوشنبه مختصری از زندگینامه یک ولی خدا تقدیم می شود
.......:
داستان عبرت انگیز رضا سگه(لات بزرگ مشهد) و شهید چمران
این داستان زیبا را بارها و بارها باید خواند و خود را محک زد ...
اشکتان اگر درآمد نشانه ای از نوستالژی و درد غربت از وطن معنوی و الهی ارزشهای والایی است که در مردان خدایی و رفتار و اخلاقیات بی نظیر و کمیاب آنها حس می کنید.ما کجا و امثال چمران عزیز کجا؟
تا دلی آتش نگیرد،حرف جانسوزی نگوید حال ما خواهی اگر از گفته ی ما جستجو کن
رضا سگه ... یه لات بود تو مشهد ... هم سگ خرید و فروش می کرد و هم دعواهاش از نوع ... بود ...
یه روز داشت میرفت سمت کوه سنگی برای دعوا و غذا خوردن ... دید یه ماشین داره تعقیبش می کنه ... آرم ماشین : " ستاد جنگهای نا منظم" راننده، شهید چمران
.......:
شهید چمران از ماشین پیاده شد و دست اونو گرفت " فکر کردی خیلی مردی ؟! "
بروبچه ها اینجور میگن !!
اگه مردی بیا بریم جبهه ..................
به غیرتش بر خورد ... راضی شد ....
بردش جبهه ..
شهید چمران تو اتاق نشسته بود ... یه دفعه دید که صدای دعوا میاد ! ... با دست بند، رضارو آوردن تو اتاق ... رضارو انداختنش رو زمین
.... : " این کیه آوردید جبهه ؟! ....... "
رضا شروع کرد به فحش دادن ...چه فحشای رکیکی... اما چمران مشغول نوشتن بود.........
دید که شهید چمران توجه نمیکنه .... یه دفه داد زد : " کچل با توام ...!!!! "
یکدفعه شهید چمران با مهربانی سرش رو بالا آورد : " بله عزیزم ! چی شده عزیزم ؟ چیه آقا رضا ؟ چه اتفاقی افتاده ؟ "
قضیه این بود.... آقا رضا داشت میرفت بیرون .... بره سیگار بگیره و برگرده ... با دژبان دعواش شده بود ....
شهید چمران : " آقا رضا چی میکشی ؟!! .... برید براش بخرید و بیارید ...
شهید چمران و آقا رضا ... تنها تو سنگر ...
آقا رضا : میشه یه دو تا فحش بهم بدی ؟! کشیده ای، چیزی !!
شهید چمران : چرا ؟!
آقا رضا : من یه عمر به هرکی بدی کردم، بهم بدی کرده ... تا حالا نشده بود به کسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه ...
شهید چمران : اشتباه فکر می کنی ...! یکی اون بالاست، هر چی بهش بدی می کنم، نه تنها بدی نمیکنه، بلکه با خوبی بهم جواب میده ... هی آبرو بهم میده ... تو هم یکیو داشتی که هی بهش بدی میکردی بهت خوبی می کرده ...! گفتم بذار یه بار یکی بهم فحش بده بگم بله عزیزم ... یکم مثل اون شم ...!
آقا رضا جا خورد .......... تلنگر خورد به شحصیت معنویش.......... رفت تو سنگر نشست ...آدمی که مغرور بود و زیر باز کسی نمیرفت زار زار گریه می کرد ...عجب! یکی بوده هرچی بدی کردم بهم خوبی کرده؟
اذان شد ..... آقا رضا اولین نماز عمرش بود .............. رفت وضو گرفت ... سر نماز ، موقع قنوت صدای گریش بلند بود .......
وسط نماز، صدای سوت خمپاره اومد ...... صدای افتادن یکی روی زمین شنیده شد ...
آقا رضا رو خدا واسه خودش جدا کرد .... فقط چند لحظه بعد از توبه کردنش ....
.......:
باخدا چی معامله کرد که خدا اونو برای شهادت انتخاب کرد؟ ... در لحظه انتخاب ، درست و مخلصانه انتخاب کرد و خدا این اخلاص و این لحظه شناسی را که " عرضه خود بر مقاطع نفحات الهی" است ، دوست دارد....
قال رسول الله صلی الله علیه و آله : اِنَّ لِرَبِّکُمْ فی ایامِ دَهْرِکُمْ نََفَحاتٌ فَتَعَرَّضُوا لَها لَعَلَّهُ اَن یصیبَکُمْ نَفْحَةٌ مِنْها فَلا تَشْقَوْنَ (بحار الانوار، ج71، ص22
-در ایام زندگی شما نسیمهای روحبخش ربوبی میوزد پس مواظب باشید آنها را از دست ندهید و خودتان را در مسیر آنها قرار دهید باشد که نسیمی به شما برخورَد و تیره روز نشوید).«ان لله فی ایام دهرکم نفحات الا فترصدوا لها (همان، ج77، ص168) ; درایام زندگی شما نسیمهای الهی می وزد و مترصد این لحظه ها باشید [و از آنها هوشیارانه بهره برداری کنید
گذشت داشته باشید تا خدا از شما بگذرد اینهمه کینه به دل نگیرید... اثرش انسان سازه
اگر درقبال بدی بدی کردید و درقبال خوبی خوبی که هنر نیست...
هنر خوبی کردن در برابر بدی و گذشت از بدیهاست.....
اینطور " حُر" ساخته می شود
. در کربلای جبهه ها هم شاگرد پاکباز سیدالشهداء چمران عزیز بر قلبها فرماندهی میکرد و اینطور آقارضا یک "حُر" شد....
هنر خوبی کردن در برابر بدی و گذشت از بدیهاست.....
اگر درقبال بدی بدی کردید و درقبال خوبی خوبی که هنر نیست...
گذشت داشته باشید تا خدا از شما بگذرد اینهمه کینه به دل نگیرید... اثرش انسان سازه
اینطور " حُر" ساخته می شود
. در کربلای جبهه ها هم شاگرد پاکباز سیدالشهداء چمران عزیز بر قلبها فرماندهی میکرد و اینطور آقارضا یک "حُر" شد....
و عاقبت بخیر...
البته بگویم همانطور که نخبه و آقازاده ای چون عمرسعد جذب سیدالشهداء علیه السلام نشد
و قابلیت و سعادت هدایت و همراهی با امام را نداشت و بقول حضرت آیت الله مجتهدی در کربلا داش مشتی ها رفتند به کمک امام حسین و شهید شدند و مقدسها استخاره کردند و استخاره هاشون بد اومد!
حُرّ شدن حریت جبلی و سجایای حُر مآبی و سعادت طینتی هم لارم دارد
●❥ ﷽ ❥●
🌺هم نشینی آیات 🌺
---------------------------------------------------
🔷 وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا🔷
---------------------------------------------------
🔶و به زبان خوش با مردم تکلّم کنید
---------------------------------------------------
🔶And speak to people good
📙سوره بقره آیه ۸۳
📌نکته ها
🔖احسان، جامعترين و #وسيعترين واژه در باب نيكى است. در حال فقر والدين، احسان مادّى و در حال غناى آنان، #احسان روحى. چنانكه احسان به يتيم شامل؛ تأديب، حفظ حقوق، محبّت و تعليم او مىشود.
🏷اصول همهى #اديان يكى است. چون همهى اين ميثاقها، در اسلام نيز هست.
----------------------------------------------------
📬پیام ها
1📤-حسان بايد همراه با ادب و بدون منّت باشد. در كنار احسان، جمله «قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً» آمده است.
2📤- اگرچه به همهى مردم نمىتوان احسان كرد، ولى با همه مىتوان خوب سخن گفت. «قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً»
3📤- برخورد خوب و گفتار نيكو، نه تنها با مسلمانان، بلكه با همهى مردم لازم است. «قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً»
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
ادامه جلسه قبل........
روزتون بخیر
کسانی که میخوان برن جلسه قبلی رو مطالعه کنن،از اینجا ⬆️ تشریف ببرن😉
.......:
یکی از خصوصیاتی که باید در خودمون رشد بدیم اینه که برای اصلاح دیگران "مچ گیری نکنیم" و "سرکوفت نزنیم"
مخصوصا در برخورد با جوانان نباید سخت گرفت
این هفته ادامه میدیم مبحث جلسه قبل رو
امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود خطای جوانان رو تغافل کنید.
اگه پسر و دختر جوانتون یا شوهر جوانتون یه اشتباهی کرد
شما هی به روش نیارید. هی توی سرش نزنید.
هی ملامتش نکنید.
مثلا یه روز نمازش قضا شده
هی پدرش توی سرش میزنه که ای بی نماز! ای فلان فلان شده و...
یا مثلا حالا یه غلطی کرده یه دروغی گفته یا هر چی، خودشم پشیمونه از کارش
تو نباید به روش بیاری. نباید گناهش رو یاد آوری کنی.
اینجوری هم خودت رو "منفور" میکنی و امکان نصیحت های بعدی رو از بین میبری
و هم خودت به اون گناه گرفتار خواهی شد..
🔴 امام صادق علیه السلام فرمود اگه انسان به خاطر گناه کسی اون رو ملامت و سرزنش کنه
"نمیمیره تا اینکه خودش هم به اون گناه گرفتار بشه...
خیلی عجیبه...
کسی که میخواد دیگران رو اصلاح کنه باید خیلی مراقب باشه که به کسی سرکوفت نزنه...
بنده ده ها مورد سراغ دارم که طرف به یکی دیگه سرکوفت زده
بعد خودش دچار اون گناه شده..
شما مراقب هستید؟!
خیلی وقتا واقعا نیاز نیست که آدم زیاد حرف بزنه برای اصلاح طرف مقابل.
👌بلکه با یه نگاه و نهایتا دو سه کلمه میشه اصلاحش کرد.
بنده زیاد از این قضیه استفاده میکنم و نتایج خوبی گرفتم☺️
مثلا توی حوزه بودم یکی از بچه ها نشسته بود نزدیکم و داشت حرف میزد
بعد یه حرفی پشت سر یکی زد!
با اینکه رفیق هستیم و با هم خیلی بگو بخند داریم
اما خب همون موقع اخم کردم و بهش گفتم
آخه چرا غیبت میکنی؟
بعد هم بلند شدم و رفتم بیرون.
👌این بنده خدا دیگه ندیدم غیبت کنه.
🚫حالا فرض کنید من شروع میکردم ملامتش کنم و چیز بهش بگم
نهایتش میگفتن اصلا به تو چه! دلم میخواد!😤
دقت کردید اونایی که امر به معروف نابجا میکنن بین جوانان منفور هستن؟
علتش اینه که طرف خیلی اصرار میکنه. همین اصرار باعث میشه مخاطب زده بشه و نفرت پیدا کنه.
یا اعضای خانواده ام یه کار بدی میکنن
یه کلمه میگم آخه این چه کاریه؟!
بعد هم توی یه موضوع دیگه صحبت میکنم.
✅همون یه کلمه توی ذهن مخاطب میمونه برای همیشه...
همون یه کلمه هم تغییرش خواهد داد.
حله آقا؟؟؟
یاعلی
سیاست_های_همسرداری
#وقتی_همسرت_حالش_بده
وقتی کسی حالش بده بهش نگید ای بابا اینم میگذره، نگید درست می شه،
نخواهید با جوک های مسخره بخندونیدش
نمی خواد بخنده. خنده اش نمیاد غصه داره. می فهمین؟ غصه.
براش از فلسفه ی زندگی حرف نزنین.
از انرژی مثبت و مثبت باش و به چیزهایی که داری فکر کن حرف نزنید.
وقتی کسی ناراحته اصلا این شما نیستین که باید حرف بزنین.
شما در حقیقت باید حرف نزنید!
باید دستش رو بگیرید. بغلش کنید. تو چشم هاش نگاه کنید. براش چایی بریزید
براش یک چیزی که دوست داره بریزید یا بپزید.
بذارید جلوش. بعد حرف نزنید. بذارید اون حرف بزنه و شما گوش کنید.
هی فکر نکنید باید نظریه صادر کنید و نصیحت کنید.
فکر نکنید اگه #حرف_نزنید خیلی اتفاق بدی می افته.
شما جای اون آدم نیستید.
شما زندگی اون آدم رو از وقتی به دنیا اومده زندگی نکردید.
پس نظریه ها و حرف هاتون به درد خودتون می خوره.
بله. دستش رو بگیرید. بغلش کنید. سکوت کنید.
اگه دلش خواست، خودش حرف می زند
https://eitaa.com/zandahlm1357
💞🍃لطفا زن و شوهرها بخوانند:🍃💝
⚠️رابطه ی زن و شوهر مثل رابطهی خواهر و برادری نیست...
مثل رابطهی مادر و فرزندی نیست...
مثل ارتباط پدر و پسری نیست...
مثل هیچ رابطهای نیست...
دو نفر که عاشق هماند اما #همخون نیستند...
اگر کدورتی بین خواهر و برادر باشد،
اگر ناراحتی بین والد و فرزند باشد،
به اندازه کدورت و ناراحتی مابین زن و شوهر مهم نیست...
چون در آن رابطه همه هم خونند...
خواسته یا ناخواسته آن کدورت #رفع میشود...
انگار هیچ چیز نبوده...
انگار هیچ اتفاقی نیافتاده...
اما #کوچکترین اتفاق اگر بین زن و شوهر رخ دهد و آنرا بزرگ کنند،
اگر ناراحتی ایجاد کند،
حتی درصورت بخشش، از ذهن دو طرف نمیرود...
به مرور زمان به رابطه #خدشه وارد میشود...
کم کم کدورتها عادی میشود...
کم کم از یکدیگر #سرد میشوند...
این خیلی خطرناک است...📛
سعی کنید زود از هم ناراحت نشوید...
سعی کنید سریعا جبهه گیری نکنید...
تا میتوانید همانجا گذشت کنید...
موضوع را دنباله دار نکنید...
اگر کدورتهای کوچک به چشم آمد...
اگر آنها را بزرگ کردید،
منتظر سردی باشید...
منتظر گسستگی باشید چرا که ذره ذره روی هم تلنبار میکنید کارهای گذشته را ، حتی اگر بخشیده باشید...
رابطه ی زن و شوهر مثل رابطه شما با خانواده تان نیست...
یادتان هست چند مرتبه با خواهرتان دعوا کرده اید؟
یادتان هست چند بار با برادرتان بگومگو داشته اید؟! ده بار؟صدبار؟هزاربار؟
هیچکدام را یادتان نیست و به دل ندارید...
با همسرتان چندبار ناراحتی داشتید؟
پنج بار؟ ده بار؟ پانزده بار؟
همه را یادتان هست...
همه را کنج ذهن دارید...
رابطه زن و شوهر حساس است...
مواظب رابطه تان باشید...✅
هميشه يادمان باشد که نگفته ها را ميتوان گفت،
ولی گفته ها را نميتوان پس گرفت ...
چه سنگ را به کوزه بزنی چه کوزه را به سنگ؛ شکست با کوزه است ...
دلها خیلی زود از حرفها میشکنند!
مراقب #گفتارمان باشیم!!!
https://eitaa.com/zandahlm1357
🔴 #اهمیت_معنویات_در_زندگی
💠 از معنویات که #آرامش روح و روان هستند فاصله نگیرید.
💠 برنامههای #مراقبت نفس و #عبادت بگذارید.
💠 طبق فرمول #قرآن هرچه ایمان و عمل صالح و #معنویات شما بیشتر شود #محبوبیت شما افزایش مییابد و دوست داشتنیتر میشوید.
https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ببینید
💠 جلوی بچه به یکدیگر احترام بذاریم!
https://eitaa.com/zandahlm1357