معارف مهدویت ٢( ادامه ضرورت طرح مباحث مهدویت).ogg
16.51M
فایل آشنایی با معارف مهدویت
شماره (۲)
ادامه ضرورت طرح مباحث مهدویت
✨﷽✨
✅نجات شهيد ثانى توسّط امام زمان
✍شهيد ثانى به همراه كاروانى در حال سفر بود. در بين راه به جايى به نام رمله رسيدند. شهيد خواست به مسجدى كه معروف است به جامع ابيض برود، بخاطر زيارت كردن انبيايى كه در آنجا مدفون هستند. پس ديد كه در، قفل است ودر مسجد هيچ كسى نيست.
پس دستش را بر روى قفل گذاشت و كشيد. به اعجاز الهى در باز شد. او داخل شد و در آنجا مشغول به نماز و دعا گرديد و بخاطر توجّه وى بسوى خداوند متعال، متوجّه حركت كاروان نشد و از قافله جا ماند. پس متوجّه شد كه كاروان رفته وهيچ كسى از آنها نمانده است. نمى دانست چه كار بايد بكند و در مورد رسيدن به آنها فكر میكرد، با توجّه به اينكه وسايل او نيز بار شتر بوده و همراه كاروان رفته است، بنابراين شروع كرد پياده به دنبال كاروان راه رفتن تا اينكه از پياده راه رفتن خسته شد و به آنها نرسيد و از دور هم آنها را نديد.
وقتى در آن وضعيّت سخت و دشوار گرفتار شده بود ناگهان مردى را ديد كه به طرف او مى آمد، وآن مرد بر سوار استرى بود. وقتى آن سوار به او رسيد گفت: پُشت سر من سوار شو. پس شهيد ثانى را پشت خود سوار كرد و مثل برق در مدّت كوتاهى او را به كاروان رساند و او را از استر پياده كرد و فرمود: پيش دوستانت برو. و او وارد كاروان شد.
💥شهيد مى گويد: در جستجوى آن بودم كه در بين راه او را ببينم ولى اصلاً او را نديدم و قبل از آن هم نديده بودم.
📚 نجم الثّاقب باب۸، حکایت۶۵؛ ص۴۵۶
【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🚫 خودتان را به بهای کم نفروشید: (وَ شَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَرَاهِمَ مَعْدُودَةٍ.)
💖 قدر خودتان را بدانید؛ خودتان را به #خدا، به #قرآن، به #امام_زمان بفروشید. چهارمی دیگر در بین نیست؛ مطلب در خدا و امام زمان و قرآن منحصر است.
▫️مزاج عشق بس مشکل پسندست
▫️قبول عشق بر طاق بلندست
✅ «نبود» را شریک «بود» نکنید، «عدم» را با «وجود» مخلوط نکنید، «ظلمات» را در «نور» داخل نکنید، خودتان را بر امام زمان وقف کنید؛ آن وقت اگر عنایتی کند کار تمام است.
🎙 برگرفته از بیانات آیت الله العظمی وحید خراسانی
📆 ۲/ آذر/ ۱۳۷۸
☪☪
#مهدوی #مهدویت
#دانشنامه_مهدویت
📚 لوح حضرت فاطمه س
📖 در بين رواياتي که از معصومین ع درباره حضرت مهدي عج نقل شده، «حديث لوح حضرت زهرا ع» از اهميت والايي برخوردار است. اين حديث را بزرگان فراواني در کتابهاي روايي خود، نقل کردهاند که در اينجا تنها به بخشي از آن اشاره ميشود.
☪ شيخ صدوقرحمه الله با ذکر سند از جابر جعفي از امام باقر العلوم ع از جابربن عبداللّه انصاري چنين نقل کرده است: «جابربن عبداللّه انصاري گفت: بر مولاي خود فاطمه زهرا ع وارد شدم و در مقابل ايشان لوحي بود که پرتو آن چشم را خيره ميکرد و در آن دوازده نام بود...». [1] .
🔖 او روايتي ديگر نقل کرده بسيار مفصل که بخشي از آن چنين است: «ابوبصير از ابوعبداللّه ع ( اباعبدالله در احادیث منظور امام صادق ع است ؛ خادم ) روايت کند که فرمود: پدرم به جابربن عبداللّه انصاري گفت: نيازي به تو دارم، چه وقت بر تو آسان است تا با تو خلوت کنم و آن را از تو درخواست نمايم؟
جابر به او گفت: هر وقت که شما بخواهيد.
امام باقرع با او خلوت کرد و گفت: اي جابر! آن لوحي که در دست مادرم فاطمه زهرا ع دختر رسول خدا ديدي، چه بود و مادرم درباره آنچه در آن نوشته بود، چه فرمود؟
📗 جابر گفت: خدا را گواه ميگيرم که در زمان رسول خداص براي تهنيت ولادت حسينع بر مادرتان فاطمهع وارد شدم و در دست ايشان لوح سبز رنگي را ديدم که پنداشتم از زمرد است و در آن نوشتهاي سپيد و نوراني - مانند نور آفتاب - ديدم و گفتم: اي دختر رسول خدا! پدر و مادرم فداي شما باد! اين لوح چيست؟
🌸 فرمود: اين لوح را خداي تعالي به رسولش هديه کرده است و در آن اسم پدر و شوهر و دو فرزندم و اسامي اوصياي از فرزندانم ثبت است. رسول خدا آن را به من عطا فرموده است تا بدان مسرور گردم.
📖 جابر گويد: مادر شما آن را به من عطا فرمود و آن را خواندم و از روي آن استنساخ نمودم.
پدرم امام محمدباقر ع فرمود: آيا ميتواني آن را به من نشان بدهي؟
گفت: آري .
و پدرم با او رفت تا به منزل جابر رسيدند. او صحيفهاي از پوستي نازک نزد پدرم آورد.
پدرم فرمود: اي جابر! تو در کتابت بنگر تا من آن را برايت بخوانم.
جابر در کتابش نگريست و پدرم آن را برايش خواند و به خدا سوگند که حرفي اختلاف نداشت.
گفت: به خدا سوگند! گواهي ميدهم که در لوح چنين مکتوب بود:
📜 بسم اللّه الرحمن الرحيم.
اين کتابي است از جانب خداي عزيز حکيم، براي محمد نور و سفيرو حجاب و دليل او، آن را روحالامين از جانب ربالعالمين فرو فرستاده است. اي محمد! اسمهاي مرا بزرگ شمار و نعمتهاي مرا شکر گزار و آلاي مرا انکار مکن، من خداي يکتا هستم که هيچ معبودي جز من نيست...
📒 در پايان روايت آمده است:
و از صلب او [امام هادي] داعي به سبيل و خازن علمم حسن را بيرون ميآورم؛ سپس به خاطر رحمتي بر عالميان سلسله اوصيا را به وجود فرزندش تکميل خواهم کرد؛ کسي که کمال موسي، و بهاء عيسي و صبر ايوب را دارا است و دوستانم در زمان [غيبت] او خوار شده و سرهاي آنان را هديه ميدهند؛ همچنان که سرهاي ترک و ديلم را اهدا ميکنند. آنان را ميکشند و آتش ميزنند و آنان خائف و مرعوب و ترسان ميباشند. زمين از خونشان رنگين شود و صداي فرياد و شيون از زنانشان برخيزد. آنان دوستان حقيقي من باشند و به واسطه آنها هر فتنه کور ظلماني را بر طرف سازم و شدايد و اهوال را زايل نمايم و بارهاي گران و زنجيرها را از آنان بردارم. ايشان کسانياند که صلوات و رحمت پروردگار بر آنان است و ايشان مهتدي واقعي هستند». [2] .
📘 اين روايت با تفاوتهايي در منابع روايي ذکر شده است. [3] .
[ جابر بن عبدالله انصاری ، صحابی والا مرتبه پیامبر ص بود و محضر 5 امام و 7 معصوم را درک کرده است و جزو معمرین محسوب میشود و سلام پیامبر ص را به امام محمد باقر العلوم ع رسانده است. همچنین در دوران ظهور جزو رجعت کنندگان است : خادم کانال ]
📝 پی نوشت ها:
[1] کمالالدينوتمامالنعمه، ج1، باب28،ح2.
[2] کمال الدين و تمام النعمة، ج1، باب28، ح1.
[3] الکافي، ج 1، ص 527، ح 3؛ الغيبة، ص 62، ح 5؛ عيون اخبارالرضاعليه السلام، ج 1، ص 41، ح 2، ص 46، ح 5؛ قرطبي انصاري، القاب الرسول و عترته، ص 13؛ الاحتجاج، ج 1، ص 162؛ کتاب الغيبة، ص 143، ح 108.
ادامه دارد....
https://eitaa.com/zandahlm1357
🆔
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مردهاند...
.......:
@zandahlm1357
@Ganjitaa.tarkesh30.mp3
1.34M
🎙🎙🎙
#صوت #شهدا
#دفاع_مقدس
#داستان #طنز
📚 #ترکشهای_ولگرد 📚
✍ داوود امیریان
انتقام پر دردسر 🎗
🎙 به روایت محمدرضا سرشار ( رضا رهگذر ) ✨
📚 داستان های کوتاه طنز با موضوع دفاع مقدس 🎧
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
#استوری #فرمولهای_کلیدی 📝 ◽️ چرا حالم خرابه؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مهارتهای کلامی_1.mp3
12.29M
#مهارتهای_کلامی ۱
▪️ زبان هر انسان، آیینهی درون اوست!
آنچه در لابلای حرکات زبان او، به نمایش گذاشته میشود؛
میزانِ عقلانیّت، شعور، سلامت و تقوایِ درونی هر انسان است .
#استاد_شجاعی 🎤
📚 #حکایتیبسیارزیباوخواندنی
🏷روزی شیخ الرئیس ابوعلی سینا وقتی از سفرش به جایی رسید اسب را بر درختی بست و برایش کاه ریخت و سفره پیش خود نهاد تا چیزی بخورد . روستایی سوار بر الاغ آنجا رسید .از خرش فرود آمد و خر خود را در پهلوی اسب ابوعلی سینا بست تا در خوردن کاه شریک او شود و خود را به شیخ نهاد تا بر سفره نشیند.
شیخ گفت: خر را پهلوی اسب من مبند که همین دم لگد زند و پایش بشکند. روستایی آن سخن را نشنیده گرفت، با شیخ به نان خوردن مشغول گشت. ناگاه اسب لگدی زد. روستایی گفت: اسب تو خر مرا لنگ کرد.
شیخ ساکت شد و خود را لال ظاهر نمود. روستایی او را کشان کشان نزد قاضی برد. قاضی از حال سوال کرد. شیخ هم چنان خاموش بود. قاضی به روستایی گفت: این مرد لال استروستایی گفت: این لال نیست بلکه خود را لال ظاهر ساخته تا اینکه تاوان خر مرا ندهد. پیش از این با من سخن گفته. قاضی پرسید : با تو سخن گفت؟چه گفت؟
او جواب داد که: گفت خر را پهلوی اسب من نبند که لگد بزند و پایش بشکند. قاضی خندید و بر دانش شیخ آفرین گفت. شیخ پاسخی گفت که زان پس درزبان پارسی مثل گشت: 《جواب ابلهان خاموشی ست.》
📚 امثال و حکم علی اکبر دهخدا
─┅═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═┅─