فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 تالاب گُلمَرز _ ارومیه
روستای گلمرز یکی از روستاهای نام آشنای توابع شهر ارومیه است که در دهستان باش قلعه قرار گرفته است. این روستا داری تالاب بسیار زیبا و دیدنی است که به تالاب گلمرز یا آبگیر گلمرز معروف است.
برکه روستای گلمرز یکی از جلوه های زیبای طبیعت ارومیه به شمار می رود، که دیدن مناظر آن به ویژه در بهار و تابستان خالی از لطف نیست. این برکه چهارده متر عمق و بالغ بر دو هکتار مساحت دارد و ماهی هایی مثل کپور و قزل آلا در آن زندگی می کنند.
این تالاب، به عنوان یکی از زیباترین مناطق ایران شناخته شده است که البته بدلیل ناشناخته ماندن، گردشگران کمتری را بخود جذب کرده است.
https://eitaa.com/zandahlm1357
🌹 تنگِ بنو _ لِمَزان _ هرمزگان
تنگِ زیبای بِنو که در نوع خود بینظیر و بسیار دیدنی است، در ۵ کیلومتری شهر لِمَزان از توابع بندرلنگه در استان هرمزگان قرار دارد.
این تنگِ دارای صخره های بسیار بلند است که در میان آنها برکههایی با آب بسیار شفاف و آبی رنگ جاری اند.
تنگِ بِنو ابتدا مسیری ٣٠ دقیقهای پیادهروی دارد و پس از آن مسیر آبی با حدود بیش از ١٢ آبگیر را طی میکند.
البته باید در نظر داشته باشید که سفر و پیمایش در این منطقه به علت کوهستانی بودن، نیازمند تجهیزات حرفهای است.
https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1_6613899.mp3
3.33M
Part01_خیاط شهر ما.mp3
11.87M
📗بخش هایی از کتاب
#خیاط_شهر_ما
داستانهایی از زندگی عارف سالک
" #شیخ_رجبعلی_خیاط "
قسمت 1⃣
مرحوم آیت الله اراکی درباره شخصیت والای میرزا تقی خان امیرکبیر فرمود: شبی خواب امیرکبیر را دیدم، جایگاهی متفاوت و رفیع داشت.
پرسیدم چون شهیدی و مظلوم کشته شدی این مرتبت نصیبت گردید؟
با لبخند گفت: خیر
سؤال کردم چون چندین فرقه ضاله را نابود کردی؟
گفت: نه
با تعجب پرسیدم: پس راز این مقام چیست؟
جواب داد: هدیه مولایم حسین است!
گفتم: چطور؟
با اشک گفت: آنگاه که رگ دو دستم را در حمام فین کاشان زدند؛ چون خون از بدنم میرفت تشنگی بر من غلبه کرد سر چرخاندم تا بگویم قدری آبم دهید؛ ناگهان به خود گفتم میرزا تقی خان! 2 تا رگ بریدند این همه تشنگی! پس چه کشید پسر فاطمه؟ او که از سر تا به پایش زخم شمشیر و نیزه و تیر بود! از عطش حسین حیا کردم، لب به آب خواستن باز نکردم و اشک در دیدگانم جمع شد.
آن لحظه که صورتم بر خاک گذاشتند امام حسین آمد و گفت: به یاد تشنگی ما ادب کردی و اشک ریختی؛ آب ننوشیدی این هدیه ما در برزخ، باشد تا در قیامت جبران کنیم.
https://eitaa.com/zandahlm1357
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان»
🖋 قسمت چهلم
مادر خسته و کلافه از مجادلهای که با ابراهیم کرده بود، روی کاناپه دراز کشید و در حالی که سر شکمش را فشار میداد، ناله زد: «نمیدونم چرا یه دفعه انقدر دلم درد گرفت!» پدر بیتوجه به شِکوه مادر، تلویزیون را روشن کرد و به تماشای اخبار ساعت چهار بعدازظهر نشست، اما من نگران حالش، کنار کاناپه روی زمین نشستم و گفتم: «حتماً از حرفهای ابراهیم عصبی شدی.» و عبدالله به سمتمان آمد و گفت: «ابراهیم همینجوریه! کلاً دوست داره ایراد بگیره و غُر بزنه!» سپس به صورت مادر خندید و ادامه داد: «مامان! غصه نخور! اگه خدا امری رو مقدر کنه، احدی نمیتونه مانعش بشه!»
از فرصت استفاده کردم و تا عبدالله با حرفهایش مادر را آرام میکرد، به آشپزخانه رفتم تا برای مادر شربت عرق نعنا درست کنم، بلکه دردش آرام بگیرد. لیوان را که به دستش دادم، هنوز داشت گِله حرفهای نامربوط ابراهیم را به عبدالله میکرد. از یادآوری حرفهای تلخ و تند ابراهیم، دلم گرفت و ساکت در خودم فرو رفتم که عبدالله صدایم زد: «الهه جان! میخوام برای شاگرد اول کلاس جایزه بخرم. تو خوش سلیقهای، میای با هم بریم کمکم کنی؟» بحثهای طولانی و ناخوشایند بعدازظهر، حسابی رمقم را کشیده بود، با این حال دلم نیامد درخواستش را رَد کنم. نگاهی به مادر انداختم که نگرانیام را فهمید و با لبخندی پُر محبت گفت: «حالم خوبه! خیالت راحت باشه، برو!» با شنیدن پاسخ مادر، از جا برخاسته و آماده رفتن شدم.
به سرِ خیابان که رسیدیم، راهش را به سمت مسیرِ منتهی به ساحل کج کرد. با تعجب پرسیدم: «مگه نمیخوای هدیه بخری؟» سرش را به نشانه تأیید تکان داد و با لبخندی مهربان گفت: «چرا! ولی حالا عجلهای نیس! راستش اینجوری گفتم که با هم بیایم بیرون، باهات حرف بزنم! حالا موقع برگشت میریم یه چیزی میخریم.» میدانستم که میخواهد در مورد آقای عادلی و تصمیمی که باید در موردش بگیرم، صحبت کند، اما در سکوت قدم میزد و هیچ نمیگفت. شاید نمیدانست از کجا شروع کند و من هم نمیخواستم شروع کنم تا مبادا از آهنگ صدایم به تعلق خاطری که در دلم شکوفه زده بود، پی ببرد.
در انتهای مسیر، آبی مایل به سبزِ خلیج فارس نمایان شد و با بلند شدن بوی آشنای دریا، عبدالله هم شروع کرد: «الهه! فکراتو کردی؟» و چون سکوتم را دید، خندید و گفت: «دیگه واسه من ناز نکن! ما که با هم رودرواسی نداریم! با من راحت حرف بزن!» از حرفش من هم خندیدم ولی باز هم چیزی نگفتم. با نگاه عمیقش به روبرو، جایی که دریا خودش را روی ساحل میکشید، خیره شد و ادامه داد: «الهه جان! مجید پسر خیلی خوبیه! من خودم قبولش دارم! تو این چند ماهه جز خوبی و نجابت چیزی ازش ندیدم! مردِ آروم و صبوریه! اهل کار و زندگیه!»
هر چه عبدالله بر زبان میآورد، برای من حقیقتی بود که با تمام وجود احساس کرده بودم، هرچند شنیدن دوباره این نغمه گوشنواز، برایم لذت بخش بود و ساکت سر به زیر انداخته بودم تا باز هم برایم بگوید: «الهه! وقتی اون روز تو خواستگاری داشت با بابا حرف میزد، من از چشماش میخوندم که مرد و مردونه پای تو میمونه!» از شنیدن کلام آخرش، غروری شیرین در دلم دوید و صورتم را به لبخندی فاتحانه باز کرد که با دست اشاره کرد تا روی نیمکتِ کنار ساحل بنشینم.
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
#صوت 🌷 #آرامش ( 4 ) 🎤 استاد #شجاعی 🌻 میزان رضایت از خداوند نشان دهنده رضایت خداوند از ماست 🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گنجیتاآرامش6.mp3
7.6M
#صوت
🌷 #آرامش (6)
🎤 استاد #شجاعی
🌸 پیامدهای یقین و شک 🌻 طریقه برطرف کردن شک ها 💐 ایمان نصفه و نیمه 📿 حیوانیت و نفسانیت در تعارض با دین 🌈
https://eitaa.com/zandahlm1357
.......:
#پاسخ_شبهه
⁉️ ۲۴ سال زندانی بودن امام موسی بن جعفر علیه السلام با #کثرت_فرزندان این امام همام، چگونه تحلیل می شود؟
💠 #پاسخ
✨ امام موسی کاظم (علیه السلام) در سال ١٢٨ هجری به دنیا آمدند و در سال ١٨٣ هجری به شهادت رسیدند و سن شریفشان در هنگام #شهادت، ۵۵ سال بود.
📚 منتهی الامال ج٣ ص١۵٢۶
📔 به روایت شیخ کلینی در کافی، در ۵۴ سالگی به شهادت رسیدند.
📚الکافی ج١ ص۴٨۶
⭕️ مدت زندان ایشان ٢٠ سال #نبوده است، بلکه ایشان ۴ سال آخر عمر شریفشان را در زندان بودند.
🔸 حضرت از سال ١٧۶ به دستور هارون زندانی شدند و نهایتاً در زندان #هارون_الرشید و در سال ١٨٣ به دستور هارون #مسموم شدند و به شهادت رسیدند.
📚عیون الاخبار ج١ ص١٠۴
📚سیره پیشوایان ص۴٨۶
📚بحار الانوار ج۴٨ ص٢٢٨
🖋مرحوم ابن شهر آشوب تعداد فرزندان امام را #سی_نفر می داند.
📚مناقب ال ابی طالب ج۴ ص٣٢۴
🖋 شیخ مفید فرزندان ایشان را #سی_و_هفت نفر میداند که از آنان هیجده تن پسر و نوزده تن دختر بوده اند.
📚الارشاد ج٢ ص٢۴۴
🔸 فلسفه #کثرت فرزندان ایشان روشن است.
🔴 امامان معصوم، همواره تحت فشار دستگاه حکومت، آزادی عمل چندانی برای تبلیغ #دین و معارف حقه و الهی نداشتند.
▪️تنها راه پیش روی آن بزرگواران، تولید و تربیت نسلی پاک بوده تا با تعلیم و تربیت آنان و فرستادن به مناطق مختلف، دین را از خطر انحراف، نجات داده و آیین حقه الهی را در همه جا گسترش دهند.
🆔 https://eitaa.com/zandahlm1357
CQACAgQAAx0CVBp6RAACD1FgRVbsGypk4Vfj8DBRA-FnIUj91QAClgkAAgt2KVL-DQcjKQRk3R4E.mp3
6.01M
🔳 #شهادت_امام_موسی_کاظم(ع)
🌴دلم زاره
🌴رو سینم یه عالم غصه تلمباره
🎤 #حسن_عطایی
https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠سوره هود آیه ۶💠
با صدای دلنشین قاری محترم:
سید امیرحسین ساجدی فر
۞ وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَيَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا ۚ كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُبِينٍ
و هیچ جنبنده در زمین نیست جز آنکه روزیش بر خداست و خدا قرارگاه (منزل دائمی) و آرامشگاه (جای موقت) او را میداند، و همه احوال خلق در دفتر علم ازلی خدا ثبت است.
There is no animal on the earth, but that its sustenance lies with Allah, and He knows its [enduring] abode and its temporary place of lodging. Everything is in a manifest Book.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هر روز با امام رضا
@zandahlm1357
@HashtominEmam
آرشیو
مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)