#احضار_شاهد
✅ متهم حق دارد احضار هر فردی را بعنوان شاهد یا مطلع از دادسرا بخواهد
🔶 آیا کسی که بعنوان متهم احضار شده، حق دارد خواهان احضار افرادی بعنوان شاهد یا مطلع شود؟
پاسخ
برابر ماده 204 قانون آیین دادرسی کیفری، مقام دادسرا میتواند هر شخصی را که متهم ذکر میکند، به عنوان شاهد یا مطلع احضار نماید.
Mr_Vakiil
#آپارتمان_نشینی
🔘 آیا واحدهای خالی موظف به پرداخت شارژ هستند؟
▪️با توجه به اطلاق و کلی بودن ماده چهار قانون تملک آپارتمانها، در خصوص شارژ آپارتمان خالی میتوان چنین گفت که تمامی مالکین واحدها چه ساکن باشند چه نباشند مکلف به پرداخت شارژ هستند.
Mr_Vakiil
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت صد و هشتاد و یکم مجید سعی میکرد با
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان»
🖋 قسمت صد و هشتاد و دوم
فقط خدا را صدا میزدم که عزیز دلم به سلامت از این خانه خارج شود که آخرین تصویر مانده از صورت زیبایش در ذهنم، چشمان عاشق و سر و صورت غرق به خونش بود. همچنان فریاد ناسزاهای پدر را میشنیدم که مجید را از پلهها پایین میفرستاد و انگار تا از خانه بیرونش نمیکرد، آرام نمیگرفت که تا پشت درِ حیاط هتاکی میکرد و دست آخر کلید خانه را هم از مجید گرفت و میشنیدم مجید مدام سفارش میکرد: «الهه حالش خوب نیس! الهه هیچ کاری نکرده، کاری به الهه نداشته باش! الهه هیچ تقصیری نداره...» و پدر غیر از بت نوریه چیزی در دلش نمانده بود که بخواهد به حال خراب دختر باردارش رحمی کند و همین که در حیاط را پشت سر مجید به هم کوبید، یکسر به سراغ من آمد.
شاید اگر مجید میدانست چنین میشود، هرگز تنهایم نمیگذاشت و لابد باورش نمیشد که پدری بخاطر عشق زنی، نسبت به دختر باردارش این همه بیرحم باشد! گوشه اتاق پذیرایی، پشت خرواری از شیشه شکسته و اسباب خُرد شده، تکیه به سینه سرد دیوار پناه گرفته و از وحشت پدر نه فقط قلبم که بند به بند بدنم به رعشه افتاده و دخترم بیهیچ حرکتی، در کنج وجودم از ترس به خودش میلرزید که هیبت هراسناک پدر در چهارچوب در اتاق ظاهر شد. از گدازههای آتشی که همچنان از چاله چشمانش زبانه میکشید، پیدا بود که هنوز داغ از دست دادن نوریه در دلش سرد نشده و حالا میخواهد متهم بعدی را مجازات کند که با قدمهایی که انگار در زمین فرو میرفت، به سمتم میآمد و نعره میکشید: «بهت گفته بودم یه بلایی سرت میارم که تا عمر داری یادت نره! بهت گفته بودم اگه نوریه بفهمه میکُشمت...» و من که دیگر کسی را برای فریاد رسی نداشتم، نفسم از وحشت به شماره افتاده و قلبم داشت از جا کنده میشد.
فقط پشتم را به دیوار فشار میدادم که در این گوشه گرفتار شده و راهی برای فرار از دست پدر نداشتم و خدا میداند جز به دخترم به چیز دیگری فکر نمیکردم که هر دو دستم را روی بدنم حائل کرده بودم تا مراقب کودک نازنینم باشم. پدر بالای سرم رسید و همچنان جوش و خروش می کرد و من دیگر جز طنین تپش های قلبم چیزی نمی شنیدم که پایش را بلند کرد تا حالا بعد از مجید مرا زیر لگدهای سنگینش بکوبد و من همانطور که یک دستم را روی بدنم سپر دخترم کرده بودم، دست دیگرم را به نشانه التماس به سمت پدر دراز کردم و میان هق هق گریه امان خواستم: «بابا... بچه ام... بابا تو رو خدا... بابا به خاطر مامان... به بچهام رحم کن...» و شاید به حساب خودش به فرزندم رحم کرد که تنها شانههای لرزانم را با لگد میکوبید تا کودک خوابیده در وجودم آسیبی نبیند و آنچنان محکم زد که به پهلو روی زمین افتادم و نالهام از درد بلند شد و تازه فهمیدم که مجید هنوز پشت درِ حیاط، پریشان حالم مانده که از هیاهوی داد و بیدادهای پدر و گریههای من به وحشت افتاده و آنچنان به در آهنی حیاط میکوبید و به اسم صدایم میزد که جگرم برای اینهمه آشفتگیاش آتش گرفت.
پدر که انگار از نالههای من ترسیده بود که بلایی سرِ کودکم آمده باشد، عقب کشید و دست از سرم برداشت که صدای زنگ موبایلم در اتاق پیچید. حالا مجید میخواست به هر قیمتی از حالم باخبر شود و پدر قسم خورده بود هر نشانهای از مجید را از این خانه محو کند که پیش از آنکه دستم به موبایلم برسد و لااقل به نالهای هم که شده خبر سلامتیام را به جان عاشقش برسانم، گوشی را از بالکن به پایین پرتاب کرد تا صدای خُرد شدن موبایل، هم به من و هم به مجید بفهماند که دیگر راهی برای ارتباط با همدیگر نداریم و مجید دست بردار نبود که باز به در میکوبید و با بیتابی صدایم میکرد.
https://eitaa.com/zandahlm1357
با ما همراه باشید🌹
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
سخنرانی #استاد_شجاعی 🎤 سوم #محرم۱۴۴۳ ▪️از قیام حسین علیهالسلام، تا ظهور تمدن نوین اسلامی در قیام م
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سخنرانی استاد شجاعی.mp3
14.48M
سخنرانی #استاد_شجاعی 🎤
چهارم #محرم۱۴۴۳
▪️از قیام حسین علیهالسلام، تا ظهور تمدن نوین اسلامی در قیام مهدی موعود علیهالسلام
CQACAgQAAx0CSmRjDAACNnJhGJKjAspnzx1751rMScRqJKEoqwAC4gcAAkeooFN15ba0WVGxeyAE.mp3
10.7M
🍃آقا دفع #بلا کن
🍃باز راه #کربلا رو وا کن
🎤 #حسین_سیب_سرخی
👌بسیار دلنشین
🌷 #شبتون_حسینی
🌷 #التماس_دعا
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
کتاب صوتی
#خون_دلی_که_لعل_شد
"خاطرات حضرت آیت الله خامنه ای از زندان ها و تبعید دوران مبارزات انقلاب"
....................
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 توضیحات جالب سرتیم محافظین رهبر انقلاب
⭕️ من میخوام داخل مردم باشم!
●❥ ﷽ ❥●
🌺هم نشینی آیات 🌺
🔷فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ وَبَدَّلْنَاهُمْ بِجَنَّتَيْهِمْ جَنَّتَيْنِ ذَوَاتَيْ أُكُلٍ خَمْطٍ وَأَثْلٍ وَشَيْءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلِيلٍ
-------------------------------------------
🔶🍃کلیپ.با وجود #این باز (از شکر خدا و طاعت حق) روی #گرداندند، ما هم #سیلی سخت بر #هلاک ایشان فرستادیم و به #جای آن دو نوع #باغ پر #نعمت دو باغ دیگرشان دادیم که بار #درختانش #تلخ و #ترش و بد #طعم و شوره گز و #اندکی درخت سدر بود.
----------------------------------------------
🔺But they turned away [refusing], so We sent upon them the flood of the dam, and We replaced their two [fields of] gardens with gardens of bitter fruit, tamarisks and something of sparse lote trees.
📘آیه 16 سوره سبا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥فأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ...
سوره حاقه، آیات 24-19
📢 مقطعی بی نظیر و آسمانی از اکبرالقراء، که باید صدها بار به گوش جان شنید
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هر روز با امام رضا
@zandahlm1357
@HashtominEmam
آرشیو
مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
پيشگويي امام راجع به محل دفن حسن بن على بن وشا از مسافر نقل مى كند: با ابوالحسن الرّضا (ع) در « منى
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
يشنهاد خلافت تا چه حد جدّى بود؟
در پيش برايتان گفتيم كه مأمون نخست به امام رضا (ع) پيشنهاد كرد كه خلافت را بپذيرد، و اين پيشنهاد را بسيار با اصرار هم عرضه مى داشت، چه در مدينه و چه در مرو، و سرانجام حتى امام را به قتل هم تهديد كرد، ولى هرگز موفقيّتى به دست نياورد.
پس از اين نوميدى، مأمون مقام وليعهدى را به او پيشنهاد كرد، ولى ديد كه امام باز از پذيرفتنش امتناع مى ورزد، آن گاه او را تهديد به قتل كرد و چون امام اين تهديد را جدى تلقّى كرد، ديگر خود را مجبور يافت كه وليعهدى را بپذيرد.
اكنون دو سئوال مطرح مى شود:
يكى آن كه آيا مآمون مقام خلافت را به طور جدّى به امام عرضه مى داشت؟ دوّم آن كه، در صورت جدّى نبودن اين پشنهاد، اگر امام جواب مثبت به او مى داد و خلافت را مى پذيرفت، مأمون چه موضعى را مى خواست اتّخاذ كند؟
پاسخ به سئوال نخست: حقيقت آن است كه تمام شواهد و قرائن دلالت بر جدّى نبودن پيشنهاد دارند. زيرا مأمون را در پيش برايتان به خوبى معرفى كرديم. مردى كه چنان براى خلافت حرص مى زد كه به ناچار دست به خون برادرش آلود و حتى وزرا و فرماندهان خود و ديگران را به قتل مى رسانيد و باز براى نيل به مقام
، آن همه شهرها را به ويرانى كشانده بود، ديگر قابل تصور نبود كه همين مأمون به سادگى دست از خلافت بردارد و بيايد به اصرار و خواهش آن را به كسى واگذارد كه نه در خويشاوندى مانند برادر به او نزديك بود، و نه در جلب اطمينان به پاى وزرا و فرماندهانش مى رسيد. آيا مى توان از مأمون پذيرفت كه تمام فعاليّت هايش از جمله قتل برادر، همه به خاطر مصالح امّت صورت مى گرفت و او مى خواست كه راه خلافت را براى امام رضا (ع) باز كند؟!
https://eitaa.com/zandahlm1357
عمریست دلخوشم به همین غم که در جهان
غیر از غمت نداشتهام یار و همدمی
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
☑️متن شبهه و سوال👇👇👇👇👇 برخی افراد به قولی دوستدار مهدویت هستند اما اعتقادشون این هست اگر امام ظهور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☑️متن شبهه و سوال👇👇👇👇👇
کلمه ی "بداء" که در بعضی پاسخ هایتون فرمودید یعنی چه؟
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
✅متن پاسخ به شبهه👇👇👇👇👇
💠کلمه ی بداء یعنی امری قرار است اتفاق بیفتد ولی به خواست خدای متعال یا اتفاق نمی افتد یا تغییر پیدا می کند جلو و عقب می شود به این بداء می گویند.
#پرسش_پاسخ
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
👤پاسخ دهنده: #استاد_احسان_عبادی
(👆جزو اساتید مهدویت ، پژوهشگر تاریخ و محقق)
4_5919998327406987453.pdf
202.7K
#متن_منبر_مجازی 7
💠 سلسله سخنرانی های #تربیت_مهدوی_با_مکتب_حسینی 7
🎬 جلسه 7️⃣