فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔮نصیحت متفاوت برای اصلاح نفس
🎙شهید مطهری
🌹 🍃🍂
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تلاوت_بسیار_زیبا
شيخ عبد الباسط
تلاوت تصویری فوق العاده
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هر روز با امام رضا
@zandahlm1357
@HashtominEmam
آرشیو
مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
.......: ريا متن حديث الرياء ۱- الكلينى عن علىّ بن إبراهيم عن محمّد بن عيسي بن عبيد عن محمّد بن ع
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
متن حديث
حبّ الرياسة الكلينى عن محمّد بن يحيي عن أحمد بن محمّد بن عيسي عن معمر بن خلاّد عن أبى الحسن عليه السلام أنّه ذكر رجلاً فقال: إنّه يحبّ الرياسة، فقال: ماذئبان ضاريان فى غنم قوم قد تفرّق رعاؤها بأضرّ فى دين المسلم من الرياسة.
رياست خواهي كليني از محمد بن يحيي، از احمد بن محمد بن عيسي، از معمّر بن خلّاد روايت كرده است كه وي در نزد ابوالحسن (ع) مردي را ياد نمود و گفت: او رياست طلب است، حضرت فرمود: حمله گرگ درنده به گله گوسفندي كه چوپانانش حاضر نباشند، براي دين مسلمان، زيان بارتر از رياست طلبي نيست۱.
منبع حديث
۱- اصول كافى ۲/ ۲۹۷.
#دانستنیهای امام رضا علیه السلام
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
.......: آگاهی حضرت رضا (علیه السلام) از فرزندان در رحم مادران شخصی به امام رضا (علیه السلام) گفت:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
آگاهی حضرت رضا (علیه السلام) از کیفیت شهادت و محل دفن خویش
حضرت مکرر در مورد شهادت خویش به وسیله ی مأمون و چگونگی آن خبر داده بود که مشروح آن در فصل شهادت ایشان خواهد آمد؛ اینک به پاره ای از آن اشاره میکنیم.
گاهی میفرمود: من به سفری میروم - خراسان - که از آن برنمی گردم [۱] و چون مأمون حضرت را برای ولایت عهدی از مدینه به خراسان احضار کرد، راوی میگوید: حضرت برای وداع با رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) به حرم آمد و با صدای بلند میگریست. به حضرت سلام کردم و ولایت عهدی را تبریک گفتم. فرمود: مرا از کنار جدم رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) بیرون میبرند و من در غربت خواهم مرد و کنار هارون دفن خواهم شد. [۲] و به همین جهت بود که هنگام خروج از مدینه دستور داد تا بر او بگریند. [۳]
چون مأمون در ظاهر به حضرت رضا (علیه السلام) اظهار علاقه مینمود و از امامت علی (علیه السلام) در محافل دفاع میکرد، حضرت رضا (علیه السلام) به دوستان خود میفرمود: مأمون با سخنان خود شما را فریب ندهد، به خدا سوگند مرا کسی جز او نمی کشد. و من چاره ای ندارم جز آن که آن چه مقرّر شده است، انجام شود. [۴]
در جریان دیگری راوی میگوید: دیدم هارون - خلیفه عباسی - از یک در مسجد الحرام بیرون آمد و حضرت رضا (علیه السلام) از در دیگر و حضرت فرمود: یا بُعْدَ الدّارِ وَ قُرْبَ الْمُلْتَقی اِنَّ
طوسَ سَتَجْمَعْنی وَ اِیّاهُ؛ چه دور است خانه و نزدیک است ملاقات، شهر طوس میان من و او جمع خواهد کرد. [۱] و میدانیم که قبر هارون کنار قبر حضرت رضا (علیه السلام) است.
و گاهی در مسجد مدینه در حالی که هارون مشغول سخنرانی بود، میفرمود: تَرَونی وَ اِیّاهُ نُدْفَنُ فی بَیْتٍ واحِد یعنی مرا با او در یک اتاق مدفون خواهید دید. [۲] و گاهی نیز میفرمود: من و هارون مثل این دو خواهیم بود و دو انگشت سبابه و وسطی را به یکدیگر میچسباند. راوی گوید: معنی سخن حضرت را نفهمیدم تا آن که حضرت کنار هارون به خاک سپرده شد. [۳]
----------
[۱]: -عیون اخبارالرضا (علیه السلام)، ج ۱، ص ۲۳۳.
[۲]: عیون اخبارالرضا (علیه السلام)، ج ۱، ص ۲۳۴.
[۳]: عیون اخبارالرضا (علیه السلام)، ج ۱، ص ۲۳۵.
[۴]: عیون اخبارالرضا (علیه السلام)، ج ۱، ص ۱۹۹.
[۱]: الاتحاف بحب الاشراف ۵۹؛ ر. ک: اعلام الهدایه، ص ۳۶.
[۲]: اعلام الهدایه، ص ۳۶.
[۳]: اعلام الهدایه، ص ۳۶.
:
📚حکایت آفتاب نگاهی به زندگی امام رضا علیه السلام
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
🎥 سلسله کلیپهای #حکومت_موعود 10 🔰 بررسی ویژگی های حکومت #امام_زمان عجل الله فی فرجه 🎬 قسمت 10 :
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سلسله کلیپهای #حکومت_موعود 11
🔰 بررسی ویژگی های حکومت #امام_زمان عجل الله فی فرجه
🎬 قسمت 11 : امام زمان با امر جدید می آیند ، یعنی چه ؟
🎙با توضیحات #استاد_احسان_عبادی از اساتید مهدویت کشور
👌دنیای بعد ظهور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 دوره مهم #مهدویت_آسیبها_غفلتها 1
🔰 شناسایی آسیب ها و نکات مورد غفلت در موضوع #مهدویت
🎬 جلسه 1️⃣
🌀 پرداختن افراطی به موضوع #علائم_ظهور و غفلت از معرفت به امام ( قسمت اول )
👈 مشاهده کلیپ با کیفیتهای بالاتر در آپارات 👈 اینجا
🎤 استاد احسان عبادی / از اساتید مهدویت و مدرس علوم حدیث و تاریخ
👌 نشر دوره با هر لینک و آدرسی جایز و حلال می باشد.
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مردهاند...
.......:
@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
.......: اصرار و خواهش از من و انكار از آنها. به هيچ وجه قبول نكرد. آرام و قرار نداشتم. مقداري هم كا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
كسي از ميدان سالم بيرون نمي آيد
كاظم آفاقي
بعد از عمليات و الفجر يك، لشكر به منطقه كاسه گران در دوازده كيلومتري گيلانغرب منتقل شد. گردان تخريب هم مثل ساير گردانهاي لشكر، مشغول سازماندهي و آماده كردن نيروهايش بود. يكي از اين مراحل آمادگي؛ آموزش نيروهاي جديد بود كه به گردان تخريب ملحق ميشدند. مسوول آموزش تخريب، محمدرضا احمدي گوگاني بود. احمدي در و الفجر مقدماتي از ناحيه شكم مجروح شده بود و هنوز زخمش بهبود نيافته بود. با اين حال در همه مراحل آموزش، خودش حضور مييافت. با نيروهاي آموزشي سينه خيز ميرفت، ميدويد و گاهي در اين كارها از محل زخمش خون جاري ميشد؛ ولي كم نمي آورد. يك دفعه كه محل زخمش عفونت كرده بود، گفتم آقا رضا! آخر تو مربي هستي و بايد آموزش بدي، چه ضرورتي داره كه خودت هم سينه خيز بري و...
گفت من نمي تونم كاري كه خودم نمي كنم به بسيجيها
[ صفحه ۶۲]
تكليف كنم!
در آن دوران، هم چادر بوديم و از نزديك به خصوصياتش آشنا شده بودم. از ديگر خصوصيات احمدي گوگاني اين بود كه از تداركات لباس نمي گرفت. يك بلوز چيني و يك شلوار بسيجي داشت
كه هميشه خدا اينها را ميپوشيد. هر وقت هم نياز ميشد بشويد، شب ميشست و صبح ميپوشيد. فرقي هم نمي كرد خشك شده يا نشده باشد. منطقه كاسه گران كوهستاني و سرد بود، لباسهايش خشك نمي شد و گوگاني بيشتر وقتها لباسهايش را مرطوب ميپوشيد.
يك روز گفتم: احمدي! از تداركات لباس بگير. حداقل در اينگونه موارد استفاده بكني.
گفت: لباسهايي كه پوشيدهام حقشو ادا نكرده ام. هر وقت حق اينارو ادا كردم اون موقع لباس ميگيرم.
بعد از مدتي از كاسه گران به منطقه عملياتي و الفجر ۲، در منطقه حاج عمران آمديم. لشكر عاشورا در آن عمليات نيروي پشتيباني بود. منطقه تمرچين، منطقه اي بود آلوده به مين. پس از عمليات ميخواستند از آن منطقه، جاده بزنند. ما بايد آن منطقه را از وجود مينها پاكسازي ميكرديم. مدت زمان زيادي از مين گذاري آنجا ميگذشت و همه جا علف سبز شده بود. بعضي جاها ارتفاع علفها به يك متر هم ميرسيد و حتي در بعضي جاها ميدان مين، در لابه لاي علفها گم شده بود. ابتدا چند نفري رفتيم شناسايي.
مينها تله گذاري شده بودند. احمدي گوگاني در اين مأموريت، مسوول اكيپ ما بود. پاي كار دو نفر، دو نفر تقسيم شديم. من با يوسف جديدي اول، اصغر آفرين سار با اكبر مسلم مهرواني و... به
[ صفحه ۶۳]
فاصله يك متر و نيم از همديگر شروع كرديم به پاكسازي ميدان مين. محمدرضا احمدي گوگاني هم به عنوان مسوول اكيپ بر كار همه بچهها نظارت ميكرد و آرام و قرار نداشت. كار در ميدان مين بسيار سخت مينمود و در بعضي موارد هم كار گره
مي خورد. مينها مثل سنگ به زمين چسبيده بودند و با وجود تله، حساسيت كار خنثي سازي بيشتر بود. وقتي سيخك به زمين ميخورد، مين از جاي خود قدري بالاتر ميآمد و بايد با احتياط و اعتماد به نفس كامل، مينها را خنثي ميكردي، تا مبادا اشتباهي رخ دهد. چون در تخريب ياد گرفته بوديم؛ اولين اشتباه آخرين اشتباه است! انفجار در محل كار اكبر مسلم مهرواني همه را در جاي خود ميخكوب كرد. انفجار مين ضد تانك (۶۴ TM ).
صداي انفجار منطقه را به لرزه در آورد. اكبر وقتي سيخك را به زمين ميزند، مين بالا ميآيد و ديگر فرصت نمي كند كه كاري براي خنثي سازي تله قطع فشار بكند. به دنبال انفجار، پيكر متلاشي شده اكبر در هوا پراكنده شد. و من كه تا حدي دورتر از آنها بودم، بدنم پر از تركش شد. سريع با تويوتا به پشت جبهه منتقل شدم. آنجا كارهاي مقدماتي مداوا انجام گرفت و بعد با برانكارد بردند باند هلي كوپترها، وقتي ميخواستند به هلي كوپتر بگذارند، يكي به امدادگر گفت: او زنده نمي ماند! زخمش خيلي زياده، زياد خودتو خسته نكن!
بعد از آن ديگر چيزي نفهميدم. وقتي چشمانم را باز كردم در نقاهتگاه ۷ تير اروميه بودم. دكتري كه بالاي سرم بود، گفت: » ۱۵ روزه كه بي هوشي، و بيش از ۶۰ تركش در بدنت جا خوش كرده. »
پس از بهبود نسبي آمدم تبريز. از بچهها هيچ خبري نداشتم. از
[ صفحه ۶۴]
جعفر منافي - يكي از نيروهاي تخريب - وضعيت بعد از خودم را جويا شدم. منافي گفت: محمدرضا احمدي گوگاني بر اثر انفجار
مين از كمر دو نيم شده بود و از اكبر مسلم مهرواني فقط يك پا به دست آمد. يوسف جديدي اول، سرش از تن جدا شده بود با دو دستش. و اصغر آفرين سار هم بعد از دو روز حوالي ميدان پيدا كرديم...
منافي در شرح وضعيت منطقه بعد از انفجار گفت: آقا مهدي، حميد آقا و برادر جوادي بعد از شما آمدند ميدان مين را ديدند. آقا مهدي گفت: كسي از اين ميدان مين سالم بيرون نمي آيد!
آقا مهدي هميشه اين گونه مواقع خودش را به صحنههاي خطر ميرساند. روزها طي شدند و رسيديم به عمليات خيبر. [۲۹].
... وقت آن بود كه گردان تخريب هم به نيروهاي مستقر در خط اول بپيوندد. آتش دشمن جزيره را در كام خود داشت. گردان به ستون ميرفت، اكبر
جوادي جلوتر از همه بود. از هر چند قدم مجبور بوديم خيز بزنيم، پس از لحظاتي دوباره بلند ميشديم و به راهمان ادامه ميداديم و اين كار مرتب تكرار ميشد. پس از چند قدم دوباره صوت خمپاره و خيز... ما شاء الله...، خسته نباشين، آفرين... بلندشين... با يك وضعيت بسيار آش و لاشي خودمان را به خط رسانديم. تير و تركش از كنار سر و صورتمان رد ميشد، فشار عراقيها بيش از آن بود كه فكر ميكرديم. آن قسمت از خط اول را كه گردان تخريب در آن مستقر شده بود، نزديك پل ارتباطي جزيره با عقبه دشمن [۳۰] بود. يعني دشمن از اين پل ميتوانست همه
[ صفحه ۶۵]
امكانات و تجهيزات و نيروهايش را وارد جزيره كند. طبق نقشه عمليات
اين پل بايد توسط گروهان انفجارات تخريب منهدم ميشد. منتهي بعد كه نيروهاي ما بيش از مقدار تعيين شده پيشروي كرده بودند، احتمالاتي داده ميشد كه پل در آينده براي خودمان لازم باشد، بنابراين با صلاحديد فرماندهان از خير انهدام اين پل گذشتند. محمد گروسي معاون گردان تخريب در دقايق اوليه درگيري با اصابت تيري شهيد شد.
فاصله خط عراقيها با خط ما حدود ۱۰۰ متر بيشتر نمي شد. در ساعات آغازين حضور ما در خط، دشمن فشار آورد و با آتش سنگيني كه داشت ما را عقب راند. و اين بار نوبت ما بود كه دست به ضد حمله بزنيم و دشمن را پس بزنيم. عراقيها به زور اسلحه و آتش توپخانه قويي كه داشتند جلو آمدند، ولي ما با اتكا به
روحيه بچهها و ايمان شان پيش ميرفتيم. فكر نمي كردم در هيچ كجاي جزيره، عراقيها اين همه مهمات و گلوله حرام كرده باشند. پس از يك ساعت درگيري كه بسياري از بچههاي ما افتاده بودند؛ رجبي، فرجي، علي آتشبار و
... ابوالفضل فرهمند هم مجروح شد و سريع منتقل شد عقب. فاصله ما با دشمن به حداقل رسيده بود، به طوري كه به همديگر نارنجك پرتاب ميكرديم. با گوشت در برابر گلوله و خمپاره ايستاده بوديم. جنگي سخت و نابرابر داشتيم.
عراقيها كه نارنجك پرتاب ميكردند، بچههاي ما خيلي زود نارنجك را برمي داشتند و به خود عراقيها پرتاب ميكردند. اما عراقيها جرأت نداشتند چنين كاري بكنند. بچههاي ما ۴ ثانيه از ۷ ثانيه زمان تأخير را خودشان حفظ ميكردند و در ۳ ثانيه آخر، نارنجك را پرتاب ميكردند كه ديگر عراقيها فرصت
هيچ كاري
[ صفحه ۶۶]
نداشته باشند.
غم از دست دادن ياران دلاورمان آتش به جانمان ميزد. اما وقتي چشمم به رسول صارمي و اكبر بابازاده ميافتاد، احساس غرور ميكردم؛ اكبر با تيربار ايستاده بود نقطه اي كه بر پل كاملا تسلط داشت. اجازه نمي داد يك عراقي از پل سالم عبور كند. عراقيها كه به ستون ميآمدند اكبر رگباري ميبست و نيروهاي دشمن مثل برگ خزان ميريختند. پس از يكي دو ساعت
جنگ جانانه، نيروهاي دشمن از شور و شر افتادند و به اصطلاح فهميدند كه ديگر «اين تو بميري از آن تو بميريها نيست! ». برگشتند به جاي اول خود. وضعيت گردان تخريب، هيچ تعريفي نداشت. اگر همه بچهها را كه سرپا بودند جمع ميكردي، يك گروهان بيشتر نمي شد، بقيه مجروح شده بودند و شهيد!
تا حدودي، خط تثبيت شده بود ولي از يك بريدگي كه در طول خاكريز بود، اذيت ميشديم و عراقيها امانمان را بريده بودند و مرتب ميزدند. هيچ كس جرأت نمي كرد براي آن قسمت كاري بكند. يك لودر از لشكر نجف آنجا بود، راننده اي داشت با هيكل نحيف و ريزه ميزه. او هم جرأت نمي كرد كه برود رو لودر. آقا مهدي فرمانده لشكرمان كه به نيروهاي مستقر در خط اول پيوست، دل و جرأتمان بيشتر شد. وقتي وضعيت را اينجوري ديد به راننده لودر گفت: آقا جان! اينجا يك خاكريز بزن، بچهها قتل عام ميشن.
او آقا مهدي را نمي شناخت. گفت: برو بابا! تو هم ديوانه شده اي! در اين بحبوحه كي ميتونه بره رو لودر. اگه خواستي خودت بري مانعي نداره، من كه نمي تونم!
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
و منسوب ب ه او است تعالی، حتی الایمان و الکفر و الهدایة و الضلالة، کما قال: « وَ لَوْ شَآءَ اللَّهُ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بچه محل امام رضا:
مقدّرات و عدم تقدیم و تأخّر آن
قوله علیه السلام: لاَ یَمْلِکُونَ تَأْخِیراً عَمَّا قَدَّمَهُمْ إِلَیْهِ، وَ لاَ یَسْتَطِیعُونَ تَقَدُّماً إِلَی مَا أَخَّرَهُمْ عَنْهُ.
یعنی: حق تعالی عموم خلایق به خصوص نوع انسان را که نوع الانواع [است[ ایجاد فرموده، و در ازل به مقتضای اراده ازلی خود برای هر فردی مقدّرات و وارداتی از ابتدای عمر الی انتهاء تعیین و تقدیر نموده، از قبیل زیادتی و نقصان در عمر و اولاد و مال، و عزّت و ذلّت، و سُقم و صحّت، و خوف و امنیت، و غیره، حتّی عدد حبوباتی که باید در مدت عمر تناول نمایند در علم خدا ثبت و ضبط است.
نهایت چون دار اسباب و عالم تدریج است از برای ورود هر واردی بر او حدّی
محدود و اجلی ممدود تقدیر شده، که عباد مالک نیستند که به تأخیر اندازند آنی را از آنچه پیش آورده است آنها را، و استطاعت و توانائی ندارند پیش انداختن و تقدّم به سوی آنچه « أخَرّهُمْ عنه » ؛ زیرا که از برای وقایعات [۱] متوالیه عباد شرایطی تقدیر فرموده که دورات و حرکات و مقارنات کواکب باشد، که هر یک از آنها اسباب وقوع امری است از امور وارده جزئیه و کلّیه، که از باب « الأمورات [۲] مرهونة بأوقاتها » [۳] بدون تحقّق شرط، وجود مشروط محال است، لذا قال تعالی: « إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْ ءٍ قَدْرًا [۴] »، یعنی: اندازه و قدری از زمان.
و چون کلّیه امور مقدّره این عالم تدریجی الوقوع است، نه دفعی الحصول، هر یک در زمان خاصِّ به خود [محقّق میگردند]، لهذا حق تعالی خطاباً لنبیّه میفرماید: «وَإِمَّا نُرِیَنَّکَ بَعْضَ الَّذِی نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّیَنَّکَ [۵] »، یعنی: یا بعضی از عقوبات وارده آنها را به تو در حیات دنیائی ارائه میدهم، یا آن که بعد از قبض و وفات تو از دنیا به آنها خواهد رسید، به اقتضای زمان خود، هر یک از مواعید ما متدرّجاً.
----------
[۱]: ۱ - کذا در اصل / صحیح: وقایع (همچنین در سایر موارد).
[۲]: ۲ - کذا در اصل / صحیح: الأمور.
[۳]: ۳ - بنگرید: بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۱۶۵ ؛ شرح اصول الکافی، ج ۶، ص ۳۱۰.
[۴]: ۴ - سوره مبارکه طلاق، آیه ۳.
[۵]: ۵ - سوره مبارکه یونس، آیه ۴۶.
📚✍شرح بر صحیفه سجادیه
میرزا ابراهیم سبزواری وثوق الحکماء
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
.......: روزی روزیی که در پی آن هستی همانند سایه ای است که با تو میرود، تو اگر بخواهی به آن برسی،
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
بین دو گنج
عبداللّٰه مبارک بر مردی گذرش افتاد که بین زباله دان و قبرستان نشسته بود. عبداللّٰه به او گفت: بین دو گنج از گنجهای دنیا نشسته ای، گنج اموال و گنج رجال.
ناصر خسرو
ناصر خسرو به راهی میگذشت
مست و لا یعقل نه چون میخوارگان
دید قبرستان و مبرز رو برو
بانگ بر زد گفت کی نظارگان
نعمت دنیا و نعمت خواره بین
اینش نعمت اینش نعمت خوارگان
#کشکول شیخ بهاء
https://eitaa.com/zandahlm1357