eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
47.9هزار عکس
34.8هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
💥خــــــلاصه‌ی داستــــــان 💥 🧑 جوانی است  که برای گذران زندگی، در کوچه پس‌کوچه‌های شهر « » به مشغول است که ناگهان به خود می‌آید و می‌بیند عاشقِ دخترِ سلطان یعنی شده است. جعفر  ()  که به چابکی و توانایی علاءالدین در دزدی واقف است ، و همچنین از رابطه‌ی عاشقانه‌ی علاءالدین هم ، از او می‌خواهد که به غاری خارج از شهر (موسوم به ) برود و در غار به‌دنبال یک  بگردد  و آن را به وی تحویل دهد تا در عوض، جعفر نیز زمینه را برای علاءالدین و یاسمین فراهم کند. ❤️ 😰 علاءالدین وارد غار شده و را پیدا می‌کند ولی هنگام بازگشت، راهِ خروجی بسته شده و زیر خروارها خاک . در همین حین ( که ‌نام او  است ) از چراغ خارج شده و به علاءالدین مژده می‌دهد که می‌تواند او را برآورده کند و البته در خروج از غار نیز به اربابِ خود کمک می‌کند. از آنجا که در دل علاءالدین موج می‌زند، به‌عنوان آرزوی اول، از جینی می‌خواهد که او را تبدیل به یک کند تا بتواند با دختر سلطان ازدواج کند. 🔵‌ جینی ، علاءالدین را تبدیل به شاهزاده ، شاهزاده‌ی آبابوآ می‌کند و به‌همراه یکدیگر و با تعدادِ زیادی خدمتکار وارد اقربا می‌شوند و از یاسمین می‌کنند. جعفر که شاهزاده علی را و می‌داند علاءالدین با غولِ چراغ تبدیل به شاهزاده شده ، چراغ را از علاءالدین و تبدیل به اربابِ جدیدِ جینی می‌شود. 😱 👊 در ادامه جعفر علیه سلطان کرده و به‌عنوان آرزوی اول، آرزو می‌کند که سلطانِ اقربا باشد و از هم برای تبدیل کردنِ خودش به بزرگترین ، استفاده می‌کند . ولی با علاءالدین ، جعفر فریب خورده و برای آرزویِ آخر خود ، آرزو می‌کند که تبدیل به یک شود تا به گمان خودش موجودِ جهانِ هستی باشد؛ غافل از این‌که غول‌ها باید در یک چراغِ تنگ و تاریک زندگی کنند و تابعِ ارباب خود باشند. ☠ با این ترفند، جعفر برخلاف میل باطنی‌اش در چراغِ جادویِ مخصوصِ خود ، و همه‌چیز می‌شود. یاسمین هم با تغییرِ قوانینِ کشور، علاءالدین را که از مردم عادیِ جامعه حساب می‌شود، برای ازدواج . 😍 🔰█🔺██متن۲██🔺█🔰 ---- ---- ---- ---- ---- ---- ---- ---- ----
🔰 شهری که علاءالدین در آن می‌کند، نام دارد که به‌ظاهر یک است . علاوه بر آن ، در آهنگ‌هایی که در آغازِ فیلم خوانده می‌شود، به‌طور مکرر عبارت « » می‌شود و همچنین مردمِ شهر و آنها ، برای ما یقین حاصل می‌کند که علاءالدین در میان  زندگی می‌کند . 🔆 او در یک فرد نیکوکار معرفی می‌شود که با این‌که است ، غذایِ خود را به می‌دهد . علاءالدین با این‌که است و و جایگاه اجتماعی مناسبی ندارد ، عاشقِ یک یعنی دختر سلطان می‌شود . در ادامه او مأموریت می‌یابد وارد شود و در آن غار چیزی پیدا می‌کند که ورقِ زندگیِ او را .😳 🌟█🔺██متن۴██🔺█🌟 ---- ---- ---- ---- ---- ---- ---- ---- ----