سخاوت
سخت ترین حال سخاوتمندی که دست وی تهی شده، سرزنش کسی است که او را قبلا مدح میکرد و ستم کسی است که وی به او نیکی میکرد.
ذلت
ذلت، چشم داشت به مال دیگران است در حالی که از رسیدن به آن بازماند.
مدارا
کسی که با دشمن مدارا کند، دوستش او را احترام کند.
#کشکول شیخ بهاء
https://eitaa.com/zandahlm1357
سخن چین
هرکه بین دو تن را خراب کند، آن دو زمانی که صلح کردند، وی را هلاک کنند.
غم، نیاز
دو چیز است که پایان ندارند، غم و نیاز.
سخن چین
سخن چین، سخن را به وسیله آتش گیره از زبان تو خارج میسازد.
رشوه
رشوه پنهانی، نوعی از سحر است.
عداوت
هرکه با پایین دست دشمنی کند، شخصیتش نابود شده و هرکه با بالاتر درافتد شکست
می خورد، و هرکه با چون خود دشمنی ورزد، پشیمان میشود.
اسم خدا
کسی مأمون را صدا زد و گفت: ای عبداللّٰه، ای عبداللّٰه. مأمون عصبانی شد و گفت: مرا به اسم میخوانی؟! پاسخ داد: ما خدا را با اسم میخوانیم. مأمون آرام شد و او را بخشید و انعام داد.
#کشکول شیخ بهاء
https://eitaa.com/zandahlm1357
رحمت خدا
محمد بن عبدالرحیم بن نباته میگوید: وقتی ابوالقاسم مغربی از دنیا رفت، مردم معصیتهای او را یادآوری میکردند. شب او را در خواب دیدم و به او گفتم: مردم خیلی حرفها در باره ی تو میزنند، دست هایم را گرفت و این دو بیت را سرود: در گذشته یک ایمنی داشتی و اکنون دو تا، عفو نیکوکار، نیکو نیست، عفو جنایت کار پسندیده است.
قد کان امن لک فیما مضی
والیوم اضحی لک امنان
والعفو لا یحس عن محسن
و انما یحسن عن جانی
جفر و جامعه
محقق سید شریف در بحث علم در شرح مواقف مینویسد: جفر و جامعه نام دو کتاب از امام علی علیه السلام است. در این دو کتاب، حوادثی که تا انقراض عالم رخ خواهد داد، آمده است.
فرزندان آن حضرت، به آن دو کتاب آگاه بوده اند و طبق آنها نظر میدادند. در نامه ای که امام رضا علیه السلام هنگام پذیرفتن ولایت عهدی به مأمون نوشت نیز آمده است که: تو حقوق ما را میدانی، چیزهایی که پدران تو نمی دانستند، من ولایت عهدی تو را پذیرفتم لکن جفر و جامعه دلیل برآنند که به سرانجام نمی رسد.
مشایخ مغرب زمین نیز از علوم حروف اطلاعاتی داشتند که آنها را منتسب به اهل بیت پیامبر میکردند. من در شام شعری را یافتم که با رمز به پادشاهان مصری اشاره کرده بود و شنیدم که این رموز از آن دو کتاب استخراج شده است.
زیرو رو شدن دنیا
حکیمی از کسی شنید که: خدا دنیا را زیرو رو کرده است. حکیم گفت: آندم نیز یکسان خواهد بود.
دیوانگی
حکیمی گوید: دیوانگی کامل بهتر از ناقص است.
عداوت عاقل
نیز گوید: دشمنی عاقل کم ضررتر است از دوستی احمق.
#کشکول شیخ بهاء
https://eitaa.com/zandahlm1357
بدترین حال
به حکیمی گفتند: بدحال ترین مردم کیست؟ گفت: آنکه همتش بلند و آرزویش زیاد است ولی به مقصود کمتر رسد.
ابوطیب متنبی این حکمت را به شعر درآورده است: بدحال ترین مردم کسی است که با همت بلندش، از تحصیل خواستههای نفس خود بماند.
واتعب خلق اللّٰه من زاد همه
و قصّر عما تشتهی النفس وجده
مرگ و توبه
ابوحازم گوید: ما مرگ نمی خواهیم تا توبه کنیم و توبه نمی کنیم تا وقتی که میمیریم.
پارسایی و حاجت
از زاهدی نقل شده است که به مردی نگریست که بر درگاه سلطان ایستاده و اثر سجده ی بزرگی بر پیشانی اوست. به وی گفت: مانند این سکه (درهم) بین دو چشم تو است و با این حال اینجا ایستاده ای؟ زاهدی دیگر گفت: او بر غیر سکه ضرب زده است. (آنچه بر پیشانی اوست مانند سکه ای است که او را ضرب زده باشند).
#کشکول شیخ بهاء
https://eitaa.com/zandahlm1357
نوجوان حال کهن پیر چو دید
بوی صدق از نفس او نشنید
گفت کای پیر پراکنده نظر
روبگردان به قفا باز نگر
که در آن منظره گل رخساریست
که جهان از رخ او گلزاریست
او چو خورشید فلک من ماهم
من کمین بنده ی او او شاهم
عشق بازان چو جمالش نگرند
من که باشم که مرا نام برند
پیر بیچاره چو آن سو نگریست
تا ببیند که در آن منظره کیست
زد جوان دست و فکند از بامش
داد چون سایه بخاک آرامش
کانکه با ما ره سودا سپرد
نیست لایق که دگر جا نگرد
هست آیین دو بینی ز هوس
قبله ی عشق یکی باشد و بس
#کشکول شیخ بهاء
https://eitaa.com/zandahlm1357
شوق، انس، ترس
انس و ترس و شوق از آثار محبت هستند، ولی این آثار برای شخص عاشق و محب فرق میکنند، وقتی عاشق از پس پردههای غیب به محبوب خود توجه میکند و ناتوانی خود را از رسیدن به کنه جمال او مییابد، در قلب او تمایل و هیجانی به سوی معشوق ایجاد میشود که این حالت را شوق گویند. اگر به خاطر قرب به معشوق و مشاهده حضور حاصل شده از کشف، فرحناک گشت و نگاه او منحصر در مطالعه جمال حاضر مکشوف شد، این حالت را انس گویند.
اگر نگاه عاشق منحصر در صفات عزت و استغنای محبوب باشد و عاشق در دل خود احساس زوال و دوری نکند و او با این شعور دردمند شود، این درد از او را خوف نامند. پس این افعال تابع این ملاحظات میباشند.
#کشکول شیخ بهاء
https://eitaa.com/zandahlm1357
توبه
در نهج البلاغه آمده است: مردی در حضور امام علی علیه السلام استغفار نمود. امام فرمود: مادر بچه مرده به عزایت بنشیند، میدانی استغفار چیست؟ استغفار درجه علیین است و آن اسمی است که از شش چیز درست شده است. اول پشیمانی بر گذشته. دوم: عزم بر ترک عمل در آینده. سوم: اداء حق به مخلوقان تا وقت ملاقات با خدا گرفتاری در پی نداشته باشد. چهارم: هر واجبی را که تباه کرده قضا کند. پنجم: گوشتی که از گناه بر او روییده است با حزن و اندوه آب کند تا پوست بر استخوانش بچسبد و گوشت جدید بروید.
ششم: به جسم خود سختی عبادت را بچشاند همانطورکه شیرینی گناه را چشانده بود.
وقتی چنین کردی، آنگاه بگو استغفراللّٰه.
عید
عبداللّٰه مبارک میگوید: به راهبی گفتم: عید شما کی است؟ گفت: روزی که نافرمانی خدا نکنیم.
*
زاهدی با لباس چرکین در روز عید از خانه خارج شد، به او گفته شد: در چنان روزی با این هیبت خارج میشوی در حالی که مردم زینت کرده اند؟ گفت: به چیزی مانند اطاعت برای خدا زینت نتوان کرد.
#کشکول شیخ بهاء
https://eitaa.com/zandahlm1357
سجده
شب دراز و دل جمع و پاسبان در خواب
چه سجدهها که بر آن خاک در توان کردن
جزای شوخی
مردی، زنی را دید که کفش پاره ای به پا داشت. به وی گفت: ای زن کفش تو میخندد. زن گفت: کفش من بی ادب است و چون دیوثی را ببیند، نمی تواند خودش را نگه دارد و میخندد. آن مرد گفت: آری این پاداش کسی است که شوخی میکند.
دوستی
عبداللّٰه معتز گفته است: کسانی که برای یافتن دوست مطابق طبع خود از جایی به جایی کوچ کنند، وقتی به فرد مورد نظر رسیدند، عصای سفر را میاندازند و به خانه مینشینند.
آن وقت است که لشکر نصایح به آنان هجوم میآورد، رازهای دل آرامش مییابند، گره محافظت باز شده و لباس زینت کنده میشود.
*
عبداللّٰه معتز گوید: از گناه کسی که جز اقرار به گناه راهی ندارد بگذر، تا از آرزویش به عفو تو، دوست جدیدی بیابد.
گویند
زاهد نکند گنه که قهاری تو
ما غرق گناهیم که غفاری تو
او قهارت خواند و ما غفارت
آیا به کدام نام خوشداری تو
گویم
رندان گاهی ملک جهان میبازند
گاهی به نگاهی دل و جان میبازند
این طور قمار را نه چند است و نه چون
هر طور بر آید آنچنان میبازند
#کشکول شیخ بهاء
https://eitaa.com/zandahlm1357
کافی و مجزی
برخی گویند بین دو عبادت کافی و مقبول عموم و خصوص مطلق برقرار است. به این شرح که هر عبادت مقبولی مجزی هست ولی هر عبادت مجزی مقبول نمی باشد. حاصل این مطلب این است که تلازمی بین قبول و کفایت نیست. مجزی عملی است که مکلف را از کلفت بوجود آمده خلاص میکند و مقبول آن است که خداوند به آن عمل بهره ای هم عطا میکند. این عده برای کلام خود دلائلی ذکر کرده اند از جمله:
۱- ابراهیم و اسماعیل با اینکه کار صحیحی انجام دادند باز هم درخواست قبول کردند.
۲- در این آیه شریفه... فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمٰا وَ لَمْ یُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ... [۱]، خداوند عمل یکی از دو پسر آدم را پذیرفت.
۳- حدیثی وارد شده که از هر نماز بیش از ثلث یا ربع یا نصف آن پذیرفته نمی شود.
۴- در حدیثی آمده است که مردم برای قبول اعمال خود دعا کنند.
۵- آیه شریفه إِنَّمٰا یَتَقَبَّلُ اللّٰهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ [۲]، دلالت بر قبول برخی اعمال دارد.
علاوه اینکه عبادت فاسق کافی است ولی مقبول نیست.
البته برخی این دلائل را پاسخ گفته اند ولی پاسخ آنها بی اشکال نیست.
----------
[۱]: ۱) - مائده، ۲۷.
[۲]: ۲) - همان، ۲۷.
#کشکول شیخ بهاء
https://eitaa.com/zandahlm1357
نور در حال کسوف و خسوف
در نهایه آمده است: اگر قسمتی از خورشید منکسف شود، و نور هلال باقیمانده آن در سوراخ تنگ عبور کرده و به سطح موازی برابر آن برسد، آن نور هلال است. ولی اگر ماه چنین شود، نور آن بر سطح پشت سوراخ، هلالی نیست و مطابق با شکل سوراخ است. علت این مسئله در همان کتاب آمده است.
پیش از منطق
علامه قطب شیرازی در شرح حکمت اشراق مینویسد: مرتبه یادگیری دانش منطق این است که پس از تهذیب اخلاق و تقویت فکر، برخی علوم چون ریاضیات، اعم از هندسه و حساب آموخته شود.
اما اینکه باید تهذیب اخلاق پیش از منطق یاد گرفته شود به این جهت است که بقراط در
کتاب فصول میگوید: بدن ناسالم هرچه بدست آورد ویران میکند، نمی بینی کسی که از نظر اخلاقی مهذب نشده است، وقتی به منطق وارد میشود، راه انحراف و گمراهی را میپیماید و در مسیر نادانی قرار میگیرد و از جماعت اعراض کرده و زحمت اطاعت خدا را به خود راه نمی دهد و به سخن شرایع الهی وقعی نمی نهند. حقیقت را زیر پا له کرده و حجت را از میان میبرد و بهشت را بر خود ممنوع میسازد. در حالی که حکمت آن است که آدمی از ظواهر دست بردارد، و بداند که صورت اشیاء حاکی از حقایق باطنی آنهاست و حقیقت ترک ملاحظات عمل است نه خود عمل؛ ولی نااهلان، ترک عمل را وسیله بدست آوردن حقایق دانسته اند. اینان از حکماء فاصله گرفته اند و خداوند هم در قیامت از آنان انتقام میگیرد.
اما اینکه پیش از منطق، ریاضیات لازم است؛ به آن جهت است که خوانندگان منطق، با برهان، انس مییابند.
#کشکول شیخ بهاء
https://eitaa.com/zandahlm1357
آرزو
آرزو، رفیق و مونس انسان است. انسان اگر این دوست را نیابد، نابود میشود.
احسان خدا
در یکی از کتابهای آسمانی آمده است: ای پسر آدم! اگر همه ی دنیا از آن تو باشد، از آن جز غذای تو برای تو نخواهد بود. وقتی من قوت تو را به تو دادم و محاسبه اش بر غیر تو گذاردم، آیا من به تو احسان کردهام یا نه.
گریه فضیل
عارفی گوید: فضیل عیاض را در عرفه هنگام تضرع مردم دیدم که مانند بچه مرده میگریست و میسوخت. نزدیک غروب خورشید دست به محاسن گرفت و سر به آسمان کرد و به خود گفت: وای بر تو هرچند هم آمرزیده شوی، سپس با مردم از عرفات بیرون رفت.
پذیرش مسؤلیت
احیاءالعلوم آورده است: وقتی عثمان، ابن عباس را والی نمود؛ یاران پیامبر به او تبریک گفتند. ابوذر با اینکه سابقه ی دوستی با ابن عباس داشت نزد او نرفت. ابن عباس ناراحت شد و او را مورد سرزنش قرار داد. ابوذر گفت: از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم وقتی انسان ولایتی را بپذیرد، از ولایت خدا دور میگردد
ان الرجل اذا ولی ولایة تباعداللّٰه عنه.
تفسیر آیه انه کان للاوابین غفوراً
در تفسیر واژه «اواب» آمده است: اواب کسی است که گناه میکند و سپس توبه مینماید، بار دیگر گناه میکند و باز توبه میکند.
#کشکول شیخ بهاء
https://eitaa.com/zandahlm1357
تفسیر آیه انه کان للاوابین غفوراً
در تفسیر واژه «اواب» آمده است: اواب کسی است که گناه میکند و سپس توبه مینماید، بار دیگر گناه میکند و باز توبه میکند.
درِ توبه
ابن مسعود میگوید: بهشت را هشت در هست که هر کدام باز و بسته میشوند، مگر در توبه که فرشته ای مأمور آن است تا بسته نشود.
حاکم
احیاء العلوم آورده است: هشام بن عبدالملک در دوران خلافت خود، عازم مکه شد، در مکه دستور داد یکی از یاران رسول خدا را حاضر کنند. گفتند همگی از دنیا رفته اند. گفت:
یکی از تالیان را حاضر کنند، طاووس یمانی را حاضر کردند. طاووس در حاشیه فرش کفش از پای درآورد و به رسم سلام به خلیفه به عنوان امیرالمؤمنین، بر او سلام نکرد و با کنیه نام او را نیاورد و در برابرش نشست و گفت: حالت چطور است ای هشام؟
هشام به سختی در غضب شد، و گفت: ای طاووس چه شد که چنین کردی؟ و بر غضب خود افزود و گفت: در حاشیه فرشم کفش درآوردی، و سلام به عنوان امارت بر مؤمنین نکردی، و کنیهام را نیاوردی و در برابرم نشستی، و گفتی: چطوری ای هشام!
طاووس گفت: اما اینکه کفش درآوردم، روزانه پنج بار در برابر خدا کفش میکنم و او برمن خشم نگرفته است. اما اینکه تو را امیرالمؤمنین ننامیدم، همه به امارت تو بر مؤمنین خشنود نیستند دوست نداشتم دروغ بگویم. اما اینکه تو را با اسم خواندم، خدا پیامبرانش را به اسم میخواند و میفرماید: یا داوود، یا یحیی، یا عیسی و دشمنانش را با کنیه میخواند و میفرماید: تَبَّتْ یَدٰا أَبِی لَهَبٍ. [۱] اما اینکه در برابر تو نشستم، از امیرمؤمنین علی علیه السلام شنیدم که فرمود: هرگاه خواستی به کسی بنگری که اهل آتش است، بنگر به کسی که نشسته و اطراف او عده ای ایستاده اند.
اذا اردت ان تنظر الی رجل من اهل النار فانظر الی رجل جالس و حوله قوم قیام. هشام گفت: مرا موعظه کن. طاووس گفت: از امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام شنیدم که میفرمود: در جهنم مارهایی هستند به اندازه ی تلها و عقربهایی هستند به اندازه ی استرها، امیرانی را میگزند که در باره ی رعیت خود به عدالت
رفتار نکنند. طاووس سپس از جا برخاست و فرار کرد.
----------
[۱]: ۱) - مسد، ۱.
#کشکول شیخ بهاء
https://eitaa.com/zandahlm1357
خمول
به زاهدی گفتند: علت انزوای تو چیست؟ گفت: خواستم با خدا انس گیرم.
*
سفیان بن عیینه گوید: در یکی از کوههای شام ابراهیم ادهم را دیدم و پرسیدم: چرا حکومت خراسان را ترک کردی؟ گفت: چون زندگی گوارا نداشتم جز در اینجا که از قله ای به قله ی دیگر برای حفظ دین فرار میکنم.
*
از غروان رقاشی (قرواشی) پرسیدند: چرا با دوستانت نشست و برخاست نداری؟ گفت:
من راحتی خود را در مجالست با کسی میبینم که حاجتم را روا سازد.
*
چون شب میشد، فضیل خوشحال بود و میگفت: با پروردگارم خلوت میکنم، و چون صبح میشد میگفت: إِنّٰا لِلّٰهِ وَ إِنّٰا إِلَیْهِ رٰاجِعُونَ (استرجاعی که هنگام دیدن مصیبت گفته میشود)، چرا که از ملاقات با مردم اکراه داشت.
#کشکول شیخ بهاء
https://eitaa.com/zandahlm1357
خمول، همنشین بد
مردی نزدیک مالک ابن دینار رفت. دید مالک نشسته و سگی سرش را روی زانوی او گذارده است. ناراحت شد و خواست حیوان را دور کند. مالک گفت: رهایش کن، ضرری به حال تو ندارد، مرا هم اذیت نمی کند، از همنشین بد هم بهتر است.
خمول، دوست
به کسی گفتند: چرا از مردم کناره گرفته ای؟ گفت: ترسیدم دینم را بدزدند. یعنی طبیعت آدمی دزد است و میتواند آداب بد را از همنشین بد کسب کند.
طلب قرض، نفرین و دعا
شخصی فاضل به دوستش نامه ای نوشت و از وی قرض خواست. دوستش در پاسخ نوشت: من دست تنگ، بد حال و به شدت گرفتارم. وی جواب داد که: اگر راست میگویی، خدا تو را تکذیب کند (مشکل تو را برطرف سازد)، و اگر دروغ میگویی، خدا تو را تصدیق نماید (مشکلاتی که بر شمردی، بر تو نازل کند).
جامی
مطلوب جامی از طلبم گفته ای که چیست
مطلوب او همین که دهد جان در این طلب
#کشکول شیخ بهاء
https://eitaa.com/zandahlm1357
مناجات افلاطون
در کتابی قابل اعتماد نوشته شده است که افلاطون در نماز با این عبارت با خدا راز و نیاز کرده است. ای روحانیت متصل به روح اعلای من، زاری من به درگاه کسی است که تو معلول او هستی، تا تو نیز بدرگاه عقل فعال تضرع کنی تا صحت نفس مرا تا در عالم ترکیب و دار تکلیف هستم، حفظ نمایی.
محمد حنفیه و امام حسن علیه السلام
بین محمد حنفیه با برادرش امام حسن مجتبی علیه السلام مشکلی ایجاد شد. عده ای بین آن دو میانجیگری میکردند. محمد به امام نوشت: پدر من و تو علی بن ابی طالب علیه السلام است و در این جهت بر هم برتری نداریم. اما مادر من زنی از حنفیه است و مادر تو زهرا دختر رسول خداست، که اگر زمین پر از مادر من شود، باز مادر تو از آنها برتر است، به همین جهت به محض رسیدن نامهام به تو، به خانهام بیا تا مرا خشنود کنی، چون تو از جهت فضل برتر از من هستی. والسلام.
#کشکول شیخ بهاء
https://eitaa.com/zandahlm1357
سکوت
اسطرخس حکیم که همواره در سکوت بود، از علت سکوتش سؤال شد؟ گفت: چون از سکوت پشیمان نشدهام و بسیار از سخن گفتن پشیمانم.
گویند
ماییم و پیر میکده و ذکر خیر او
امید ما به اوست که ناریم غیر او
حسود
حکیمی گفته: ندیدم ستمگری شبیه به ستم شده چون حسود.
انفاق، توکل
حارث بن عبداللّٰه، انسانی سخاوتمند بود. به او گفتند: چیزی برای فرزندت بگذار. گفت:
شرم میکنم از خدا که آنها را به توکل غیر خدا ترک گویم.
#کشکول شیخ بهاء
https://eitaa.com/zandahlm1357
استحقاق
بزرگمهر گوید: از بزرگترین عیبهای دنیا این است که هرکس هرچه استحقاق دارد به او نمی دهد، بلکه یا کمتر و یا بیشتر میدهد، نزدیک این حرف را خاقانی به شعر درآورده است:
هر مائده ای که دست ساز فلک است
یا بی نمک است یا سراسر نمک است
رحمت خدا
در حدیث آمده است: اگر مردم گناه نمی کردند، خداوند ملتی را میآفرید تا گناه کنند، تا آنان را ببخشد، زیرا او غفور و رحیم است.
خودستائی
در حدیث آمده است: اگر گناه نکنید، گناهی بدتر از همه ی گناهان برای شما آسان میشود. پرسیدند چه گناهی است. فرمود: عجب.
دوستی
امام علی علیه السلام میفرماید: عاجزترین مردم کسی است که از بدست آوردن دوست عاجز ماند و عاجزتر از او کسی است که دوستانش را از دست دهد.
#کشکول شیخ بهاء
https://eitaa.com/zandahlm1357
رحمت خدا
در کتاب رجاء احیاءالعلوم آمده است: ابراهیم ادهم گفت: در شبی بسیار تاریک، در برابر ملتزم (قسمتی از خانه کعبه)، ایستاده بودم و میگفتم: پروردگارا مرا حفظ کن تا هرگز گناه نکنم. صدایی از خانه ی خدا به گوش من رسید که: تو عصمت را از ما میطلبی و همه ی بندگانم نیز همان را میخواهند، اگر همه را عصمت دهم پس بر چه کسی تفضل جویم و چه کسی را ببخشم.
خیام همین را به شعر درآورده است:
آبادی میخانه (آباد خرابات) ز میخوردن ماست
خون دو هزار توبه در گردن ماست
گر من نکنم گناه، رحمت که کند
آرایش رحمت از گنه کردن ماست
گویم
تو مگو ما را بدان شه بار نیست
با کریمان کارها دشوار نیست
#کشکول شیخ بهاء
https://eitaa.com/zandahlm1357
اختلاف مقام
گاهی خدا از بنده ای خشنود است به چیزی که به خاطر همان چیز از بنده دیگر ناخشنود است چرا که مقام آن دو اختلاف دارد. در قرآن اشاره ای به این مطلب شده است.
می بینی که ابلیس و آدم در نوع معصیت شریک هستند، ولی ابلیس از رحمت خدا
مأیوس شد و دور گشت ولی خدا از آدم گذشت و او را نزدیک خود ساخت.
معرفت سکوت
از سولون حکیم پرسیده شد که: چه چیزی بر انسان سخت تر است؟ پاسخ داد: شناخت عیب خودش و پرهیز از سخنی که به او کمکی نمی کند.
طعن
کسی به دیوجانس طعن زد و از حسَبش گفت. دیو جانس گفت: حسب من عیب من است نزد تو و تو خودت عیبی هستی بر حسب خودت نزد من.
#کشکول شیخ بهاء
https://eitaa.com/zandahlm1357
دب اصغر
فاضل عبدالرحمن صوفی صاحب صورالکواکب مینویسد: نزدیک ترین ستاره به ستاره ی قطب شمالی، دب اصغر است و آن عبارت از هفت ستاره است که به شکل خرس کوچکی است. سه ستاره بر دم آن قرار گرفته اند و یکی از آنها پر نور است، و چهار ستاره دیگر به شکل مستطیل دیده میشود بر بدن آن قرار دارند. ده ستاره پر نور و دو ستاره کم نور.
عرب هر هفت ستاره را بنات العیش صغری مینامد و دو ستاره نورانی تر را فرقدین گوید و ستاره نورانی طرف دم را جدی گوید که همان ستاره قبله نما است و...
#کشکول شیخ بهاء
https://eitaa.com/zandahlm1357
پند امام علی علیه السلام
امام علی علیه السلام به حارث همدانی جد نویسنده، مینویسد: به ریسمان قرآن چنگ زن و آن را مایه ی پند خود قرار ده. حلالش را حلال و حرامش را حرام بدان. حقائق گذشته را تصدیق نما و گذشته ی دنیا را با آینده آن مقایسه کن که برخی چون بعض دیگر است و پایان آن چون اول آنست.
نام خدا را بزرگ شمار از اینکه جز برای آشکار شدن حقیقتی آن را بر زبان نیاوری. بسیار یاد مرگ و پس از مرگ کن و تنها زمانی که دستاویز استواری داری تمنای مرگ نما. از هر کاری که صاحبش آن را برای خود میخواهد، و برای دیگران ناپسند میشمارد، پرهیز کن.
از کاری که اگر از انجام دهنده اش بپرسند انکار میکند، و عذر میطلبد دوری نما. آبروی خود را در معرض هتک قرار نده. هرچه میشنوی نگو که همین کفایت میکند برای دروغگو بودن. هرچه به تو میگویند آن را تکذیب ننما که همین کفایت میکند برای نادان بودن. خشم خود را فرو بر و گاه قدرت، بردباری پیشه کن. بااینکه خشمگین شده ای، عفو کن و بااینکه قدرت یافته ای بگذر، که این موجب سرانجام نیک تو خواهد شد. از نعمتهای
خدا خوب بهره ببر و نعمتی که خدا به تو داده ضایع نکن و لازم است اثر آن نعمت بر تو ظاهر باشد.
بدان که برترین مؤمنان، کسی است که دیگران را بر جان و مال و زن و فرزندش مقدم کند. هر چه بفرستی، برای تو ذخیره است و آنچه عقب اندازی برکتش از آن غیر تو است.
بپرهیز از همنشینی با کسی که اندیشه ی صحیحی ندارد و یا عمل او زشت است، چون احترام دوست به دوست او بستگی دارد. در شهرهای بزرگ زندگی کن که جمع کننده مسلمانان است. از منزلهای غفلت و ستم و کمبود یاران بر اطاعت خدا احراز کن. از کار بیهوده بگذر. از نشستن در بازار که محل نشستن شیاطین و ظهور فتنه هاست، پرهیز کن.
به کسانی که تو بر آنان برتری یافته ای بیشتر بنگر که از ابواب شکر است. روز جمعه پیش از نماز جمعه به سفر نرو مگر اینکه نماز را بجا آورده باشی و یا برای کاری برای خدا قصد سفر داشته باشی و یا به امری ضروری اقدام کنی. در هر کار از خدا پیروی کن که پیروی از او بر هر چیزی مقدم است. در عبادت نفس خود را فریب ده و با آن مدارا کن و آن را بیچاره ی خود نکن. طالب نشاط او باش و به حوائج او بپرداز، البته واجبات نباید فدای خواسته ی نفس شوند. به شکلی زندگی کن که اگر مرگ سراغ تو آمد، فرار کننده از پروردگار و در پی دنیا نباشی. دوستان را دوست داشته باش و از خشم بپرهیز که خشم سپاه بزرگی از سپاهیان ابلیس است. والسلام.
#کشکول شیخ بهاء
https://eitaa.com/zandahlm1357
تو که او را مشاهده نمی کنی و او که با تو مناجات میکند، بدان با چه با او مناجات میکنی. و آن مناجات در چه مقامی است و مقتضیات آن چیست؟ باید دقت کنی که او تو را با کدام اسم میخواند و با چه اسمی او را دیده ای، این موضوع را تحول در صورت گویند. همانند غریق وقتی میگوید یا اللّٰه، معنای آن یا غیاث، یا منجی یا نجات دهنده از غرق است.
دردمند نیز وقتی میگوید یا اللّٰه، معنای آن یا شافی یا معافی و مانند آن است.
حرف من که گفتم تحول در صورت، روایتی از صحیح مسلم است که خدای متعال آشکار میشود و آدمی او را انکار میکند و از او به خدا پناه میبرد و چون به شکلی که او میدانست
آشکار شود او را میشناسد. این معنای مشاهده و مناجات و مخاطبات ربانی در اینجا است.
عاقل لازم است علمی را فرا گیرد که به آن کمال یابد و با آن دانش از این عالم به عالم دیگر منتقل شود. این علم هم فقط علم خداست، چون دانش طب برای امراض است و در عالمی که بیماری نیست کار ساز نیست. دانش هندسه برای بیان مساحت است و در آن عالم حاجت به این علم هم نیست و نیز علوم دیگر.
پس عاقل از هر علمی به اندازه رفع ضرورت بهره میبرد و در کنار همه ی آنها میکوشد علمی را بدست آورد تا در زندگی آینده اش بکار آید. چنین علمی دو گونه است.
یکی علم به خدا و دیگری علم به آخرت و منازل آن. تا وقتی وارد آن عالَم شد، شبهه و هراسی نداشته باشد و چنانچه در منزل خود راه میرود آنجا نیز آرامش داشته باشد.
----------
[۱]: ۱) - عصر، ۳.
[۱]: ۱) - اگر آنان تورات و انجیل و دستورات رسیده از جانب خدا را بپا دارند، از بالای سر و از زیر پای خود کامیاب شوند. مائده، ۶۶.
پس هرگز چیزی را انکار نکن و از کسانی نباش که وقتی خدایش تجلی یافت، بگوید به خدا از تو پناه میبرم، تو پروردگار ما نیستی، ما منتظریم تا پروردگارمان بیاید. و چون در صورتی ظاهر شود که او را میشناخته به آن اقرار یابد. چه حسرت بزرگی! عاقل باید این دو علم را از راه ریاضت و مجاهده و خلوت به شیوه ی درست، بیاید.
می خواستم راه خلوت و شروط آن را بگویم، اما وقت مانع من شد، و مراد از وقت، دانشمندانی بد هستند که ناداشتهها را انکار میکنند و تعصب و عشق به عیان شدن و ریاست، آنها را در زنجیر کرده است که به حق اعتقاد یابند. خدا همگان را کافی است.
[۱]: ۱) - کهف، ۶۵.
#کشکول شیخ بهاء
https://eitaa.com/zandahlm1357
محاسبه
توبة بن صمة، بیشتر وقت را به محاسبه خویش سپری میکرد. روزی حساب کرد شصت سال از عمرش گذشته است. روزهای آن را حساب کرد، ۲۱۵۰۰ روز شد، با خود گفت: وای بر تو، با مالک خود در قیامت با این بیست و یک هزار گناه چه میکنی؟ فریادی کشید و از دنیا رفت.
دوست
بزرگمهر میگوید: هرکه دوستی ندارد تا در امورش به او رجوع کند و جان و مال خود را در گرفتاری او بذل کند، نشاید که در ردیف مردمان باشد.
#کشکول شیخ بهاء
https://eitaa.com/zandahlm1357
حکیمی گوید: تحمل نمی شود تلخی دنیا مگر به شیرینی دوستان قابل اعتماد.
اسرار
نیز حکیمی گوید: کسی که با دوستی برخورد کند و اسرار خود را به او بگوید، تمام شادی را در برگرفته و از غم و غصه یک عمر خلاص شده است.
دوست
دیگری نیز میگوید: دیدار دوست، غم را میزداید و جدایی، دلها را جریحه دار میکند.
فرق ظل و فیء
در ادب الکاتب آمده است: برخی ادیبان گویند ظل و فیء یک معنا دارند ولی چنین نیست، چون ظل از اول روز تا آخر روز هست و معنای پوشش است ولی فیء پس از زوال ظهر تا غروب است.
فیء را فیء گویند، چون سایه از جانبی به جانب دیگر متمایل میشود. پس فیء سایه ایست که از مغرب به مشرق متمایل گردد، فیء به معنای رجوع میباشد، خدا که میفرماید: حَتّٰی تَفِیءَ إِلیٰ أَمْرِ اللّٰهِ، یعنی تا وقتی به فرمان خدا باز گردی.
#کشکول شیخ بهاء
https://eitaa.com/zandahlm1357
گناه، طلب آمرزش، پاره دوزی
از عربی پرسیدند: حال تو چگونه است؟ گفت: خوب، دینم را با گناه پاره میکنم و با طلب آمرزش وصله میزنم.
شاعری همین کلام را به شعر آورده است که: دنیا را با پاره کردن دین خود میدوزیم. پس نه دینی باقی میماند و نه دوخته ای. خوشا به حال بنده ای خدا را بر همه چیز برتر بداند، و دنیا را فدای آنچه انتظارش میرود قرار دهد.
نرقع دنیانا بتمزیق دیننا
فلا دیننا یبقی و لا ما نرقع
فطوبی لعبد اثراللّٰه ربّه
و جاد بدنیاه لما یتوقع
#کشکول شیخ بهاء
https://eitaa.com/zandahlm1357