هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
آیا میدانید؟
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
۱۵ شهریور ۱۳۹۸
۱۵ شهریور ۱۳۹۸
2.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺اختراع فوق العاده ی نوید عضدی و توماس پریور از دانشجویان دانشگاه ام آی تی امریکا
یه گجت اختراع کردن
که زبان اشاره رو به صدا تبدیل می کنه
وقتی یک ناشنوا داره با زبان اشاره حرف می زنه رباتش به صورت همزمان زبان اشاره رو به صدا تبدیل می کنه و بقیه دیگه متوجه میشن فرد ناشنوا چی میگه. آدم حیرون می مونه از این پیشرفت تکنولوژی
https://eitaa.com/zandahlm1357
۱۵ شهریور ۱۳۹۸
۱۵ شهریور ۱۳۹۸
۱۵ شهریور ۱۳۹۸
۱۵ شهریور ۱۳۹۸
191.5K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
لبیک یا حسین
https://eitaa.com/zandahlm1357
۱۵ شهریور ۱۳۹۸
۱۵ شهریور ۱۳۹۸
وقایع روز ششم محرم الحرام مصیبت حضرت قاسم بن الحسن علیه السلام
۱۵ شهریور ۱۳۹۸
در کتاب منتخب تُرِیهی، که صاحب کتاب با عظمت مجمع البحرین است و بحار علامه مجلسی جلد چهل و پنج صفحۀ سی و چهار و ابوالفرج اصفهانی صاحب مقاتل الطالبین ، این گونه این شهادت را نقل کرده اند
وقتی همۀ اصحاب شهید شدند و نوبت به فرزندان حضرت مجتبی رسید، قاسم به محضر حضرت امام حسین علیه اسلام آمد، گفت: عمو اجازۀ رفتن می خواهم. حضرت فرمود: برادرزاده! تو نشانه و یادگار برادر منی، تو باش و به میدان نرو، که وجود تو دل تسلیِ من است
۱۵ شهریور ۱۳۹۸
۱۵ شهریور ۱۳۹۸
Salahshoor-Shab6Moharram139203.mp3
زمان:
حجم:
2.07M
بده اذن میدون به من عموجون
۱۵ شهریور ۱۳۹۸
راستی این چه مقام باعظمتی است که در سن سیزده سالگی باعث آرامش دل عمو است
۱۵ شهریور ۱۳۹۸
وقتی دید عمو اجازه نمی دهد، به شدت غصه دار و اندوهگین و گریان روی زمین نشست. اصرار کرد، دید عمو اجازه نمی دهد. سر روی پای عمو گذاشت
۱۵ شهریور ۱۳۹۸
یادش آمد پدرش بازو بندی به بازویش بست که در آن تَعویزی قرار دارد، که پدر وصیت کرده، هر گاه غصه دار و ناراحت شدی این بازوبند را باز کن و بخوان و معنی اش را بفهم و حتماً به آن عمل کن.
۱۵ شهریور ۱۳۹۸
قاسم به خودش گفت سال ها است که بر تو گذشته و چنین اندوه و غمی به تو هجوم نکرده، حالا باید بازو بند را باز کنی و ورقۀ در آن را بخوانی. وقتی باز کرد دید نوشته
۱۵ شهریور ۱۳۹۸
فرزندم به تو سفارش می کنم هرگاه عمویت را در کربلا در محاصرۀ دشمن دیدی، هرگز جنگ با دشمنان خدا و پیامبر خدا را رها مکن و از جانبازی در رکاب عمو امتناع نورز، اگر عمو اجازۀ رفتن نداد به او اصرار کن تا اجازه بگیری
۱۵ شهریور ۱۳۹۸
قاسم بلند شد، نوشته را به حضرت حسین داد. امام وقتی خط برادر را دید، دست به گردن قاسم انداخت، او را در آغوش گرفت. عمو و برادر زاده آن قدر گریه کردند که به حالت بی حال شدن روی زمین افتادند. در هر صورت امام قاسم را به خیمه برد
۱۵ شهریور ۱۳۹۸
۱۵ شهریور ۱۳۹۸
29196.mp3
زمان:
حجم:
4.7M
ای عمه چه تنهاست عمویم چه غریب است چراخیمه بمانم چرا جان نفشانم
۱۵ شهریور ۱۳۹۸
عباس و عون و مادر قاسم را طلبید و در حضور آنان به زینب کبری فرمود: صندوق مخصوص مرا بیاور، قبای حضرت مجتبی را به او پوشاند، عمامۀ حضرت حسن را بر سرش گذاشت. اهل بیت با دیدن این منظره گریۀ شدید کردن
۱۵ شهریور ۱۳۹۸
۱۵ شهریور ۱۳۹۸
امام وقتی آماده شدن او را دید، فریاد زد: پسرم! آیا با پای خودت به سوی مرگ می روی؟ گفت: عمو! چگونه نروم در حالی که تو را میان این همه دشمن یکّه و تنها و غریب و بی یار می بینم؟ عمو جان! جانم فدای جانت. امام گریبان لباس قاسم را چاک زد، عمامه را به دو طرف صورت قاسم آویخت و به این صورت او را به میدان فرستاد که هم از چشم زخم دور باشد و هم از حرار آفتاب.
۱۵ شهریور ۱۳۹۸
۱۵ شهریور ۱۳۹۸