eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
49.4هزار عکس
36هزار ویدیو
1.7هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
5.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📣 سید شهاب‌الدین طباطبایی: برخی مشکلات در کشور محصول مشترک تمام دولت ها است 🔺کسانی زمان دولت آقای روحانی نامه امضا کردند که واکسن نخریم؛ بعد دولت سیزدهم که روی کار آمد مهم ترین افتخارش این بود که واکسن وارد کنیم. 🔺چیزی که خودشان جلویش را کرفتند الان بهش افتخار می‌کنند. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
📣 اخراج نزدیک به ۶۲۱ هزار پناهجوی افغانستانی از پاکستان 🔺رسانه‌های پاکستانی: در ۹ ماه گذشته در مجموع حدود ۶۲۱ هزار پناهجوی افغانستانی از پاکستان به کشورشان بازگردانده شدند. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
7.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📣 روایت پورمحمدی درباره از دست رفتن پاداش خدمتش در بورس 🔺نامزد انتخابات ریاست جمهوری: فقیر نیستم و اما زندگی متوسطی داریم و با حقوق بازنشستگی زندگی می‌کنیم. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
📣 نوجوانان کشتی فرنگی نایب قهرمان آسیا شدند 🔺تیم ملی کشتی فرنگی نوجوانان ایران در رقابت‌های قهرمانی آسیا - اردن، با کسب ۳ مدال طلا، ۴ نقره و ۳ برنز به‌عنوان نایب قهرمانی دست یافت. 🔺در رده‌بندی تیمی ایران با کسب ۲۰۰ امتیاز پس از ازبکستان ۲۱۵ امتیازی در جایگاه دوم ایستاد و تیم قزاقستان با ۱۴۸ امتیاز سوم شد. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
📣 سازمان ملی سنجش و ارزشیابی نظام آموزش کشور از اصلاح دفترچه راهنمای دوره کاردانی به کارشناسی ناپیوسته سال ۱۴۰۳ و تمدید مهلت ثبت‌نام و انتخاب رشته تا ۹ تیر خبر داد ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
📣 سیلاب دوباره محور هراز را بست 🔺محور هراز که کمی پیش تر بازگشایی شده بود براثر سیلاب دوباره مسدود شد. 🔺هم اکنون تردد در محور کندوان و سوادکوه جریان دارد. مدیریت بحران مازندران نیز نسبت به وقوع سیلاب در استان هشدار داده است. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
📣 مدیرعامل جمعیت هلال‌احمر البرز از کشف جسدمرد ۵۰ ساله توسط امدادگران جمعیت هلال‌احمر در رودخانه کرج خبر داد ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
13.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📣 جزئیات اعطای یارانه طلا برای خانواده‌ها از زبان زاکانی 🔺کل مصرف انرژی کل خانوار کشور را تقسیم بر کل جمعیت کشور می کنیم که به یک عددی میرسیم و ان عدد محاسبه می شود. 🔺برای هر سرپرست خانوار حساب باز می شود. به هر نفر در سال ۶گرم طلا می رسد. برای یک خانواده ۵نفره ۱۰۰میایون تومان در سال می شود. 🔺این محاسبه به میزان مصرف انرژی که هر خانوار دارد از این میزان کم می شود و هر اندازه که مصرف نکند اندوخته می شود و اعتبار طلا میگیرد. 🔺این اندوخته به دور از دستبرد تورم است. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
🍂 🔻 ۱۶۶ خاطرات سردار گرجی‌زاده بقلم، دکتر مهدی بهداروند صدای اذان صبح از خواب بیدارم کرد. آنقدر سنگین شده بودم که حال نماز خواندن نداشتم. هر طوری بود با نفس مبارزه کردم. به زور بلند شدم و نمازم را خواندم و دوباره دراز کشیدم. صبح، سروصدای نگهبان ما را از خواب بیدار کرد. در حالی که با چوب دستی اش به در سلول می‌زد گفت: «علی، مگر خواب مرگ کرده ای؟ بیدار شو.» آن روز اولین روزی بود که تا ساعت نه خوابیدیم. صدای محمد به گوش می رسید که می گفت: «عباس، به دادم برس. دارم از سیری می‌ترکم.» عباس هم به شوخی گفت: «مزاحم نمی شوم؛ ولی حواست به رستم باشد.» واقعا به اندازه یک ماه خورده بودیم و حال حرکت کردن هم نداشتیم. اکبر هم برای اینکه خنده ای راه بیندازد، گفت: «علی آقا، من ویتامین اضافی دارم. می‌گویی چه کار کنم؟» گفتم: «برو خانه صدام!» به نگهبانی که برایمان شربه آورده بود، گفتم: «ما امروز میلی به خوردن صبحانه نداریم. دستت درد نکند.» مقداری چای برای ما گذاشت. همین طور که به طرف سلول عراقی ها می رفت، گفت: اینها دیوانه شده اند؟ حالشان خوب نیست؟ این حرف ها چیست که می زنند؟» حق داشت قاتی کند. آخر ما تا دیروز برای یک قاشق بیشتر شربه گرفتن التماسش می کردیم؛ ولی حالا... عصر هواخوری رفتیم. محور همه صحبت ها نیکی و محبتی بود که استوار احمد در حق ما کرده بود. بعد از آن، خود را مشغول قرآن خواندن کردم، که سروکله استوار احمد پیدا شد. در سلول را باز کرد و بعد از سلام و احوال پرسی گفت: «خبری که نشد؟» - چه خبری؟ - کسی چیزی، حرفی نزد؟ - نه. همه چیز عادی عادی بود. راستی احمد، با این همه آشغال میوه و استخوان های مرغ چه کنیم؟ - الان ترتیب آنها را می‌دهم. و رفت و پلاستیک سیاه بزرگی آورد و گفت: «همه آشغال ها را داخل این پلاستیک بریزید.» سریع آشغال ها را جمع کردیم و داخل آن پلاستیک ریختیم. احمد در آن را گره زد و نگهبان را صدا زد و گفت: «این را سریع ببر به زباله دانی.» احمد کنار در سلول نشست و در حالی که فانسقه اش را سفت می کرد، گفت: «خب علی، اگر حرفی، کاری داری خجالت نکش، به من بگو.» - احمد، این محبت تو همین یک بار بود، یا تکرار هم می شود؟ - منظورت چیست؟ - منظورم روشن است. اگر هر چند وقت یک بار این قدر میوه بخوریم و تقویت بشویم، حسابی سر حال می آییم و این همه مریضی و بدبختی نخواهیم داشت. - آها! از این لحاظ خیالتان راحت باشد. تا استوار احمد را دارید، تقویت شما تضمین است. شک نکنید. - جدی می‌گویی؟ - مگر تا حالا از من دروغی شنیدی؟. - نه نه! - مطمئن باش هر چند وقت یک بار، آوردن میوه و غذا را تکرار می‌کنم؛ ولی؟ - ولی چه؟ - همان که گفتم، نباید هیچ کس متوجه بشود؛ وگرنه استوار احمد و علی و بچه ها همه يموتوا - به چشم، مطمئن باش دهانمان قرص و محکم است. به هیچ کس حرفی نمی زنیم . همراه باشید ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357