🌹 کوچه لولاگر، کوچهای قرینه در پایتخت
وارد خیابان نوقل لوشاتو که شدید بعد از ۵۰ متر پیاده روی به کوچه لولاگر می رسید. کوچه ای که متفاوت ترین کوچه پایتخت است چون همه ساختمان های این کوچه شبیه به هم و قرینه یکدیگر ساخته شده اند. جایی که هنوز ساختمان های آجری اش به قوت سابق باقی است و هنوز پای برج های بلند و ساختمان های مرتفع به آن باز نشده است.
این کوچه جزو آثار ثبت شده در میراث فرهنگی کشور است و داستان جذابی دارد. در سال ۱۳۱۷ محمد باقر لولاگر تصمیم گرفت که با برادرش اکبر لولاگر که صاحب فرش فروشی در برلین بود شراکتی به پا کند به همین دلیل مقداری از اموال خود را صرف ساخت مسجد و بیمارستان کرد و با بخش دیگر اموالش زمین کوچه لولاگر را خرید و به کمک سرمایه برادرش، مشغول ساخت خانه هایی در کوچه لولاگر شد. محمد باقر لولاگر به این دلیل که نماینده برادرش در ایران بود به رسم امانتداری هر چیزی که برای خود ساخته بود مشابه آن را به کمک استاد حسن بنا در طرف دیگر کوچه برای برادر خود که خارج از ایران زندگی می کرد ساخت. ساختمان هایی با بهارخواب ها و درختانی قرینه یکی پس از دیگری ساخته شد
https://eitaa.com/zandahlm1357
کوچه باغهای بدل آباد_ خوی
آذربایجان غربی
.
این روستا پر از باغهای بسیار سر سبز سیب و مزارع زیبای گل آفتابگردونه و بخاطر باغها و مزارع سرسبزش هوای پاکی داره...
زیارتگاه تاریخی علمدار خوی هم در این روستا قرار داره که یکی از اماکن زیارتی و باستانی روستا به شمار میاد...
https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1_6613899.mp3
3.33M
.......:
🌷💦 دعوت آیت الله میلانی (رحمة الله علیه )از چهل جوان
🍏حاج آقای باقری از شاگردان آیت الله العظمی میلانی:
یک بار که در خدمت استاد بودم ایشان فرمودند فلانی منبر که می روی چهل نفر از این جوانان پای منبرت را بیاور کارشان دارم
▫️بنده از این دستور استاد تعجب کردم ولی اطاعت امر کرده و چهل نفر از جوانان را آوردم
▫️آقا فرمودند: یکی یکی بیایند داخل اتاق شوند. ما اصلا نفهمیدیم که چه کار دارد، فقط هر جوانی وارد می شد پس از چند لحظه با چشم گریان بیرون می آمد و اصلا حرف نمی زد و حدود بیست نفر وارد شدند تا اینکه من بی تابی کردم و داخل رفتم ببینم حکایت چیست
▫️وقتی وارد اتاق شدم آقا نشسته بودند و کفنش هم کنارش بود و هر جوانی که داخل می شد از او سؤال می کرد که: تو امام حسین را دوست داری؟ آنها جواب می دادند بله آقا
می فرمود: خیلی؟! جواب می دادند: انشاء الله که همین طور است
▫️به محض اینکه اشک از دیده جوانان جاری می شد آقای میلانی سریع کفن خود را به اشک آنها می مالید
با دیدن این صحنه جوانها بیشتر منقلب می شدند و گریه می کردند و از اتاق بیرون می آمدند
▫️بعد از ایشان سؤال کردم: آقا! شما که مرجع هستید و اجازه اجتهاد خیلی از مراجع را داده اید و دیگر به این مسائل احتياج ندارید
آقا فرمودند: اگر چیزی به دردم بخورد، همين توسل به حسین زهرا (سلام الله علیهما)است
https://eitaa.com/zandahlm1357
iD
.
✍اثر رضایت پدر در قبر!
آیت الله قرهی نقل میکردند:
آیتالله آقا سیّد جمالالدّین گلپایگانی عارف بزرگی بودند.ایشان میفرمودند: در تخت فولاد اصفهان- که معروف به وادیالسّلام ثانی است،حالات عجیبي دارد و بزرگان و عرفای عظیمالشّأنی در آنجا دفن هستند-جوانی را آوردند. من در حال سیر بودم، گفتند:آقا! خواهش میکنیم شما تلقین بخوانید. .
ايشان فرمودند:آن جوان ظاهر مذهبي داشت و خیلی از مؤمنین و متدّینین براي تشييع جنازه او آمده بودند.وقتی تلقین میخواندم، متوجّه شدم که وقتی گفتم:«أفَهِمتَ»، گفت:«لا»، متعجّب شدم! بعد دیدم که دو سه بچّه شیطان دور بدن او در قبر میچرخند و میرقصند! .
از اطرافيان پرسیدم:او چطور بود؟ گفتند:مؤمن.
گفتم: پدر و مادرش هم هستند. گفتند: بله، ديدم مادر او خودش را میزد و پدرش هم گریه میکرد. پدر را کنار کشيدم و گفتم:قضیه این است. .
گفت:من یک نارضایتی از او داشتم.گفتم چه؟
گفت:چون او در چنين زماني (زمان طاغوت) متدیّن بود، به مسجد و پای منبر میرفت و مطالعه داشت، احساس غرور او را گرفته بود و تا من یک چیزی میگفتم،به من میگفت: تو که بیسواد هستی!با گفتن این مطلب چند مرتبه به شدّت دلم شکست! .
ايشان ميفرمودند:به پدر آن جوان گفتم: از او راضی شو! او گفت: راضي هستم، گفتم:نه! به لسان جاری کنید که از او راضی هستید- معلوم است که گفتن، تأثير عجیبي دارد.پدر و مادرها هم توجّه کنند،به بچّههایشان بگویند که ما از شما راضی هستیم، خدا اینگونه میخواهد-
.
وقتي میخواستند لحد را بچینند،ایشان فرمودند:نچینید! مجدّد خود آقا پاي خودرا برهنه کردند و به درون قبر رفتند تا تلقین بخوانند. .
ايشان ميفرمايند:
اين بار وقتی گفتم «أفَهِمتَ»، دیدم لبهایش به خنده باز شد و دیگر از آن بچّه شيطانها هم خبری نبود.بعد لحد را چیدند.من هنوز داخل قبر را میدیدم، دیدم وجود مقدس علیبنابیطالب فرمودند:ملکان الهی! دیگر از اینجا به بعد با من است ... .
لذا او جواني خوب،متدّین و اهل نماز بود كه در آن زمان فسق و فجور، گناهي نکرده بود امّا فقط با یک حرف خود(تو كه بیسواد هستی)به پدرش اعلان كرد كه من فضل دارم،دل پدر را شکاند و تمام شد!
https://eitaa.com/zandahlm1357
📓📕📗📘📙📔📒📕
#داستان روزگار من (۴۳)
باشه کمکت میکنم 👍👍
یه جوری بهش میگم
ممنون 😊😊
عباس تو اتاقش مشغول کتاب خوندن بود
زینب رفت و پیشش نشست
داداش گلم چیکار میکنه
خواهر گلم دارم کتاب میخونم
😉😉😉😉
عباس اگه وقت داری یه خرده باهم حرف بزنیم
کتابشو 📚📚 بست و گفت
اهااان اینم از این ...
کتاب خوندن تعطیل ..
میخوام به حرف اجیم گوش،بدم 😊😊😊
عباس ...
جانم...
نمیخوام مقدمه چینی کنم میرم سر اصل مطلب ...
نظرت در مورد فرزانه چیه؟؟!!
اوووووم خب دختر خوب و محترمیه چطور؟؟
نه منظورم اینه که بهش حسی داری؟؟
ای کلک اومدی بازجویی کنی یا حرف بزنی؟!!
خب چرا دروغ بگم هر دوش 😉😉😉
حالا چی شده که این به ذهنت رسیده؟؟؟
راستش فرزانه مدتهاست که عاشقت شده امروز خودشو لو داد ازم خواست که یه جوری ازت بپرسم که توهم بهش احساسی داری یانه ؟؟
لابد ابجی خانم الان منتظر جوابی !!😄😄😄
اره خب فرزانه بیشتر منتظره تامن... چی بهش بگم
ببین زینب جان خودت که منو میشناسی اهل دوست شدن با دخترا نیستم اصلا خوشم نمیاد
زینب ـ پس جوابت منفیه؟؟
عباس ـ اهوووم
امیدوارم که داداش دختره دلخور نشه😰😰😰
صبح زینب اومد دنبالم که بریم نماز جمعه ...بعد نماز ازش پرسیدم ....
زینب بهم گفت که همه چیرو بهش گفتم اما متاسفانه جوابش منفی بود ..😔😔
یه لحظه بدنم داغ شد ریختم بهم چشام پره اشک شده بود من فکر کردم جوابش مثبته اونم دوستم داره😢😢😢
زینب ـ خودتو ناراحت نکن فرزانه ، تو روخدا...
وسایلمونو جمع کردیم که راهیه خونه بشیم عباس از سمت مردونه خارج شد تو کوچه پشت سر ما می یومد
دیگه نتونستم جلوی خودمو بگیرم برگشتم عقب رفتم سمتش...
اقا عباس شما چی فکر کردی
یعنی خیلی راحت با احساسه یه دختر بازی میکنی من فکر میکردم که شما هم نسبت به من یه احساسایی داری اما نه همش ساخته ی ذهنم بود
😢😢😢😢
ولی خیلی داغوونم کردین از روی
عصبانیت دهنمو باز کرده بودمو اصلا نمی دونستم چی دارم میگم
حسابی قاطی کرده بودم
حرفام که تموم شد گذاشتم رفتم
زینب موند و عباس ....عباس که خشکش زده بود
دیگه از اون روز به بعد اصلا خونه زینب اینا نرفتم حال روحیم خوش نبود
چند بار زینب اومد خونمون اوضاع منو که دید رفت پیشه داداشش...
ادامه دارد....
نویسنده 📝 انارگل🌹 📝
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
#کارگاه_خویشتن_داری ۱۹ ✦ تمام سعادت بشر، درگروی زیستن زیر سایهی نمایندهی تامّ خداوند، و متخصص معص
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کارگاه خویشتن داری_20.mp3
16.43M
#کارگاه_خویشتن_داری ۲۰
📌 مؤثرترین و راهگشاترین خویشتنداری،
کنترل ذهن، گوش، چشم، قلب و فکرمان از پرداختن به عیوب دیگران، جزئیّات زندگی آنان، و مسائل خصوصی شان است!
✘ آنان که در کنترل خویش، در این زمینه لنگ میزنند، از ادراکات معنوی، محروم میمانند.
https://eitaa.com/zandahlm1357
YEKNET_IR_sorood_5_milad_imam_hasan.mp3
4.49M
🌸 #میلاد_امام_حسن_عسکری(ع)
💐اومده خدای دلبری
🌸حسین حدادیان
💐آقام امام عسکری
🎤.......:
https://eitaa.com/zandahlm1357
آمده امیر دیگری - @Maddahionlin.mp3
4.54M
🌸 #میلاد_امام_حسن_عسکری(ع)
💐آمد امیر دیگری
💐ماه منیر دیگری
🎤 #محمدرضاطاهری
.......:
https://eitaa.com/zandahlm1357
#هر_روز_یک_آیه_قرآن
🌺🍃وَعِبَادُ الرَّحْمَٰنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا
ﻭ ﺑﻨﺪﮔﺎﻥ ﺭﺣﻤﺎﻥ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﺭﻭﻱ ﺯﻣﻴﻦ ﺑﺎ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻭ ﻓﺮﻭﺗﻨﻲ ﺭﺍﻩ ﻣﻰ ﺭﻭﻧﺪ ، ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﻧﺎﺩﺍﻧﺎﻥ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﻃﺮﻑ ﺧﻄﺎﺏ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻰ ﺩﻫﻨﺪ [ ﺩﺭ ﭘﺎﺳﺨﺸﺎﻥ ]ﺳﺨﻨﺎﻧﻲ ﻣﺴﺎﻟﻤﺖ ﺁﻣﻴﺰ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﻨﺪ
سوره فرقان آیه 64🍃
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
53.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَنزَلَ عَلَىٰ عَبْدِهِ الْكِتَابَ وَلَمْ يَجْعَل لَّهُ عِوَجًا ۜ - کهف 1
حمد و سپاس مخصوص خداوند است که بر بندهی خود (محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) کتاب (قرآن) را فرو فرستاده و در آن هیچ گونه انحراف و کژی قرار نداده است.